در شرایطی که حجم قابل توجهی از مردم دنیا، کم کم به نتیجه رسیدهاند که زندگی دیجیتال را میتوان در صفحههای نمایش کوچک موبایل هم به سادگی ادامه داد و به حبس شدن در هفت یا هشت اینچ مربع برای بخش قابل توجهی از زندگی روزانهی خود رضایت دادهاند، احساس میکردم صفحهی نمایش لپ تاپ برایم تنگ است. مدتی است که از سیستم دو لپ تاپ، دو صفحهی نمایش، دو مجموعه پردازش مستقل استفاده میکنم و کمی جا برای نفس کشیدنم بازتر شده. داشتم با خودم فکر میکردم که ما انسانها چقدر عجیبیم. از یک سو همیشه رویای خانههای بزرگ داریم و تا جایی که وسعمان برسد خاک بیشتری را غصب میکنیم. از سوی دیگر، فضاهای واقعی زندگی خود را (در احساسات، در تجربیات، در صفحه نمایش، در باور و دانش) مدام تنگ و تنگتر […]
دسته بندی: لحظه نگار
لحظه نگار: خاطرات معلمی
چون زیر مطلب قبل، اشارهای به خاطرات کلاسها بود و از سمت دیگه چون امروز خیلیها پیام تولد فرستادن. و با توجه به اینکه من تولد خودم رو اولین روزی که سر کلاس رفتم و مردن خودم رو آخرین روزی که معلمی خواهم کرد میدونم (و مسئلهی تاریخ تولد به نظرم بیشتر به والدینم مربوط میشه) خواستم این چند تا عکس رو که دم دست بود و بعضیهاش رو قبلاً جاهای مختلف دیدهاید بازنشر کنم. روی عکسها کلیک کنید کیفیت کمی بهتر میشه. *** *** *** *** *** *** *** *** *** با متمم:ترجمه ماشینی از روسی به انگلیسی | یکی از انگیزه های سرمایه گذاری بر روی هوش مصنوعی در جنگ سرد زندگی در کشورهای کمونیستی | گاوی که شیر ندهد در خدمت امپریالیسم است چشمتان را ببندید و فکر کنید | چند جمله […]
لحظه نگار: شب و پله
این عکس رو چند وقت پیش انداختم. اما به علت شب بودنش و کیفیت موبایلی تردید داشتم منتشر کنم. لطفاً با استاندارد عکسهای اینستاگرامی قضاوت بفرمایید. پی نوشت: عکس اینستاگرامی یه عکسیه با نور نامطلوب. موضوع نامناسب. دماغ بزرگ. غذای زوم شده. چند فیلتر اضافی اعمال شده. روتوش خورده. کادر نامربوط و خلاصهی همهی چیزهایی که آخرش به نتیجه میرسی که طرف رو تهدید کرده بودن که اگه الان عکس رو منتشر نکنه سرش بریده میشه یا منفجرش میکنن. دیگه اونهم گفته اشکال نداره. آبرو که از جون عزیزتر نیست. حالا یه عکسی یه Story چیزی منتشر میکنم به جاش زنده میمونم. با متمم:ترجمه ماشینی از روسی به انگلیسی | یکی از انگیزه های سرمایه گذاری بر روی هوش مصنوعی در جنگ سرد زندگی در کشورهای کمونیستی | گاوی که شیر ندهد در خدمت امپریالیسم است […]
لحظه نگار: بر ستون آویختهها
با متمم:ترجمه ماشینی از روسی به انگلیسی | یکی از انگیزه های سرمایه گذاری بر روی هوش مصنوعی در جنگ سرد زندگی در کشورهای کمونیستی | گاوی که شیر ندهد در خدمت امپریالیسم است چشمتان را ببندید و فکر کنید | چند جمله از کتاب فیزیکدانان مطرح جهان یک دانشمند به چه سطحی از هوش نیاز دارد؟ کتاب مردگان | افراد تأثیرگذاری که در زمان زندگیشان دیده نشدند کتاب ریویو برای محصولات آمازون | تجربه شانزده سال کامنتگذاری در سایت آمازون آينده هوش مصنوعی از زبان پیتر تیل +۱۱۴ آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه ای گری (صوتی) هدف گذاری (صوتی) راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب «از کتاب» محمدرضا […]
لحظه نگار: قطار
جزو اولین تمرینهای عکس انداختنم محسوب میشه. توی نور غروب بود. شاید اگر نور زیاد ظهر یا تاریکی شب بود بهتر میشد. امروز که نگاهش میکردم گفتم که به عنوان یادگاری اینجا نگهش دارم. تمام سالهایی که کار ریلی کردم، قطار در حال حرکت برام یه استرس خاصی داشته. قبلش هندسهی خط تنظیم شده بوده و اولین قطار بعد از زیرکوبی، همیشه احتمال داشته که بریزه (ریختن تعبیریه که برای از خط خارج شدن قطار به کار میره. وقتی سانحه جدی نداره و فقط از ریل میفته پایین). انسان، حیوان عجیبیه و به طرز شگفت انگیزی شرطی میشه. هنوز هم هر جا قطار در حال حرکت میبینم، سطح هوشیاریم به صورت لحظهای افزایش پیدا میکنه و با جدیت بررسی میکنم که الان بدون سانحه عبور میکنه یا نه. یه بار به شوخی به یکی از […]
لحظه نگار: سمینار رفتارشناسی در کسب و کار
سال گذشته، همین روزها بود که آخرین سمینار سالیانه خودم رو تحت عنوان رفتارشناسی در محیط کسب و کار برگزار کردم. اگر دقیقتر بگویم، ۱۹ شهریور بود. سمینارهای سالیانه ۵ سال متوالی برگزار شد و افتخار میکنم که هر سال بهتر و منظمتر برگزار شد و با استقبال بیشتر دوستان عزیزم روبرو شد. در حدی که سال گذشته با وجودی که در هیچ جا جز متمم اطلاع رسانی نکردیم، مجبور شدیم فقط برای دوستان متممی امکان ثبت نام را ایجاد کنیم و سه هفته قبل از آغاز سمینار، آخرین بلیط آن هم فروخته شد که در سمینارهای آموزشی بخش خصوصی، تا جایی که من میدانم چندان سابقه ندارد. این کلیپ ویدئویی چهار دقیقهی آخر سمینار سال قبل است که گفتم برای تجدید خاطره اینجا منتشر کنم. فردا، مطلب مستقلی را خطاب به بهداد مینویسم و […]
لحظه نگار: آقا (یا خانم) ورد پرس! من اسپم نیستم!
هفت هشت سال هست که با وردپرس کار میکنم. اما امروز برای اولین بار، وقتی داشتم تمرین میگذاشتم چنین پیغامی گرفتم: کمی سرچ کردم و دیدم ظاهراً یکی از سیستمهای حفاظتی به نام Flood Protection هست که اگر کامنتی را در کمتر از ۱۵ ثانیه بنویسید یا اینکه کامنتهای متوالی را در کمتر از ۱۵ ثانیه منتشر کنید، کامنت شما را اسپم فرض میکند. حالا فعلاً مجوز کامنت گذاری را به صورت موقت از اکانت من گرفته و باید بنشینم تا من را ببخشد. از این به بعد، کندتر تایپ میکنم! با متمم:ترجمه ماشینی از روسی به انگلیسی | یکی از انگیزه های سرمایه گذاری بر روی هوش مصنوعی در جنگ سرد زندگی در کشورهای کمونیستی | گاوی که شیر ندهد در خدمت امپریالیسم است چشمتان را ببندید و فکر کنید | چند جمله از […]
لحظه نگار: تصویری متفاوت از یک هواپیما
یه آقایی هست به اسم Laird Kay که علاقهی خاصی به عکاسی از صنعت هوایی و ملحقات و متعلقات اون داره و به اصطلاح علاقمند به Aviation Photography هست. سایتی هم به اسم خودش داره (www.lairdkay.com) و البته یک اکانت اینستاگرام جذاب به اسم lairdkay خیلی عکسهای متفاوت و زیبایی داره و گفتم شاید در بین خوانندگان اینجا، کسی باشه که به این نوع تصاویر علاقمند باشه و مثل من از دیدنشون لذت ببره. یه جورایی من رو یاد یک هفته در فرودگاه آلن دو باتن میندازه. نمیدونم چرا. شاید به خاطر برخورد تا این حد نزدیک با فضای فرودگاهی. با متمم:ترجمه ماشینی از روسی به انگلیسی | یکی از انگیزه های سرمایه گذاری بر روی هوش مصنوعی در جنگ سرد زندگی در کشورهای کمونیستی | گاوی که شیر ندهد در خدمت امپریالیسم […]
لحظه نگار: باز هم ماه!
دیشب باز هم بیداری نیمه شب را به عکس انداختن از ماه گذراندم. تصمیم نداشتم آن را اینجا بگذارم. اما وسوسهی به اشتراک گذاشتن لذت دیدن ماه هم، چیزی نبود که بشود در برابرش مقاومت کرد. این بود که یاد توصیهی مرحوم اسکار وایلد افتادم که میگفت: بهترین راه رهایی از یک وسوسه، تسلیم شدن در برابر آن است. عکس را گذاشتم. امیدوارم دوستانی که چنان در جزئیات غرق هستند که توانایی لذت بردن و غرق شدن در جلوهی ماه را ندارید، ما را در ناتوانی خود شریک نکنند. پی نوشت: این عکس را هم محمدرضا زمانی عزیزم، انداخته بود و در کامنت پست قبل گذاشته بود که ظاهراً با خودش قرار گذاشته بود تا پروژهی یکی از درسهای متمم را انجام نداده، آن را با ما به اشتراک نگذارد. اتفاقاً برای پروژه هم زحمت […]
دوباره لحظه نگار ماه!
دلم نیومد این یکی عکس رو هم که باز هم در حال رانندگی با سرعت صفر در وسط اتوبان همت انداخته شده منتشر نکنم. توضیح ۱: قبلاً هم گفتهام، رانندگی در اتوبان وقتی که هیچکس تکون نمیخوره و دستفروش به راحتی وسط اتوبان قدم میزنه و تابلوی بالای سرت نوشته که سرعت مطمئنه رو رعایت کن، از طنزهای روزگاره که وضعیت کاریکاتوری ما رو نشون میده. یکی از دوستام چند وقت پیش به دختر ده سالهاش میگفت عزیزم. گلم. عشقم. توی اینترنت میری برو. اما به سایتهای غیراخلاقی سر نزن. بهش گفتم: عزیزم. اگه تونستی به سایتهای غیراخلاقی سر بزنی، به من هم راهش رو بگو. چون یه عالمه سایت اخلاقی هم هست که من که بزرگتر تو هستم، نمیتونم بهش سر بزنم و مسدوده، لااقل کار علمی و تحقیقاتیام راه بیفته. خلاصه دیشب که […]
آخرین دیدگاه