در روزها و هفتههای اخیر، تراکم کارها بسیار زیاد شد و اتفاقهایی افتاد که فرصت نشد به روزنوشتهها سر بزنم. کامنتهای متعددی هم زیر مطالب قبلی هست که حتماً دوست دارم در ادامهشان پاسخهایی بنویسم تا زمینهی بحث و گفتگوی بیشتر فراهم شود. نقد چشم انداز ۱۴۰۴ هم نیمهکاره مانده.
اما نوشتن، به سطحی از حضور ذهن و تمرکز نیاز دارد که در این چند هفته، از آن بیبهره یا کمبهره بودهام.
اما صرفاً برای به روز شدن روزنوشته، کلیپ کوتاهی از کوکی و بلوط را در اینجا قرار میدهم. اخیراً متوجه شدم که یک نوع ماهی روباتیک چینی نسبتاً ارزانقیمت هست که میتواند سرگرمی خوبی برای گربهها باشد.
وقتهایی که کار سنگین دارم و میخواهم کوکی و بلوط سرگرم باشند، به این ماهیها متوسل میشوم.
پینوشت اول: اگر گربه دارید، این محصول را پیشنهاد میکنم. فقط مثل بسیاری از محصولات بیکیفیت چینی، باید دو یا سه تا بخرید تا یکی از آنها کار کند.
پینوشت دوم: فراموش نکنید که همهی کسانی که با حیوان خانگی زندگی میکنند، صرفاً لحظات خوب خود را به اشتراک میگذارند. این کار عمدی و از سر فریبکاری نیست. طبیعتاً لحظات تلخ یا سخت، چیزی نیست که انسان با دیگران به اشتراک بگذارد. اما زندگی در کنار حیوانات خانگی، لحظات سخت و تلخ هم دارد. از شیطنتهای آنها تا بیمار شدن و در نهایت، از دست دادنشان.
"زندگی در کنار حیوانات خانگی، لحظات سخت و تلخ هم دارد. از شیطنتهای آنها تا بیمار شدن و در نهایت، از دست دادنشان."
دبستان که می رفتم یه گربه گل باقالی قشنگ داشتم که تقریبا تمام وقتم و با اون می گذروندم(البته مادرم نمی ذاشت بیارمش تو اتاق و این اتفاق فقط وقتی می افتاد که کسی خونه نبود). ولی مجوز بودن تو حیاط و داشت. دو سال رفیق شیشم بود تا اینکه به دلیل نامعلومی گم شد. هنوز خاطره بد اون روزا رو که دنبالش می گشتم و پیداش نمی کردم میتونم احساس کنم. درست میگی محمد رضا جان، زندگی با حیوون ها هم لحظات تلخ خودش داره درست مثل زندگی با انسان ها.
به نظر میآد برای بلوط، جالب تر ازکوکی باشه. کوکی بیشتر نظاره گره، ولی بلوط باز یه دستی به آب میزنه 🙂
سلام
چقدر بلوط و کوکی بزرگ شدن! خیلی لذت بردم از دیدنشون و اینکه سرگرمی دارن . راستش من هیچوقت دوست نداشتم حیوون خونگی داشته باشم؛ چون تحمل از دست دادنش رو ندارم. الان چند ساله حتی ماهی قرمز برای هفت سین هم نمیخریم تا بعدش افسوس رفتنشون رو نخوریم.
ولی واقعا جای تشکر و قدردانی داره که سختیها رو به جون خریدی و بزرگشون کردی.
سلام محمدرضا
امیدوارم خوب و سلامت باشی
همین طور بلوط و کوکی
این پست رو در شرایطی دیدم که خیلی خسته بودم و دیدنش برام خوشایند و جذاب بود.
من از وقتی زندگی با حیوان خانگی ( بلور رو احتمالا یادت هست ) رو تجربه کردم در مقایسه با گذشته که چنین
تجربه ای نداشتم خیلی تغییر کردم.
مثلا الان روی گرسنگی، تشنگی، مراقبت کردن و فراهم کردن سرگرمی برای بلور و گاهی هم پرنده ها و
حیوانات دیگه حساس تر و نگران تر از قبل شدم . قبلا خیلی روی توانایی های خودشون برای رفع نیازهاشون
حساب باز می کردم که متوجه شدم اشتباه بود.
انگار تجربه ی همین شیرینی ها و تلخی ها که میگی در کنار هم، از ما و از اونا یه موجود دیگه ساخته.