رهای عزیزم. ارزشهای زیادی است که انسانها در کلام، مقدس میشمارند، اما در عمل، جرات اتکا به آنها را ندارند. ایمان یکی از آنهاست. عصیان یکی دیگر. صداقت و شهامت هم ازین گروهند. نسل بشر، داستان شگفتانگیزی را در این هزاران سال، تجربه کرده است. در طول این تاریخ طویل، آنها که شهامت داشتند دنیا را به شکل دیگری بفهمند و ببینند، آنها که جرات داشتند سرزمینهای ناشناخته را بپیمایند، آنها که شجاعت داشتند به باورهای نادرست پیشینیان خود بخندند، آنها که تبر در دست گرفتند و در معابد نیرنگ و فریب، بتهای شرک را شکستند، آنها که جرات پرسش داشتند، یکی پس از دیگری، در آتش انتقام سوزانده شدند و به طناب اعدام آویخته شدند و به شمشیر نفاق، دو تکه شدند و در بهترین حالت، در سکوت استبداد، خفه شدند. قسمت غالب آنچه بر روی این کره خاکی مانده، از نسل بزدلانی است که در سکوتی پاک به اتکای مغزهایی پوک، در حالی که عرق میریختند، هیزم برای آتش آنها بردند و کوشیدند ضخیمترین طنابها را ببافند و بفروشند تا رزق حلال بر سر سفره برند و شمشیرها را در آتش گداختند و به ضربات پتک، سخت کردند تا نان بازوی خود خورده باشند و گروهی نیز، پس از قربانی شدن اهل شهامت، داستان شهادت ایشان را برای دیگران گفتند که این خود، هوشمندانهترین شکل بزدلی بود، چرا که لباسی از شجاعت بر تن داشت. در عین اینکه خوب میدانستند که روایتگر نبردهای کهن را، وقتی که هر دو سوی جبهه، سالهاست به خاک افتادهاند، هیچ خطری، تهدید …
برچسب:
