امروز بعد از چند هفته فرصتی دست داد تا ویدئوها و متن مصاحبهها و سخنرانیهای Code 2016 را ببینم.
طبیعتاً بحثهای ایلان ماسک را دوست دارم و آنها را هم دنبال کردم.
ایلان ماسک بر خلاف فضای رایج، برای من بیش از آنکه یادآور خودروهای تسلا و پی پل و سولارسیتی باشد، به این دلیل دوست داشتنی است که احساس میکنم مانند من (حتی شاید کمی کمتر از من!) به نقش تکنولوژی به عنوان چیزی فراتر از ابزار انسان در آیندهی هستی، ایمان دارد.
او مدتهاست از Neural Lace حرف میزند و تاکید میکند که با توجه به سرعت توسعهی یادگیری ماشینی (Machine Learning)، اگر انسانها میخواهند به یک “حیوان دست آموز خانگی” برای تکنولوژی تبدیل نشوند، لازم است برای مغز آنها کاری بکنیم.
فعلاً لایهی کورتکس، روی لایهی لیمبیک نشسته و کمک کرده که ما خود را فراتر از سایر موجودات بدانیم. اما قطعاً طی چند سال، مغز فرصت ندارد لایهی سومی را با کارکردی متفاوت بر روی کورتکس سوار کند تا از عهدهی Machine Learning برآید.
پس تنها کمکی که میشود به انسان کرد این است که لایهی سوم را خودمان بسازیم و به مغز اضافه کنیم. لایهای که از تکنولوژیهای روز برای یادگیری سریعتر و بهتر بهره بگیرد و انسان را از اینکه به حیوان دست آموز “هوش جدید” تبدیل شود – به صورت موقت – نجات دهد.
اگر چه حتی بحث ایمپلنت کردن مغز و تزریق Nanoagent ها به مغز هم مطرح است، اما به نظرم اینکه با چه روشی لایهی سوم را به لایههای قبلی میافزاییم چندان مهم نیست.
شاید برای ما هیجان انگیز باشد که مثل داستانهای علمی-تخیلی، حتماً یک تراشهی الکترونیکی در داخل بدنمان کار بگذارند (که ساده و عملی و قابل تصور است) اما آنچه مهم است این است که مغز انسان و مغز تکنولوژی، لازم است با هم ازدواج (Mating) کنند.
همین الان هم این اتفاق بین موبایل و انسان افتاده و موبایل را میتوان به عنوان مغز منفصل در نظر گرفت.
هیچ انسان باشعوری را نمیشناسم که برای به خاطر سپردن یک شمارهی مهم، “حافظهی قوی مغز منفصل” خود را به “حافظهی ضعیف و خطاکار مغز متصل خویش” ترجیح ندهد.
همچنین انسانهای زیادی میشناسم که خواندن و طبقه بندی مطالب توسط مغز منفصل (گوگل) را به خواندن و طبقه بندی مطالب توسط مغز انسانی ترجیح میدهند.
اگر چه این مغز منفصل، در همنشینی ما انسانهای تعطیل الفکر، کمی طول میکشد تا پتانسیلهای خود را از حالت بالقوه به بالفعل شکوفا کند.
بگذریم.
اینها را نوشتم تا اگر کسی به تکنولوژی علاقه دارد و Code را دنبال نمیکند، شاید از دیدن و شنیدن بحثهای آنجا لذت ببرد و از سوی دیگر، اگر کسی بیست سال بعد، به آرشیو حرفها و نوشتهها و گفتههای ما در این نقطهی دنیا دسترسی پیدا کرد، فکر نکند که ما ساکنان این نقطه از زمین و زمان، همه مثل هم فکر میکردیم!
این نوشته را اختصاصاً برای آن خوانندهی احتمالی نوشتم تا بداند که من، سبکی را که او در آن روز زندگی خواهد کرد، شفافتر و واضحتر از صفحهی نمایشی که الان روبرویم است، میبینم!
پی نوشت: برای مطالعه و یادگیری در این حوزهها، Cyborg کلمهی کلیدی مناسبی است. ترکیب Cybernetic و Organism. همین ترکیب فعلی انسان و موبایل، نمونهی یک سایبورگ ساده است. بحث عصر سن تورهای من هم به همین قصهها اشاره میکرد.
