همایشی متفاوت در تهران (گزارش عصر ایران از سمینار پیامها در مذاکره)
—————————————————————–
پنجشنبه اتفاق خوبی در تهران افتاد. همایش سالانه مذاکره با موضوع ” پیام ها در مذاکره ” برگزار شد و بیش از ۷۰۰ نفر از مدیران و علاقه مندان به حوزه مذاکره در این برنامه ۶ ساعته شرکت کردند و روایت علمی محمدرضا شعبانعلی از موضوع که مستند به آخرین یافته های علمی بود را دریافت کردند.
حالا چرا از این همایش به عنوان یک اتفاق خوب، یاد می کنم؟ آن هم در کشوری که همایش و سمینار و کنفرانس و … در آن پدیده هایی عادی و البته عمدتاً بیهوده هستند!
واقعیت این است که اکثر همایش هایی که در کشور برگزار می شوند، هزینه های زیادی را بر بودجه عمومی تحمیل می کنند؛ خلاصه این که بودجه ای می آید که باید یک جوری حیف و میلش کرد و چه چیزی با کلاس تر و احتمالاً موجه تر از همایش؟!
اما برای پیام ها در مذاکره ، حتی یک ریال هم از بودجه عمومی استفاده نشد و همه هزینه های همایش را خود شرکت کنندگان پرداخت کردند.
موضوع امیدوار کننده این که بیش از ۷۰۰ نفر برای شرکت در این همایش و در واقع برای یادگرفتن، هزینه پرداخت کردند. این که مدیران ارشد و میانی و حتی تازه کاران عرصه های کسب و کار ، دغدغه علمی کردن فعالیت هایشان را داشته باشند، علامت بسیار خوبی در مسیر توسعه فراگیر کشور است. جالب این که خیلی ها به دلیل تکمیل ظرفیت ثبت نام – که اینترنتی بود – نتوانستند در آن حاضر شوند.
در این همایش نه از گواهینامه حضور خبری بود و نه از تأییدیه دوره های ضمن خدمت؛ هر چه بود علاقه شخصی بود برای ارتقای سطح دانایی.
کسانی که در این همایش شرکت کردند، متفق القول بودند که در آن ۶ ساعت ، بسیار آموخته اند. این مهم ترین ویژگی همایش ها و کلاس های محمدرضا شعبانعلی است.
وجه بعدی ، تجلیل و ادای احترام مردمی به دکتر مسعود حیدری ، پدر علم مذاکره ایران است. برگزار کنندگان این همایش به ابتکار خود، تمبر تجلیل از ۶ دهه تلاش های دکتر حیدری در عرصه مذاکره را آماده کردند و در این همایش، از آن رونمایی کردند؛ کاری که خود دکتر حیدری را هم سورپرایز کرد.
در میان برنامه آموزشی همایش هم ، گروه “دستان گویا” برنامه موسیقی اش را اجرا کرد. این گروه، متشکل از ناشنوایانی است که با زبان اشاره خاص خود، اشعار و ترانه های خوانده شده توسط هنرمندان کشور را “باز اجرا” می کردند. انتخاب این گروه ، گذشته از ابعاد انسانی ، با توجه به موضوع پیام های غیرکلامی -که جزو موضوعات همایش بود- بسیار هوشمندانه بود.
منتظر همایش سال آینده مذاکره هستیم. تا آن موقع با سایت محمدرضا شعبانعلی سر می کنیم و با فایل های “مدیریت و زندگی” اش در رادیو عصرایران.
سلام
چقدر عکس خوبی شده من متاسفانه نمیتونستم توی برنامه باشم. خوش به سعادت دوستانی که شرکت کردن توی برنامه. یه خسته نباشید بزرگ به آقای شعبانعلی عزیز و تیمشون که این برنامه رو ریختن.
به امید برنامه های بعدی که همینجور پر شور و با انرژی باشه.
سلام دوستان عزيز
اين همه احساس دوست داشتن و محبت رو بين اين همه كامنت ها ميخونم ، ي حس قشنگي بهم دست ميده.
خوشحالم اينجا ، پيش شما و محمد رضاي عزيز هستم.
به اميد روز ديدار همه ي شما عزيزانم
شاد و پيروز باشيد
شادی نازنین.
گنجشکهای کوچولو را دیدی؟ تو پروازهای اول خسته می شوند، می آیند لب یک جوی آب ، یک آبخوری و در حالیکه قلبشان تند تند می زند ، آب می خورند تا آرام بگیرند.تو هم الان بعد یک پرواز باید نفسی تازه کنی. تازه اول راهه، تو باید اوج بگیری…
…
من شعرهای شاملو را خیلی دوست دارم و در کمال خودخواهی برایت شعری از او را می گذارم.امیدوارم خوشت بیاد.
https://www.youtube.com/watch?v=AvRyEo21OpM
نشد که منم شرکت کنم. برای همه عزیزان آرزوی موفقیت و پایداری دارم.
چقد خوبه این عـکس، چقد خوبه… :-))
من تا به کمر در مقابل زحمات و تلاش اون سه نفر وسطی “باید ” خم شم… دلم مملو از خوبی شماست…
آقای حسین شهریاری عزیز
من رفتار بزرگوارانه شما رو در روز همایش هیچ وقت فراموش نمیکنم
و همین جا از شما تشکر میکنم.
(روز همایش،تمام ظرفیت سالن پر بود و متاسفانه بنا به دلایلی برای چند تا از دوستان (۵-۶ نفر) qr کد صادر نشده بود…راه حلی که به ذهن ما رسید این بود که از دوستان خیلی نزدیک خودمون که سالها میشناسیمشون بخوایم..صندلی خودشون رو به ما بدهند تا به دوستانی که qr کد ندارند،اختصاص بدیم و در آخر برای این نزدیکان جایی پیدا کنیم.
در همون لحظات که دور و بر من خیلی شلوغ بود،پسرک خامه فروش با معرفت ما با اینکه از ریز ماجرا خبری نداشت و فقط شلوغی دور و بر من و دوستانی رو که qr کد نداشتند رو دید..اومد خیلی سخاوتمندانه و دوستانه به من گفت که صندلیش رو به یکی از همین دوستان اختصاص بدهم…این که تو اون لحظه انقدر با من و گروهمون همراه بود..برام یه دنیا ارزش داشت…و خوبیه این همراهی این بود که هیچ کس بهش حرفی نزده بود و توقعی نداشت…)
پسرک خامه فروش عزیز ،تو یکی از کسایی بودی که به نظم بیشتر برنامه ما کمک کردی…
سپاسگزارم ازت
حسین عزیز
خیلی با محبت و با صفا هستی و اونروز ، از نزدیک شاهد صمیمیت و صفات بودم
سلامت باشی و امیدوارم به زودیِ زود ببینمتون
از ” پسرک خامه فروش عزیز ما ” انتظاری به جز خوبی نمیشه داشت. به قول خودش دل من هم مملو از خوبی همه ی دوستان عزیز این خونه ست .
“اگر شادی و سمیه عزیز نبودند، نه این سایت، نه این سمینار و نه همهی این دوستیها و ارتباطات نبود. به اونها مدیونم. همین.”
من هم اون سه نفر وسط رو دوست دارم. و خوشحالم که در این عکس بخوبی جمله بالایی استاد مشهوده.
پسرک خامه فروش قبیله ست دیگه سمیه جان 🙂 خیلی مهربون و صمیمی..فقط اگه خامه یادش نمیرفت دیگه عالی میشد 🙂
من و شهرزاد و سیمین هم اگه متوجه میشدیم با کمال میل جامون رو به اون دوستان میدادیم و کف سالن مینشستیم:)
سمیه جان و شادی جان باز هم بابت همه زحمتهایی که کشیدید تا این سمینار جزء بهترین اتفاق امسالم باشه ازتون ممنونم. خدا قوت دوستان خوبم.
راستی دوستانی که نبودید، ردیف اول آقایی که لباس آستین کوتاه آبی رنگ پوشیده آقای پلخوابی هستند(گفتگو با دهاتی رو که یادتون هست) و کنارشون آقای پور اکبر.
آقای سهیل رضایی، آقای محمدی، آقای محمدرضا جباری، آقای ابراهیم حلت فراهانی و خانم نیکی کریمی هم در ردیف اول هستند.
آزاده م جان سلام
یعنی میخواستین بگین که من بی معرفتم و صندلیم رو نمیدادم ؟ ( ۱-۱ شدیم ، اوندفعه من دیر اسمتونو بردم ، ایندفعه شما اصلاً اسمم رو نبردید ) . انشاالله سممیه جان و شادی جان ، من رو هم از دوستانِ خودشون بدونن و از این به بعد ، رویِ من هم حساب باز کنن
به امید دیدار ، به زودیِ زود
آقا هومن سلام
عرض ارادت 🙂
آقا هومن عزیز اینجا همه باور دارند که شما چقدر مهربان و سخاوتمندید:)
من داشتم پیش سمیه جان خودشیرینی میکردم 😉 🙂
ولی یادم باشه دفعه بعد حتما صندلی خودم رو با صندلی شما عوض کنم.. اینبار که بهترین ردیف نشسته بودید حیف شد:(
سمیه جان خیلی مخلصیما:)
آزاده م جان عزیز
شما و دوستای گلم لطف دارید . امیدوارم همینطور باشه که میگین . ایندفعه هم به لطف شادی جان و سمیه جان ، در نزدیکیِ منبعِ انرژی (محمدرضای عزیز و تیم محترمشون ) نشسته بودم و باید اعتراف کنم ، بهترین روز سالِ ۹۳ تا به امروز رو تجربه کردم . امیدارم با همکاریِ سمیه جان و شادیِ عزیز ، به زودیِ زود ، همۀ دوستان ، همدیگه رو ببینیم
ارادتمند و به امید دیدار به زودیِ زود
دقيقا همينطوره كه آزاده عزيزم ميگه …
و حيف كه اين افتخار نصيب ما نشد …!:)
ما هم از پسرك خامه فروش عزيز اين خونه تشكر مي كنيم و به داشتن چنين دوستي مي باليم …
سلام
پسرک خامه فروش چقدر حستونو زیبا و فروتنانه بیان کردید…..ضمیمه دلنشینی برای تصویر بود.
ممنون آزاده م . بامعرفی آقای پلخوابی انگار دوباره حس اون روزی که فایله دهاتی رو گوش دادم واسم تازه شد.مگه میشه این گفتگو خاص را فراموش کرد….
شادی جونم نبینم خسته باشی عزیزم.
یه ذره از اون بار کوله ات رو بده ما رو دوشامون برات حمل کنیم.
آخی… دوست دوست داشتنی ام.
اینقدر محمدرضا شعبانعلی خوبن که خدا فرشته هایی رو برای سهل کردن راهی که داره می ره، بهش هدیه داده.
خوش به حال همگی مون.
سلام
فکر میکنم که با دیدن این عکس،هر دو گروه غایبین و حاضرین یه حسرت و یه ای کاش مشترک رو تجربه میکنن،با این تفاوت که گروه اول میگن:ای کاش ما هم اون روز میتونستیم حضور داشته باشیم(مثل من)،گروه دوم میگن که:ای کاش اون روز خوب تموم نمیشد…
سلام و خدا قوت
از اینکه توانایی و امکان شرکت در این همایش رو نداشتم حسرت می خورم و از اینکه می بینم همه شرکت کننده ها با علاقه شخصی و صرف یادگیری از مباحث ارزشمند شما به این همایش اومدن خوشحالم.
آقای شعبانعلی عزیز برای شما و همکارانتون آرزوی موفقیت و پایداری می کنم.
سلام
هر روزی که میگذره بیشتر افسوس می خورم که در همایش شرکت نکردم.
جدا از فضای صمیمی و فوق العاده که دوستان در نظراتشون بیان کردن ، مباحثی هم که مطرح شده قطعا فوق العاده بوده و از زبان شخص فوق العاده ای بیان شده
درسته من یک دانشجو هستم و شاید مباحث تخصصی تو افق کوتاه مدت مورد استفادم نباشه اما مطمئنم که این مباحث در افق بلند مدت و آینده برای من یک ضرورت انکار نشدنی و موثره.
خوشا به حال دوستانی که در این همایش شرکت کردند و یه خسته نباشید به استاد شعبانعلی و تیم فوق العادشون.
باسلام به همه دوستان
در پست قبلي خيلي دوست داشتم از دوستاني كه در همايش بودند درخواست كنم كه عكس هاي همايش را برايم از طريق ايميل ارسال كنند. ولي نخواستم زحمتي براي دوستان باشد. گفتم محمدرضا جان توي سايت ميگذارد.ولي اين عكس رو كه ديدم . يه جوري شدم. خيلي دوست دارم عكس هاي ديگر را ببينم. اگر دوستي آنها را اماده دارد .ممنون مي شوم براي من نيز ارسال كند. با تشكر
پي نوشت: يه جوري شدم يعني صبرم تمام شد كه چند روز گذشته و هنوز عكسي نديدم.
سلام یاسینِ عزیز
اگر لطف کنیو ایمیلتون رو به ایمیلِ من hoomankolbadi@gmail.com بفرستید ، با اجازۀ دوستام ، هر چی عکس از اون روز دارم براتون میفرستم
هومن کلبادی عزیز و دوست خوبمون یاسین اسفندیار
من که خوشحال می شم.
ممنون دوست خوب که هوای دوستاتونو دارید.
هومن جان میشه خواهش کنم برای من هم بفرستی.لطفا.
khosrosharif@mail .com
هومن جان میشه خواهش کنم عکس ها رو برای من هم بفرستی.لطفا.
khosrosharif@mail .com
با سلام به دوستای عزیزم
من فقط دو تا عکس از همایش دارم که فقط ۶ تا از دوستا توش هستن و قراره از طرف متمم ، عکس ها رو برای همۀ دوستامون بفرستن . از همۀ دوستای عزیزم عذر می خوام که قول دادم عکس ها رو براشون بفرستم . من چون موبایلم ، زیادی آنالوگ هست و فقط شماره می گیره و دوربینش بین ۱ تا ۲ مگا پیکسل هست ، خودم عکسی نگرفته بودم و دوستانم هم عکس های دست جمعی نگرفته بودن که بتونم با بقیه به اشتراک بگذارم . لطفاً من رو ببخشید
به امید دیدار به زودیِ زود
سلام جناب کلبادی عزیز
من هم از جا موندههای همایش هستم و در انتظار همایش سال بعد. امکانش هست عکسها رو برای بنده هم ارسال کنید؟
با سلام به خسرو جان ، ابراهیم عزیز و سایر دوستان نازنینی که به خاطر کامنت قبلیم ، لطف کردن و ایمیلشون رو دادن . من فقط دو تا عکس از همایش دارم که فقط ۶ تا از دوستا توش هستن و قراره از طرف متمم ، عکس ها رو برای همۀ دوستامون بفرستن . از همۀ دوستای عزیزم عذر می خوام که قول دادم عکس ها رو براشون بفرستم . من چون موبایلم ، زیادی آنالوگ هست و فقط شماره می گیره و دوربینش بین ۱ تا ۲ مگا پیکسل هست ، خودم عکسی نگرفته بودم و دوستانم هم عکس های دست جمعی نگرفته بودن که بتونم با بقیه به اشتراک بگذارم . لطفاً من رو ببخشید . ولی همینجا قول میدم با کسب اجازه از محمدرضای عزیز و کمک همۀ بچه ها ، تمام تلاشمون رو بکنیم که به زودیِ زود ، یک دورِ همیِ هم خونه ای ها رو در کنارِ محمدرضای نازنین و تیم محترم و زحمتکششون تدارک ببینیم که این حسرت هایِ نبودن ، به لذتِ با هم بودن تبدیل بشه
به امید دیدار به زودیِ زود
چه عکس خاطره انگیزی
سلام.
چقدر خوشحال شدم اين پست رو ديدم.
ممنون از آقاي محمدي عزيز بخاطر اين متن و توصيف بسيار زيباي سمينار و بخاطر همه ي حمايتهاي مهربون و خاموشي كه از محمدرضاي عزيز مي كنن…
توي كامنتي كه توي پست قبلي در مورد سمينار گذاشتم، فراموش كرده بودم اسمي از ايشون – اين دوست و همراه خوب محمدرضا جان – بيارم و يه جورايي بخاطرش ناراحت بودم… ديروز كه عكس مهربونشون رو توي اينستا ديدم، بيشتر ناراحت شدم كه چرا در كنار همه ي دوستان خوب، يادي از ايشون نكردم …
بله آقاي محمدي عزيز … اين سمينار براي همه ي ما اعضاي اين خونه هم خيلي ارزشمند و دوست داشتني بود و اجازه نداديم هيچ مانعي ما رو براي شركت در اون متوقف كنه و سعي كرديم خودمون رو از راه دور و نزديك، بهش برسونيم…
و چقدر خوشحاليم كه افتخار شركت در اون رو داشتيم و تونستيم از هر چيز خوبي كه درش بود سرمست بشيم …
و چقدر زيبا گفتيد:
“منتظر همایش سال آینده مذاکره هستیم. تا آن موقع با سایت محمدرضا شعبانعلی سر می کنیم و با فایل های “مدیریت و زندگی” اش در رادیو عصرایران”
و باز هم ممنون از محمدرضاي عزيز … بخاطر همه خوبي هاش و بخاطر تمام انرژي هاي مثبتي كه در وجودش موج ميزنه و به بيرون متصاعد ميشه تا هر كس ديگري هم كه در اين ميدان انرژي قرار ميگيره، ازش بهره مند بشه …
( پي نوشت غير مرتبط:
در مورد توييت shadighpv: شادي جان…! خدانكنه هيچوقت خسته باشي … )
جناب آقای محمدیِ عزیز
شهرزاد جان انقدر زیبا گفتن و کامل ، که چیزی رو نگفته باقی نگذاشتن. من فقط به عنوان عضو کوچکی از این خونۀ باصفا ، از شما و بودنتون در کنار ما ممنونم و امیدوارم با وجود عزیزانی مثل شما که منصفانه و شفاف ، اطلاع رسانی می کنید ، جامعه روز به روز به سمتِ شفافیت و صراحتِ مثبت ( نه وقاحت و لجام گسیختگی و شکاندنِ حرمت ها ) گام برداره و شاهدِ آینده ای هر چه روشن تر برای خودمون و نسل های آینده باشیم .بازم سپاس از بودنتون و همراهیِ دلگرم کنندتون
به امید دیدار ، به زودیِ زود
سلام
هرچه بیش تر پیش میرید از اینکه چنین همایشی را از دست دادم بیشتر ناراحت میشم اما باز هم شکر:”منتظر همایش سال آینده مذاکره هستیم. تا آن موقع با سایت محمدرضا شعبانعلی سر می کنیم و با فایل های “مدیریت و زندگی” اش در رادیو عصرایران” ”
پی نوشت غیرمرتبط:مثله شهرزاد،توییت شادی واسه من هم جلب توجه کرد البته همیشه توییت ها واسم جلب توجه میکنند شاید چون خودم هم گاهی مثله شادی فکرمیکنم ولی خوندن کتاب بالهایت را کجا جا گذاشته ای عرفان نظرآهاری حس عجیبی بم میدی….آرامش در لحظه…و جمله خانم دانشور که همیشه تو گوشم تکرار میشه که میگفتند “بزرگترین پیشنهادم اینه که اول مطمئن بشید به سمت خوب میرید اگرهم غلط رفتید اشکال نداره،با سر بخورید زمین اما پاشین سریع و راهتون را عوض کنید…….گیر نکنید”
*********
پشتش سنگین بود و جاده های دنیا طولانی.
می دانست که همیشه جز اندکی از بسیار را نخواهد رفت.
آهسته آهسته می خزید/دشوار و کند/و دورها همیشه دور بود.
سنگ پشت تقدیرش را دوست نمی داشت و آن را چون اجباری بر دوش می کشید.
پرنده ای در آسمان پر زد/سبک و سنگ پشت رو به خدا کرد و گفت:
“این عدل نیست/این عدل نیست.
کاش پشتم را این همه سنگین نمی کردی.
من هیچ گاه نمی رسم/هیچ گاه.
و در لاک سنگی خود خزید/به نیت نا امیدی.”
خدا سنگ پشت را از روی زمین بلند کرد.
زمین را نشانش داد.
کره ای کوچک بود.
و گفت:
“نگاه کن/ابتدا و انتها ندارد.
هیچ کس نمی رسد.
چون رسیدنی در کار نیست.
فقط رفتن است.
حتی اگر اندکی.
و هر بار که می روی/رسیده ای.
و باور کن آن چه بر دوش توست/تنها لاکی سنگی نیست/تو پاره ای
از هستی را بر دوش می کشی/پاره ای از مرا.”
خدا سنگ پشت را بر زمین گذاشت.
دیگر نه بارش چندان سنگین بود و نه راه ها چندان دور.
**********
سنگ پشت به راه افتاد و گفت:
“رفتن/حتی اگر اندکی!”
و پاره ای از “او” را با عشق بر دوش کشید.
ممنون رهای عزیز از متن زیبائی که نوشتی. تو این روزهای ناامیدی, این متن, عجیب حالم رو خوب کرد. مرسی دوست من .
خواهش میکنم مریم.ر عزیز.
فکرمیکنم هر گوشه و کنار این خونه پر از دوستای خوب با حس های خوبه…من به همه دوستانی که تو این مدت به من حس خوب میدهند مدیونم و مسئولم که ذره ای از این حس ها رو انتقال بدم.کاش بتونم!!!!
رها رادِ عزیز
بسیار زیباو الهام بخش نوشتید دوست خوبم . امیدوارم به زودیِ زود و خیلی قبل تر از سمینارِ سالِ آینده ، شما و سایرِ دوستانمون رو ببینم
ارادتمند و به امید دیدار به زودیِ زود
اگر اشتباه نکنم عصر ایران عزیز هم از حامیان سمینار بود… جا داره که از حضور فروتنانه جناب محمدی و تیم محترمشون هم تشکر کنم… هم برای حمایت از این سمینار دوست داشتنی و هم برای سایت مفیدشون….