یکی از کارهای زیبایی که طی دوران کرونا در تهران انجام شد این بود که کنسرتهای برج میلاد لغو نشد و بدون مخاطب، روی صحنه رفت.
خبری که به نظرم، زیبا بود و ارزش داشت که بیشتر از اینها به آن پرداخته شود، اما لابهلای اعداد و ارقام و آمارها و شایعات کرونا و تبادل آتش میان گروههای رسانهای و سیاسی، کمرنگ شد (شاید اگر در اسپانیا یا ایتالیا یا آمریکا بود، جدیتر گرفته میشد).
البته محدودیت نمایش ساز در تلویزیون هم مانع بزرگی بود که باعث شد این برنامهها، کمتر از آنچه باید و شاید دیده شوند. به هر حال باید بپذیریم که بعد از حدود هشتصدمیلیون تا یکمیلیارد سال از ظهور نخستین جلبکها روی زمین، هنوز هم مغزهایی با ظرفیت جلبک در میان ما انسانها هستند و گاه در مقام تصمیمگیری هم قرار میگیرند. و حاصل این که در این دنیای مدرن، با این جنس از دغدغهها و تصمیمها ما را همچون یک جامعهی بدوی پیش چشم جهانیان به نمایش میگذارند.
از اینها که بگذریم، تصادفاً صحنههایی از کنسرت روزبه نعمتاللهی را میدیدم و چنان برایم تأثیرگذار بود که حیفم آمد آن را در اینجا با شما به اشتراک نگذارم.
تأثیرگذاری نه از بابت شعر و محتوای آن (که میانهی چندانی با این نوع اشعار ندارم). بلکه از تلاش خوانندهای بود که با تمام توان میکوشید صندلیهای خالی را راضی کند و البته یک صحنهی بسیار سورئال که در آن، مردی با ماسک مشغول رقص سماع است (حدود دقیقهی دوم از کلیپ زیر).
این کلیپ را اینجا میگذارم تا به یادگار بماند از این روزها.
سلام؛
بعضی اوقات فکر می کنم که در حال گذار به دوران فیلم هایی شبیه ماتریکس هستیم فیلم ماتریکس رو از اون لحاظ می گم که همه حالت رسمی دارند و هیچ شخصی با شخص دیگه ارتباط گرم نداره، همه حالت روبات هستند، شاید اون جوری شد و ما هم عادت کردیم (اما مطمئناً آدم های قبل از کرونا با آدم های بعد کرونا یکی نخواهند بود مثل آدم های قبل و بعد جنگ جهانی دوم)
از یه لحاظ دیگه شاید بعد از این پاندمی همدیگر رو بیشتر دوست داشتیم و قدر با هم بودن تو این دنیای خالی رو بدونیم و این رو مد نظر قرار بدهیم که فقط و فقط ما انسان ها آگاهی داریم و آگاه هستیم که این وسطه یهویی ظاهر شدیم.
بدانیم که ما انسان ها بدون همدیگر خیلی تنها هستیم
محمد رضای عزیز
من هم این #کنسرت_صندلیهای_خالی رو دیدیم و واقعا کیف کردم . به نظرم یکی از کم نظیرترین اتفاقات دنیای دیجیتال این روزهای ایرانه.
امیدوارم جلبک مغزهای تاثیرگذار!؟ هر چه بیشتر بادنیای دیجیتال(واقعی) آشنا بشن و رفاقت کنن تا حال و روز مردم هم بهتر و بهتر بشه.
این روزها به هر طرفِ جهان واقعی و مجازی که نگاه میکنیم با صحنهای سورئال روبهرو میشویم. انگار که کل دنیا از زیر قلمموی سالوادور دالی بیرون آمده باشد، مرز خواب و خیال، مرز واقعیت و ناواقعیت درهمآمیخته است.
و این روزها آنقدر غافلگیر و زمینگیر شدهایم که حتا بدبینترین آدمها هم فکرش را نمیکرند که روزی بشر با همهی دستآوردهای تکنولوژیکیاش، در برابر موجودی میکروسکپی، اینگونه متأصل و دستپاچه و تسلیم شود!
و اکنون یگانه امیدواری ما این است که تلخی و گسی و نامطبوعی این روزها نیز میگذرد. اما به قول بیژن جلالی شاعر: «یکبار نگریستهایم و ندانستهایم و بسیار خواهیم نگریست و نخواهیم دانست دنیا را» چرا که ما فراموشکارانیم…
به نظرم یکی از سخت ترین کارهای ممکن همین بود که صندل یهای خالی رو بخوای راضی نگهداری! چقدر سخته که حالت صورت کسی رو نمی بینی، تشویق ها رو نمی شنوی، حتی نمی دونی که چند تا دل رو خوشحال کردی…
خیلی سخته نهایت تلاشت رو می کنی و هنرت رو برای کلی صندلی سرد به اشتراک می گذاری که هر کدوم اون ها خودت هستی و خودت… اما واقعا برای من لذت بخش بود که در اینجا این کلیپ رو دیدم. یادگاری قشنگی بود . ممنونم
ممنون محمدرضا به خاطر به اشتراک گذاری این کلیپ و البته جذاب تر از اون توضیحاتی که درباره جلبک ها داده بودی.
فکر می کنم اگر از کرونا جان سالم به در بردیم، شاید زندگی جذابتری را به نسبت قبل شروع کنیم شاید هم خیلی سریع دوباره دچار روزمرگی ها بشیم و همه چیز رو فراموش کنیم.
دوست داشتم این سایت را که عکسهای جذابی از دوران قرنطینه گذاشته اینجا به اشتراک بگذارم:
https://bit.ly/39Fe8X9