شش قسمت قبلی این بحث:
- درباره جهان کتابها
- درباره روش کتابخوانی (ما کتاب نمیخوانیم)
- نکاتی در مورد کتاب و کتابخوانی (روایتی از نکاتی که دوستان عزیزم مطرح کردند)
- لااقل در مدرسه بمان و بدُزد (چه شد که به هر شکلی از کتابخوانی راضی شدیم)
- به جای کتاب خواندن چه کاری انجام میدهید؟
- یادداشت برداری من از حرفهای دوستانم در مورد کتاب
اگر بخواهیم جهان کتاب را به سرزمینهای مختلفی تقسیم کنیم، قطعاً سرزمینی بزرگ و فاخر به کتابهای مرجع اختصاص خواهد یافت.
کتابهایی که محلِ مراجعه هستند و مورد استناد قرار میگیرند و از آنها در مطالعات و تحقیقات استفاده میشود.
شاید واژهنامهها نمونههای خوبی باشند. این نوع کتابها در زبان انگلیسی حدود پنج قرن قدمت دارند. در یونان باستان هم وجود داشتهاند و در عربی هم، نمونههایی مثل کتاب العین را داریم که دوازده قرن قبل توسط فراهیدی نوشته شده است. لغتنامهی دهخدای خودمان هم که هنوز، مورد استناد و استفاده است.
دائرهالمعارفها هم نمونههای دیگری از کتابهای مرجع هستند که بیش از دوهزار سال قدمت دارند و بر خلاف واژهنامهها که صرفاً به معنی کلمات میپردازند، اطلاعات و رویدادها و سایر دادههای مرتبط با یک مفهوم را شرح میدهند. نمونههای دائرهالمعارف در تاریخ کم نیستند. گاهی فکر کردن به اینکه مثلاً کسی مثل دنی دیدرو، ۲۶ سال وقت صرف سرپرستی و تنظیم و تدوین دائرهالمعارفِ ۲۸ جلدی کرده است انسان را شگفتزده میکند.
ویژگی مشخص کتابهای مرجع این است که عموماً برای مطالعه از ابتدا تا انتها طراحی نشدهاند. بلکه برای مراجعه طراحی شدهاند. شاید همین ویژگی است که باعث شد کتابهای مرجع اولین گروه از کتابهای کاغذی باشند که پیش پای تکنولوژی دیجیتال قربانی شدند.
چهار روند سرنوشتساز برای کتابهای مرجع در عصر دیجیتال
چند روند متفاوت باعث شد که کتابهای مرجع در دوران جدید کمرنگ و بعضاً منسوخ شوند.
یکی از روندها امکان دسترسی به نسخه دیجیتالی آنها بود. وقتی میتوانید کل واژهنامه دهخدا را در یک فلش مموری داشته باشید، چرا باید پنجاه جلد آن را به صورت کاغذی در کتابخانه نگه دارید؟ خصوصاً اینکه اکثر ما استفادهی مکرر از آن نداریم و با یک جستجوی ساده میتوانیم به آنچه میخواهیم دست پیدا کنیم.
تدوین سرویسهای اختصاصی آنلاین (در قالب وبسایت و اپلیکیشن) روند دیگری بود که توسعهی نسخههای چاپی کتابهای مرجع را کند یا متوقف کرد. بسیاری از واژهنامهها و دائرهالمعارفها و سایر کتابهای مرجع تخصصی، اکنون اپلیکیشنهای اختصاصی و سایت اختصاصی دارند و اطلاعات آنها را میتوان به شکلی سازمانیافته در موبایل یا لپتاپ در اختیار داشت.
شکلگیری و توسعهی ویکیها و فورومها سومین روندی بود که توسعه و نشر کتابهای مرجع را کند کرد. شاید بهتر باشد بگوییم Web 2.0 روندی را شکل داد که دیگر ارائهی اطلاعات به شکل سنتی رونق گذشته را نداشت (در متمم در مورد وب ۲ و ویکیها صحبت شده است).
چهارمین روند هم گسترش نقش موتورهای جستجو در زندگی روزمره ما و نیز فضای دانشگاهی بود. موتورهای جستجو تمام وب را به عنوان یک دائرهالمعارف در نظر میگیرند و بر اساس کلیدواژههایی که ما به آنها میدهیم، مرتبطترین مقالهها و آدرسها در فضای مجازی را به ما معرفی میکنند.
جایگزین مطالعه کتابهای مرجع در زندگی امروزی چیست؟
بعید میدانم افراد زیادی باشند که برای انقراض نسخهی کاغذی کتابهای مرجع سوگواری کنند.
اما به هر حال با توجه به انقراض آنها، منطقی است به این سوال فکر کنیم که برای کسی که امروز میخواهد یک کتابخوان حرفهای باشد، چه چیزی میتواند (یا باید) جای کتابهای مرجع را بگیرد؟
نمیدانم طی سالهای آتی، تکنولوژی تشخیص محتوا در جهان چقدر رشد خواهد کرد و تا چه حد میتوانیم به دستاوردهای آن اتکا کنیم.
اما میدانم که امروز و در این لحظه اگر کسی میخواهد کتابخوان حرفهای باشد باید روند سوم و روند چهارم را به خوبی بشناسد و محدودیتهای آنها را درک کند.
کتابهای مرجع، به اعتبار تهیهکنندگان آنها مورد مراجعه قرار میگیرند. روند کسب اطلاع در آنها کاملاً عمودی است. یعنی عدهای بالاتر از ما هستند و از ما متخصصترند و صاحبِ نظر و دیدگاه هستند و حرفشان اعتبار دارد و با کسان دیگری در قد و قوارهی خودشان مینشینند و پس از صحبت و هماهنگی و تنظیم و تدوین و ویرایش مقالات، نهایتاً خروجی را به کسانی مثل ما که پایینتر از آنها قرار داریم ارائه میدهند.
اما ویکیها و بسیاری از ابزارهای دیگر در نسل دوم و سوم وب، عملاً دنیای دانش را مسطح فرض کردهاند. مسطح به این معنا که هیچکس از هیچکس برتر نیست و اگر هم هست، به واسطهی شاخصهایی است که ارتباط معناداری با دانش آن فرد ندارد. یکی از شخصیتهای زنده را که در ویکی پدیا صفحهای به او اختصاص داده شده در نظر بگیرید. فرض کنید میخواهیم تاریخ تولدش را ثبت کنیم. خود او و مادر او و شما که او را میشناسید و من که هرگز او را ندیدهام، به یک اندازه حق داریم در مورد تاریخ تولدش اظهار نظر کنیم. ویکیها هم، اگر اولویتی برای ما قائل باشند بر اساس سابقهی ما در ویکی است و نه آشنایی ما با آن فرد. اگر چه مکانیزمهایی هم برای رفع این مشکلات در نظر گرفته شده اما همه از خطاها و خطرهای ویکیها مطلع هستیم و لازم نیست آنها را تکرار کنم.
فکر میکنم اگر نخواهیم خیلی بدبین باشیم و از طرفی نخواهیم خوشبینی بیش از حد هم نشان بدهیم، منطقیترین توصیف ویکیها این است که: ویکیها، در مورد هر واژه و اصطلاح و فرد و موضوع، وجه اشتراک نظرات ویکی نویسها را بیان میکنند و طبیعتاً این وجه اشتراک، الزاماً با واقعیت آن موضوع همخوانی ندارند. خصوصاً اینکه معمولاً متخصصترین افراد در هر حوزه، وقت خود را به تصحیح یا تکمیل ویکیها نمیگذرانند.
در مورد موتورهای جستجو هم، باید به خاطر داشته باشیم که آنها به نوعی Recommendation Engine یا موتور پیشنهاددهنده هستند.
اگر ویکیها، میانگین نظر ویکینویسها را منعکس میکنند، موتورهای جستجو میانگین نظر جستجوگران را منعکس میکنند.
به همین علت مدتها پیش در گفتگو با یکی از دوستانم گفته بودم که اگر IP خود را به کشوری مثل آمریکا یا یکی از کشورهای اسکاندیناوی تغییر دهی و جستجوهای فارسی را در گوگل بدهی، خواهی دید که نتیجههای متفاوتی به دست میآید و در موارد تخصصی، حتی این کار قابل توصیه هم هست.
چون اینجا مثلاً در مورد فواید هویج سرچ میکنی و به سایتی میرسی که عکسهای بیحجاب خانم فلانی در فلان مراسم را گذاشته است. هر چه فکر میکنی علت را نمیفهمی. اما ماجرا چندان دشوار نیست. کسی هویج را سرچ کرده و به یکی از صفحات مجلات زرد رسیده و در آنجا تصاویر آن بازیگر را دیده و با علاقه بررسی کرده و روی لینکی هم کلیک کرده تا تصاویر تکمیلی را ببینید.
نفر بعدی هم همینکار را کرده و این بازی ادامه پیدا کرده است. کم کم گوگل به نتیجه رسیده است که احتمالاً منظور از هویج دقیقاً همین عکسهاست و چون هر بار آن را به ما نشان داده ما هم استقبال کردهایم، ماجرا ادامه پیدا کرده است.
سلیقهی موتورهای توصیهگر با سلیقهی کسانی که از توصیههای آنها استفاده میکنند همسو میشود و همین به معنای اعتبارزدایی از آنهاست.
توضیح کوتاه: در زبان انگلیسی به خاطر تحلیلگرهای معنای واژهها اوضاع کمی بهتر است. اما اصل ماجرا تغییر چندانی نکرده. کلاً علم و دانش چیزی نیست که بتوان آن را با مکانیزمی دموکراتیک و مشارکت همگانی تعریف کرد و توضیح داد. چون در هر عصری، معمولاً نظر عالمان و دانشمندان و متخصصین با نظر عامهی مردم فاصلهی قابل توجهی دارد.
در چنین شرایطی، شاید برای کسانی که میخواهند مطالعهی حرفهای انجام دهند، منطقی باشد که چند مرجع دیجیتال را همواره در ذهن خود یا در بوکمارک مرورگر خود یا هر جای دیگری که مناسب است داشته باشند و برای جستجوها به جای ویکیها، فورومها یا موتورهای جستجو، به آنها مراجعه کنند.
طبیعتاً در اینجا فقط بحث سلیقه مطرح است.
اما مثلاً من موارد زیر را رعایت میکنم و خوشحال میشوم اگر شما هم موارد مشابهی دارید و منابع دیگری استفاده میکنید اینجا بگویید:
- برای یافتن معنا و معادل واژهها، هرگز به سراغ دیکشنری استاندارد گوگل نمیروم. بلکه از واژهنامههایی که اختصاصاً به همین منظور طراحی شدهاند استفاده میکنم. آکسفورد، وبستر و بسیاری از دیکشنریهای دیگر، سایتهای تخصصی عالی دارند.
- به جای جستجو در ویکی پدیا در دایرهالمعارف Britannica یا دائرهالمعارفهای انجمنهای تخصصی (مثلاً AMA و APA) جستجو میکنم.
- اگر هم یک کتاب را بشناسم و بخواهم کتابهای مشابه آن را پیدا کنم، ابتدا سراغ amazon.com نمیروم (اگر چه پیشنهادهایش بد نیست). نخستین گزینهام Audible است. چون در آنجا کتابهای صوتی وجود دارد. معمولاً هم مخاطبهای گذری راهشان به آنجا نمیافتد. فکر میکنم و تجربه هم نشان داده است که کسانی که نسخهی صوتی کتابها را گوش میدهند، در ارزیابی کتابها و تشخیص کتابهای مشابه – در مقایسه با علاقمندان کتابهای کاغذی – سلیقهی قابل اتکاتری دارند.
همچنان منتظر ادامه این مطالب هستیم.
[…] […]
محمدرضا جان سلام
به درستی اشاره کردی که:
“کلاً علم و دانش چیزی نیست که بتوان آن را با مکانیزمی دموکراتیک و مشارکت همگانی تعریف کرد و توضیح داد. چون در هر عصری، معمولاً نظر عالمان و دانشمندان و متخصصین با نظر عامهی مردم فاصلهی قابل توجهی دارد.”
من مدتهاست سوالی تو ذهنمه که با خوندن این بخش از متن دوباره یادش افتادم. فکر میکنم سوالم به موضوع کتاب و کتابخوانی هم ربط داشته باشه و خوشحال میشم در آینده به این موضوع هم بپردازی. بگذار اول کمی توضیح بدم:
در شیوهای که بهش میگم آموزش سنتی، یک فرد متخصص در جایگاه بالاتر از ما قرار میگیره و بهمون درس میده. بعد در طول دورهای که همراهش هستیم از ما سوال میپرسه، آزمون میگیره و با توجه به روند یادگیری و نتایجمون بهمون فیدبک میده و سعی میکنه در مسیر یادگیری راهنماییمون کنه.
اما در یکی از شیوههای مدرن آموزش به عنوان مثال مدلی که در متمم اتفاق میافته، بخش اولیه آموزش یعنی محتوای اولیه رو یک متخصص مینویسه و در اختیار ما قرار میده، اما از اینجا به بعد داستان کمی فرق میکنه. وقتی که کامنت میگذاریم و تمرین حل میکنیم، دیگه افرادی تقریبا هم سطح با ما هستند که ما رو ارزیابی میکنند و بهمون امتیاز میدن. و حتی اگر سوالی داشته باشیم، بیشتر این افراد بهمون جواب خواهند داد. میدونم روند دیده شدن و ارزیابی نظرات مدام در حال بهبوده و در طول زمان دیدیم که چه تغییرات مثبتی رخ داده. اما در نهایت باز این افرادی تقریبا هم سطح ما هستند که نظرات ما رو بررسی میکنند نه یه فرد متخصص.
سوالم اینه که آیا تفاوت جنس فیدبکها در این دنیای مسطح با حالتی که یک متخصص بر روند آموزش فرد نظارت داره، باعث تفاوت در کیفیت یادگیری فرد میشه؟ با فرض اینکه جواب این سوال بله است، از نظر شما چه تفاوتهایی وجود داره و هر کدوم چه مزایا و معایبی دارند نسبت به هم؟
تا الانش خیلی ربطی به کتاب و کتابخوانی نداشت. اما بخش مرتبط به کتاب و کتابخوانی اینجای داستانه که وقتی کتاب کاغذی آموزشی میخونیم، فرد یا سیستمی وجود نداره که همون لحظه به سوالامون جواب بده یا بهمون فیدبک بده. خودمون تلاش میکنیم یاد بگیریم و بریم جلو. اگر قرار باشه فیدبکی بگیریم احتمالا زمانیه که بخوایم آموختههامون رو به کار بگیریم و نتیجهاش رو ببینیم. ولی وقتی تو جایی مثل متمم یا سیستمهای آموزشی مشابه تمرین حل میکنیم و منتظر نظر بقیه هستیم، به نظر انگیزهها کمی فرق میکنه. ممکنه حتی در لحظاتی به جای اصل آموزش، برامون بیشتر مهم باشه که بقیه درباره ما و نظراتمون چطور فکر میکنند و چقدر بهمون امتیاز آموزنده میدن.
خود من همیشه بخشی از وقتم صرف این میشه که ببینم بقیه به کامنتهام چند تا امتیاز آموزنده دادن و وضعیتم نسبت به بقیه کامنتها چطوره. همین داستان در مورد متممی برتر شدن و کامنت برگزیده هفته و … هم وجود داره. و البته این فقط مختص متمم نیست، در جاهای دیگه هم قبلا تجربهاش کردم (مثل فرومها).
توی این موارد چه تفاوتهایی در روند یادگیری وجود داره و آیا اصلا مهمه که ببینیم انگیزهمون چیه؟ یا مهم اینه که توی هر حالت خروجی چیه و چقدر یادگیری واقعی اتفاق افتاده؟
ببخشید ممکنه برخی از این سوالات بی معنی و ناقص باشه. امیدوارم تا حدی تونسته باشم دغدغهای رو که توی ذهنم هست منتقل کرده باشم.
ممنونم
پیمان. چنین سوالی – که به نظرم سوال مهمی هم هست – به نظرم جواب سادهای نداره.
در ادبیات هوش مصنوعی هم، شبیه همین بحث وجود داره. جایی که به Supervised Learning و Unsupervised Learning میرسیم.
تقریباً تمام سیستمهای آموزشی رسمی – قبل از فضای دیجیتال – به شکل Supervised Learning بودهاند و بسیاری از سیستمهای آموزشی در دوران آموزش دیجیتال به سمت Unsupervised Learning حرکت کردهاند.
در مورد متمم ما مدتهاست – تقریباً از زمان راه اندازی متمم – داریم به چنین سوالی فکر میکنیم.
خود من هم به واسطهی بعضی کارهای تحقیقاتی بیرون متمم، با چنین سوالی در مقیاس متفاوتی درگیری بسیار جدی دارم و بخش قابل توجهی از وقتم به مطالعه و بررسی و آزمایش راهکارهای مربوط به این مسئله میگذره.
این سیستم ارزیابی دقیقاً شبیه دموکراسی هست. مروری گذرا به تاریخ نشون میده که بهترین و بدترین حکومتهای تاریخ در چارچوبهای خشک و صلب غیردموکراتیک شکل گرفتهاند. اما دموکراسی تضمینی هست که حکومت هرگز خیلی بد نباشه. البته هزینهای که پرداخت میکنیم اینه که حکومت هرگز خیلی خوب هم نباشه. چون به هر حال انتخاب متوسط مردم، مثل متوسط مردم فکر میکنه (این نوع بحث میرسه به همون تفاوت جمهوری و دموکراسی که در سواد و حوصلهی من نیست).
در فضای آموزش، به نظرم ذات وجود امتیاز آموزنده بهتر از نبودنش بوده.
یعنی یک گام به جلو.
اما حالا سوال اینجاست که سیستمِ Flat خودش داره امتیازها رو توزیع میکنه و این خودش همچنان میتونه خطای ذاتی داشته باشه (که داره).
یکی از راهکارها این هست که سیستم رو از Flat به Double-layer یا Multi-level تبدیل میکنن.
مثل اتفاقی که در مورد پروژهها در متمم افتاده (پروژه تفکر سیستمی، پروژهی استعدادیابی، پروژهی ارزش آفرینی و پروژه تصمیم گیری و پروژه طراحی سیستم فروش).
در اینجا پروژهها صرفاً توسط ارزیابها تایید میشه و در واقع رای همه برابر نیست. درسته که ارزیابها هم توسط سیستم فلت تعیین میشن، اما هم تئوری و هم عمل نشون داده که این سیستم به مراتب دقیقتره.
البته ما در متمم یک صافی دیگه هم داریم. همهی پروژههای ارسال شده تایید نمیشن. حدود ۲۰ درصد پروژهها تایید نمیشه و برای کسانی که پروژه رو ارسال کردن در ایمیل توضیح داده میشه که چرا این اتفاق افتاده.
اما شاید برات جالب باشه که پروژههایی هم که لب مرزی تایید میشن (و همهی بچهها در تایید یا رد اونها هم نظر نیستند) به فرض تایید شدن، معمولاً توسط ارزیابها به سادگی تایید نمیشن و عملاً ما دوباره باید از فرد بخواهیم که پروژه کاملتری ارسال کنه تا جایگزین بشه.
مکانیزمهای دیگری هم وجود دارند که امتیازدهی رو کمی دقیقتر میکنند.
مثلاً ما اخیراً در متمم درسهایی داریم که اگر خودت در اونها تمرین حل نکرده باشی، نمیتونی تمرین بقیه رو ببینی و بهشون امتیاز بدی.
این کمی با حالت فلت فرق داره. ممکنه بگی به هر حال اصل ماجرا همونه.
اما بررسیهای ما تفاوتهای خیلی جدی نشون میده. من ممکنه در متمم هیچ درسی نخونده باشم و بیام در یک درس تخصصی به یک نفر امتیاز بدم (که ارزشش صفر نیست. اما بالا هم نیست). اما کسی که در یک درس تخصصی (مثلاً طراحی صفحه فرود) تمرین حل کرده و تمرینش هم تایید و منتشر شده و بعد از سه یا چهار درس سریالی که به هم وابسته هستند به تمرین تو رسیده قاعدتاً امتیازش تفاوت ماهوی جدی داره.
مکانیزمهای دیگری هم هست که به تدریج در حال اجراست؛ ولی چون هنوز به شکل کامل نهادینه نشده و بعضیها هم در مرحله تست A/B هست، من فعلاً حق ندارم در موردش بنویسم و در آینده حتماً مینویسم.
بعضی ایدهها هم هست که هنوز اجرایی نشده و به تدریج تا اردیبهشت سال آتی مورد به مورد اجرا میشن.
در کل مسئلهای که مطرح کردی بسیار پیچیده است و راهکار مشخص و قطعی هم در دنیا براش نیست. کافیه Content Trap رو بخونی و ببینی که برات اناند در HBX اگر از ما در متمم روی این موضوع سرگشتهتر نباشه، قطعاً جلوتر نیست (این رو به عنوان ادعا یا خبر خوب نمیگم. بیشتر به جوان بودن این حوزه در جهان اشاره داره. آموزش دیجیتال شبیه سوپ سلولی در اوایل خلقت میمونه. از توش هنوز هیچ محصول تمام شدهای بیرون نیومده).
اما خبر خوب اینه که به نظرم بخشی از ماجرا با برخی راهکارهای نرم افزاری قابل حله.
مثلاً اگر فقط به افراد پرامتیاز نگاه کنی (که خودت و شهرزاد در زیر همین مطلب جزو اونها هستید) ممکنه نتایج خیلی شفاف نباشه.
اما اگر سیستمی باشه که امتیازها رو تفکیک کنه مثلاً بهت بگه چند درصد از امتیازهات رو از کسانی گرفتی که حداقل دو پروژهی تایید شده در متمم دارند ماجرا بسیار متفاوت میشه).
ما هنوز در تلاش هستیم که به تدریج این سیستم رو بهبود بدیم و بر اساس شاخصهایی که داریم دستاوردهای خوبی هم داشتیم.
اما فاصلهی ما و تقریباً همهی کسانی که در جهان در این حوزه فعال هستند، با وضع مطلوب بسیار زیاده.
تنها چیزی که به من انگیزه میده اینه که به هر حال سیستم آموزش فیزیکی و سنتی از فضای دیجیتال عقبتره و ما همین الان هم در وضعیت بهتری هستیم.
یه بار یکی از دوستانم میگفت از بین هر ده نفر کسانی که الان میگن «دکتر» هستند، ۸ تاشون دکتر نیستند. بعضیهاشون کارشناس ارشد هم نیستند. تعدادی شون هنوز حتی کارشناسی هم ندارند.
من گفتم: مشکل از اونها نیست.
مشکل از نظام آموزشیه که انقدر تحصیلکردهی پوچ بیرون داده ما واقعاً دکتر واقعیِ بیسواد و فوقلیسانسواقعیِ نفهم و لیسانس واقعیِ تعطیل زیاد دیدیم. اینه که وقتی با یک آدم بیسواد مطلق روبرو میشی و میگه دکتر هستم، با توجه به تجربههای قبلی نمیتونی به سادگی این ادعا رو انکار کنی.
سیستم آموزشی باید به شکلی باشه که خروجیش بدون مدرک قابل تشخیص باشه.
همین الان اگر یه نفر بگه من در متمم ۱۰۰۰ امتیاز دارم، با ۲۰۰ کلمه مطلب که مینویسه تو میتونی تشخیص بدی که ادعای درستیه یا نه.
این در حالیه که چنین دستاوردی حتی در افق ۱۴۰۴ نظام آموزشی رسمی هم – حداقل در حوزه علوم انسانی – قابل تحقق به نظر نمیاد.
سلام و درود بر معلم عزیز، آقای محمدرضا شعبانعلی
سوال مطرح شده توسط آقای اکبرنیا، سوال من هم در خصوص مشارکت در تمرین های متمم بود. اینکه چطور می توان فهمید ما از مسیر فهم، یادگیری وتحلیل حوزه مورد بحث پرت نشدیم و امتیاز گرفتن یا نگرفتن از سایر متممی ها می تواند نشاندهنده تایید یا عدم تایید بر تحلیل و نظر ما باشد یا خیر.
البته من به اندازه ایشون و سایر فعالان متممی، مشارکت در حل تمرین ها ندلشتم، برخی از درس ها را تا پروژه پایانی رفتم اما احساس کردم برایم کاملا جا نیافتاده. لذا ترجیح دادم دوباره بحث ها را از اول بخونم و یادداشت برداری کنم و نکات کلیدی برای تحلیل را برای خودم جا بیاندازم و یک نقشه و راهنمای کلی از آن بحث مربوطه در ذهنم داشته باشم. مثل یادگیری اتحادهای جبری و نسبت های مثلثاتی که با دانستن و استفاده مناسب و بجا از آنها، انواع و اقسام مسائل و معادلات پیچیده را تا پایان تحصیلات دانشگاه حل می کردیم و در حال حاضر هم با مروری مختصر به سرعت برامون یاداوری میشه.(من از خودم در درس ها و مباحث بسیار مفید مطرح شده در متمم چنین انتظاری دارم)
ممنون از پاسخی که به سوال ایشون دادین.
یکی از مواردی که من در گذشته در برخی از مباحث می دیدم اشاره و ارجاع به نظرات و حل تمرین های برخی از مشارکت کنندگان بود که از نگاه من، تاییدی از جانب سرپرست متمم یا گروه متمم مبنی بر حرکت در مسیر درست بحث بود. یا در برخی از تمرین ها، نقدهای بسیار جالب و زیبایی ارائه می شد و این به نوعی چراغ راهنما برای ما متممی ها بود. نمی دانم در درس های ارائه شده جدید هم این شیوه اعمال می شود یا خیر . از آنجایی که من برخی از درس ها را دنبال می کنم به نسبت دو سال قبل این بازخوردها را ظرف یکسال اخیر ندیدم. آیا این نوع بازخوردها همچنان جزو برنامه گروه متمم می باشد؟
شاید بهتر بود این سوال را با ایمیلی به گروه متمم ارسال می کردم ولی با کسب اجازه شما و طرح سوال آقای اکبرنیا، فرصت را مغتنم شمردم.
میترا جان.
با توجه به اینکه عملاً هر توضیحی در ذهن داشتم – و قابل بیان بود – در جواب پیمان دادم، الان توضیح چندان کاملتری ندارم که بخوام بگم.
غیر از اینکه ما به این نتیجهی قطعی رسیدهایم که از هر تعاملی که بر پایهی فرایندهای اتوماتیک (چه نوع هوشمند و چه نوع مکانیکی) نیست اجتناب کنیم.
مثلاً Reply زدن به کامنتها یا لینک دادن به کامنتها باعث هدایت جریان بازدید به بعضی پستها یا کامنتها میشه که حذف اثرشون در کوتاهمدت دشواره.
شاید یادت باشه اوایلی که تو همراه متمم شده بودی (حدود دو سال و نیم پیش) ما یه سری تمرینها و بحثهای منتخب بچهها رو در پیام اختصاصی معرفی میکردیم که بقیهی بچهها ببینن. اما نتیجه این شد که یه جور توزیع نامطلوب امتیازها و مشاهدهها ایجاد شد که Damp شدن و از بین رفتنش بیش از یک سال زمان لازم داشت.
در حال حاضر، مکانیزمهایی مثل آموزش تکمیلی بیشتر برای ارزیابها، گزارش تفکیکی از امتیازهای ارزیابها و غیرارزیابها، پرسشنامه برای پایان درس، پروژهی پایانی درس و وزن دادن به امتیاز افراد مختلف بر اساس کیفیت ارزیابی اونها و یک فرایند کنترل شدهتر برای همراهی با کسانی که دارن درسها رو میخونن، گزینههایی هست که در اختیار ماست.
فقط چیزی که ما توی این مدت یاد گرفتیم اینه که چند Feature و قابلیت رو نباید همزمان Release کنیم. چون عملاً کاربردشون درست جا نمیفته و بیشتر از اینکه کمک کنند دردسر ساز میشن.
به همین علت، یه تقویم در نظر گرفتیم برای Release کردن این قابلیتها. یکی از اولین مواردی که در آیندهی نزدیک – ظرف چند روز آتی – در درسها میبینیم نوعی سیستم تنظیمات هست (User Setting) که کمی اوضاع رو بهتر میکنه.
بعد آموزش ارزیابهاست و بقیه که به ترتیب فعال میشن.
فقط به قول خودت چون این بحثها بهتره در پشت صحنهی متمم باشه و من هم نباید پای چنین بحثهایی رو به اینجا باز کنم، یه لحظهنگار الکی میذارم که بحث عوض شه و ادامه پیدا نکنه 😉
ممنون بخاطر این نوشته ی خوب و مفید، و این سفر دوست داشتنی به سرزمین فاخر کتابهای مرجع.
من هم سعی می کنم از این به بعد، از مرجع هایی که اشاره کردی بیشتر استفاده کنم.
برای یافتن معنا و معادل واژهها، من هم بیشتر از دیکشنری آکسفورد و همچنین از ابزار Writefull استفاده می کنم. البته منکر این نمیشم که خیلی وقت ها هم از دیکشنری استاندارد گوگل استفاده کردم و میکنم، که سعی می کنم استفاده ام از این دیکشنری رو، به حداقل برسونم.
خیلی دوست دارم بتونم از کتابهای صوتی Audible استفاده کنم.
اما در حال حاضر، با توجه به دسترسی آسان تر و ارزان تر، گاهی سراغ سایت navaar.ir میرم و از کتابهای صوتی خوبی که داره استفاده می کنم.
راستی. محمدرضا. اینجا که اشاره کردی:
“فکر میکنم و تجربه هم نشان داده است که کسانی که نسخهی صوتی کتابها را گوش میدهند، در ارزیابی کتابها و تشخیص کتابهای مشابه – در مقایسه با علاقمندان کتابهای کاغذی – سلیقهی قابل اتکاتری دارند.”
این نکته برام خیلی جالب و قابل تامل بود، و برام مهمه و خیلی دلم میخواد بدونم دلیلش، از طرف تو چی میتونه باشه.
خیلی خوشحال میشم اگر لطف کنی، و یه بار، در هر جا یا در هر قسمت از این سلسله نوشته ها که صلاح میدونی، در مورد این موضوع هم بیشتر برامون بگی.
باز هم ممنون.
ابتدایی که بودم عموم یک دایره المعارف بهم داد و من هم تازه خوندن نوشتن یاد گرفته بودم اونموقع نمی فهمیدم نباید از اول تا آخر کتاب رو بخونم به همین خاطر چند بار از اول تا آخر خوندم بیشترین استفاده ی من هم حفظ کردن پایتخت همه ی کشورها بود و به این کار علاقه ی خاصی داشتم! الان هم این دایره المعارف رو دارم که به اسم اطلاعات عمومی چاپ شده چند سال پیش هم کتاب رو صحافی کردم چون خیلی کهنه شده بود. بعد از اینکه کامپیوتر خریدم و فهمیدم نرم افزار چیه
Microsoft Encarta 2005 رو خریدم و به جد به همه ی متممی ها هم این نرم افزار رو توصیه میکنم نسخه ی نرم افزاری بریتانیکا رو هم تهیه کنید من بریتانیکا رو هم دارم و هر دو عالیه. خیلی سخته که با وجود اینترنت آدم خودش رو کنترل کنه و وسوسه نشه تو گوگل سرچ کنه ولی اگر Encarta رو امتحان کنید نظرتون عوض میشه یک گوگل جمع و جور و کوچیکه که همه چی توشه از آمار دقیق جنگ ایران و عراق بگیر تا بررسی انواع گیاهان یا قوانین و مقررات دوچرخه سواری تازه تصویر و ویدیو هم داره راجع به خیلی از موضوع ها ویدیو داره و میتونید با خیال راحت از اینترنت چشم پوشی کنید. یه MAP و پویشگر سه بعدی برای بررسی کره زمین و همچنین نجوم داره برای علاقه مندان به نجوم. یه قسمت داره به اسم Encarta Kids که موضوع های مختلف رو به زبان بچه ها و تصاویر زیبا نشون میده نسخه ای که من دارم مال ۲۰۰۵ است و حتما نسخه های جدید بهتره .