هنوز مهر قرارداد استخدامم خشک نشده بود. یک پروفرما از شرکت آلمانی – که شرکت ما نمایندهاش بود – رسیده بود و قیمت در آن نادرست تایپ شده بود. باید اسناد مناقصه آماده میشد و فرصت هم نبود تا اصل پروفرما دوباره ارسال شود. آقای مدیر صدایم کرد و گفت: آهای. بیا تو حمال. این رو وقتی میگفت که توی یه چیزی، مثل یه چیزی گیر کرده بود. همهمون میدونستیم. رفتم و پروفرما رو انداخت جلوم گفت: اون آشغال داده، این عوضی هم امضا کرده، اون گاو هم فرستاده بدون چک کردن. منظورش از آشغال مدیر فروش شرکت آلمانی بود. عوضی هم معاون مدیرعامل بود که اسناد رو امضا میکرد. گاو هم، خانم منشی اون شرکت بود. گفتم: دوباره پرینت بگیریم؟ گفت: تابلو میشه. گفتم بذارید یه کم تلاش کنم. اسکنر و پرینتر لیزری جوهرافشان رو از خانم منشی – …
برچسب:
