از زمانی که در نوشته ی قبلی، به بهانه رفتارهای ناپخته و شتابزده در شبکه های اجتماعی، بحث یادگیری چریکی را مطرح کردم، ناخواسته برخی خاطرات نخستین سالهای کار برایم تداعی شد. مانده بودم که بنویسم یا نه. اما در نهایت احساس کردم که نوشتن و ماندگار شدن آن روزها، بهتر از ننوشتن و فراموش شدن است. همزمان با دانشجویی، مدتی برای یک شرکت کوچک کار میکردم که لوازم تزیینی خودرو میفروخت. عمده این محصولها، عطرهای داخل خودرو و واکس داشبورد بود و البته محصولات پراکنده ی دیگری که مالک و مدیر شرکت، از ترکیه وارد میکرد. آن زمان سالهایی بود که خودروهای لوکس جدید، یعنی پراید و پژو ۴۰۵ به تازگی به ناوگان خودروهای فرسوده کشور افزوده شده بودند و نیاز به لوازم لوکس افزایش پیدا کرده بود. مدیر شرکت یک بازنشسته نظامی بود. […]
دسته بندی: دل نوشته ها
بودا تو راست میگفتی اما…
این متن را مدتی پیش در وبلاگ برای فراموش کردن نوشتم. اینجا مینویسمش تا بماند… بودا با صدایی شمرده حرف میزد. آرام و مطمئن. تو گویی راز هستی را یافته است و میکوشد در قالب ساده ترین کلمات آن را بیان کند. مردم پشت به پشت ایستاده بودند. گفت: دنیا یعنی رنج. هر لذتی رنجی در پی دارد. شادی دل سپردن،عذاب دل بریدن را به همراه دارد و چنین است هر دلبستگی: دل نبندید تا طعم رنج را نچشید. سنگریزه ای را برداشت و بر روی زمین حک کرد: به هیچ چیز دل نبندید. به هیچ انسانی. به هیچ چیز. حتی یک شی بیجان. بلند شد. آرام آرام گام برمیداشت و در میان بهت مردم دور می شد. ناگهان ایستاد. بازگشت. سنگریزه ای را که با آن جملات حکیمانه اش را نوشته بود، برداشت و […]
شجاعت چیست؟
شجاعت در زندگی شکلهای مختلفی دارد گاهی شجاعت به معنای حذف دشمنان است گاهی شجاعت یعنی کنار گذاشتن زندگیت به نفع چیزی که از تو مهم تر است گاهی شجاعت به معنای بخشیدن زندگیت به دیگری است گاهی رها کرن همه آنچه که داشته ای یا همه آنان که روزگاری دوست داشته ای اما گاهی هم هیچ یک از آنها شجاعت نیست شجاعت، تحمل سختیها و رنجهاست و کار کردن آرام به امید روزهایی که زندگی میتواند بهتر از امروز در جریان باشد ورونیکا راث پی نوشت: این یکی از متنهایی است که در ابتدای خبرنامههای هفتگی برای دوستانم مینویسم و ایمیل میکنم. لازمه تاکید کنم که ترجمه ها رو خودم انجام میدم و به سبک خودم. در واقع فقط سعی میکنم به برداشت خودم از مفهوم متن وفادار باشم و نه هیچ چیز […]
فریبایی یا فریبندگی؟
در سنین جوانی و نوجوانی، در مهمانیهای خانوادگی، زیاد میشنیدم که پس از جدایی یک زوج میگفتند: فلانی زیبارو بود و راست میگویند که بخت خوش کمتر در زندگی به زیبارویان رو میکند! یا میشنیدم که وقتی یکی از دختران خویشاوند، با شکلی سخت و دردناک از همسرش جدا شد، مادربزرگم میگفت: انگار هیچوقت زندگی همهی نعمتها را بر یک نفر تمام نمیکند. لاله زیبا بود، اما زندگی برایش زیبا نشد. حرفهایی که در دوران کودکی میشنویم، در پیچ و خم ذهن ما و در میان انبوه خاطرات، کمرنگ میشوند، اما فراموش نمیشوند. دیر یا زود، به بهایی یا به بهانهای، از جای دیگری در ذهن، سر بر میآورند و پیش چشمت مجسم میشوند. سالها بعد، در محیط کار، میدیدم که زیبارویان سادهتر از دیگران رشد و ارتقا پیدا میکنند. در زندگی و ازدواج میدیدم […]
آلن تورینگ: مرثیهای برای ما
بعید است کسی در حوزهی دانش کامپیوتر فعالیت یا مطالعهای داشته باشد، اما نام آلن تورینگ را نشنیده باشد. بزرگان حوزهی دانش و تکنولوژی عموماً بر این باورند که غولهای تکنولوژی امروز، از اپل تا مایکروسافت، وامدار تورینگ هستند. جایزه تورینگ را که هر ساله به فعالان حوزه فن آوری اطلاعات اعطا میشود در حد جایزه نوبل در حوزه علوم کامپیوتر میدانند. من هم مثل بسیاری از علاقمندان این حوزه، نام او را شنیده بودم. به خاطر همین وقتی دو سال پیش کتاب جک کوپلند در مورد تورینگ به نام Alan Turing: Pioneer of the Information Age (آلن تورینگ: پیشگام عصر اطلاعات) منتشر شد، با علاقه آن را تهیه کردم. متاسفانه دو سال طول کشیدی تا فرصتی برای مرور کتاب فراهم شود. آن هم وقتی بود که در مرتب کردن کتابخانه، کتاب را ورق میزدم […]
مرگ بر اثر ایده یا مرگ بر اثر ایدز
امروز در متمم مطلبی منتشر کردیم به نام «دلایل اصلی مرگ در قرن بیستم». اگر فرصت کردید سری بزنید و این مطلب را مرور کنید. یک اینفوگرافی جالب است که انسان را بسیار به فکر وادار میکند. انسانها به خاطر ایدهها و دیدگاههای خود، چه قتلها و جنایتها انجام دادهاند. به نظر میرسد که نسل ما، بر خلاف آنچه که میاندیشیم، نه با ایدز منقرض خواهند شد و نه با ابولا. هنوز هم، چیزی که ثبات جهان را تهدید میکند، نه مار است و نه عقرب. نه سقوط هواپیما و نه زلزله. نه آتش سوزی و نه صاعقه. چیزی که انسان را از روی زمین منقرض خواهد کرد، خود انسان و اندیشه های اوست. ما با ایدههای ذهنی خود به جنگ زندگی دیگران میرویم و در تلاش برای نجات آنان، انقراض نسل بشر را رقم […]
هدیه شرکت روزنه ارتباط برای همایش مذاکره
دوستان خوبم تورج جمشاسب و علیرضا داداش، از شرکت روزنه ارتباط، لطف کردند و یک کلیپ ویدئویی سه دقیقهای را برای نمایش در همایش، تولید و به تیم اجرایی ما هدیه کردند. گفتم این کلیپ را اینجا هم بگذاریم تا دوستانی که در همایش نبودند، بتوانند آن را ببینند. نمیدانم برای آشنایان دوری که چنین کلیپی را میبینند، چقدر احساس خودشیفتگی تداعی میشود. اما برای من، تک تک تصاویر و ثانیههای این کلیپ، یادآور روزها و ماهها و سالهایی است که مانند امروز و شاید بیشتر از امروز، انرژی و روحیه داشتم و برای رویاهای بزرگی که در سر داشتم، تلاش میکردم. لینک دانلود فایل با متمم:زندگی در کشورهای کمونیستی | گاوی که شیر ندهد در خدمت امپریالیسم است چشمتان را ببندید و فکر کنید | چند جمله از کتاب فیزیکدانان مطرح جهان یک دانشمند […]
نامهای به مریم میرزاخانی: مریم جان! ما را جدی نگیر
پیش نوشت: زمانی که در اردوی تابستانی مرکز المپیاد، برای المپیاد فیزیک شرکت میکردم، مریم میرزاخانی هم آنجا بین ما بود. همه میدانستند دانش آموز مستعدی است. با دانش آموزان دیگری که آنجا بودند به طرز معناداری فاصله داشت. پسرها آن روزها بین خودشان، او را «میم – میم» صدا میکردند و برایش جوک میساختند. البته زیبا و مودبانه و معمولاً با تاکیدی بر هوش خوبش. حدود صد نفر در اردوی تابستانی در رشتههای مختلف حضور داشتند که قرار بود از میان آنها تیم های هفت نفره برای هر یک از رشتهها انتخاب شود. آن روزها، هر کدام از ما در سادهاندیشی کودکانه خود، فکر میکردیم یک نابغهایم. فکر میکردیم قرار است سرنوشت کشور را عوض کنیم! بعد از عبور از چند مرحله آزمون های مختلف، باورمان شده بود که با بقیه جامعه فرق داریم. […]
تسلیت به یک دوست
حلقهی تلخیها به گرد ما هر روز تنگ و تنگتر میشود. این هواپیمای نفرین شده که زمانی با غرور «ایران-۱۴۰» خوانده میشد و امروز بی صدا «آنتونوف – ۱۴۰» نامیده میشود، گویی بیش از هر زمان دیگری، دوستان و آشنایان مستقیم و باواسطهی من را جابجا میکرده است. زمان سقوط، پیامکی از یکی از خوانندگان خاموش این خانهی مجازی گرفتم که میگفت: برادرش در آن پرواز بوده است. صبح فردا، پدر و مادری که فرزند شهید داشتند و دومین فرزندشان هم، قربانی شده بود و با من تماس گرفتند که او تو را دوست داشت و حرفهایت را هر شب برای ما میخواند. بی آنکه دلیلی داشته باشد، یا اینکه بدانم شمارهام چگونه در دست آنهاست، سکوت کردم و کلامی هم نگفتم. و امروز، تلخترین خبر ممکن را شنیدم. پدر علیرضا کاشانی ثابت، یکی از […]
مرثیهای برای یک قربانی: یوشیکی ساسای
اگر شما هم مانند من از پزشکی دانشی نداشته باشید اما، به موضوعات مرتبط به سلولهای بنیادی یا همان Stem Cells علاقه داشته باشید، به احتمال زیاد «یوشیکی ساسای» را میشناسید. ساسای از جمله معدود دانشمندان مطرح حوزه سلولهای بنیادی بود که گاهی در مقالات و مصاحبههای عمومیتر، گزارش این نوع تحقیقات را به زبانی ساده و قابل فهم برای عموم هم توضیح میداد. ساسای، دانشمندی که دهها تحقیق معتبر و ارزشمند را در حوزه سلول های بنیادی انجام داده و مرزهای علم را در این حوزه به شکل غیر قابل انکاری جلوتر برده بود، پس از فشارهای روانی گسترده رسانهای که به وی تحمیل میشد، چند روز پیش، خودکشی کرد. با متمم:زندگی در کشورهای کمونیستی | گاوی که شیر ندهد در خدمت امپریالیسم است چشمتان را ببندید و فکر کنید | چند جمله از […]
آخرین دیدگاه