در روزگاران نه چندان دور، عکس برای خودش حرمتی داشت. آلبوم خانوادگی در جایی دور از دسترسمان نگه داشته میشد و معمولاً به بهانههای خاص یا به اصرار و التماس، پدر و مادر آن را از گوشهی کمد یا هر جای دیگری که مخصوص آلبوم بود بیرون میآوردند و مهلتی نه چندان طولانی داشتیم تا عکسها را ورق بزنیم و ببینیم. این کار آنقدر شوق و هیجان داشت که به قول بچههای امروزی، تک تک پیکسلهای آن عکسهای رنگ و رو رفته را حفظ شده بودیم. اما این روزها، فضا فرق کرده است. عکسی که به اشتراک گذاشته نمیشود با عکسی که ثبت نشده، تفاوتی ندارد. حتی مفهوم وفاداری هم فرق کرده. قبلاً کافهدارها میتوانستند به مشتریهای وفادار خود دل ببندند. امروز هم، اگر چه آن مشتریان وفادار همچنان کمابیش هستند، اما قشر جدیدی از […]
دسته بندی: لحظه نگار
لحظه نگار: اشیاء، زمان هستند که در قالب ماده، متراکم شدهاند!
از آن شبهایی که در جنوب تهران، پایین ایستگاه متروی علی آباد، زیرکوبی میکردیم و شیشههای نوشابه را از خانهها بر سرمان پرت میکردند (که چرا شمال را به جنوب وصل میکنید)، از آن روزهایی که مسیر متروی تهران تا کرج را پیاده میرفتیم، بعد از آخرین قطار شبانه راه میافتادیم و قبل از اولین قطار روزانه، میرسیدیم، از آن روزهایی که در بیابان، در پاسخ مدیرم که گفت: نزدیکترین دستشویی چقدر با تو فاصله دارد و گفتم: نمیدانم. اما نزدیکترین انسان، بیست کیلومتر دورتر است، از آن روزهایی که در سرمای بیست و هفت درجه زیر صفر مشهد کار میکردیم و کفشهایمان از سرما به کف سبد نصب کابل میچسبید و جدا نمیشد، از آن روزی که کلنگ دستگاه زیرکوبمان در بالاست زیر ریل حاشیهی تهران فرو رفت و معتادی را دیدم که فریاد […]
لحظه نگار: کتاب سکوت قدرت درونگراها
شنیدهام که میگویند طراحی خوب، معمولاً حس نمیشود. چیزی که بیشتر حس میشود طراحی بد است. نمیدانم این حرف چقدر درست است. بیشتر به نظرم میرسد پیام این حرف، آن است که طراحی نباید بیش از حد خودش را در چشم و ذهن طرف مقابل فرو کند! درست مثل شیکترین لباسها و گرانترین لباسها که ضمن زیبا بودن و چشم نواز و تن نواز بودن، جیغ هم نمیزنند و بیش از حد جلب توجه نمیکنند. اما فکر کنم همهی ما، گاهی، نمونههایی از طراحی را میبینیم که هم خوب هستند و هم حس میشوند. به این کتاب که عنوانش را نمیشود خواند نگاه کنید: این طرح جلد، مربوط به کتاب سکوت قدرت درونگراهاست که قبلاً در متمم در موردش صحبت کردهایم. حالا کتاب را در زاویهای دیگر گذاشتهام. اگر چه کیفیت عکس موبایل خوب نیست. […]
لحظه نگار: گردهمایی سالیانه شاتل
امروز، دوستان عزیزم در شرکت شاتل، لطف کردند و من را هم برای حضور در همایش سالیانه شرکت شاتل که هر سال در فروردین ماه برگزار میشود دعوت کردند. امسال همایش در برج میلاد برای بیش از هزار نفر از اعضای خانواده شاتل برگزار شد. اگر چه به عنوان مهمان رفته بودم اما به دستور احمدرضا نخجوانی و مهندس شانه ساززاده، چهار یا پنج دقیقه با دوستان خوب شاتلی در رابطه با غبطهای که همیشه به فعالان حوزه تکنولوژی میخورم، صحبت کردم و همان حرف همیشگی را که بارها گفتهام در آنجا تکرار کردم که به نظرم در دنیای معاصر کسی که میخواهد جهان و عالم هستی و مسیر آیندهی آن را بفهمد، یا باید به عنوان پیش نیاز، تکنولوژی و فلسفه تکنولوژی را بفهمد و یا بهتر است در مورد دنیا، “شعر” بگوید و […]
لحظه نگار: روباه پرنده
پیش نوشت: منطقاً هدف لحظه نگار باید ثبت لحظه های خودمان باشد. همچنان که اینستاگرام قرار بوده چنین باشد. اما من هم عادت اینستاگرامرها را دارم و هر جایی که تصویر زیبایی ببینم در قالب همان لحظه نگار با شما به اشتراک میگذارم. تصادفاً در گشت و گذار اینترنتی چشمم به روباه پرنده خورد. اینها از خانواده خفاشها هستند. البته ابعاد بزرگتری دارند. علاقه زیادی به باغ های میوه دارند و به همین دلیل آنها را گاهی Fruit Bat هم مینامند. البته اسمهای Mega Bat و Pteropus و Kalang هم برای آنها رایج است. من تصاویر را در جستجوی گوگلی پیدا کردم و تقریباً هیچ کدام، منبع اصلی نبودند. به همین دلیل به جای معرفی لینک منابع دست چندم پیشنهاد میکنم در قسمت جستجوی تصاویر گوگل از Flying Fox استفاده کنید تا تصاویری که از روباه پرنده به صورت […]
لحظه نگار: چند تصویر از طبیعت
فرهنگ اینستاگرام، در کنار خیلی چیزها از جمله حریم شخصی که از ما گرفت، عادت عکسبرداری از طبیعت را هم در ما کمرنگ کرد. سهم زیادی از تصاویری که این روزها میبینیم، یا چهرههای خسته و بهت زدهای است که در یک عکس ۶۱۲ پیکسلی، در حاشیهی یک فنجان قهوه قرار گرفتهاند و یا لبخندهای مصنوعی نامتقارنی که اصرار دارند فرض کنیم “همین الان، یهویی!” ثبت شدهاند. گفتم این چند تا عکس را که از گلهای خیابان انداختهام اینجا برای شما بگذارم تا شاید لحظاتی، احساس خوبی در دلتان ایجاد کند. اگر اسمها را درست بدانم، گل شقایق است و گل بنفشه و نوعی از گل لاله که به آن گل لاله جامی شکل میگویند. با متمم:ترجمه ماشینی از روسی به انگلیسی | یکی از انگیزه های سرمایه گذاری بر روی هوش مصنوعی […]
لحظه نگار: یک خانم و آقای خیابانگرد
چند روز پیش یک زن و شوهر خیابانگرد (از نوع سگ) دیدم. احساس کردم گرسنه و بی حال هستن. رفتم براشون غذا گرفتم و اومدم نشستم پیششون. نمیدونم چرا مردم از سگهای خیابانگرد بیسرپرست خوششون نمیاد. یا میترسن هار باشه. به نظرم خطر اینکه با آدمها بشینی و بعداً بفهمی هار بودن یا اینکه بی دلیل گازت بگیرن، خیلی بیشتره. خلاصه. نشستم و غذا بهشون دادم و کلی باهاشون حرف زدم و چقدر هم توجه میکردن! اصلاً باور نمیکنی. در گونهی انسان، چند ساله این قدرت توجه رو ندیدم. که بتونه یک ساعت بهت نگاه کنه و گوش بده. تحقیقات میگن متوسط Attention Span یا بازه زمانی توجه، برای ماها بین ۸ تا ۱۲ دقیقه است. خلاصه. غذاشون رو خوردن و دیدم رفتن پشت دیوار. بچههاشون رو قایم کرده بودن. اونها هم اومدن. یه تشکری […]
لحظه نگار: آخر این جام جهان بین به تو کی داد حکیم!
بله! فال تاروت. یکی از انواع ابزارهای نگاه به آینده (در جستجوی سرنوشت) و یا طالع بینی (نگاهی به سرشت). صنعتی که در همیشهی تاریخ، همراه جدایی ناپذیر انسان بوده است. از پیش از معبد دلفی تا امروز. فکر میکنم روزی که آخرین دو انسان بر روی زمین زندگی کنند، قبل از انقراض کامل، یکی از آنها برای دیگری در مورد حدس خود از رویدادهای آینده خواهد گفت و به این شکل، فالگیری تنها زمانی از بین میرود که آخرین گوش برای شنیدن، از بین رفته باشد! برگههای بالا را چند سال پیش خریدم. از استانبول. از آن روز تا امروز، خواستهام که در مورد فال و فالگیری بنویسم. اما هر بار، چیزی مانع آن شده است. گاهی وقت نداشتهام. گاهی حوصله. گاهی هم وقت و حوصله داشتهام اما ملاحظات دیگری مانع آن شده است. […]
لحظه نگار: بهار کمی زودتر رسیده است!
معمولاً فرصت نمیکنم توی حیاط برم (شاید در هر دو ماه یک بار). نمیدونستم بهار اومده و درختها شکوفه دادن. صاحبخانهی گرامی، تماس گرفتند و اعلام کردند که درختها سبز شدهاند! به دعوت ایشون، رفتم توی حیاط و این عکس رو هم انداختن. بر اساس توضیحات تجربی – تخصصی ایشان، هوا امسال دیگر سرد نمیشود و شکوفهها نمیریزند. چون کلاغها لانهسازی را آغاز کردهاند و کلاغها با با توجه به سابقهی چند میلیون سالهی زندگی، قطعاً بهتر از ادارههای هواشناسی (که هنوز یکی دو قرن بیشتر از تاسیسشان نگذشته است) روند تغییرات هوا را میفهمند و درک میکنند. با متمم:ترجمه ماشینی از روسی به انگلیسی | یکی از انگیزه های سرمایه گذاری بر روی هوش مصنوعی در جنگ سرد زندگی در کشورهای کمونیستی | گاوی که شیر ندهد در خدمت امپریالیسم است […]
لحظه نگار: بهشت من
بهشت، اگر در کنار جوی شیر و عسل و اکواب و اباریق، کتابخانهی بزرگی نداشته باشد، چیزی کم دارد. آیندهی کتاب کاغذی، چیزی است که در موردش گمانه زنیهای زیادی مطرح میشود. من هم یک بار در پاسخ به دوست خوبمان خانم منیر محمدی، حدسیات و توضیحاتم را به این شکل نوشتم. البته همین الان هم که فکر میکنم، کتاب محصولی لوکس شده. چون وقتی میتوان با یک اکانت Scribd یا Kindle یا سرویسهای مشابه، با قیمت نسبتاً مناسبی به منابع دسترسی داشت (یا Pdf های رایگان را جستجو کرد) همین الان هم، خریدن کتاب به قیمت هر عدد بین ۵۰ تا ۵۰۰ هزارتومان، به نظرم عملاً همان معنا را دارد. اگر این فرض را بپذیریم، شاید بتوان گفت همین که امروز کتاب فروشیها در سراسر جهان همچنان وجود دارند و رونق خود را حفظ […]
آخرین دیدگاه