خانه » کتابخوانی و اینکه چگونه کتابخوان شویم؟

کتابخوانی و اینکه چگونه کتابخوان شویم؟

توسط محمدرضا شعبانعلی
کتاب و کتابخوانی

این مطلب، توسعه یافته و تکمیل شده و به متمم منتقل شده است:

لینک محل جدید مطلب درباره کتابخوانی

ضمن اینکه ممکن است مطالب سری #مهارت یادگیری در متمم هم که از همین جنس است، برای شما مفید باشد.

 

 

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

135 دیدگاه

ماسك ۱۱ تیر، ۱۳۹۲ - ۸:۳۱

من از خوندن كتابهاي الكترونيكي اصلا خوشم نمياد ولي در عوض وقتي كتاب و كاغذهارو دستم ميگيرم كيف ميكنم

پاسخ
سیما ۱۰ تیر، ۱۳۹۲ - ۱۹:۳۵

سلام محمدرضا!
وبلاگت فوق العاده است.
واقعا مطالبش مفیده!!!جدی خیلی خوبه!!!
ممنونم ازت.
بخاطرکنکور خیلی استرس دارم.
سدکنکور رو خوندم کمی آروم شدم.
ممنونم.
من تو وبم لینکتون کردم.
بازهم ممنونم.

پاسخ
پریسا ۱۰ تیر، ۱۳۹۲ - ۱۸:۴۶

ممنون استاد از نوشته تون. دقیقا یکی از دغدغه های من هم همینه که دیگه مثل قبل نمیتونم پای کتاب بشینم و این قضیه منو خیلی ناراحت میکنه.البته دلیلشم تا حدودی میدونم و اونم اینکه تمرکز فکری ندارم و اینکه اکثران چون نگران هستم، نمیتونم رو کتاب خوندن تمرکز کنم.

پاسخ
بهرنگ رجبی ۱۰ تیر، ۱۳۹۲ - ۰:۰۴

جناب استاد من اولین بار بود که از سایت شما بازدید کردم ، و می دانم با این همه مشغله کاری و فکری با چه عشقی این مطالب آموزنده را برای ما تهیه می فرمائید و ازخداوند می خواهم به شما انرژی کافی جهت ادامه راه با صلابت کامل بده و ما هم از تجربیات شما استفاده کنیم .

پاسخ
محمدرضا شعبانعلی ۱۰ تیر، ۱۳۹۲ - ۰:۰۷

بهرنگ جان. خوشحالم که امروز به یک تصادف ساده، با شما آشنا شدم و امیدوارم در آینده بیشتر و بهتر یکدیگر رو ببینیم.

پاسخ
Anonymous ۹ تیر، ۱۳۹۲ - ۱۰:۵۲

بابا کتابخوااااااااااااااااااااااااان 😉 من هم به شما تبریک میگم

پاسخ
زینب ۸ تیر، ۱۳۹۲ - ۲۳:۵۵

سلام!
تمام امروز من با این سایت و نام شما سپری شد. اولین پستی هم که خوندم همین پست بود و بعد از اونجایی که خودم در مرحله استارت تز دکتری هستم جذب پست چرا دکتری نمیخونی شدم! و تا شب مطالب زیادی از سایت یا توشته های قدیمی شما در وبلاگهای دیگه خوندم. من حال بدی داشتم و اتفاقی با این سایت مواجه شدم. و بعد از سیر و سلوک نه چندان کمی در این مطالب احساس نشاط و امید پیدا کردم. و الان چند ساعته دارم سعی میکنم خودم رو جای شما بذارم … شما انسان قدرتمند و الهام بخشی هستید و این واقعا میتونه رهاورد خوبی از یک زندگی باشه…
احتمالا من نیز به خیل مخاطبان دائمی شما افزوده بشم..

پاسخ
mijtaba ۹ تیر، ۱۳۹۲ - ۱۲:۱۷

ممنون از مطلب جالبتان .ولی چرا در اخر مطلب باز ایرانی بودن شما گل کردو شکست نفسی م فرمایید .به امید موفقیت شما

پاسخ
مهدی رجبی ۸ تیر، ۱۳۹۲ - ۱۸:۰۸

عجب آمار بازدید خیره کننده ای داشته این پست
wow

پاسخ
حسن ۸ تیر، ۱۳۹۲ - ۲۳:۲۸

به نطرم از خود این آمار میشه نتیجه گیری جالبی کرد!

پاسخ
چ ۸ تیر، ۱۳۹۲ - ۱۲:۵۹

من معمولا همزمان خوندن چندتا کتاب رو شروع میکنم. معمولا هم بینشون یک کتاب با قطر کم و حجم کمتر انتخاب میکنم که فقط توی کیف دستیمه و اصلا توی خونه نمیخونمش. فقط در راه و اینا…

پاسخ
علی ۸ تیر، ۱۳۹۲ - ۱:۱۹

سلام
چند وقتیه میخوام کتابخون شم ولی بخاطر همین دلایل بالا و بهانه تراشی های خودم شروع نکردم با اینکه حدود یک ماهه پیش کتاب مزرعه حیوانات رو خوندم و واقعا لذت بردم طوری که کتاب 130 ای رو یکروزه خوندم.
اون لیست 1001 کتابی که قبل از مرگ رو که باید خودن پیذا کردم ولی باز نمیتونم گروهی تشکیل دهید که منم به اون گروه کتابخونا بپیوندم که از اون لیست خوباشو بدرد بخوراشو بگید بخونیم

پاسخ
shirin ۷ تیر، ۱۳۹۲ - ۲۱:۳۹

خیلی خیلی ممنون از این طرح خوب … خیلی خوبه که راجع به کتابها باهم بحث کنیم خیلی کمک کنندس 🙂

پاسخ
حسن ۷ تیر، ۱۳۹۲ - ۲۱:۰۵

در ضمن من موارد 6 و 8 را تجربه کردم و واقعا تجربه ای لذتبخش و موثر است! از آنجایی که ممکن است دوستانتان به مطالبی از کتاب اشاره کنند که از دید شما پنهان مانده باشد!!

پاسخ
حسن ۷ تیر، ۱۳۹۲ - ۲۰:۵۹

ممنون بابت این مطالب ارزنده و به قولی خوراک های شعوری که به مخاطبتان می دهید! ممنون به تازگی به خوانندگان وبلاگتون ‍‍پیوستم، و تا حالا خیلی برام مفید بوده! در پناه خداوند می بینمتان

پاسخ
سارا ۷ تیر، ۱۳۹۲ - ۸:۴۸

اختیار دارید استاد 🙂

پاسخ
جواد زارعی ۷ تیر، ۱۳۹۲ - ۲:۲۶

سلام بزرگوار؛
یک. نمی‌دانم با تکنیک‌های مطالعه و نقشه‌های حافظه «تونی بوزان» آشنا هستید یا خیر! اگر آری که هیچ، اما اگر آشنا نیستید توصیه می‌کنم تحقیق مختصری در این‌باره انجام دهید. خلاصه‌اش این است که خواندن، بخش کوچکی از فرایند مطالعه است و فرایند مطالعه خود داستان مستقل و جذابی دارد!
دو. اگر داستان مطالعه را از منظر شیوه‌های یادگیری (Learning Style) که توسط جناب D.Kolb معرفی شده بنگریم، شرایط و قضاوت‌مان درباره علاقه به کتاب و کتاب‌خوانی تغییر می‌کند.
سه. از آنجا که تحصیلات و تجربه‌تان در حوزه مهندسی بوده، به گمانم ذهن‌تان مدل‌ساز و الگویاب است. شاید شیوه جالبی که برخی آیین‌ها سرخ‌پوستی درباره دیدن استفاده می‌کنند به طور غیرمستقیم درباره کتاب‌خوانی هم صدق کند.

زیاده جسارت بود و به مسیری که گذرش را بی‌پیرایه توصیه‌ می‌کنید علاقمندم و اساسی دعاگوی‌تان هستم.

توفیق یارتان بزرگوار

پاسخ
محمدرضا شعبانعلی ۷ تیر، ۱۳۹۲ - ۶:۵۵

جواد جان.
خیلی یادآوری به جایی بود. ممنونم. اتفاقاً من هم برای خلاصه نویسی، در ذهنم بود که اشاره ای به تکنیک تونی بوزان داشته باشم. به نظر خیلی ساده میرسه ولی واقعاً کاربردیه.
نرم افزارهایی مثل MindManager و MindMapper هم کمک میکنند که این کار راحت تر انجام بشه. من خودم یک درخت بزرگ به اسم My Life در کامپیوترم تعریف کرده ام که اگر پرینت بگیریم شاید بیشتر از یک صفحه A0 بشه. و خیلی بهم در نظم بخشیدن به فکرم کمک میکنه.
مورد دو را هم جداگانه به آن می پردازیم.
اما مورد سه رو نمیفهمم و نمیدونم. خیلی خوشحال میشم برام بیشتر توضیح بدی اگر امکان داره البته.

پاسخ
هیوا ۷ تیر، ۱۳۹۲ - ۸:۱۹

اسم برنامه ای که تونی بازان ریلیز میکنه iMindMap هست.
اشاره به تکنیک هایی که از سمت چپ حافظه برای به خاطر سپاری، نگهداری و یادآوری اطلاعات استفاده میکنن هم جالبه که احتمالا بهشون اشاره میکنید. همچنین روشهایی برای خلاصه نویسی ، نت برداری، مرور صحیح ..
راستی نظرتون در مورد کتابخون دیجیتالی مثلاَ کیندلِ آمازون چیه ؟

پاسخ
محمدرضا شعبانعلی ۷ تیر، ۱۳۹۲ - ۸:۲۳

هیوا من توی پست هم نوشتم.
من خودم زیاد دیجیتال میخونم (خصوصاً با توجه به اینکه آمازون تحویل کتاب به ایران نداره، برام خرید کتاب دیجیتال راحت تر و سریع تره). اما هنوز احساس من اینه که برای شروع کتابخوانی و افزایش حوصله، کتابخوانی کاغذی میتونه موثر باشه.
مطالعه روی صفحه لپ تاپ یا کیندل و …، که با فشار انگشت بر یک نقطه، میشه به سادگی یک متن رو رها کرد- احساس میکنم – میتونه از بی حوصلگی ما حمایت کنه…

پاسخ
جواد ۸ تیر، ۱۳۹۲ - ۱۷:۰۴

سلام دوباره؛
کتابی هست با نام «آموزش‌های دون‌خوان» که توسط یک محقق آلمانی به نام «لوتار. ا. لوتگه» نوشته شده و عصاره نظامی آموزشی است که «کارلوس کاستاندا» و «فلوریندا دانر» تجربه‌شون کرده‌اند. تو این کتاب درباره دنیای این حضرات صحبت کرده و به طور ویژه درباره چند تکنیک ویژه صحبت کرده که «دیدن» یکی از اونهاست که صرف‌نظر از مباحث آیینی یا به قول برخی دوستان، شبه‌عرفانی که ارائه می‌کند، برای ارتقای کیفیت زندگی فوق‌العاده است. کتاب مذبور رو به گمانم انشتارات میترا منتشر کرده.

ارادت بسیار!

پاسخ
رها ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۲۳:۱۷

بابا محمدرضا .من یه اعتراف بکنم.(با در نظر گرفتن نقل قول اشتباه واعتراف 😉
بابا من مغزم هنگ کرده
باور نمیکنی ؟!!!
مجبوری که باور کنی .الان دلیلش رو میگم

قدیم تر ها ، اعضای قبیله نق میزدن که ،محمدرضا کجایی چیز ی نمینویسی و ازاین حرفها
اما به نظرم همین روزاست که همگی اهل قبیله بیان و«اعتراف» کنن که یه کم روند رو کند کنید .یا اینکه بگن آقا معلم درسا زیاد شده ؛ما دستامون درد گرفته از بس مشق نوشتیم 🙂

من که حوصله ام خیلی سر رفت با خوندن این مطلب کم خاصیت «چگونه کتاب خوان شویم» واین نوشته هایی که هر روز هر روز عین « بائوباب » اینجا رشد میکنن ! اما شما باور نکن!

پاسخ
مهدی (M) ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۲۲:۴۴

سلام معلم
نظرتون در مورد های لایت کردن در هنگام مطلعه چیست؟

پاسخ
محمدرضا شعبانعلی ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۲۲:۴۵

مهدی جان. امروز فردا یک متن راجع به اصول خلاصه سازی مینویسم راجع به این بحثها میتونیم اونجا صحبت کنیم.

پاسخ
مرتضی ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۲۲:۲۵

بهترین راه اینه که افراد زبان انگلیسی خودشون رو تقویت کنند و از دنیای کتاب های مزخرف ترجمه شده بیان بیرون.
کسی که کتاب زبان اصلی Management نوشته Stephen P. Robbins رو با اون صفحه آرایی جذاب و فونت های زیبا و
گرافیک سرشار از انرژی رو خونده باشه،روح خودشو با کتب ترجمه شده سیاه و سفید با فونت تکراری و ملال آور و صحافی
نامرغوب فرسوده میکنه؟
لذتی که از خوندن کتاب زبان اصلی کاتلر بدست میاد، از کدوم ترجمه بدست اومده؟
کتابهای سال 1940 رو هم بذاریم کنار کتاب های فعلی ما، بازهم جذابتر بنظر میان.
کتاب علمی رو با همون ادبیات مینویسیم که روزنامه همشهری رو مینویسیم، کتاب پزشکی رو همونطور مینویسیم که کتاب داستان رو. فونت مجله خانواده ما با فونت کتاب رفتار مصرف کننده ما یکسانه.
بچه که بودیم تو خیابون طلق های رنگی میفروختن که مردم میچسبوندن به صفحه تلویزیون سیاه و سفید تا تصویر رنگی بشه! فکر کنم باید روی کتاب های خودمون هم طلق بچسبونیم تا شاید قابل تحمل بشه!
متاسفانه اختلاف کتاب های ما با کتب روز دنیا، مثل اختلاف فیلم ممل آمریکایی با گلادیاتوره.
بنظرم مهم تر از اینکه چقدر بخونیم و چطور بخونیم، اینه که چه کتابی بخونیم.
یک خوبی دیگه کتاب زبان اصلی اینه که چون زبان مادری نیست، برای فهمیدنش ناخودآگاه میزان تمرکز روی محتوا افزایش پیدا میکنه. من خودم پاراگرافی رو که انگلیسی باشه با یکبار خوندن یاد میگیرم، ولی فارسی اون رو باید چندبار بگردم و تکرار کنم تا بتونم روش متمرکز بشم.

پاسخ
هدا ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۲۱:۰۲

خیلی خوبه که محلی برای خوندن کتابها وبحث در مورد اونها قرار میدین این کارو خیلی خیلی خوبه !!!

پاسخ
الناز ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۲۰:۵۷

ممنون استاد به خاطر بودنتون!
تو شركتم يه مديري داشتم كه عاشورا تاسوعا يا مناسبتهاي اينچنيني كتاب مي خريد و خيرات مي داد و يا بعضي كنابهاشو كه مي خوند روي صفحه اولش مي نوشت كه من اين كتابو خوندم و مي خوام تو هم بخوني و به نفر بعدي هديه بدي! بعد توي پاركي،اتوبوسي، تاكسي مي ذاشت تا يكي برداره و بخونه! و شايد اين كتاب دست به دست بين يه عالمه آدم بگرده! كارش برام جالب بود.

پاسخ
saeed ۹ تیر، ۱۳۹۲ - ۱۲:۳۹

الناز خانم:
ایده بوک کراسینگ (book crossing) یا جا گذاشتن کتاب از سال 2001 شکل گرفت، به این منوال که یک کتاب را در یک مکان عمومی رها کرده و نفر بعدی که آن را میابد و مطالعه می‌کند؛ در جای دیگری رها کرده و چرخه گشتن کتاب به صورت دست به دست ادامه یابد.
اینم ادرس سایتش هست که جهانیه:http://www.bookcrossing.com
اینم لینک آموزش این سایت:http://www.persianweblog.ir/articles/show.aspx?id=982

پاسخ
الناز ۱۲ تیر، ۱۳۹۲ - ۱۰:۴۰

ممنون از راهنماييتون

پاسخ
saeed ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۲۰:۳۳

با عرض سلام به همه دوستان و ممنون از نظرات ارزنده همه عزیزان
به نظر من مهم ترین بحث تو کتابخونی علاقه هست یعنی اگه به موضوع و محتوای کتاب علاقه داشته باشیم اولین قدم رو برداشتیم …حال فرض می کنیم از یک کتاب خوشمان امده و آن را می خریم و حال میریم سر وقت خوندن این کتاب…بعضی ها همه کتاب رو میخونند و بعضی ها هم نه!
اونایی که نمیتونند همه کتاب رو بخونند یه جورایی حق دارن یه جورایی هم نه!مثلا ممکنه متن کتاب اینقدر خشک باشه که مخاطب نتونه ارتباط برقرار کنه(خودم بالای بیست کتاب رو با علاقه و عشق خریدم اما بعد از خوندن چندین صفحه نیمه کاره رها کردم)
خیلی ها ممکنه به دلیل کمبود وقت و حوصله اون رو نیمه کاره رها کنند ولی کسی که واقعا کتاب رو دوست داشته باشه کمبود وقت و این جور چیزا واسش معنی نمیده و هر طور شده میخونه کتاب رو!
دوست عزیزمون پگاه فرمودند که هدف از خوندن کتاب چی هست که اینم میتونه تو خوندن کتاب تاثیر داشته باشه
یه نفر واسه سرگرمی میخونه یه نفر واسه کسب تجربه و …
و نکته اخر که به نظر من خیلی مهمه سطخپح توقع هست!
شما یه کتاب رو میبینید و می خرید به امید اینکه اون چیزی که دوست داشتید و مد نظرتون بوده رو مطالعه کنید اما بعد که وارد کتاب می شید می بینید نه واقعا اون چیزی که می خواستید نبودهه و همونجاست که کتاب رو رها می کنید…
به امید جامعه سرشار از کتاب خوان البته از نوع مفیدش!

پاسخ
حمید رضا ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۲۰:۰۱

سلام
یه پیشنهاد داشتم ، امیدوارم مفید باشه .
قبلا با تعدادی از دوستان قرار گذاشته بودیم که یک کتاب رو با هم شروع کنیم و تقریبا با هم تموم کنیم . آخرش هم می تونستیم خوب با هم بحث کنیم و توی پیشرفت مطالعاتی یه جورایی کل کل می شد!
فکر می کنم دوستانی که اینجا میان اکثرا دنبال بحث های مدیریتی ، مذاکره و تا حدودی رفتار شناسی هستند و میشه با معرفی شما کتابهای خوبی رو برای مطالعه داشته باشیم
ضمنا اگر فضای چت هم توی سایت باشه می تونه بحث های خوبی بین دوستان شکل بگیره

پاسخ
حامد گلچین ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۱۸:۰۱

سلام استاد
اختیار دارید این چه حرفیه ؟؟؟
متن بی خاصیت !!!
من یه کتابخونه حرفه ایم وقتی داشتم متنو میخوندم همش به این فکر میکردم که محمد رضا چه قددددددددددددددددر فکر کرده و از همه جوانب دیده قضیه رو و واقعا لذت بردم از این وسعت فکر
عالی بود آقا عاااااااااااااااالی

پاسخ
مریم ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۱۶:۳۸

عالی بود
منم همیشه یه کتاب همراهمه. تو اتبوس مخصوصا خیلی استفاده میکنم
من یه نظری دارم
عضو کتابخونه عمومی بشید
کتاب ها رو بخونید
بعد اگه خوشتون اومد اونا رو بخرید
چون بعضی از کتابا هستن ک واقعا ارزش خوندن ندارن. یا اینکه یه بار خوندنشون کفایت میکنه. ولی بعضی دیگه واقعا نیاز دارن ک چندین بار خونده بشن. و نیاز هست ک تو کتابخونه خونه مون اونارو داشته باشیم.
یه امکان خوبی ک توی کتابخونه های عمومی برای اعضا هست اینه ک میشه کتاب مورد نظرتونو سافرش بدید تا بصورت کاملا رایگان براتون بیاد کتابخونه. بعد تصمیم ب خرید یا نخریدن اون بکنید.

پاسخ
امير قرباني ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۱۴:۵۶

سلام محمد رضا
چجوري بايد مطالب به خاطر بسپاريم ؟ شايد جواب سوالم كليشه هايي از قبيل خلاصه برداري، حاشيه نووسي، و مرور مطالب به صورت 1- حفظ كردن مطلب 2- مرور آن بعد از 30 دقيقه 3- مرور در روز بعد 4- مرور 3روز بعد 5- مرور يك هفته بعد 6- مرور يك ماه بعد باشه درصورتي كه حجم مطالعه بره بالا با حجم زيادي از اطلاعات درگير مي شي كه نمي دوني چجوري مرتبش كني براي درك بهتر شرايطي رو تصور كنيد كه شما تنها به دنبال يك جمله جالب از نيچه مي گرديد و بايد خلاصه هاي 5 كتاب رو بخونيد تا يك جمله پيدا كنيد. حالا با اين تفاسير واقعا چجوري بايد مطالب به خاطر بسپاريم

پاسخ
مفتش ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۱۴:۲۹

ممنونم برای مطلب خوب و مفیدتون. باز هم مطالب جدید یاد گرفتم 🙂

من هم به همراه چند تن از دوستانم صفحه ای داریم توی فیسبوک که درباره «کتاب» و کتابخوانی حرف میزنیم. این مطلب رو هم به صورت خلاصه همراه با لینک در اونجا قرار میدم.

https://www.facebook.com/moarefiketab

پاسخ
الهام ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۱۴:۲۲

سلام . به خودم امیدوار شدم چون تا آخر متن را با دقت خوندم. واقعا یکی از معضلات من کتابهای نیمه تمام هستند.دوست دارم کتابخون بشم.

پاسخ
حسين ۷ تیر، ۱۳۹۲ - ۱۰:۳۷

سلام يكي از عقده هاي زندگي من اينه كه كتابخون نيستم

پاسخ
امیر محمد ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۱۴:۲۰

محمدرضا جان، لطفا بفرمایید اگه وقت کنید کدوم ایمیلتون رو چک میکنید.آدرسش رو بفرمایید.ممنون

پاسخ
shabanali ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۱۸:۲۲

infoatshabanalidotcom

پاسخ
بهرام ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۱۲:۵۹

من در طول روز خیلی خوب از فرصت ها برای مطالعه استفاده میکنم و کتابهای مختلفی میخونم.

اما اصلا حال مطالعه کتابهای درسی ندارم و موقع خوندنشون واقعا بهم فشار میاد

مهندس میشه راهنایی کنیید؟

پاسخ
محسن ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۱۱:۲۱

بسیار عالی بود، به امید اینکه فرهنگ کتاب در کشورمان بیش از پیش رونق پیدا کند.

پاسخ
ص.شویکلو ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۱۱:۰۵

عالی بود محمدرضا. دقیقا این همین کارهاییه که منو کتابخون کردش. به دوستان هم توصیه می کنم حتما یک دفتر چه ی کوچک برای لیست کردن کتاب ها به صورت موضوعی ایجاد کنن که واقعا به درد می خوره . این لیست توی پیدا کردن تاب ها حتی توی نمایشگاه ها و نت و کتابخانه خیلی موجب صرفه جویی میشه.تجربه خودم اینه که من خودم عضو کتابخانه هستم و کتاب هایی رو که می خونم در یک سر رسید کوچک در حد 1-2 صفحه خلاصه می کنم و چند جمله زیباشونو می نویسم. این کار خیلی ذهن منو اماده کرده . خلاصه برداریم و فوکوسم روی مطالب مهم کتابها رو بیتر کرده،
راستی من توی وبلاگم هم خلاصه ای کتاب هایی رو که می خونم می ذارم.

پاسخ
الهام ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۱۰:۲۷

من کتابهای غیردرسی رو راحت تر می خونم،اگه کتاب واسم جذابیت هم داشته باشه مثل کتابهای شریعتی و جبران خلیل و… که تا تمامش نکنم کتاب رو کنار نمیذارم،گاهی 4-5ساعت متوالی مطالعه میکنم. اما در مورد کتابهای درسی اینجوری نیست بخصوص که رشتم سنگینه و یادگیری مطالب سخته، البته آخرش می خونم ولی مطالعه دیگه برام لذت بخش نیست و در نتیجه حداقل کتابهایی که لازمه رو می خونم. یه مشکل دیگه که مطالعه رو برام سخت می کنه اینه که ترجمه واسم سخته و کند پیش میرم و خسته میشم که فکر کنم باید اول زبان انگلیسیم رو تقویت کنم بخصوص که تمام کتابهای درسیم زبان اصلی هست!!

پاسخ
پگاه ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۹:۵۹

سلاممم…خب من متن و تا آخر خوندم..به یک دلیل چون جز موضوعات مورد علاقه منه…در مورد بحث کتابخونی هم فکر میکنم مهمترین موضوع همینه اصلا چرا می خوایم کتاب بخونیم به قول نیچه کسی که چرایی هر قضیه ای را بیابد با هر چگونه ای خواهد ساخت…با مورد 5 موافقم علاوه بر اون صفات که داریم کم حوصلگی هم داریم و همین باعث میشه بریم سمت هدینگ خونی حتی تو همین وبلاگها هم یه سرچی کنیم متوجه میشیم چه وبلاگهایی پر خواننده هستن اکثرا وبلاگهایی که مینیمال مینویسن و اکثرا روزمره نویسی دارن…اینا عادتهای ملی ماست…به نظر من وقتی بدونیم چرا کتاب می خونیم اونوقت واقعا از کتابخوندن لذت میبریم و دیگه مواردی مثل زنگ موبایل و ایمیل و دیجیتال و غیر دیجیتال زیاد مهم نیست شاید در سرعت و درک عمیقتر مهم باشه ولی عامل اصلی همون انگیزه و خواستنس در واقع زمانی که کتابخونی بشه جز هابی ما ….پس اون چرایی خیلی خیلی مهمتر تره که هرکس باید به خودش جواب بده…چرا کتاب می خونم و چرا این کتاب رو می خونم…در مورد مواردی که عنوان کردید
تندخوانی تا حدی می تونه موثر باشه با توجه به اینکه من تجربش و داشتم ولی زمانی می تونه تاثیر گذار باشه که تکنیکها رو تمرین کنیم یعنی کتاب بخونیم …با مورد دو موافقم کاملا د رمورد مورد سوم زیاد تاثیر گذار نمیدونم این قضیه رو مخصوصا وقتی واقعا کتاب مورد علاقه رو میخونی..مورد چهارم هم مهمه که یک مکان خوب داشته باشیم برای این خلوت خودمون با کتابهای مورد علاقمون..مورد 5 رو 100 درصد قبول دارم..موارد 6 و 7 و 8 و 9 هم پیشنهادهای ارزنده ای بود که گفتید…ولی به نظرم جای یک چیز اینجا خالیه…
کتابخوندن در واقع یک جور غذا رسوندن به مغز و روح و روانمون هست زمانی این کتاب خوندن موثر واقع میشه و انگیزه برای خوندن بیشتر وبیشتر تر که همراه باشه با فعالیت فیزیکی مناسب…به فرض که آدمی هزار کتاب هم بخونه وقتی سلامت و جسم و فیزیک خوبی برای عملی کردن اون نظریه ها و ایده هایی که یاد گرفته نداشته باشه در عمل صفر چنین شخصی یا به بدن خودش زور میگه و خودش و دچار تحلیل زودرس میکنه یا اینکه به دلیل جسم و روان خسته و فرسوده نمی تونه چیزهایی روکه خونده درست درک کنه و به کار بگیره…جسم و روان و ذهن یک مجموعن که باید با هم تقویت بشن و به همه اونها اهمیت داده بشه…این نوشته اصلا بی ربط به کتاب خونی نیست اگر شما هردورو با هم تجربه کنید فعالیت جسمی مناسب به همراه تغذیه روحی مناسب ربطش رو کامل درک میکنید…در کل که می خوام بگم اگر روزی 1یک ساعت وقت میذارید برای کتاب خوندن بیست دقیقه وقت بزارید برای ورزش…این دو در کنار هم هم افزایی زیادی داره…

پاسخ
رها(اسفند) ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۹:۴۰

من هم از کتابخوانی خیلی لذت می برم (البته کتابهای تاریخی و ادبی و گاهی فلسفی برایم ارجح تره).
و همیشه سعی بر این داشتم که ورانی کردن (زود خواندن بی دانستن ) را نداشته باشم.
(از این رو، ورانی بخواند تا زود به پایان برسد،سودی نخواهد برد…)
ممنون از راهنمایی های همیشه مفیدتان…
و در ضمن مگر می شود گنج نوشته هایتان را با بی حوصلگی خواند؟؟؟!!!!

پاسخ
مسعود ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۸:۵۹

محمد رضای عزیز
سلام
یادمه یه تصویری از دستنوشته ات از کلاس TAرو که چیدمان متفاوت و جالبی داشت رو به نمایش گذاشته بودی ، حتما حین مطالعه شخصی ات هم این کار را انجام میدهی.
همه تکنیک های مطالعاتی رو به خوبی گفتی ، استراتزی خلاصه بردای هم مسئله ی در خور تاملی ایست !
خلاصه برداری در کلاس ، سمینار ، حین مطالععه دروس تخصصی و یا حتی کتاب های عمومی .
اینکه حین مطالعه باشد یا بعد از اتمام کتاب؟
واژه محور باشد یا جمله محور ؟
چگونه دستوشته ای فراهم کنیم که 2سال بعد هم رجوع کردیم بتونیم 70 درصد محتوا رو بازیادآوری کنیم؟
اصول و فنون خلاصه نویسی؟
مرسی

پاسخ
shabanali ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۹:۰۴

چشم. پست بعدی رو در مورد خلاصه نویسی تهیه میکنم و مینویسم

پاسخ
مهناز ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۸:۵۷

بسیار مشتاق تولد لینک “کتاب-فیلم و سایت “هستم
این همون چیزیه که وقتی کسی که حس میکنم عقایدش ،افکارش هم سنخ با من هست ازش میپرسم که بهترین کتاب یا فیلم یا اثر هنری ..که دیدی و به نظرت بیشترین تغییر زاویه رو به سمت خوبی در زندگیت داشته چیه؟
قطعا یکی از بهترین کتابهای من” استاد عشق” شرحی از زندگی دکتر حسابی هست که ارادتمندشون بوده وهستم.روحش قرین شادی باد

پاسخ
ریحانه ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۸:۴۷

سلام
“بسیاری از ما، مطالعه را نه با هدف افزایش اطلاعات و دانسته ها و باز شدن افق دید، بلکه برای فرار از مشکلات و مسائل روزمره انتخاب میکنیم.”
این جمله مشمول حال من میشه.در چنین وقتهایی سرعت مطالعه ام به حدی بالا میره که یک کتاب 800 صفحه ای البته از نوع رمان را در عرض دو روز تمام میکنم.و شایدم زودتر.طوری در کتاب غرق میشم که گذشت روز برام بی معناست با کتاب میخوابم و بیدار میشم.
اما وقتیکه قراره یک کتاب 200 صفحه مربوط به رشته ام را بخوانم 1 ماه پشت گوش میندازم.

پاسخ
محمود ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۳:۵۶

سلام
اگر يك مدرسه ميساختى نميتونست به اندازه نوشتن اين متن مفيد باشه
من باور دارم كه تو يك نعمتى محمدرضا
خدا رو شكر كه ميشناسمت

پاسخ
معصومه ۱۷ تیر، ۱۳۹۲ - ۱۱:۵۳

کاملا با نظر محمود موافقم
خدا حفظت کنه استاد

پاسخ
امید ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۱:۵۷

سلام
خیلی ممنون .

پاسخ
hossein ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۱:۰۹

مطالب بسیار خوبی بود .من یه مشکل دارم ،وقتی خواندن یک کتاب را شروع میکنم بفاصله چند صفحه خواندن خوابم میگیره.!
نظری دارید؟

پاسخ
مسعود ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۱:۰۸

یادگیری، اساساً برقراری ارتباط بین آموخته های جدید و دانسته های قبلی است و کسی که شتابزده کتاب میخواند، ممکن است کتاب را به شکل کامل بخواند و بفهمد، اما الزاماً کتاب را «یاد» نمیگیرد.

عالی… برای تقویت مطالعه ، از این نسخه شروع میکنم. سپاس

پاسخ
گیشار ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۰:۵۷

یه تیکه ی شراب رو خوب اومدی که باید بعضی کتابا رو جرعه جرعه نوشید و یه تیکه ی آخرش که گفتی که می تونیم هر متن کم خاصیتی رو بخونیم. خلاصه حال کردم با این. البته ما همچنان به کتاب خوانی ادامه می دهیم..

پاسخ
ارزو ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۰:۵۵

شما انقدر زیبا مینویسید که هر فرد بی ذوقی رو هم ترغیب به خوندن می کنید،می تونم خواهش کنم بخشی رو هم به معرفی کتاب اختصاص هید؟

پاسخ
علی ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۰:۵۰

سلام
خوب بود دوست داشتم .می خواستم یه چیزی اضافه کنم در مورد اون کتاب هایی که گفتی نصفه نیمه ول می کنیم …یه پیشنهاد داشتم …بعضی اوقات ارزش داره کمی صبور باشیم تو کتاب خوندن ..اشکالی نداره یه رمان یا کتاب خوندنش طول بکشه و در کنارش می تونید کتاب های دیگه هم بخونید یادم می یاد وقتی جنایت و مکافات شاهکاره داستایوسکی رو می خوندم اویل خیلی سخت بود . چیزی حدود 800 صفحه بود.به قطرش که نگاه می کردم خوابم می گرفت:) …. 6 ماه طول کشید بی اغراق بگم با اینکه اوایلش خیلی سخت بود من در پایان منو دیوانه خودش کرد …من یعد از دو سال خواندن این کتاب هنوز گاهی اوقات با شخصیت هاش حرف می زنم …

پاسخ
مهرداد ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۰:۳۳

سلام
بسیار ایده خوبیست که بستری مانند سایت مفید شما ، بهانه ای برای دور هم خوانی کتاب ها و بحث پیرامون آن ها باشد.
و با مورد پنجم هم بسیار موافق و نگران هستم !

پاسخ
masoud ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۰:۲۵

سلام…
اگرکتابهایی که مطالعه کردین وازنظرشمامیتونه برای مامفیدوجذاب باشه لطفادریه پستی معرفی کنین….

پاسخ
سحر ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۰:۲۴

دوره راهنمایی که بودم . یه معلم داشتم ، دکترایه ادبیات داشت. استاد دانشگاه تهران بود. برای عشقش ، به بچه های شهرستانی درس میداد. با هواپیما میومد و برمیگشت. اون باعث شد من کتابخون بشم . کار قشنگی می کنی .

پاسخ
rezaA ۶ تیر، ۱۳۹۲ - ۰:۲۱

خیلی دوس دارم نظرتونو در مورد فیلم گذشته بدونم؟..

پاسخ
Abolfazl ۵ تیر، ۱۳۹۲ - ۲۳:۱۶

محمدرضای عزیز سلام
نوشته های شما به قدری جذاب هستن که من با اشتیاق همه ی اونها را تا انتها می خونم
از راه کارهات ممنونم
و با پیشنهادی که در بند 6 دادید را خیلی موافقم
با تشکر

پاسخ
آرام ۵ تیر، ۱۳۹۲ - ۲۳:۰۰

سلام

کتابی که برام جذاب باشه معمولا یکشبه تموم میشه. اما همونطور که گفتین این رو درباره کتابهای علمی که یادگیری و دقت لازم داره نمیشه قابل استفاده دونست. مشکل من معمولا با همین بخشه که کتابی رو اجبارا لازم باشه بخونم ولی موضوع یا سبک متن اون جالب نباشه. از حاشیه نویسی و خط کشیدن توی کتابای علمی و مطالب سنگین تر لذت فوق العاده ای میبرم. انگار اگر خط خطیش نکنم چیزی یاد نگرفتم.
ممنون از مطلب خوبتون

پاسخ
حمیده ۵ تیر، ۱۳۹۲ - ۲۲:۲۸

سلام
با حرفات موافقم
من همیشه مورد 9 رو رعایت میکنم
ضمنا متن های شمارو همیشه تا آخر میخونیم،دلیل نمیشه با حوصله باشیم!

پاسخ
1 2 3

پیام بگذارید

برای ثبت کامنت باید کد فعالیت در متمم داشته باشید. کد فعال‌سازی را از این‌جا دریافت کنید.