سه قسمت قبلی این بحث:
- ایده آلیسم سرخورده، ماکیاولیسم سرافکنده و پراگماتیسم سرزنده
- تصمیم گیری و ایده آلیسم
- لباسهای مختلف ایده آلیسم
بر اساس آنچه تا اینجا گفته شد، اصالت قائل نشدن برای انسان و دریافت انسانی را یکی از ویژگیهای بنیادین ایده آلیسم در نظر گرفتیم.
گفتیم که در نگاه ایده آلیسم، ایدههایی (در قالب افکار، ارزشها، اصول و چارچوبها) وجود دارند که فراتر از انسان و محیط اطراف او هستند.
ایده آلیست را – حداقل با تعریفی که من ارائه کردم – میتوان فرزند خلف افلاطون دانست. البته شاید علاقمندان به نسل جدید فلاسفه، ترجیح بدهند با شنیدن این واژه، کسانی مانند ایمانوئل کانت را به خاطر بیاورند.
همچنانکه جملهی نوشته شده روی سنگ قبرِ کانت هم، همچنان نگرش ایده آلیستی او را به ما یادآوری میکند:
دو چیز ذهن من را – هر لحظه بیش از قبل – سرشار از شگفتی و تحسین میسازد: آسمان پرستارهی بالای سرم و قوانین اخلاقی درون من.
قوانین اخلاقی، برای کانت و هممسلکهای او، حاصل قضاوت و برداشت نیستند. ایده آلیست، هرگز نمیپذیرد که با افزایش دانش، پیشرفت علم و تغییر نگرش، ممکن است آنچه امروز به عنوان ارزش میشناسد تغییر کند. حتی اگر وادار شود کمی از مواضع مطلقگرایانهی ایده آلیستی فاصله بگیرد، احتمالاً تغییرات را تحت عنوان «مصحلت» تحمل خواهد کرد. شاید هم آنها را ثانویه در نظر بگیرد و به این طریق، بخشی از ایدهها را با چتر اولیه، مورد حفاظت و حمایت قرار دهد.
فرض کنیم سهمِ مادهی ایده آلیسم در سوپ فکری شما، چندان زیاد نباشد. اگر از وضعیت فعلی سازمان خود، زندگی خود و جامعهی خود راضی نباشید، به تغییرات کوچکی فکر میکنید که میتوانید در آن ایجاد کنید. شاید یک گام از وضعیت نامطلوب فعلی دور شوید.
اما با افزایش طعم ایده آلیسم در سوپ فکری شما، معمولاً مدینهی فاضله یا وضعیت مرجع یا حالت رویایی چنان فاصلهی دوری با وضعیت موجود پیدا میکند، که ظاهراً هیچ گام معمول و متعارفی نمیتواند شما را به آن نزدیک کند.
در چنین شرایطی، ایده آلیست ممکن است رفتارهایی انجام دهد که رئالیست، آنها را به سادگی درک نمیکند.


