سلام؛
محمدرضا جان؛
آره اینطوریه واقعاً. ولی خب چرا اینطوریه؟
سوادم که نمیرسه که زیاد از واژه های علمی استفاده کنی، به زبان زیر اکابر بخوای دلیلشو بهم بگی، اینه که انسانها Conflict ها رو به صورت فراوانی تجمعی در ذهنشون انباشت میکنن؟
معنی مهندسیش میشه اینکه همیشه منفی بودن شدید مشتق لذت در طول زمان باعث ترک رابطه نمیشه. بعضی منفی بودن شدید انتگرال لذت هست که به اون وضعیت منتهی میشه!
دقیقا همینطوره محمدرضا. دلگیریهای کوچیک همه روی هم جمع میشه وآدم یه روز به خودش میاد و میبینه دیگه هیچ عشقی نسبت به دوستش تو دلش باقی نمونده و دلیل مشخصی هم براش پیدا نمیکنه. بهتره هروقت دلخور شدیم از دست یه دوست بهش بگیم ، اینجوری حس بد و منفی تو وجودمون باقی نمیمونه.
من بیشتر وقتا اینکارو میکنم هرچند که گاهی غرغرو به نظر میرسم 🙂
سلام محمدرضای عزیز
درنگاه اول حرفت خیلی بدیهی به نظررسیدواسم…اماوقتی روش قشنگ فک کردم منظورتوتاحدودی متوجه شدم.این جمله ی تومنوبردبه خاطراتم.خاطراتی که مثه یه لیوان معجون میمونه واسم.گاهی خیلی شیرین، گاهی خیلی ترش وتلخ.
این اولین کامنتیه که من توسایتت میذارم و لازم میدونم ازت تشکرکنم.بابت همه چیزهمه چیز همه چیز.
درپناه خدای بزرگ موفق باشی
چقدر من این کامنتی رو که سال گذشته برای پست« دوست خوب » ، نوشتم ،دوست دارم.
شاید من دوست خوبی برای تو نباشم.اما تو تا همیشه یه دوست خوب میمونی 🙂
سمانه
آذر ۵, ۱۳۹۱ در ۶:۲۰ ب.ظ
“بارانی ات را بپوش ”
من چتر نمیشوم برای تو !
“من ابر ابر گریه دارم …”
روزهای بارانی آرزوهامان از آسمان چتر بالاتر نمیرود
بگذاز چتر آسمان شاهد رویاها باشد
قول میدهم آنقدر باشم که گرم شوی به بودنم
“چتر “حس خوبی به من نمیدهد
بگذار نوازش باران غم را ازمیان بردارد
و”ما “من وتو بایستیم ؛آنقدر باییستیم
که باران وغم هردو
از رو بروند!!!
با سلام و “هزاران لبحند” و محبت ظاهرا کوچک، اما مداوم در طول سال، بیش از یک جشن و پارتی بزرگ عشق و دوستی را بارور می کند.
… هزاران قدم کوچک، انسان را بهتر به هدف می رساند تا یک قدم بزرگ (تازه اگر این قدم بزرگ ممکن باشد!)
یه متن از بارابارا دی آنجلس خوندم با این مضمون که دوستی یا عشق تو قلب آدم مث یه حساب بانکی عاطفیه. هروقت محبت میکنیم یا محبت میبینیم، این حساب شارژ میشه. وقتی یه داخوری پیش میاد، با استفاده از این حساب و درواقع انرژی همون محبتا، گذشت میکنیم. اما اگه برای مدت طولانی، دلخوریهائی که پیش میاد از محبتا بیشتر باشه، حساب بمرور خالی میشه و اونجاست که حس میکنیم دوستی یا عشقمون کمرنگ شده.
بعضیا میگن دوستی یا عشقی که کمرنگ بشه واقعی نیست اما به نظر من تو دنیای واقعی، حداقل واسه ما آدمای معمولی، دوستی و عشق نیاز به توجه و مراقبت داره. نمیشه بعد از اینکه رابطه ای رو شروع کردیم و به جای خوبی رسوندیمش، ولش کنیم و فکر کنیم میتونیم بدون صرف انرژی نگهش داریم.
خیلی دوست دارم نظر بقیه رو هم بدونم…
واقعا درست میگی محمدرضا.
من این جملتو خیلی خوب درک میکنم، این روزها رابطه ام با دوست خوب و قدیمی ام سر همین هزار تا دل گیری های بسیار کوچک سرد شده!
نمیدانم بعدها از سردی این رابطه پشیمان میشوم یا نه؟
انتظاری از روزگار نیست. گذر زمان، کاری به کار کسی ندارد. صبر نمیکند تا به امید گرم شدن رابطهی بین دو دوست. آدمهایند که صاحب اختیار آفریده شدهاند. اگر بخواهند دمای رابطهای را تغییر دهند، میتوانند و اگر نخواهند، نمیتوانند.
محمد جان دقیقا اینطوره.
من دوستی داشتم که مثه داداش بودیم.شایدم فراتر از داداش.اونم چندین سال.
ولی یه سال پیش بخاطر همین هزاران دلگیری های کوچک رابطه مان قطع شد.یه سال افسرده بودم.
واقعا پشیمانم از اون زمان و عشق………
ولی تجربه خوبی بود
اون دلگیری بزرگه باعث میشه یک رابطه موقتا قطع بشود موقتا از هم دور شویم و دلگیری های کوچک تداوم می بخشند به ان دوری هرچه بیشتر دورتر هر چه بیشتر راه برگشت بهانه برگشت کمتر
اگر عشق واقعی و عمیق باشد با هیچی از بین نمی رود و درد عاشق بسیار شیرین است .رابطه ای که با بغضی، حرفی و نگاه سردی خدشه دار بشود ، اسمش عشق و دوستی نیست.خودت گفتی او من دیگر تو است.
29 نظرات
سلام؛
محمدرضا جان؛
آره اینطوریه واقعاً. ولی خب چرا اینطوریه؟
سوادم که نمیرسه که زیاد از واژه های علمی استفاده کنی، به زبان زیر اکابر بخوای دلیلشو بهم بگی، اینه که انسانها Conflict ها رو به صورت فراوانی تجمعی در ذهنشون انباشت میکنن؟
معنی مهندسیش میشه اینکه همیشه منفی بودن شدید مشتق لذت در طول زمان باعث ترک رابطه نمیشه. بعضی منفی بودن شدید انتگرال لذت هست که به اون وضعیت منتهی میشه!
این سوال و جواب من رو یاد انتگرال زندگی عباس ملکشاه انداخت :http://t-800.mihanblog.com/post/58
چه جالب بود این تحلیل مهندسی.
سلام آقای شعبانعلی من ریاضیم ضعیفه این جمله شما به زبان ساده یعنی چی؟؟؟؟؟
دقیقا همینطوره محمدرضا. دلگیریهای کوچیک همه روی هم جمع میشه وآدم یه روز به خودش میاد و میبینه دیگه هیچ عشقی نسبت به دوستش تو دلش باقی نمونده و دلیل مشخصی هم براش پیدا نمیکنه. بهتره هروقت دلخور شدیم از دست یه دوست بهش بگیم ، اینجوری حس بد و منفی تو وجودمون باقی نمیمونه.
من بیشتر وقتا اینکارو میکنم هرچند که گاهی غرغرو به نظر میرسم 🙂
سلام محمدرضای عزیز
درنگاه اول حرفت خیلی بدیهی به نظررسیدواسم…اماوقتی روش قشنگ فک کردم منظورتوتاحدودی متوجه شدم.این جمله ی تومنوبردبه خاطراتم.خاطراتی که مثه یه لیوان معجون میمونه واسم.گاهی خیلی شیرین، گاهی خیلی ترش وتلخ.
این اولین کامنتیه که من توسایتت میذارم و لازم میدونم ازت تشکرکنم.بابت همه چیزهمه چیز همه چیز.
درپناه خدای بزرگ موفق باشی
زنجیره که دست و پای آدمو می بنده…تو انگار کن که دانه های زنجیرهمان دلگیری هایند…
خیلی درسته.
وقت بخیر
یاد اون آزمایش پختن قورباغه توی آب افتادم
درود به محمدرضای عزیز
به این جمله ایمان دارم………….
به نظرمن مشکل بزرگ نیست همین کوچیکای حل نشده بزرگ میشن حکایت همون اندک اندک ولی با این تفاوت اینا میشن سونامی
اقا رضا تردید از کجا میاد ؟
میشه این سوال منو جواب بدید
ممنون بابت قلم همدلتون
100% موافقم
سلام استاد خیلی مطالبتون زیباست من وافعا استفاده میکنم سربلندباشین
چقدر من این کامنتی رو که سال گذشته برای پست« دوست خوب » ، نوشتم ،دوست دارم.
شاید من دوست خوبی برای تو نباشم.اما تو تا همیشه یه دوست خوب میمونی 🙂
سمانه
آذر ۵, ۱۳۹۱ در ۶:۲۰ ب.ظ
“بارانی ات را بپوش ”
من چتر نمیشوم برای تو !
“من ابر ابر گریه دارم …”
روزهای بارانی آرزوهامان از آسمان چتر بالاتر نمیرود
بگذاز چتر آسمان شاهد رویاها باشد
قول میدهم آنقدر باشم که گرم شوی به بودنم
“چتر “حس خوبی به من نمیدهد
بگذار نوازش باران غم را ازمیان بردارد
و”ما “من وتو بایستیم ؛آنقدر باییستیم
که باران وغم هردو
از رو بروند!!!
با سلام و “هزاران لبحند” و محبت ظاهرا کوچک، اما مداوم در طول سال، بیش از یک جشن و پارتی بزرگ عشق و دوستی را بارور می کند.
… هزاران قدم کوچک، انسان را بهتر به هدف می رساند تا یک قدم بزرگ (تازه اگر این قدم بزرگ ممکن باشد!)
دلم گرفت داداش
فکر کنم خیلی کارا هست که باید انجام بدم خدا کنه انقدر زنده باشم که بتونم همشو جبران کنم
یه متن از بارابارا دی آنجلس خوندم با این مضمون که دوستی یا عشق تو قلب آدم مث یه حساب بانکی عاطفیه. هروقت محبت میکنیم یا محبت میبینیم، این حساب شارژ میشه. وقتی یه داخوری پیش میاد، با استفاده از این حساب و درواقع انرژی همون محبتا، گذشت میکنیم. اما اگه برای مدت طولانی، دلخوریهائی که پیش میاد از محبتا بیشتر باشه، حساب بمرور خالی میشه و اونجاست که حس میکنیم دوستی یا عشقمون کمرنگ شده.
بعضیا میگن دوستی یا عشقی که کمرنگ بشه واقعی نیست اما به نظر من تو دنیای واقعی، حداقل واسه ما آدمای معمولی، دوستی و عشق نیاز به توجه و مراقبت داره. نمیشه بعد از اینکه رابطه ای رو شروع کردیم و به جای خوبی رسوندیمش، ولش کنیم و فکر کنیم میتونیم بدون صرف انرژی نگهش داریم.
خیلی دوست دارم نظر بقیه رو هم بدونم…
واقعا”!
آره محمد رضا جان
ميشه گفت دلگيري بزرگ ضربه نهاييه كه به رابطه وارد ميشه
این دلگیری های بسیار کوچک همون بهونه هاست برای رفتن!
منم همین فکرو میکنم. خیلی وقتا این رو دیدم.
هزار تا؟
حتی ده تا دل گیریه کوچیک هم می تونه کاری تر از یک دل گیریه بزرگ باشه در کمرنگ کردن دوستی… 🙁
واقعا درست میگی محمدرضا.
من این جملتو خیلی خوب درک میکنم، این روزها رابطه ام با دوست خوب و قدیمی ام سر همین هزار تا دل گیری های بسیار کوچک سرد شده!
نمیدانم بعدها از سردی این رابطه پشیمان میشوم یا نه؟
انتظاری از روزگار نیست. گذر زمان، کاری به کار کسی ندارد. صبر نمیکند تا به امید گرم شدن رابطهی بین دو دوست. آدمهایند که صاحب اختیار آفریده شدهاند. اگر بخواهند دمای رابطهای را تغییر دهند، میتوانند و اگر نخواهند، نمیتوانند.
محمد جان دقیقا اینطوره.
من دوستی داشتم که مثه داداش بودیم.شایدم فراتر از داداش.اونم چندین سال.
ولی یه سال پیش بخاطر همین هزاران دلگیری های کوچک رابطه مان قطع شد.یه سال افسرده بودم.
واقعا پشیمانم از اون زمان و عشق………
ولی تجربه خوبی بود
اون دلگیری بزرگه باعث میشه یک رابطه موقتا قطع بشود موقتا از هم دور شویم و دلگیری های کوچک تداوم می بخشند به ان دوری هرچه بیشتر دورتر هر چه بیشتر راه برگشت بهانه برگشت کمتر
اگر عشق واقعی و عمیق باشد با هیچی از بین نمی رود و درد عاشق بسیار شیرین است .رابطه ای که با بغضی، حرفی و نگاه سردی خدشه دار بشود ، اسمش عشق و دوستی نیست.خودت گفتی او من دیگر تو است.
موافقم. و برای من یادآور این گفته ی نیچه است که:
” آنچه انسانی را والا می سازد، نه شدت احساسهای والا، که مدت آنهاست.”
چطور میشه جلوی رفتن کسی که ازش دلگیری ازت دلگیره و رو گرفت؟