این یک متن بدون ویرایش است. از طرف محمدرضای عصبانی. اگر چه عصبانیت در واژههاست اما در مفهوم، هنوز متعادل و حتی محافظهکارانه است. بارها و بارها، در مورد به کار بردن واژههای انگلیسی و آلمانی و فرانسوی و به طور کلی واژههای بیگانه در زبان فارسی بحث شده است. فکر میکنم کسانی که نوشتههای من را خواندهاند و من از نزدیک در خدمت آنها بودهام میدانند که من در نگارش به شدت مراقب استفاده از واژههای فارسی هستم. اما در حرف زدن هیچ اصرار خاصی به استفاده از زبان مادرم ندارم. میگویم زبان مادر و نمیگویم زبان مادری. دلیلش را هم اینجا بیشتر توضیح میدهم. در دنیای کهن، واژگان حکومت میکردند. مورخان هزار سال قبل، پیروزمندانه مینوشتند که فلان قوم به سرزمین ما حمله کرد اما ما زبانمان را حفظ کردیم. یا اینکه با […]
دسته بندی: نق و نوق!
گفتگو با یک دوست: حسن جان! من و تو متهمیم!
یکی از دوستان خوبم به نام حسن، در زیر نوشتهی «خبرهای زرد، تیترهای سیاه» برایم نامه مانندی، نوشته بودند که به دلیل دقیق بودن و طولانی بودن و وقتی که صرف نوشتناش شده بود، وظیفه دارم، پاسخ کاملتری بنویسم. بدیهی است آنچه مینویسم، نظر شخصی من است و اعتبار بیشتری ندارد. ابتدا حرفهای دوستم را نقل میکنم: ســـلام دوباره ممنون از همه نظرات موافق و مخالف عزیزان منی که اینجا نظر میگذارم نه تنها نماینده خودم بلکه نماینده پدرم ،مادرم،خواهرم،برادرم و حتی شهرم هستم! و هر کار و کنش زشتی شما از من مشاهده کنید نا خود اگاه دید منفی شما به سمت خانواده و تربیت بنده خواهد رفت! چرا در تبلیغات لباس،شامپو،و…. از شخصیت های معروف استفاده میکنند؟ همانطور که سید سهیل رضایی در رادیو مذاکره گفت برای اینکه بقیه افراد جامعه نیز اون […]
اصلاح خواهان بی نام یا «رقصنده در تاریکی»
طی چند هفته اخیر، با وجودی که دوست داشتم در خصوص سیاست ننویسم، به ده ها دلیل – که جای گفتنشان اینجا نیست – چند مرتبه ای، نظرات شخصی خودم را در خصوص وضعیت جاری کشور، در وبلاگم نوشتم. کاری به بحث ها و تحلیل ها ندارم. دوستان خوبم نظرشان را در رد و تأیید نوشته اند و من هم منتشر کرده ام تا دیگران بخوانند و قضاوت کنند. اما چیزی که نگرانم کرده است، اظهار نظرهای گمنام است. به لطف رایگان گوگل و یاهو، یک ایمیل بی خاصیت و بدون نام و نشان میسازند و می آیند و حرف میزنند و میروند. ما تا زمانی که یاد نگیریم «با هویت و با شناسنامه» حرف بزنیم، نمیتوانیم محیط خود را اصلاح کنیم. من سالهاست با هویت و شناسنامه و آدرس و مشخصات، مینویسم و هر […]
من و نقد من!
بحثی را در پاسخ به یکی از کامنتها نوشته بودم که گفتم شاید همه نخوانند و ترجیح دادم اینجا هم بنویسم. آنهم در مورد موضع من و نقد است. مدتی است در وبسایت و روزنامه ها و سایر رسانه ها، نقدهایی در خصوص کارهای من منتشر میشود. گاهی در پاسخ به آنها چیزکی هم مینویسم. اما احساس کردم خوب است اینجا موضعم را نسبت به نقد بسیار مشخص بگویم: همانطور که من بسیاری از کلیشه های رایج را قبول ندارم، به «نقد» هم هیچ اعتقادی ندارم. نقد وقتی ارزش دارد که طرف مقابل، دنیای تو را بشناسد، تجربیات تو را بداند، فضای فکری تو را تجربه کرده باشد و دهها مورد دیگر که در اکثر منتقدان وجود ندارد. منتقد عموماً کسی است که چون خودش کار خاصی انجام نداده، از «کار خاص» دیگران ایراد میگیرد. […]
گردشگری در جهان دیگران
نخستین بار که پا به بیرون از مرزهای کشور گذاشتم، به کشور اتریش رفتم. یادم نمی رود، وقتی برگشتم هزار نوع «نقد و تحلیل» داشتم. که اروپا اینگونه است و ایران آنگونه و این ویژگی در ایرانیان بهتر است و آن ویژگی در مردم اتریش بهتر است و این را باید از رفتار اینان حذف کرد و آن را باید به رفتار آنان افزود و … این داستان اما مربوط به سال ۲۰۰۰ بود. امروز در سال ۲۰۱۲ با سابقه دیدار از تعداد زیادی از کشورها در نقاط مختلف جهان، آموخته ام که در دیدن کشورها «تحلیل گر» نباشم، بلکه «مشاهده گر» باشم. دیگر رفتارها برایم خوب و بد ندارند. دیگر قضاوتی ندارم. می بینم و می آموزم و تجربه میکنم و می فهمم که ملل مختلف، هر یک قلمرو خود را به شیوه ای […]
پی نوشتی بر نوشته قبلی: ما همچنان ساده اندیشیم…
خوشحالم که نوشته قبلی من در خصوص تغییر کارکرد فیس بوک به عنوان یک مدیا و نواقص آن در کشورهای دارای محدودیت رسانه ای، طی سه روز اول بیش از ۱۰۰۰۰ بار مستقیماً خوانده شد و در شبکه های اطلاع رسانی دیگر نیز، از طریق ایمیل منتشر گردید که نسخه هایی از آن نیز تصادفاً برای خود من ایمیل شد. کامنتهای متعددی از دوستان دریافت کردم که پاسخ بسیاری از آنها را در بخش کامنت ها دادم. اما نکته مهمی به نظرم رسید که احساس کردم بهتر است اینجا بنویسم. در هنگام مطرح کردن یک ایده یا انتقاد یا طرح جدید، گاهی مفید واقع میشود که به منظور تأکید بیشتر و جلب نظر و توجه مخاطب، برخی از مطالب پررنگ تر و بزرگتر – یا بسته به نیاز کوچکتر – از حالت عادی ارائه شوند. […]
نمیگویم درس نخوانید، میگویم درس خواندن خاصیتی ندارد
با توجه به ایمیلی که دریافت کردم، احساس کردم که حرف من در مورد دانشگاه و تحصیل درست و کامل تفهیم نشده. من به عنوان کسی که در این کشور درس خوانده و درس میدهد نمیتوانم و نمیگویم که: «درس نخوانید». به قول قدیمیها، «رطب خورده منع رطب کی توان کرد؟» من حرفم این است که در دنیای امروز تحصیلات در بهترین حالت میتوان شرط لازم برای موفقیت باشد نه شرط کافی. شرط دیگری که میتواند شانس موفقیت را افزایش دهد «تمایز» است. در کشوری که صد سال مردم بستنی «اکبر مشدی» خوردند، «آیس پک» ثروتمند شد این قانون دنیاست: «متمایز باش یا بمیر!». دو راه مشخص برای تمایز وجود دارد: راه اول) رها کردن مسیر دانشگاهی و در پی مسیر زندگی رفتن (مدیران زیادی در کشور در این شرایط هستند) راه دوم) درس خواندن […]
دیالوگ من و شراره
در همین وبلاگ دوستی پیدا کردم به نام شراره. به من توصیه کرد ادامه تحصیل بدهم (و البته چند توصیه شخصی دیگر که حتماً به آنها توجه میکنم). من هم جوابی برایش نوشتم. چون فکر کردم ممکن است همه، کامنتها را نخوانند اینجا دوباره آن دیالوگ را مینویسم: توصیه دوستم: از من به شما پیشنهاد:حتما دکتری بخونید.اونوقت میشین هیات علمی بعدش استاد تمام بعد پروفسور نهایتا هم میشین استاد اول مذاکره جهان.خیلی بهتر از اینه که آدم فقط تو ایران اول باشه.اونوقت از کل جهان میان دنبالتون.الانو نگاه نکنید!اگر تکی به خاطر اینه که مردم ما هنوز مذاکره رو علم نمیدونن.چند سال دیگه اوضاع عوض میشه طوری که زنها وشوهرها هم برای اینکه با هم حرف بزنن از اساتید مذاکره استفاده میکنن.البته به من ربطی نداره گفتم که در جریان باشی!!! پاسخ من: شراره عزیز٫ […]
در رویدادها نمانیم…
ماه عسل تمام شد. دو روز کامل گذشت و من انبوهی از ایمیلها و اس ام اس ها دریافت کردم. بسیاری از آنها سرشار از ابراز لطف بود و برخی از آنها ناله و نفرین و توهین و تحقیر. از دوستانی که ابراز لطف کردند ممنونم و از آنان که توهین کردند ممنون تر. چه، گروه نخست بر غرور بی دلیل من افزودند و گروه دوم، یادآوری کردند که جز سلیقه ی من و اطرافیان من، سلیقه های دیگری نیز هست. اما به هر حال، ماه عسل، هر چه بود گذشت. معتقدم تصمیم من به شرکت در این برنامه، درست بوده. هر چند علاقه ای به دفاع از این تصمیم ندارم. در فرهنگ ما، عادت نادرستی وجود دارد و آن «ماندن» در رویدادهاست. گاه برای ماهها، سالها، یا قرنها در یک رویداد میمانیم و با […]
آخرین دیدگاه