نوع مطلب: گفتگو با دوستان برای: باران پیش نوشت یک: این مطلب، قسمت دوم از بحثی است که قسمت اول آن تحت عنوان جستجوی نقطه تعادل در زندگی منتشر شد. طبیعتاً کسانی که آن مطلب را مطالعه نکردهاند، پس از مطالعهی آن، بیشتر و بهتر در فضای این مطلب قرار خواهند گرفت. پیش نوشت دو: قبلاً کتاب پختستان یا Flatland نوشتهی ادوین ابوت را معرفی کرده بودم و در موردش کمی نوشته بودم. مطالعهی آن مطلب هم میتواند مقدمهی خوبی برای مطالعهی این نوشته باشد. ادامهی قسمت اول: خلاصهی ماجرا این بود که من، یک سبک زندگی جذاب را همیشه در ذهن داشتم و آن، سبک زندگی فرودگاهی بود و به تدریج یکی دو نمونه از افرادی که برایم نماد این سبک محسوب میشدند را هم دیدم و این تصویر در ذهنم شفافتر شد. برای رسیدن به آن سبک زندگی تلاش و برنامه ریزی کردم و …
گفتگو با دوستان
نوع مطلب: گفتگو با دوستان برای: بهداد پیش نوشت یک – در گذشته مطلبی نوشته بودم که عنوان آن چنین بود: هیچ کس از متوسط اطرافیانش چندان فراتر نمیرود. آن مطلب در شکل کوتاه در دیرآموختهها و به طول و تفصیل در روزنوشتهها، مورد اشاره و مورد بحث قرار گرفته. اگر دوستی آن مطلب و بحثها و حاشیههایش را ندیده، شاید محتوای آن بحث به اتلاف چند دقیقهای که صرف مطالعهاش میشود بیرزد. پیش نوشت دو: عنوان این مطلب را از دن پریستلی نویسندهی کتاب Oversubscribed وام گرفتهام که اصطلاح Famous for Few یا FfF را خلق کرده و مورد استفاده قرار داده است. البته دن پریستلی این مفهوم را بیشتر به عنوان نامی زیبا برای همان مفهوم کلاسیک Niche Marketing (بازاریابی برای یک گوشه یا یک زیرمجموعه خاص از بازار) به کار میبرد و من آن را اینجا در فضایی دیگر و با …
نوع مطلب: گفتگو با دوستان برای: شیرین موضوع: جملهای نقل کرده بودم از ژان کوکتو و شیرین هم زیر آن مطلبی نوشته بود که اینگونه آغاز میشد: این جمله هنوز بدست من نرسیده و خوشحالم که اولین بار اینجا خوندمش اگه جای دیگه ای بود به احتمال زیاد ازش رد میشدم، می رفتم. با اینکه درست و حسابی هم نفهمیدم ژان کوکتو چی گفته ولی اینجا و متمم مثل ایستگاه فکر کردن شده برای من و بقول شما نمیشه درباره پست هایی که میذارین، فکر و خیال پردازی. کاش دوستانی که متوجه شدن کامنت بذارن و یا شما بهشون جواب بدین تا حداقل از جمع بندی دیدگاه های شما چیزی به ذهنم برسه. البته کامنت شیرین، کاملتر هست و برای خوندنش میتونید به مطلب قبلی سر بزنید. پیش نوشت: شیرین عزیز. حرفهایی که اینجا به بهانهی ژان کوکتو برای تو …
برای هما و جلیل: کسب و کار دیجیتال و رابطه آن با شناخت دنیای دیجیتال (1)
نوع مطلب: گفتگو با دوستان برای: هما و جلیل حرف های هما: سوالی که برای من پیش می آید اینه که الان و دراین شرایط بهتره چه کاری رو انجام بدیم؟ کشور ما از نظر تکنولوژی متاسفانه عقبه من با دونستن این مطلب که مدیریت و اقتصاد و فلسفهی تکنولوژی دیجیتال خیلی مهمه می تونم چه اقدامی انجام بدم؟ یه اقدام می تونه این باشه که مطالعه ام رو در این مورد زیاد کنم. ولی من فکر می کنم باید این کار هدفدار باشه. درسته؟ حرف های جلیل: مطالب مختلفی در رابطه با تکنولوژی دیجیتال در سایت روزنوشته ها و متمم مطرح شده است ولی بنظر می رسد بحثهای مربوطه بیشتر قابل استفاده برای کسانی است که آشنایی اولیه با تکنولوژی دیجیتال و فلسفه مربوط به آن داشته باشند. آیا برای کسی که علاقه مند به مطالعات عمیق و …
نوع مطلب: گفتگو با دوستان برای: باران توضیح : دوست خوبم باران، چند وقت پیش مطلبی نوشته بود که مدتهاست قول دادهام در موردش نکاتی را بنویسم اما فرصت کافی دست نداده بود. آنچه هم امروز مینویسم همهی آنچه نیست که میخواستم بنویسم و نوشتن همهی آنها زمان بیشتری میبرد. امیدوارم در آینده فرصت بیشتری دست دهد (و شاید همین نوشته زمینه و بهانهای شود) تا بحثهای بیشتری از این دست را مطرح کنیم. متن صحبتهای باران: یکی از دوستان نوشته که وقتی نوشته های شما رو می خونه، سطح توقعش از خودش بالا میره. می خوام بگم که منم عین اون! و این بالا رفتن توقع با من کاری کرد کارستون. سال قبل به مدت دو ماه روزانه دوازده تا چهارده ساعت کار می کردم و شبها هم تا ساعت دوازده -یک می نوشستم و درسهای متمم رو می بلعیدم(به معنای واقعی.. …
برای بهروز ایمانی مهر: نکاتی درباره سئو متمم و سایر بحثهای پراکنده دیگر
نوع مطلب: گفتگو با دوستان پیش نوشت: این نوشته، حاوی برخی جزئیات و نکات و تجربه ها در مورد سئو و متمم است که ممکن است برای بخشی از دوستان، جذاب یا مفید نباشد. دوست خوبم بهروز ایمانی مهر، مطلبی را مطرح کرده بود و گفته بود که توضیحاتی در مورد آنها بدهم. به دستور او اینها را مینویسم. بهروز: دو تا سوال در مورد متمم داشتم. سوال اول اینکه؛ قبلاً گفتین که کارگاه یا درس “تفکر انتقادی” هفته های ۲۳ تا ۲۵ در متمم آغاز میشه (اگه اشتباه نکرده باشم). الان که تقویم هفته های بعد رو نگاه کردم، این درس در اونها نیست. ممکنه بفرمایین این درس حدوداً چه هفته ای شروع میشه؟ و سوال دومم در مورد انتشار سری”پاراگراف انگلیسی پویا” است. این مجموعه موقتاً متوقف شده یا ممکن است ادامه پیدا کنه؟ * یک سوال خیلی بیربط! دیگه هم …
نوع مطلب: گفتگو با دوستان مخاطب مطلب: وحید عزیز کامنت وحید: سلام محمدرضا جان بازم من هستم و سوال بی ربط! من مهندسی صنایع خوندم و کار دولتی هستم خواستم بپرسم از نظر شما چه نرم افزاری برای یادگیری یا چه کاری برای کسب درامد دوم بعد از ساعت کاری پیشنهاد میکنید؟ توضیحات من: وحید عزیز. سوال تو قطعاً سوال بیربطی نیست و سوال خوبی هم هست و برای من هم خوشحال کننده است که به چنین فکری هستی. اگر چه من آدم بیربطی برای پاسخ دادن به این سوال هستم. چون دانش و تخصصی در این زمینه ندارم. بنابراین لطفاً حرف و نظر من را در حد یک حرف غیرکارشناسی و صرفاً متکی بر شنیدهها در نظر بگیر و برای آن اعتبار بالایی قائل نشو. خوشحال میشوم اگر دوستانی دارم که در این زمینه، تجربههای تکمیلکنندهای دارند، آن را در زیر این مطلب …
پیش نوشت: این کامنت رو در ابتدا، برای سمیرا کرمی راد در زیر بحث شاگردی کردن نوشتم. اما احساس کردم اینجا بنویسم احتمال داره بیشتر خونده بشه. سمیرا جان. مطمئن هستم که این چیزهایی رو که الان مینویسم تو میدونی و میفهمی. در واقع برای تو نمینویسم. اما مناسبترین جایی که برای نوشتنش به ذهنم میرسه اینجا زیر حرفهای توست: فکر میکنم واضحه که من (با همهی اون چیزی که در طول سالها نوشتهام و همهی کارهایی که انجام دادهام و هزینههای آشکار و پنهانی که دادهام و الان هم در حال پرداختش هستم) هیچ شکلی از “بردگی فکری و رفتاری” رو توصیه نمیکنم. اما حرفم اینه که تعداد تیرهایی که برای پرتاب کردن برای ایجاد تحول داریم محدوده. شاید تمام زندگی دو یا سه بار فرصت چنین پرتابی وجود داشته باشه. اگر زود شروع کنیم یا اگر زیاد این …
پیش نوشت اول: نیمههای سال 84 بود. سرپرستی خدمات پس از فروش یک شرکت را بر عهده داشتم و جز معدود ساعاتی در هفته (و گاه در ماه)، فرصت نمیشد که به خانه خودم بروم. مسافرت و ماموریت. از این شهر به آن شهر و از این روستا به آن روستا. از شهرک صنعتی قراملک در حوالی تبریز تا شهر صنعتی کاوه در ساوه. از بیابانهای پشت بجستان تا ایستگاه راه آهن جلفا. از بافق تا اندیمشک. از بم تا آبشارهای بیشه در لرستان. جوانی و خامی من در حدی بود که فکر کنم با پنج شش سال سابقهی کار رسمی و در کنار آن سه یا چهار سال، سابقهی کار غیررسمی (به قول شرکتها: سابقهی بدون بیمه!) حرفهای زیادی برای گفتن دارم و تجربیات زیادی دارم که میتوانم با دیگران به اشتراک بگذارم (مطلبی مثل گاهی قضاوت چقدر دشوار میشود) …
