پیشنوشت یک: توی کانال تلگرام با متمم این مطلب رو دربارهٔ عطر نوشته بودم که بعداً کاملش رو توی روزنوشته بنویسم (از اول هم قرار بود کانال، بخشی از دفتر چرکنویس من برای روزنوشته و متمم باشه).
الان فعلاً خود اون مطلب رو اینجا میذارم تا به زودی کاملترش کنم. و شما هم اگر چیزی دربارهٔ عطر و بو و حاشیههای دیگهاش میدونستید و تجربه و نظری داشتید بگید منم یاد بگیرم. نظر شما رو نمیدونم، اما برای من، اینجور بحثهای آماتوری، روی موضوعاتی که بخشی از زندگی روزمرهٔ ماست، واقعاً جذابه.
پیشنوشت دو: توی فایل صوتی هدفگذاری یکی از محورهای اصلی حرفم این بود که هدفگذاری اسمارت و اساساً نگاه نتیجهگرا خیلی جاها مفید نیست. نقدها رو هم توضیح دادم.
توی تمرین درس اهداف عملکردی در متمم هم یه مثال تجاری و سازمانی رو نوشتم. اما یه نمونه از زندگی روزمره هست که دیدم بد نیست اینجا تعریف کنم: دربارهٔ عطر.
انتخاب عطر مناسب
نگاه من به عطر سالها یه نگاه عملکردی و نتیجهگرا بوده: عطر از برند خوبی باشه و منم دوستش داشته باشم و تمام.
وقتی نگاهمون عملکردیه، کم ریسک میکنیم و به مسیرهای تکراری و «پاخورده» و پیشنهادهای دیگران و ترندهای روز محدود میشیم.
شاید انتخابهامون خوب باشه و بقیه بپسندن، اما جهانمون کوچیک میشه.
توی این ماجرای ساده، من سالها انتخابهام به چند عطر خاص محدود میشد:
Mont Blanc Explorer
Bleu de Chanel
Creed Aventus
طبیعتاً بسته به استفادهٔ روزمره یا جلسات رسمی، انتخاب میکردم که کدوم رو استفاده کنم. اینها از نظر من عطرهای کمریسک بودن و با سلیقهام هم جور. تنها زمانهایی عطر دیگه استفاده میکردم که هدیه بگیرم.
این سبک من، ویژگی نگاهِ نتیجهگراست: ریسک کم و خروجی قابلاتکا، اما یادگیری و تجربه بسیار کم و جهان محدود.
جالبه که تجربه و دایرهٔ واژگان، با هم کوچیک و بزرگ میشن. زبانم هم به همون نسبت در زمینهٔ عطر فقیر بود: عطر سرد و گرم و تلخ و شیرین و گاهی هم اشاره به رنگ (عطرهای زرد، عطرهای تم مشکی، عطرهای تم آبی و …). لابد اگر داریوش آشوری عزیز بود میگفت “زبانمایهٔ عطری” ضعیفی داشتم.
دو سه سال پیش تصمیم گرفتم نگاهم رو در این زمینه Learning-oriented یا یادگیریمحور بکنم. یعنی خیلی درگیر نتیجه نباشم و سعی کنم رایحههای مختلف (نوتها) رو بهتر از قبل بشناسم.
روشم هم ساده بود. میرفتم توی سایت Fragrantica چند تا عطر رو انتخاب میکردم و ترتیب رایحههاشون رو مینوشتم. بعد میرفتم عطرفروشی اون چند تا عطر رو بو میکردم و با اون نوتها تطبیق میدادم.
دیگه کمکم دستم اومد که بوی زنبق، عنبر، تنباکو، لیمو، ترنج، برگ بنفشه، وانیل و … چهجوریه و وقتی نوت اول باشه با نوت دوم یا سوم چه فرقی میکنه.
تازه فهمیدم چه دنیای جذاب و بانمکیه و این همه سال ازش غافل بودم. با همین پولهایی که تا الان دادهام یا حتی کمتر، میشد چه چیزهایی رو تست کنم اما نکردهام.
و جالبه که الان وقتی توضیحات مکتوب عطر رو میبینم، یعنی هفت هشت تا نوت اصلی رو میبینم، بوش رو روی صفحهٔ مانیتور کاملاً حس میکنم!
دیگه خریدن عطر برام سخت نیست و انتخابم هم توی عطرفروشی انجام نمیشه. اول فکر میکنم که دوست دارم نوت اول عطرم چی باشه. نوت دومش چی باشه. سومش چی باشه. بعد که بو رو توی ذهنم تجسم کردم سرچ میکنم ببینم کدوم برندها اون ترکیب رو تولید کردهان. میرم همونها رو بو میکنم و میخرم.
ما قرار نیست متخصص عطر باشیم. اما اگر استفادهکنندهاش هستیم، میشه تلاش کنیم یک استفادهکنندهٔ مطلع (Informed User) باشیم در حد خودمون.
مثالی که گفتم خیلی پیشپاافتاده بود. اما میخواستم بگم نگاه یادگیریمحور در مقابل عملکردمحور در همهٔ وجوه زندگی، افساری رو که «عرف، سنّت، انتخابهای پیشفرض، ترجیحات و سلیقهٔ دیگران، مُد و ترند روز» به گردن ما انداخته از گردنمون برمیداره و فرصت میده جهان رو بیشتر کشف کنیم.
دنیای عطرها، دنیای خیلی جالبیه. یه مدتی خیلی درباره شون میخوندم و همین کاری که محمدرضا در مورد عطرها میکرد منم انجام میدادم. حتی یه تصمیمی بود تو سرم، که یه دوره عطرسازی برم که هیچ وقت عملی نشد.
سلام امیدوارم خوب و خوش باشید. من عاشق بوی خوشم..نمیدونم یه جا خوندم یا شنیدم که اسراف توی سه جا معنی نداره یکیش خرید عطر یکیش خرید سوغاتی سومی رو متاسفانه یادم نمیا..عطر و آهنگ ما رو خیلی میتونه به یاد گذشته بندازه و خاطراتمون رو زنده کنه..کلا عطاری و بازی با رایحهها خیلی دنیای عجیبیه..من هر چند روز یه بار میرم تو سایت عطرافشان نقد و نظرات رو میخونم..اونجا یه نفر به اسم ایکاروس برای اولین بار شروع کردن به نقد و بررسی دقیق و حرفهای نوشتن در مورد عطرها..میگفتن اون اوایل بیشترین سوالی که ازم میشد این بود که از هر ادکلن چند پاف بزنم که ماندگار تر بشه یا رد بوی بیشتری داشته باشه..ولی رفته رفته سوالا تخصصیتر شد و مردم با نتها پایه و میانی و ابتدایی آشنا شدند(ولی از نظر شخصی من نت اولیه مهمترین نوته چون آدم همون لحظه که میزنه دوست داره لذت ببره، بعدش دیگه خیلی چیزی حس نمیکنه آدم)..شماام حس بویاییتون خیلی قوی شده که میتونین رایحهها رو از هم تفکیک کنید و ترکیبشون رو تجسم کنید..
من یه اصطلاح هم شنیدم به اسم عطرهای نیش که اصولا عطرهای عامه پسندی نیستند و برای افرادی که خیلی حس بویایی پختهای دارن و میخوان با رایحهها زندگی کنن طراحی شده..
سلام محمدرضا جان و دوستان متممی
اتفاقا من هم یه بار خیلی به این موضوع علاقه پیدا کردم و رفتم یک مقدار در موردشون جستجو کردم و یکسری تصویر رو که در یک نگاه، اطلاعات مورد نیاز رو در اختیارم بگذاره، در یک پوشه با عنوان "عطر" در گوشی موبایلم ذخیره کردم. این مطالبی که در ادامه مینویسم رو هم از همون تصاویر نگاه کردم.
۱: یک موضوعی که برای من اهمیت داشت، این بود که بدونم تفاوت عطر، ادوکلن و … چیه؟ متوجه شدم که با توجه به غلظت دستهبندی میشن. میزان غلظت، ماندگاری رو هم مشخص میکنه. تصاویری که الان در گوشی دارم، یک دستهبندی ۵ تایی رو شامل میشه:
– ادو فرش یا اسپری، ۱ تا ۳ درصد، ماندگاری کمتر از دو ساعت
– ادوکلن ، ۲ تا ۴ درصد، ماندگاری حدود دو ساعت
– ادوتویلت، ۵ تا ۱۵ درصد، دو الی چهار ساعت ماندگاری
– ادوپرفیوم، ۱۵ تا ۲۰ درصد، چهار الی شش ساعت ماندگاری
– پرفیوم یا عطر، ۲۰ تا ۳۰ درصد، ماندگاری شش ساعت تا هشت (بعضا تا دوازده هم دیدم)
۲: موضوع دوم نوت عطر هست که در متن هم بهش اشاره شد. در یک دستهبندی سهتایی، به نوت آغازی، نوت میانی، و نوت پایه تقسیم میشه. از نظر زمانی به ترتیب ۵ تا ۱۵ دقیقه، ۲۰ تا ۶۰ دقیقه، و بیش از ۶ ساعت رو شامل میشه. یعنی وقتی یک ماده معطر رو استعمال میکنیم، در زمانهای فوق، باید انتظارات متفاوتی از رایحه داشته باشیم.
۳: برای نوتهای عطر، در نوت آغازین، معمولا رایحه مرکبات (لیمو، ماندارین، ترنج و …) یا گیاهان معطر (بادیان، اسطوخودوس، علف لیمو و …) استشمام میشه. در نوتهای میانی از گلها، گیاهان (چمن، برگ، علف)، میوهها (تمشک، گلابی، آلبالو و …) و ادویه (جوز، دارچین، میخک) استفاده میشه و در نوت پایه، از چوب (سرو، خزه، نعناع هندی) و بلسان (وانیل و …).
۴: در مورد رایحه، دستهبندیهای مختلفی رو دیدم، یکیش چهارتاییه که بر روی یک دیسک ترسیم میشه. دسته بندی کلی به این صورته: چوبی، خنک (یا تازه)، گلی، و شرقی که پشت سر هم و به صورت مدور قرار دارن. یعنی هر رایحه، با دو رایحه دیگه مجاورت داره.
همین دیسک رو به چهارده قسمت تقسیم میکنن و رایحهها به ترتیب زیر کنار هم روی یک دایره قرار میگیرن: چوبی، چوبی خزهدار، چوبی خشک، آروماتیک یا نافذ، مرکبات، دریایی، … تا انتها، که دو تای آخری میشن شرقی، شرقی چوبی.
۵: مثل خیلی از چیزهای دیگه که به شخصیت ارتباطش میدن، در جستجوهای اینترنتی مواردی از این دست هم پیدا میشه: "میدونی چه عطر و ادکلنی با شخصیتت سازگارتره؟" مثلا میگن رایحههای چوب (بلوط، صندل، نعناع، ترنج) مورد توجه افراد متفکر و کاردانه، رایحههای گلی مثل زنبق، رز، یاس بنفش برای افراد رمانتیک و آرامه و …
پ.ن: درس مرتبط با شخصیت شناسی در متمم: لینک
چقدر قشنگ و کامل توضیح دادی. من فقط برای اینکه بگم کامنتت رو خوندم دارم ریپلای میزنم. نه اینکه حرف مهمی توی ذهنم باشه:
من اگر لیست پرفیوم و او دو پرفیوم رو مینوشتم، او دو فرش رو حواسم نبود بنویسم. به جاش ته لیست احتمالاً «اکسیر» یا «Elexir» یا «Extract» رو هم اضافه میکردم. انگار وقتی درصدش بالاتر میره دیگه به این دسته میرسه.
اولین تجربهٔ مستقیم خودم وقتی بود که یکی از دوستان بهم بلک افغان رو هدیه داد (Black Afgano). که فهمیدم در ردهٔ اکسترکت هست (اصلاً انگار ردههای پایینتر رو نداره!).
بعداً دیدم دیور هم یه دونه Elexir زده. البته این رو بگم. با این اسمی که روش گذاشته انتظار آدم رو زیاد میکنه. من هر بار از دم عطرفروشی رد بشم یه پیس به دستم میزنم. میگم اگر بوش روی دست موند میخرم. بعد میبینم از عطرفروشی خارج نشده، بو نمیده! بیخیال میشم. :)))
حالا یه بار باید بچرخم ببینم دیگه چه برندهایی عطر توی این رده غلظت دارن. عطرهای عربی زیادی رو میشناسم که در این رده هستن. اما توی اروپاییها و شرقیها و جاهای دیگه، بلد نیستم. فکر کنم یه سری عطرهایی هم که توی بعضی بازارچههای ما (مثلاً اطراف حرم در مشهد) میدن از نظر رده در حد extract باشه.