غزل، زیر لحظه نگاری که از سر بیموضوعی منتشر کرده بودم، پیشنهاد کرده بود چند کتاب دربارهی پیچیدگی پیشنهاد بدم. این مطلب رو در پاسخ به غزل – و البته سایر دوستانی که ممکنه چنین فهرستی براشون مفید باشه – مینویسم. البته بد نیست قبلش به سه نکته اشاره کنم: نکتهی اول اینکه برای تهیهی فهرست کتابهای پیشنهادی در یک حوزه، باید کتابهای زیادی در اون زمینه خونده باشیم. در زمینهی پیچیدگی، کتابهای بسیاری وجود دارد که من خیلیهاشون رو نخوندهام و قاعدتاً حتی از وجود بعضیهاشون هم خبر ندارم. کل کتابهایی که من توی این حوزه مطالعه کردهام، به پنجاه مورد نمیرسه. و طبیعتاً پیشنهاد من، زیرمجموعهای از همین کتابهاست. نکتهی دوم اینکه تقریباً تمام کتابهایی که در این نوشته معرفی میکنم، کتابهای مقدماتی این حوزه هستن. کتابهایی که متن نسبتاً روان دارن و وارد پیچیدگیهای محاسباتی در این حوزه …
گفتگو با دوستان
پیشنوشت: این مطلب در پاسخ به پوریا صفرپور نوشته شده و همونطور که پوریا اشاره کرده، میشه این بحث رو در ادامهی سلسله مباحث انتخاب رشته و حوزهی کاری و مطالعهی تخصصی دونست. مطالب مطرح شده در این زمینه رو میتونید روی تگِ #انتخاب شغل و رشته ببینید. برای اینکه صورت مسئله شفاف باشه، اول، صحبتهای پوریا رو که زیر عکس کتابخونه نوشته بود، نقل میکنم و بعد چند نکتهای که به ذهنم میرسه رو مینویسم. [toggle title=”صحبتهای پوریا (برای مشاهده کلیک کنید)”] پیرو بحث هایی که این چند وقت در خصوص انتخاب رشته، حوزه کاری و مطالعه تخصصی مطرح کردی یک سوالی برام پیش اومد. وقتی داریم تو یک حوزه به طور تخصصی مطالعه میکنیم و عمیق میشیم، چقدر باید بحث صنعت رو هم درنظر بگیریم؟ شفاف تر بپرسم، مثلا یک متخصص مذاکره، یک فروشنده، یا یک سئوکار فرصت …
پیش نوشت یک – طی چند وقت اخیر، سه مطلب نوشتهام که به یکدیگر مرتبط بودهاند: مراحل انتخاب رشته تخصصی سه الگو برای انتخاب رشته تخصصی (MTV) درباره کارها و فعالیتهای میان رشته ای زیر سومین مطلب (کارها و فعالیتهای میان رشتهای) اُمید آزاد موضوعی را مطرح کرده بود که به مذاکره و الگوی فعالیت تخصصی در حوزهی مذاکره مربوط میشد. این مطلب، پاسخی برای صحبتهای امید است. البته سعی کردهام نکات عمومی دیگری را هم مطرح کنم تا شاید به درد مخاطبان بیشتری بخورد. پیش نوشت دو – بحثی که در اینجا مطرح میکنم، خالی از اما و اگر نیست و قاعدتاً افراد مختلف، دیدگاههای متفاوتی دربارهی آن دارند. به گمانم تنوع دیدگاهها هم در حدی است که هیچکس نمیتواند ادعا کند که دیدگاه خود را به صورت مطلق، درست میداند. بنابراین، آن را صرفاً به عنوان تجربه و برداشت شخصی من از …
پیشنوشت: در پاسخ به امیرمحمد قربانی، بحثی را با عنوان مراحل انتخاب رشته تخصصی در روزنوشتهها شروع کردم و در ادامهی آن، به سه الگو برای انتخاب رشته تخصصی رسیدیم. یکی از الگوهایی که در آنجا مطرح شد، کار در میان دو رشته بود که من برای اینکه بهتر در یادمون بمونه، اسم الگوی V رو براش انتخاب کردم. زیر آن مطلب، حمید (پروفایل متمم | سایت خودش) بحثی رو مطرح کرد و گفت که چند مثال دیگه از استراتژی V مطرح بشه و به این موضوع هم پرداخته بشه که رشتههای مختلف، بر چه اساس و با چه معیاری با هم به تعبیر حمید «میکس» میشن. خود حمید در اونجا بحث «منابع در دسترس» رو مطرح کرده بود و بهرام رفیعی هم به «بازار موجود» اشاره کرده بود. بحثی که من در اینجا بهش میپردازم بیشتر از این جنسه …
پیشنوشت: این مطلب در پاسخ کامنت علی کریمی نوشته شده. این نوع پاسخها را معمولاً در بخش کامنتها مینویسم. اما به خاطر اینکه در متن این نوشته، بارها عبارات انگلیسی و فارسی ترکیب شده، برای حفظ بهتر فرمت متن، آن را در قالب یک نوشتهی جداگانه منتشر میکنم. [toggle title=”صحبتهای علی (برای مشاهده کلیک کنید)”] آیا امکانش برات هست یکی دوتا کتاب و نویسنده در زمینه تحلیل داده معرفی کنی؟ اگر در زمینه “علم داده” هم باشه چه بهتر. چون از این بابت پرسیدم که میشه با جستجوی عباراتی مثل Data Analysis یا Data Analytics به کتابهایی رسید ولی معمولاً کتابهای خوب و مرجعی هستند که اصلاً تو عنوانشون Data نیست. [/toggle] توضیحات من علی جان. قاعدتاً سواد من در تحلیل داده بسیار کمه و صرفاً در حد بعضی کارها و پروژههایی که درگیرش بودهام یا هستم، به سراغش رفتم. …
پیشنوشت: این نوشته، ادامهی مطلبی است که با عنوان مراحل انتخاب رشته تخصصی نوشته بودم. آنچه دفعهی پیش گفتم را میشود در این جمله خلاصه کرد که: «انتخاب رشتهی تخصصی، دغدغه و چالشی است که در مراحل مختلف رشد و یادگیری، به شکلهای متفاوتی در زندگی ما پدیدار میشود.» سه الگو برای انتخاب رشته تخصصی همهی کسانی که دغدغهی یادگیری تخصصی و عمیق را دارند، در مسیر رشد و یادگیری، دیر یا زود به نقطهای میرسند که متوجه میشوند یادگیری تخصصی چیزی فراتر از خواندن چند کتاب یا اخذ یک جین مدرک و گواهینامه از مراکز و موسسات مختلف دولتی و خصوصی است. اما مسئله در همینجا تمام نمیشود. حتی پس از اینکه بپذیریم آموزش رسمی کافی نیست، این سوال باقی است که حالا باید چه مسیر و سبکی را برای یادگیری تخصصی انتخاب کنیم؟ به عبارت دیگر، هر یک از …
پیشنوشت: امیرمحمد قربانی زیر مطلبی که با عنوان معیارهای انتخاب شغل نوشته بودم، دربارهی معیارهای انتخاب رشته صحبت کرده بود. البته نه انتخاب رشته دانشگاهی؛ بلکه انتخاب رشته برای مطالعه و یادگیری تخصصی و به نوعی فرو رفتن در یک رشتهی تخصصی و فرا رفتن از متخصصان دیگر آن حوزه. در این زمینه حرفهای بسیاری میتوان زد و من هم اینجا و آنجا، پراکندهگوییهایی در اینباره داشتهام. بنابراین بخشهایی از این حرفها، تکرار حرفهای پیشین من – حداکثر به بیانی تازه – محسوب میشوند. ضمناً آنچه در اینجا مینویسم، مقدمهای است بر حرفهای دیگری که در آینده، حول این موضوع مطرح خواهم کرد. اصل مطلب: حرفهایی که در اینجا میزنم، یک چارچوب علمیِ مُتقَن و استوار ندارد و صرفاً تصویری است که با بررسی دوستان و آشنایان و دانشجویان دور و نزدیک، در ذهنم نقش بسته است. پس آن را در حدِ روایتی از تجربهی فردیام بخوانید …
نوع مطلب: گفتگو با دوستان خطاب به: مصطفی خودمانی موضوع: مصطفی زیر مطلبی که با عنوان شاخص های موفقیت حداقلی نوشته بودم، پیشنهاد کرده بود شاخص هایی دربارهی انتخاب شغل و ورود به بازار کار بنویسم (و البته تأکید کرده بود که حرفهایی مثل انتخاب میان شغل دولتی و خصوصی و رویاهایت را چند میفروشی را خوانده است). پیشنوشت: مصطفی. میدانم که روزنوشتهها را به دقت میخوانی و پیگیر درس خواندنت در متمم هم هستم. به همین علت، این را هم میدانم که حرف تازهای ندارم که پیش از این، جایی نگفته یا ننوشته باشم یا تو ندیده و نخوانده باشی. این را هم میدانم که میدانی پاسخ مناسب به بحث معیارهای انتخاب شغل را صرفاً با یک کار چارچوبدار و نظاممند میتوان پیدا کرد. به این معنی که فرد یا افرادی بنشینند و وقت بگذارند و با طراحی پرسشنامه و همینطور اجرای …
ده پانزده سال پیش، شوخیها و لطیفههای فراوانی – از جمله دو مورد زیر – دربارهی مشاور مدیریت مد بود و نمیدانم گفتن و شنیدنشان هنوز هم رایج هست یا نه: یکی اینکه میگفتند مشاور مدیریت کسی است که اگر از او بپرسید ساعت چند است، ساعت را از دستتان باز میکند و پس از نگاه کردن به ساعت خودتان، زمان را به شما اعلام میکند (البته باید مواظب باشید که بعد از این ماجرا ساعت را با خود نبرد؛ وگرنه تا مدتها باید برای دانستن ساعت، دوباره او را صدا کنید). شوخی دوم هم شبیه اولی است: مشاور مدیریت کسی است که اگر از او بپرسید ساعت چند است، پاسخ خواهد داد: شما میل دارید ساعت چند باشد؟ این دو مورد را به عنوان مقدمه گفتم تا به ادامهی بحث مشاوره مدیریت که پیش از این مطرح کرده بودم …
پیشنوشت یک: این متن را در جواب کامنت زینب (زیر مطلبِ زندگی در لحظه) نوشتم. خواستم در حد جواب تبریک سال نو باشد؛ اما کمی طولانیتر شد. ببخشید. پیشنوشت دو: متن را بدون بازخوانی نوشتم. خطاهای شکلی و محتوایی احتمالیاش را ببخشید. ضمناً از رسمی بودن سبک نگارش هم عذر میخواهم. خواستم مثل اغلب اوقات، محاورهای بنویسم. دیدم رفت و برگشت دائمی بین نقل قولهای رسمی و جملههای محاورهای، متن را تکه تکه و ناپیوسته میکند؛ ناگزیر، از سبک محاوره فاصله گرفتم. *** زینب عزیزم. ممنونم به خاطر وقتی که گذاشتی و پیامی که نوشتی و بهطور خاص، سلیقهای که در انتخاب قسمت زیبایی از کتابِ «قمار عاشقانه» به خرج دادی. و خوشحالم از این که به اشارهی خودت در اینجا و بنا به نوشتهات در وبلاگت، آغاز سال برای تو، با مرورِ سیر و سلوک مولوی از زبان دکتر سروش شروع …
