من قبلاً بخشی از کتاب شیطان و فرشته را در این سایت برای دانلود گذاشته بودم. اما از روی کامنتهایی که اخیراً دریافت میکنم این حس به من دست داده که خیلیها هنوز آن فایل را ندیده اند. به همین دلیل لینک آن را دوباره اینجا میگذارم: لینک دانلود بخشی از کتاب شیطان و فرشته متن کامل این کتاب تا کنون به دلیل ده ترس من منتشر نشده. ۹ مورد اول ترس از مخاطب و سو برداشت اوست و دهمین ترس، از … شیطان گفت: ای فرشته از جان انسانها چه می خواهی؟ فرشته گفت: میکوشم آنها را به خودشان بهتر بشناسانم… شیطان گفت: بیهوده نکوش. انسانها تا خود را گم نکنند، به جستجوی خویش برنخواهند خاست…
شیطان
بر سر سفره افطار نشسته بود. سر در گریبان فرو برده و آب جوش، خرما، شیر و شیرینی را نگاه میکرد. امروز هم نشد. چه دروغها که نگفته بود. چه رفتارهای خشمآلود که نکرده بود. چه فقیرانی که از کنارشان بیتفاوت نگذشته بود. دعا میخواند. دعا میکرد و دست به سمت سفره دراز کرده بود. کمی بالاتر اما، در آسمانها، میان فرشتگان و شیطان، گفتگویی سخت، در میانه بود: شیطان با نفرت به مرد مینگریست و میگفت: او از یاران من نیست. او دل به خاطر خدا تهی کرده و دست از غذا کشیده است. چهرهاش از تشنگی و گرسنگی رنگ باخته است. من کسی را که به خاطر خدای خود، از خود میگذرد دوست نمیدارم و در زمره یاران خود نمیگزینم. فرشتگان با نفرت به مرد مینگریستند و میگفتند: او دیندار نیست. او تنها گرسنگی کشیده است و دیگر …
شیطان درون من میگفت: برای رشد و پیشرفت تلاش نکن. مقاومت مردم مثل مقامت هوا میماند، تا ایستاده باشی وجود ندارد، اما هر چه سرعتت بیشتر شود، آنها هم بیشتر مقاومت میکنند و آزارت میدهند. فرشته درونم پاسخ میداد: مثل بهمن باش. راه بیفت و شتاب بگیر. آنها کنار میروند و راه را برایت باز میکنند…
