دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

واقعیت تلخ: زبان فارسی در بستر احتضار مرگ…

این یک متن بدون ویرایش است. از طرف محمدرضای عصبانی. اگر چه عصبانیت در واژه‌هاست اما در مفهوم، هنوز متعادل و حتی محافظه‌کارانه است.

بارها و بارها، در مورد به کار بردن واژه‌های انگلیسی و آلمانی و فرانسوی و به طور کلی واژه‌های بیگانه در زبان فارسی بحث شده است. فکر می‌کنم کسانی که نوشته‌های من را خوانده‌اند و من از نزدیک در خدمت آنها بوده‌ام می‌دانند که من در نگارش به شدت مراقب استفاده از واژه‌های فارسی هستم. اما در حرف زدن هیچ اصرار خاصی به استفاده از زبان مادرم ندارم.

می‌گویم زبان مادر و نمی‌گویم زبان مادری. دلیلش را هم اینجا بیشتر توضیح می‌دهم.

در دنیای کهن، واژگان حکومت می‌کردند. مورخان هزار سال قبل، پیروزمندانه می‌نوشتند که فلان قوم به سرزمین ما حمله کرد اما ما زبانمان را حفظ کردیم. یا اینکه با تاسف می‌گفتند که فلان قوم مورد حمله قرار گرفت و کتابهایشان سوخت و زبان و واژگانشان تغییر کرد.

امروز ابزارها و تکنولوژی و اختراعات و امثالهم، خداوندگار خلق کلمات هستند. همانها که گریبان برای زبان فارسی می‌درند و برای «واژه‌سازی» حقوق می‌گیرند و نان می‌خورند، سوار «ماشین» می‌شوند و نه خودرو. دنبال «سوییچ» می‌گردند نه «کلید». آنها به «اینترنت» وصل می‌شوند و نه «شبکه جهانی». «لپ‌تاپ» می‌خرند و نه «رایانه روی ران پا!». به «رادیو» گوش می‌دهند نه «امواج رها هوا». آنها «توییت» می‌کنند نه «جیک جیک». آنها «استوس» می‌گذارند نه «آخرین وضعیت موجود من». آنها «لایک» می‌کنند نه اینکه «دوست بدارند». همانها که ژست وطن پرستی می‌گیرند و خودشان را برای زبانی که امروز تقریباً وجود ندارد، تکه تکه می‌کنند، اگر بخواهند تلویزیون LCD بگیرند و فارسی حرف بزنند باید لال شوند! اگر شارژر موبایلشان گم شود و بخواهند به زبان فارسی بگویند که چه چیزی را گم کرده‌اند، هرگز آن را پیدا نخواهند کرد!

تفکر «فرهنگستان» و «واژه‌سازی» متعلق به چندصد سال قبل و موزه‌های تفکر دنیاست. امروز اگر می‌خواهی زبانت زنده بماند، باید خالق باشی. باید بسازی و بزرگ شوی. اگر می‌خواهی به جای فیس بوک، چهره نما به کار رود، با بخشنامه و بودجه و توصیه و خواهش و التماس و پاس داشتن و … نمی‌شود. باید کار کنی. صبح زود بیدار شوی. شرکت تاسیس کنی. علم توسعه دهی. تکنولوژی داشته باشی. کار تیمی کنی. مفت خور نفت نباشی. نرم افزار بنویسی. سخت افزار توسعه دهی. سالها تلاش کنی و روزی که سایت تو بالا آمد، به جای «فیس بوک» تو اسمش را «چهره نما» بگذاری. و اگر چند سال ماندی و ثابت کردی که لیاقت داشته‌ای و برتر بوده‌ای و از ارتباط و رانت و فشار استفاده نکرده‌ای، مطمئن باش که همه مردم دنیا واژه‌ی «چهره» را به جای واژه‌ی «فیس» به کار خواهند برد. در غیر این صورت، زبان تو مرده یا در بهترین حالت در حال مرگ است.

ما مفت‌خوران دنیای امروزیم. نفت زیر پای خود را که متعلق به فرزندانمان است می‌فروشیم و حاصل زحمت و اندیشه دیگران را می‌خریم و برای اینکه فراموش کنیم که چقدر مفت‌خوار هستیم اصرار داریم نام فارسی روی آنها بگذاریم تا ادعای مالکیت هم داشته باشیم.

این موضوع در مورد واژه‌های پایه هم وجود دارد. بسیاری از تئوری‌های امروزی ما در دنیای دیگر توسعه یافته. نمی‌توانیم به جای Organizational Structure بگوییم ساختار سازمانی و از جمله بعد با واژه‌های انگلیسی و بروکراسی و تکنوکراسی و سازمان ماشینی و ادهوکراسی، بجث را ادامه دهیم.نمی‌توانیم بگوییم امنیت شبکه و از پاراگراف بعدی همه چیز انگلیسی باشد. خودمان را که مسخره نمی‌کنیم! خوب همان ساختار و امنیت را هم مثل هزار واژه‌ی بعدی، انگلیسی بگوییم!

برای من استفاده از واژه‌های فارسی برای بیان مفاهیمی که ما هرگز به آنها فکر نکرده‌ایم و برای توسعه آنها تلاش نکرده‌ایم، دقیقاً شبیه کار همان دوستانی است که محصول چینی وارد بازار ایران می‌کنند و نام ایرانی بر روی آن می‌گذارند و به عنوان محصول ایرانی می‌فروشند.

زمانی بود که هر نسل مانند نسل قبل زندگی می‌کرد. آن زمان، زبان مادری وجود داشت. امروز نسل به نسل و سال به سال دنیا عوض می‌شود. مادران ما برای بیان بسیاری از کارهای ما، واژه ندارند! امروز زبانی اگر هست «زبان فرزندی» است! زبان مادر من فارسی است. اما زبان فرزند من، اگر به همین حد تنبل و بی‌عرضه بمانم انگلیسی خواهد بود.

در بسیاری از متون کهن آمده که: «در آغاز تنها کلمه بود…». باید به عزیزانی که دغدغه کلمات را دارند یادآوری کرد که «در پایان دیگر کلمه نخواهد بود…». آنچه می‌ماند مخلوقات حاصل از زایش فکر و دست من و شما هستند و تلخ است اما بپذیریم که ما این روزها، هر لحظه گامی بیشتر به سوی عقیم شدن می‌رویم…

راه حل مشخص است. این زبان فارسی در حال احتضار را فراموش کنیم. زبان روز دنیا را یاد بگیریم. کار کنیم. تلاش کنیم. بخوانیم و بنویسیم و اختراع کنیم و بسازیم. وقتی مخلوق جدیدی به جهان افزودیم نام فارسی بر آن خواهیم گذاشت. اینگونه شاید این مرده بر بستر مرگ، دوباره تنفس را آغاز  کند…

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


71 نظر بر روی پست “واقعیت تلخ: زبان فارسی در بستر احتضار مرگ…

  • یه نفر گفت:

    نویسنده گرامی چرا همه چیزو سر زبان انگلیسی میشکنی؟مگه غیر اینه که این زبان با زبان ما هم ریشه است و هر دو زبان هایی هندو-اروپایی هستند؟چرا به مردم و مسوولین گله نمیکنی که واسه رفتن تو نقش و لفظ قلم حرف زدن شروع میکنن هزار جور کلمه عجیب و غریب عربی بکار بردن؟!

  • علي ايلكا گفت:

    مثل هميشه زيبا وپرمعنا بود.بهترين تحليل را در مورد نگرش فرهنگستان انجام دادي.اي كاش همه فارسي زبانان اين را درك مي كردند.

  • امید گفت:

    برادر این درد شماست ببین ما که داخل این مملکت هستیم، زبان مادریمون هم فارسی نیست چی میکشیم! باز وضع شما بهتره، ماهایی که تحصیل کرده ایم وقتی به اصل زبان خودمون برمیگردیم بیشتر لذت می بریم، وقتی هم از یه واژه اصیل تو مکالمات روزمرمون با هم زبون های خودمون استفاده می کنیم فوری بهمون میگن جدایی طلب! جالبش این جاست من وقتی با اکثر دوستان فارسی زبانم صحبت میکنم، بعضی از اونایی که ادعا دارند باور کنین نمی تونن ساختار یه جمله قارسی رو مشخص کنن در حالی که اکثر ما ترک های تحصیل کرده دستور زبان فارسیمون از اونا قوی تره، یعنی اون حد احترامی که ماها به زبان شما قائلیم خودتون قائل نیستین، پس انتظار نداشته باشین تو این مملکت زبانی زنده بمونه! زبان شما به واسطه سهل انگاری زبان ما به واسطه زور در حال مرگه!
    نظر شخصی و مشاهداتم رو گفتم صرفا
    یا حق

  • یوسف گفت:

    شما در همین نگارش از واژگان غیر پارسی بیشماری بهره گرفته اید که اگر بیشتر در این باره اندیشه می نمودید نیک تر می بود.

  • احسان م گفت:

    نگوييم * وب مستر * بگوييم : صاحب تار يا تارزن
    نگوييم * ايميل * بگوييم : نامه برقي
    نگوييم * چت * بگوييم : زرستان
    نگوييم * كي بورد * بگوييم : دكمه گاه
    نگوييم *اسكنر* بگوييم : عكس برگردان
    نگوييم * ماوس * بگوييم : موش
    نگوييم * ديسك * بگوييم : گردالي
    نگوييم * ديسكت * بگوييم : گردكي
    نگوييم * لينك * بگوييم : چسبانك
    نگوييم * مايكروسافت * بگوييم : كوچك نرم يا نرم بچه
    نگوييم * اكانت * بگوييم : برات
    نگوييم * ماوس پد * بگوييم : خرش گاه
    نگوييم * فوتوشاپ * بگوييم : عكاسخانه
    نگوييم * اينترنت * بگوييم : جهان شبكه
    نگوييم * اينترانت* بگوييم : درون شبكه
    نگوييم * اينترنت اكسپلورر* بگوييم : جهانگرد شبكه
    نگوييم * وب براوزر * بگوييم : تارياب
    نگوييم * كرسر* بگوييم : ريزينه
    نگوييم *هات ميل * بگوييم : داغنامه

  • کیانوش گفت:

    غمخوار من و ملت من
    عصبانیتت را به منت می خرم حتی در عصبانیت هم حرف هایت منطقی و کاربردی است جواهر است
    اصل مطلب را بیان می کنی در مملکتی که جایگاه حاشیه های بی ارزش است
    به خاطر احساس مسؤلیتت و ایده های یکی از یکی بهترت ممنونم
    امیدوارم که همان طوری که تا اینجا لایق خواندن نوشته هایت بودم لیاقت عمل کردن به آن ها را نیز پیدا کنم
    فقط خواهش می کنم در بدترین شرایط که واقعا حق داری عصبانی باشی آرامش درونی ات افزون تر شود وسلامیتت روز به روز بیشتر چون خیلی ها به وجود با ارزشت نیاز دارند سرچشمه زلال معرفت خدا حفظت کند

  • hd گفت:

    وقتی فرهنگستان زبان فارسی میفرماید که : از این پس به جای واژه بیگانه “سایت” بگویید”وبگاه” دیگه واقعا باید قبر زبان فارسی رو کند!!!!
    چون “وب” یه کلمه فارسیه و با اضافه کردن “گاه” به اصیل بودنش اضافه میشه!!!!

    • امیر گفت:

      تارنما درسته عزیر

    • سید محسن گفت:

      این از امکانات و عوارض طبیعی هر زبانیه! زبانهای اروپایی خیلی از این راه استفاده می کنند. ی واژه را المانی ها می سازند؛ انگلیسی ها برایش پسوند می گذارند و آمریکایی ها ب یک مفهوم دیگر استفاده می کنند

  • امیر حسین گفت:

    چرا باید برای واژه هایی که اصالتا انگلیسی هستند به زور از واژه های فارسی استفاده کنیم.خوب در همه جای دنیا به FaceBook میگویند فیس بوک چرا ما باید بگیم کتاب چهره!؟یا مثلا به LapTop بگیم کامپیوتر روی ران!!خیلی مسخره اس خوب چیزی که در کشور دیگه اختراع شده واژه اش هم باید به زبان همون کشور باشه ما که فیس بوک رو اختراع نکردیم خدا رو شکر هر وقت اختراع کردیم میگیم چهره نما یا هر چیز بقیه هم مجبورن همون رو بگن.

  • امیر گفت:

    من در کشوری زندگی می کنم که زبان آن پارسی است ولی به آن فارسی می گویند، چون عرب ها (پ) ندارند…!

  • مهشید محمدی گفت:

    سلام به رسم ادب و علاقه

    + شاید قصه از آنجایی شروع شد که به خوردمان دادند ” استفاده از لغات بیگانه مخصوصا انگلیسی نوعی باکلاسی و بافرهنگی محسوب می شود.”
    جای تاسف دارد افرادی را می شناسم حتی با تلفظ اشتباه سعی در استفاده از لغات بیگانه دارند.

    +به نظر من اکثر معادل فارسی هایی که انتخاب می شوند بیشتر شبیه به طنز هستند.
    مثل برگک به جای چیپس!!! یا خمیراک به جای پاستا!!! که اخیرا مطرح شدند.
    لغات معادل باید روان، کاربردی و تا حد امکان متناسب با سلیقه نسل آتی باشد.

  • خسرو گفت:

    یه چیز دیگه که یه کم دیرتر یادم افتاد ه بگم:
    کیف کردم از اینکه متن شما رو با حس اصلی شما خوندم. همون حسی که به من یادآوری میکنه که زمان داره میره و من و امثال من هنوز تو مرحله اول این بازی گیر کردیم و داریم به پوسته چنگ میزنیم. اینکه هنوز هیچکدوم از کامپیوتر های ما کیبورد فارسی ندارن( اگر ترتیب عربی رو، فارسی فرض نکنیم!) ولی خیلی حساسیم که بگیم صفحه کلید و یا یارانه ( که خیلی وقتا با رایارانه اشتباه میشه)

  • خسرو گفت:

    سلام به استا عزیزم –محمد رضا شبانعلی

    دوباره چند تا چیز:
    چیز اول : اینکه چرا عصبانی هستید شاید دلیلش راخود شما میدانیدو دلیلی ندارد که بپرسم. اما فکر میکنم به غیر از واژگان ، این حس در روح متن هم وجود داره. اینکه ناراحتید از تنبلی ، بی حرکتی وکرختی افراد _ازجمله خود من_ . و چقدر این واژه ” مفت خوری ” که در متن چند بار ازش استفاده شده بود چقدر بهم چسبید!.

    چیز دوم : اگر قرار به فراموشی بود، فرانسوی ها، آلمان ها ، عرب ها ، کره ای ها و… ( که ازقضا مخلوقات آنها در دنیای امروز کم هم نیست) حالا فراموشی پیش گرفته بودند .

    چیز آخر: راستی اگر قرار به فراموشی باشه ( که شما تنها راه ممکن فرض کردید) اون روزی که مخلوق جدید به دنیا اضافه کردیم( به فرض رسیدن اون روز!!!) از کدوم زبان فارسی برای مخلوق خود اسمی انتخاب کنیم؟!؟ ( همون زبانی که امروزتصمیم به فراموشی آن گرفته ایم!؟)

  • مریم گفت:

    حرف شما رو کاملاً قبول دارم وقتی چیزی رو ما نساختیم اسمش رو به زبون کسی میذارن که براش زحمت کشیده و به زور فارسی کردن کلمه ها نباید مفاهیم رو غلط کنه. اما مشکل زبان فارسی میدونید کجاست؟ اونجا که برای واژه هایی که در فارسی وجود داره یه عده آدم تازه به دوران رسیده که ۴تا کلمه انگلیسی به زور بلدند میان به جاش انگلیسی به کار میبرن. توی جامعه ۵۰ نفری هم که دقت کردم دقیقا استفاده از کلمات انگلیسی براشون یادگیری و انتقال مفاهیم نیست متاسفانه همون پر کردن خلاء و عقده ایه که شما هم گفتید و کسانی رو هم در مقابل میبینم مثل خیلی از اساتیدم که با وجود تسلط به انگلیسی و اینکه از بچگی هم در کشور انگلیسی زبان درس خوندن و زندگی کردن از کلمات انگلیسی به جز ضرورت و وقتی که دیگه کلمه ی فارسی وجود نداره، استفاده نمی کنن!
    (شاید شنیدن صحبتای شاملو در مورد “آلودگی زبان” برای کسانی که نشنیدنش خالی از لطف نباشه http://www.youtube.com/watch?v=0tT-YNK7Xlc )
    درسته که یه سری واژه سازیای مزخرف که مثلا به هاب کامپیوتر میگن “ناف”! افتضاحه ولی خوب دانشگاه رو هم ما نساختیم پس باید همون university میگفتیم دیگه، اما الان واژه به این قشنگی داره که ازش دانشکده هم مشتق کردن.
    در کل به نظر من فارسی کردن کلمه ها زور زدن نیاز نداره اما نباید یه عده “خیلی کمی” رو هم که دارن در این راه تلاش درست و صحیح میکنن سرکوب کرد، اگه واژه ای واقعا میتونه مفهوم رو برسونه و قشنگه چرا که نه ازش استفاده میکنیم.
    و در کل فکر میکنم حرفایی که شما زدین از شمایی قابل قبوله که فارسی رو به این قشنگی مسلط هستین و قشنگ مینویسین و جایی هم که صلاح میبینید در سطح تخصصی و برای یادگیری جور دیگه ای مطالبتون رو بیان میکنید اما باور کنید همه مثل شما نیستن.

  • پگاه گفت:

    عالی بود و م یدونی این ترجمه کردن ناشیانه کلمات چرا که اکثرا ناشیانه است چه تاثیر بدی داره وقتی می خوای ادامه تحصیل بدی تو کشور دیگه ای وقتی م یخوای مقاله بنویسی و چاپ کنی …به نپرم وقتی منشا علمی کشور دیگه ای هست بهتره ما هم همون کلمات رو به کار ببریم…یک نکته اینکه اگر به فرض که زبان فرزندان ما انگلیسی باشه این دلیلی بر فراموش کردن زبان فارسی نیست البته من کاملا با این متن و منطقی که توش هست موافقمها کاملا….. فقط خواستم بگم اگر تو زیان اموزی مثل خیلی چیزهای دیگه دجار تفریط نشیم و از اونور بوم نبفتیم یادگیری زبان انگلیسی علاوه بر فارسی خودش دریچه جدیدیه به دنیایی جدید….

  • بزبز قتدی گفت:

    محمد رضا جان، موضوع زبان مفهوم بسیار پیچیده ای است. مسأله این است که زبان، نوع تفکر و رفتار ما را تعیین میکند. موضوع آنقدر عمیق است که بسیاری از فیلسوفان معاصر را درگیر کرده و مفاهیمی مانند هرمینوتیک( تاویل متین متن)، چیستی معنا، چیستی صدق و … به شدت موضوع تفکر فیلسوفان امروز است. شاید یکی از مشکلات ما گیچی زبانی است. ما در فرآیند تعریف به شدت مشکل داریم. برایتان پیش امده که گاهی از بدیهی ترین مفاهیم تعبیر های عجیب و غریبی کرده باشند! کاش می شد در متمم کمی راجع به فلسفه زبان همچنین موضوع اندیشه سوز سوژه و آبژه بحث شود

    • بزبز قندی عزیز.
      حرفت را می‌فهمم و قبول دارم. من در این بحث‌ها بیسوادم. سالهای گذشته هایدگر و گادامر را می‌خواندم و لذت می‌بردم. گاهی هم در دل خود با ویتگنشتاین حرف می‌زدم.
      رویای من این است که روزی این بحث‌ها را بشود بیشتر و بهتر مطرح کرد و من هم بتوانم مثل دیگران، پای حرف بزرگان این حوزه بنشینم.
      چه کنیم که مفاهیم اولیه هرمنوتیک و فلسفه زبان، نگرش‌ها و ارزش‌هایی را به همراه دارد که با آموزه‌های جاری در جامعه امروز ما متفاوت و گاه متعارض است. آلودگی تالیف به مولف را، آلودگی اندیشه به واژه‌ را، آلودگی خطیب به مخاطب را کو تا ما اینجا به عنوان قوانین انکار ناپذیر ارتباط بپذیریم؟ آن هم زمانی که برخی نان خود را از انکار این آلودگی‌ها کسب می‌کنند؟
      بزبز قندی عزیز. همان بهتر که من و تو، علوفه‌هایی را که می‌بینیم بچریم و بکوشیم بی صدا و کلمات، با لبخند رضایت خود، بز‌های دیگر را هم به لذت چرا در چراگاه‌هایی که از نگاه آنها پنهان مانده است دعوت کنیم…

  • حسین عباسی گفت:

    جالب است که هنگام به کار رفتن واژه های انگلیسی یا فرانسوی، بی درنگ با “لطفاً فارسی را پاس بداریم” برخورد می کنیم، اما دسته دسته، واژه های عربی یا در هم شده عربی و فارسی به زبان فارسی، وارد می شود و کسی واکنشی نشان نمی دهد.

  • محسن نوري گفت:

    محمد رضا واقعيات دردناکي رو گفتي که خيلي از ما نه تنها جرأت بيانش رو نداريم بلکه حتي جرأت باور کردنش را هم نداريم. و متأسفانه آنقدر جرأت باورش را نداريم که ميلياردها ميليارد پول بي‌زبان نفت را بابت جرأت نداشتنمان خرج ميکنيم تا بگوييم محمد رضا اشتباه گفته.
    خيلي از کارهاي محمدرضا من رو ياد ديوانگان مي‌اندازه که اول راديو مذاکره استيو جابز خونديد: اين خطاب به ديوانگان است، کساني که با دنياي اطراف خود تطبيق ندارند، عصيان کنندگان، مشکل سازان، وصله هاي ناجور… کساني که همه چيز را متفاوت مي‌بينند، کساني که علاقمند به قوانين نيستند. کساني که براي وضعيت موجود احترام قائل نيستند. شما مي‌توانيد از آنها نقل قول کنيد، ميتوانيد مخالف آنها باشيد، ميتوانيد آنها را تقديس و يا تحقير کنيد، اما هرگز نمي‌توانيد آنها را ناديده بگيريد.زيرا آنها همه چيز را تغيير مي‌دهند. آنها نژاد بشر را به جلو مي‌رانند. با وجود اينکه برخي آنها را ديوانه مي‌دانند ما آنها را نابغه مي‌دانيم. زيرا تنها ديوانگاني که باور کنندکه مي‌توان دنيا را تغيير داد در نهايت دنيا را تغيير خواهند داد…

  • همایون بهزادیان گفت:

    اینکه این فرهنگستان کارش رو اشتباه انجام میده به معنای اشتباه بودن کار نیست
    اگر این کار اشتباه بود، الان به جای دانشگاه می گفتیم اونیورسیته، به جای دانشکده می گفتیم، فاکولته و ….

  • ُساجده گفت:

    سلام
    در نوشته آمده که “:نفت زیر پای خود را که متعلق به فرزندانمان است می‌فروشیم و حاصل زحمت و اندیشه دیگران را می‌خریم”
    کاش می خریدیم…حاصل زحمت و اندیشه دیگران را می دزدیم. کدوم یک از نرم افزارها و کتابها و محصولاتی که هم اکنون زیر دستمون داریم رو به واقع خریدیم؟

  • سید حامد موسوی گفت:

    سلام محمد رضای عزیز
    فکر کنم علت ناراحتیت نظرات کاربران درباره سبک صحبت کردن آقای ” امیر تقویه ”
    راستشو بخای منم می خواستم نظر بذارم ولی ترسیدم عصبانی بشی ولی کاری که نباید می شد متاسفانه شد .
    همه حرفای بالا رو قبول دارم و باور کن خودمم که الان دارم این متن رو می نویسم خیلی داره بهم فشار میاد از کلمات خارجی استفاده نکنم 🙂
    ولی فکر کنم بیشتر حساسیت ها روی حجم استفاده از این کلمات باشه خصوصاً اون هایی که خیلی تو جامعه عادی نشده باشه – امیر تقوی یه چند درصد از عرف جامعه بیشتر از واژه های فرنگی استفاده می کنه و یه جورایی مخاطب رو حساس می کنه و ذهنشون از اصل بحث منحرف می شه .
    ولی از حق نگذریم یه ویژگی بارز امیر تقوی که من تو صحبتاش دیدم ( چون من بصری ام :)) ” لمس و درک عالی فضای کسب و کار در کشوره ” که به نظر من خیلی ارزشمنده
    ارادت

  • احسان م گفت:

    به نظر من وقتی اکثر علم دنیا به زبان انگلیسی هست اصرار ما به زبان فارسی حرف زدن و نوشتن اشتباهه، یعنی چقدر ما میتونستیم از لحاظ دستیابی به علم روز دنیا و بعد از ان تبادل علمی جلو باشیم اگر دروسی مثل ریاضی، فیزیک و شیمی و سایر علوم فنی و تخصصی به زبان اصلی (انگلیسی) در مدارس و دانشگاههای ما تدریس میشد

    مشکل همان است که آقای شعبانعلی اشاره کردند علم از آنطرف میاد تکنولوژی از آن طرف میاد بعد ما نشستیم سر اسمی که بر آن باید بگذاریم بحث میکنیم
    و جالبه که با اختراع! یک اسم انگار خیالمان راحت میشه که اون علم و تکنولوژی را هم بومی سازی کردیم!!!

  • شهرزاد گفت:

    محمدرضاي عزيز … مثل هميشه از شيوه ي نگرشت به موضوعات لذت بردم.
    من هم با عشقي كه به زبان فارسي دارم ولي فكر ميكنم ديگه وقتش رسيده كه اين تعصب ها رو كنار گذاشت و بازتر فكر كرد.
    خودم بعضي وقتها كه دارم پيش خودم در خلوت خودم فكر مي كنم براي «بعضي» احساسات يا افكار خودم با يك واژه انگليسي بهتر ميتونم ارتباط برقرار كنم تا معادل فارسيش.
    بحث تكنولوژي و موارد اينچنيني هم كه قطعا جاي خودش رو داره.
    و يك چيزي كه در ارتباط با اين موضوع خيلي برام جالبه اينه كه اين روزها اشعار و مفاهيم فكري زيبااي شاعران بزرگ كشورمون مثل «حافظ» و مخصوصا «مولانا» (با نام انگليسي Rumi) همه اش داره از جاهاي مختلفي توي اينترنت به زبان انگليسي به دستم ميرسه و ميخونم و ازشون لذت مي برم تا به زبان فارسي!
    اينطوريه كه حتي اشعار و نحوه ي تفكر زيباي شاعران بزرگ ما رو هم در نقاط ديگه ي دنيا دارن بيشتر بهشون اهميت ميدن و استفاده مي كنن و به زيباترين شكل به زبانهاي خودشون ترجمه مي كنند و حالا ما فارسي زبانان بايد ترجمه هاي اونها رو بخونيم و به زبان اونها لذت بيشتري از درك و فهم اشعار شاعران كشورمون ببريم.

    به عنوان نمونه:
    “You were born with wings, why prefer to crawl through life?”
    ― Rumi
    يا
    “Knock, And He’ll open the door
    Vanish, And He’ll make you shine like the sun
    Fall, And He’ll raise you to the heavens
    Become nothing, And He’ll turn you into everything.”
    ― Rumi

    واقعا زيبا نيييييست ؟ …
    به نظر من كه خيلي زيبااااست.

  • وحید دامن‌افشان گفت:

    متن زیبایی بود. یکی از مواردی که همیشه برای من سوال بوده، اینه که چرا فرهنگستان، واژه‌گزینی‌های خودش رو با تاخیر خیلی زیاد انجام می‌ده. مثلاً برای واژه «کاپیتان» که چندین قرنه وارد زبان فارسی شده، چند ماه پیش واژه «سریار» رو پیشنهاد داد. واقعاً فرهنگستان نمی‌دونه واژه‌ای که برای مردم جا بیفته، دیگه به راحتی قابل جایگزینی با معادل فارسی نیست؟!

  • كيان گفت:

    خيلي متن جالبي نوشتيد.
    به نظرم اگه بجاي اينكه انقدر در رفتار همديگه دقت كنيم
    هر كدوم روش خودمون رو انتخاب كنيم اصولاً مبحث زبان فارسي خودش سرِ جاش هست.
    من به خودم اجازه ميدم كه بيام در زندگي شما دخالت مستقيم كنم و بگم چرا كلمه انگليسي استفاده ميكنيد و چرا سيگار ميكشيد و چرا بچه دار نميشيد و ….
    من از كلمات انگليسي نه در موارد فني بلكه در محاوره استفاده ميكنم ولي بجاش روي فرهنگ ايراني وقت ميذارم وقضاوت و دخالت تو كار بقيه نميكنم
    و چون نميتونم در محاوره از ادبيات كهن استفاده كنم هرجور دلم بخواد حرف ميزنم ، هركي دوست نداشت گوش نكنه!
    مگه اوني كه كمپين آزادي هاي مجازي درست كرد از من نظرخواهي كرده ! مگه اوني كه هشت سال به مملكت خيانت كرده از من نظرخواهي كرده!
    در ضمن به تركيه غبطه ميخورم كه به راحتي ١٥٠سال پيش رسم الخط خود را رسماً عوض كردند و بجاش الان مولانا رو دارن به خودشون منتسب ميكنند. كاش رضاشاه بجاي كشف حجاب ، رسم الخط رو عوض ميكرد كه انقدر منظور نوشتاري هم رو با ايهام نفهميم…
    كشوري مثل آمريكا كه مجبور نيست مثل ما به زبان آباء و اجداديش مقيد بمونه ، اول گفت technique , بعد ديد سخته گفت technic ،بعد ديد طولانيه نوشت tech. حالا هم داره تكنولوژي رو به من كه انقدر براي نوشتن و خواندنش مشكل دارم صادر ميكنه .
    من كساني رو كه دغدغه زبان پارسي دارند به انضمام تمامي شعرا و نويسندگان و … مي ستايم ، فقط خواهش ميكنم بذاريم هركسي دغدغه خودش
    رو براي تاثيري كه ميخواد روي جهان بذاره داشته باشه ، با احترام به تمامي كساني كه اصلاً نميخوان روي دنيا تاثيري بذارن! همه به يك اندازه حق انتخاب داريم .
    “ما برون را ننگريم و قال را
    ما درون را بنگريم و قال را “

    • كيان گفت:

      ببخشيد شعر مولاناي عزيزم اشتباه تايپي داشت
      ” ما برون را ننگريم و قال را
      ما درون را بنگريم و حال را ”
      حول حالنا الي احسن الحال

    • zoorba.booda گفت:

      سلام محمد رضا
      حكايت اين دوستاني كه شما بهشون اشاره كردي حكايت اون بيت تكراريه كه بارها اينجا نوشتمش:
      “خواجه در فكر نقش ديوار است خانه از پاي بست ويران است”
      ضمن اينكه تا حد كمي براي كار اين دوستان ارزش و احترام قائلم ولي شايد لازم باشه كه هرروز اول بيت بالا رو بخونن و بعد كارشونو شروع كنن.
      برقرار و بسامان باشي

  • مانا گفت:

    تا حدودي و در برخي موارد با نظر شما موافقم گاهي اوقات كلمات پيشنهادي در زبان فارسي انقدر ناآشنا هستند كه جا نمي افتند و گاهي اوقات اين لغات آنقدر دير معرفي ميشوند كه اصطلاح انگليسي كاملا جا افتاده ولي اين تلاشي است كه بايد صورت بگيرد يكنفر به هر زباني كه صحبت ميكند بايد سعي كند از كلمات همان زبان استفاده كند نه آنطور كه امروز هر كلاس زبان رفته و نرفته اي تلاش ميكند از كلمات خارجي استفاده كند
    اگر اينطور كه شما ميگويبد از زبان خارجي استفاده كنيم حتا زماني كه توليد كننده تكنولوژي باشيم باز هم محصولاتمان را به زباني ديگر عرضه خواهيم كرد چون اساسا براي ما زباني باقي نخواهد ماند

    • علی گفت:

      مانا جان، من هم سالهاست که نظرم با این نظر شعبانعلی یکیه.
      هیچوقت از واژه های فارسی شده در صحبت های تخصصی استفاده نکردم.
      مثلا در دانشگاه هیچوقت نگفتم پشته، همیشه گفتم stack. حتی درس پایگاه داده رو همیشه به اسم database نام می برم، و در اکثر مواقع هم باید به سوال طرف مقابل جواب بدم که database همان پایگاه داده است…

      میدونی چرا؟ چون دنیا داره به سمت globalization میره نه localization و تا جایی که من میدونم، تنها کشوری هستیم که درگیر Localization هستیم و بعضی وقت ها تا جایی پیش رفتیم که حتی اسم محصولاتی مثل زبان ASP شرکت Microsoft یا نام زبان Assembly رو هم شروع به ترجمه فارسی کردیم!! چند نمونه احمقانه رو برات نام میبرم:
      ASP/Active Server Pages: صفحه فعال کارساز/صفک!
      Assembly: همگذاری
      Automation: خودکاره!
      backbone: مازه!
      backspace key: دکمه پسبره!!!
      caps lock key: دکمه تبدیل قفل!
      click: تلیک!!
      client: کارخواه!
      server: کارساز!
      DBMS/database management system: سیستم مدیریت دادگان، سامد!!!
      banner: برنما!
      bluetooth: دندان آبی!
      bounce: واگشت!
      web based learning: یادگیری وب بنیاد، یادوب!!

      خوشبختانه باید از فرهنگستان بابت ترجمه “bit” و “byte” به “بیت” و “بایت” سپاسگذار باشیم 🙂
      فکرش رو بکن که چقدر جمله ی “من برنمای یادوب خودکاره ی تحت صفک که به سامد وصل میشه و کارخواه با یک تلیک به کارسازی با مازه قدرمتمند وصل میشه، رو با دندان آبی اشتراک گذاشتم.” احمقانه است.

      وقتی ما از کلمات فارسی شده استفاده می کنیم، عملا داریم خودمون رو از دنیا جدا می کنیم و این بزرگترین مشکل رو برای ایران داره. چون متون تخصصی خوبی – حداقل در زمینه های فنی – پیدا نمیشه. وقتی من کلمه پشته رو یاد بگیرم، باعث میشه که دیگه دنبال متون تخصصی انگلیسی زبان نرم و این یعنی عقب موندن من و کشورم از دنیا.

      من کسی نیستم که به خاطر کاری که خودم نکردم احساس غرور و افتخار داشته باشم. فارسی رو دوست دارم، اما بهش نه افتخار میکنم و نه غرور دارم.
      خوشحال می شدم اگه الان مردم دنیا به جای انگلیسی، فارسی رو یاد می گرفتند، یا حداقل زبانی مانند اسپرانتو که متعلق به هیچ کشوری نیست. اما حالا که اینطور نیست، من حاظرم به خاطر پیشرفت دنیا زبان مادرم رو خاک کنم و هیچ ترسی از این مسئله ندارم.

      • محسن رضایی گفت:

        ممنون از مطلبت علی جان.خوب بود.

        حاضرم سپاسگزاری کنم ازت؟:)

        • علی گفت:

          شاید سطحی نگری باشه، اما دولت می تونه حداقل یادگیری فارسی رو راحت کنه.
          سالها پیش تاجیکستان با زبان فارسی و ترکیه با زبان ترکی همین کار رو کرد. با بخش نامه دولتی، استفاده از حروف روسی و لاتین رو جا انداختند.
          متاسفانه حروف فارسی (بهتر بگم، عربی) مشکلات زیادی داره که خودتون می دونید.

          میگن زبان پویاست، هر چیزی که مردم بگن تبدیل به ماهیت زبان میشه.
          مثلا همین جمله بالا رو نگاه کن. چون فارسی معیار صحبت کردن سخته، من اینجوری صحبت می کنم. و همینطوری می نویسم. مطمئنا سال ها بعد اگه همه مردم همین کار رو کنن و کتاب ها به همین شکل نوشته بشه، معیار هم عوض میشه. چیزی که در طول تاریخ بارها و بارها برای زبان رسمی کشور اتفاق افتاده. دولت می تونه این تغییرات رو در جهت بهبود فارسی تو دست بگیره و پیشرو باشه، یا اینکه مثلا ۱۰۰ سال دیگه به جایی می رسیم که دیگه ممکنه یک مشهدی صحبت های تهرانی یا اصفهانی یا … رو متوجه نشه. من خودم دانشجوی دانشگاه آزاد نجف آباد اصفهان هستم، حدود ۳۵ هزار دانشجو اینجا هستن که میتونم بگم حدود ۱۰ هزار نفر از شهرهای دیگه اومدن (مثل خودم). این تخمین رو از اونجا میگم که حدود ۳۰۰۰ نفر خوابگاهی هستند و افراد زیادی، مثل خود من منزل شخصی یا خونه دانشجویی داریم. شخصا برخی مواقع حرف بچه هایی که از مرکز کشور نیستن رو متوجه نمی شم و یا الکی سرم رو تکون میدم یا ازشون میخوام بیشتر توضیح بدن. برعکسش هم زیاد اتفاق می افته.

          بگذریم از اینکه امروز غلط های املایی چقدر زیاد هستند (در متون قدیمی هم این غلط های املایی کم نیستند.) و این هم صدمه بزرگی به فارسی می زنه.

          چیزی که باید بدونیم اینه که اکثر زبان های موجود در دنیا دارن از بین میرن. طبق تحقیقات انجام شده، هر سال صدها (شاید هم هزاران، دقیق یادم نیست) زبان و گویش و لهجه نابود میشه. نمونه اش رو در کشور شاهدیم، هر سال، افرادی که در زبان مادری شون ترکی، لری، کردی و … هست دارن بیشتر به فارسی صحبت می کنن و خیلی از اونها حتی زبان مادری شون رو بلد نیستند. شاید الان زبان فارسی در حال گسترش در کشور باشه، اما مطمئنا در آینده نه چندان دور سیر نزولی پیدا می کنه.

          به نظرم مهم این نیست که ما بتونیم فارسی رو به یک زبان جهانی تبدیل کنیم، در حالی که حتی نمی تونیم به معنای واقعی تبدیل به یک زبان ملی کنیم. مهم اینه که خودمون با این پافشاری های بی مورد روی زبان داریم پایه های نابود شدن کشور رو روی هم می چینیم و روزی این رو متوجه می شیم که دیگه دیر شده.

          مطمئنم با وضع فعلی دنیا حداکثر تا یکی دو قرن آینده، تعداد زبان های زنده به زیر ۱۰ تا می رسه، و این شاید برای فرهنگ مردم در یک منطقه بد باشه، اما در کل به نفع بشریت هست.

          این رو هم بگم که همه حرف هایی که زدم، حرف های کسی بود که رشته و علاقه اش کامپیوتر هست و نه محقق هست، نه زبان شناس و بنابراین میتونه ۱۰۰% اشتباه باشه، پس لطفا بدون تحقیق حساب خاصی روش باز نکنید و ازش بگذرید 🙂

      • کیان گفت:

        آقای علی
        خیلی مثال های خوبی زدین ولی اونجا که راجع به فارسی یادگرفتن در سطح جهانی بود عالی بود.
        فکر کنید چطوری باید زبانی رو که حروف صدادارش نوشته نمیشه و از خیلی حروف چند تا داره مثل
        س و ص و ث و … و از همه بهتر با کسره یا فتحه که نوشته نشده کل مفهوم کلمه تغییر میکنه و …
        یاد گرفت ؟!اونهم در ابعاد جهانی!
        🙂

      • پیام شیوا گفت:

        دوست عزیز،

        اگر یادت باشه ۱۵-۲۰ سال پیش داشتم سبیل عرف معمول جامعه بود. به مرور که عرف و مد تغییر کرد، سبیل‌ها کوتاه‌تر و کم‌پشت‌تر شدند تا این که کلا حذف شدند. امروز دیگر کسی رو با سبیل نمی‌بینی، مگر این که به عنوان جزیی از ریش پرفسوری باشه. هیچ وقت یادم نمیره روزی که پدرم بالاخره سبیلش رو زد و هم‌رنگ جماعت شد، هی زیرچشمی نگاهش می‌کردم و یواشکی می‌خندیدم. برا من که همیشه پدرم رو با سبیل دیده بودم، این منظره به نظرم خیلی خنده‌دار و غیرطبیعی بود. الان که سال‌ها از اون روز گذشته، وقتی که به عکس‌های اون موقع نگاه می‌کنم و پدرم رو با سبیل می‌بینم به نظرم خنده‌دار می‌رسه. در واقعیت سبیل ذاتاً نقشی نداره، این عادت موجوده که بهش معنی می‌ده. (راستی، وقتی داییم عینکی شد و چند سال بعد لیزیک کرد و عینکش رو کنار گذاشت هم همین روند تکرار شد).

        کلمات فرهنگسرا هم احمقانه نیستند، فقط ناآشنا هستند. چاره‌ی کار هم رها کردن فارسی و تعطیل کردن فرهنگسرا نیست، تلاش برای آشناتر شدن و عادی‌سازی کلماته. در نهایت این کلمات رو بسیار بیش‌تر دوست خواهیم داشت تا نمونه‌ی خارجی‌شان. در دیدگاه دیگرم چند نمونه از واژه‌سازی‌هایی که این قدر جا افتاده‌اند که دیگه استفاده از معادل انگلیسی‌شان غیرطبیعی به نظر میاد. دو نمونه‌ی دیگر را هم اضافه می‌کنم:

        موومان ← جنبش، انستوتاسیون ← نهاد

        اگر معادل‌های فارسی بالا به نظرت احمقانه میاد که هیچ، من حرفی ندارم. ولی اگر به نظرت کلمات فارسی معقول و زیبا هستند و نمونه‌های انگلیسی (شاید هم فرانسوی، در یکی از کتاب‌های شریعتی خواندمشان) مسخره‌اند و مناسب استفاده در متن فارسی نیستند، امیدوارم بتونی این حرف رو از من بپذیری که ۵۰ سال آینده فرزندان ما همین احساس را در مورد خودکاره و دادگان خواهند داشت.

        از این فرصت استفاده می‌کنم و مورد سومی را بی فهرست موارد انتقاد به واژه‌سازی و فرهنگسرا اضافه می‌کنم و پاسخ خودم را هم می‌گویم:

        ۳٫ فرهنگسرا فقط به کلمات انگلیسی گیر می‌دهد و با این همه عربی کاری ندارد. حتی گاهی کلمه‌ی عربی را به جای انگلیسی جایگزین می‌کند.
        پاسخ: رسالت فرهنگسرا جلوگیری از پیشروی زبان‌های بیگانه در فارسی است، به عبارت دیگر حفظ وضعیت موجود زبان فارسی. تغییراتی که عربی در فارسی پدید آورده چند قرن پیش به وجود آمدند و به مرور زمان جزیی از فارسی شدند. از نطر زبان‌شناختی، «کتاب» اگر فارسی‌تر از «ژاژخوایی» نباشد کم‌تر هم فارسی نیست. تنها تفاوت آن‌ها در تاریخ و etymology است. دلیل این که در ۳۰ سال اخیر فرهنگسرا واژه‌ی جدیدی به جای واژه‌های عربی ننشانده این است که در ۳۰ سال اخیر واژه‌ی عربی جدیدی وارد فارسی نشده است. اگر این اتفاق بیفتد حتماً معادل‌سازی خواهد شد. تازه در مواردی (به نظر من فراتر از وظیفه) واژه‌های قدیمی را هم بازنگری و معادل‌سازی کردند. مثال هادی ← رسانا و عایق ← نارسانا در دیدگاه قبلی‌ام یکی از این موارد است. محدب و مقعر ← کوژ و کاو می‌تواند مثال دیگری باشد.

        پی‌نوشت ۱: بعضی از واژه‌های فرهنگسرا بسیار بهتر از واژه‌های اصلی هستند، اما چون به آن‌ها عادت نکردیم هنوز مرسوم نشده‌اند. اگر تعریف انرژی را که در کتاب دبیرستان خواندیم به یاد داشته باشی، انرژی ← کارمایه معادلی بسیار استادانه و عالمانه است. (برای کسانی که به یاد ندارند، تعریف این بود: انرژی توانایی انجام کار است).

        پی‌نوشت ۲: تنها موردی که قبول دارم فرهنگسرا اشتباه می‌کند و واژه‌های ساخته شده محکوم به شکستند، زمانی است که واژه‌ی کوتاه را با معادلی بلند و چندهجایی یا چند کلمه‌ای جایگزین می‌کنند.

        • احمد گفت:

          دوست من .
          به گمانم نوع نگاهت به موضوع خیلی به من شبیه باشه .
          نمونه های زیادی از موفقیت و عدم موفقیت واژه سازی می توان سراغ کرد . هر واژه ای رو اگر مردم بکار بگیرند ؛ رایج خواهد شد , و این یگانه معیار است . زمانی مردمی دور از تکنولوژی و حتی بدون سواد خواندن و نوشتن ؛ به یک محصول جدید که ” اتول ” می خواندندش ؛ بر می خورند و برای قطعات آن واژه سازی می کنند ( سگدست ؛ شغالدست ؛ چپقی ؛ سیبک ؛ فرمان ؛ . . . ) کسی می خندد ؟
          فرهنگستان کارهای ارزنده اش کم نیست و وجودش حتی به همین نقصانی که دارد ؛ لازم .

      • علی گفت:

        محسن جان،
        خوشحالم که مطلبم به دلت نشست.
        از آقای شعبانعلی تشکر کن.

  • mina90 گفت:

    باور اینکه راه حل همون راه حل مشخصی باشه که شما بهش اشاره کردید شاید در یک نگاه سطحی غیر ممکن باشه.
    فکر میکنم به جز زبان فارسی خیلی چیزهای دیگری هم هستن از فرهنگ ما که دربستر احتضار مرگند.
    مثلا موسیقی. خیلی پیش اومده به خاطر سلیقه موسقیایم مورد نقد قرار گرفتم. اینکه چرا موسیقی کلاسیک رو برای یادگیری انتخاب کردم. اینکه چرا کمتر موسیقی ایرانی گوش میدم. اینکه چرا ساز ایرانی کار نکردم.
    بعضی وقتها خودم هم فکر میکردم که شاید من دارم اشتباه میکنم. ولی به این اعتقاد رسیدم که کسی به موسیقی ایرانی خدمت کرد که تونست قطعات ایرانی رو طوری تنظیم بکنه که هر نوازنده ای از هر جای دنیا که زبان موسیقی رو بلده بتونه اون رو بنوازه. مسلما هستن افراد زیادی که چنین خدمتی رو به موسیقی ایران کردند ولی من چون خودم گیتار رو کار میکنم خانم لیلی افشار رو مثال میزنم که تونستن برای بچه های ایران کتاب ها و آثار خوبی رو بنویسن. و به قدری با کیفیت هستتن آثارشون که کمتر کتاب های آموزشی ای رو مثل کتابهاشون دیدم. و تونستن گیتاری درست کنن که بشه موسیقی سنتی رو با اون اجرا کرد.
    احتمالا اگر میخواستن متعصبانه به موسیقی نگاه کنن الان کسی نبود که بتونه قطعات ایرانی رو به زیبایی ایشون برای گیتار تنظیم کنه و به موسیقی ایران اینقدر خدمت کنه.

  • علیرضا داداشی گفت:

    سلام استاد و دوستان عزیز.
    من هم خیلی پایبند استفاده از کلمات فارسی هستم.در کتابخانه ی تخصصی اداره هم ، مثل هر کجای دیگر که بوده ام، کتاب های شعر و متون
    کهن پارسی دارم و جسارتا در کامنت های اینجا هم کافی است کلمه ای اشتباه نوشته شده باشد-حتی از طرف خودم- بجلافاصله متوجه خواهم شد.
    ولی من هم به دلایلی که استاد می فرمایند، از دیدن یادداشتهای با محتوای ” چرا کلمات خارجی؟” حس بدی پیدا می کنم.
    یک سوال : چرا وقتی کاشف الکل ماییم و نام “الکل ” را انتخاب می کنیم ، دیگران همان نام را با حروف و گویش خودشان به کار می برند. یا کباب یا … ولی مخترع کامپیوتر دیگران هستند و ما اسمش را می گذاریم : رایانه. چرا در زبان انگلیسی کلمات پرکاربرد دیگر زبان ها عینا وارد فرهنگ کلمات می شود مثل jihad معادل “جهاد . ولی ما با تنگ نظری برای هر محصولی اول نام فارسی انتخاب می کنیما؟
    این جوری، زبان شیرین مادری تتد تتد به فراموشی سپرده خواهد شد.
    آخر، چند نفر می شناسیم که “کش لقمه ” را نامی مناسب برای پیتزا بدانند؟
    برقرار باشید.

  • علیرضاخاکساران گفت:

    سلام
    متنی بود که شاید حرف دل خیلی ها از جمله خودم باشه. استاد ادبیات ترم اول دانشگاهم رو من هیچ وقت یادم نمیره که با این نوع واژه گزینی ها برای کلمات انگلیسی به شدت مخالف بود و می گفت دلیل نداره مثلا کامپیوتر رو که ما اصلا اختراع نکردیم بیایم و به زور و خواهش و تمنا بگیم «رایانه». بنده خدا فکر کنم اگر میدونست که الان «رایانه» با «یارانه» قاطی میشه و حتی شاید فرقش رو بعضی ها ندونن بیشتر عصبانی میشد.
    من خودم چون زبان انگلیسی درس میدم و برخی رشته ها رو کار ترجمه انجام میدم واقعا برای بعضی مفاهیم اصلا واژه ای به ذهن نمیرسه یا حتی واژه رو اگر برای رشته خودم (یعنی رشته علم مواد ، نمیگم مهندسی مواد چون مهندسی نیست و science هست نه engineering 🙂 ) باشه و نشنیده باشم امکان برقراری ارتباط با جایگزین فارسی وجود نداره چون از ریشه و بیخ و بن اون علم و فناوری و اصطلاح برای ما نیست.
    در شاهکارترین اقدام هم فرهنگستان برای برخی واژه های فوتبالی جایگزین هایی رو پیشنهاد کرده که به شدت مسخره هست . جالب تر اینه که در برخی جایگزینی ها واژه انگلیسی دیگری مثله پست الکترونیک به جای ایمیل یا واژه های عربی مثلا جریمه به جای پنالتی به کار میره. فکر کنین مثلا گزارشگر فوتبال بگه «در محوطه جریمه، داور یه جریمه (پنالتی) میگیره.» فکر کنم کسی متوجه نشه که چی شد.رایانک مالشی به جای تبلت هم یکی دیگه از شاهکارهای اهل ادب است.
    این هم خیلی برام جالبه که کشورهایی که زبان هایی مانند اسپانیانی، فرانسوی یا آلمانی صحبت میکنن بعید میدونم اینقدر حساس باشن و حتی بخوان یا ادعا بکنن باید زبان علمی جهان در آینده فارسی باشه در حالی که عملا و اگر بخوایم واقع گرا باشیم علم زیادی تولید نمیشه که خودش بحث مفصلی داره.
    ببخشید که سرتون رو درد آوردم.

  • پیام شیوا گفت:

    من در این جا احساسات زیادی می‌بینم ولی استدلال را متوجه نمی‌شوم. از نویسنده‌ی محترم خواهشمندم جمله‌ی زیر را به ساده‌تربن صورت ممکن که بیانگر استدلال اوست کامل کند:
    ما نباید واژه‌سازی کنیم زیرا … .

    از آن جایی که مطمئن نیستم پاسخ دهید دو استدلال مرسوم که از دیگران شنیده‌ام را بیان می‌کنم و نظر خودم را هم درباره‌ی آن‌ها می‌گویم.

    ۱٫ … زیرا واژه‌های جدید که فرهنگستان می‌سازد مسخره هستند و هیچ وقت نمی‌توانند جای واژه‌های فعلی را بگیرند.
    پاسخ: اگر گذشته چراغ راه آینده باشد، جا افتادن واژه‌های جایگزین زمان می‌برد ولی در نهایت واژه‌ها را بسیار بیش‌تر از نمونه‌های وارداتی دوست خواهیم داشت. برای مثال: کمپانی ← شرکت، آئروپلن ← هواپیما، هادی و عایق ← رسانا و نارسانا (این مورد بستگی به سنتان دارد، شاید شما هنوز هم با هادی و عایق راحت‌تر باشید)، … . کم‌کم دارم در میان دوستانم می‌بینم که «پیامک» نیز در حال جا افتادن است.

    ۲٫ … زیرا زبان وسیله‌ی انتقال پیام است و اگر من پیامم به خوبی به تو منتقل می‌شود فرقی نمی‌کند که به چه زبانی باشد.
    پاسخ: زبان را اگر حراست نکنیم و به آن بی‌توجه باشیم آن قدر زود تغییر می‌کند که رسالت انتقال پیامش را هم نمی‌تواند انجام دهد. زبان تنها وسیله‌ی انتقال پیام از من به تو نیست که بگویی فارسی و انگیسی‌اش فرقی نمی‌کند، وسیله‌ی انتقال پیام در گذر زمان و مکان هم هست. اگر افتخار می‌کنیم که زبانمان را حفظ کرده‌ایم، افتخارمان این است که می‌توانیم تاریخ بیهقی و شاهنامه‌ی فردوسی را پس از چند قرن بخوانیم و آن را به خوبی دریابیم. زبان و فرهنگ به همین خاطر با هم عجین شده‌اند.

    در ضمن زبان صفر و یک نیست. لازم نیست (و کسی هم آن را لازم نمی‌داند) که فقط از واژگان فارسی در صحبت استفاده کنیم. در دنیای به هم پیوسته‌ی امروزی هیچ زبانی خالص نیست. این به معنی نیست که چون نمی‌توانیم کاملاً فارسی صحبت کنیم نباید اصلاً فارسی صحبت کنیم.

    اکنون که از سن زبان‌آموزی گذشته‌ام افسوس می‌خورم که زمانی که فرصت داشتم، زبان پدر و مادرم، ترکی آذری را یاد نگرفتم. همیشه حسرت می‌خورم که هیچ وقت مادربزرگم را درست نشناختم و تا زمانی که زنده بود او را درک نکردم. چون که مادربزرگم فارسی بلد نبود و من ترکی، هیچ وقت حرفمان از حد سلام و احوال‌پرسی ساده فراتر نرفت. نه فقط او، که با همه‌ی بزرگان فامیلمان غریبه بودم.

    کاری نکنید که با بزرگانتان غریبه شوید.

    • سلام دوست من.
      ضمن تشکر از اینکه لطف کردید و پاسخ‌های متداول به سوالی رو که مطرح کردید نوشتید، باید عرض کنم که جواب من جواب سومی‌ است.
      من اگر نتوانم به بزرگی بزرگان گذشته‌ام چیزی اضافه کنم، با آویزان شدن به گردن و کمر آنان، خودم را از تنگنای دشوار تاریخ توسعه عبور نمی‌توانم داد.
      مردم ما امروز، مصداق واقعی حتی زرتم المقابر هستند! رابطه‌ای که ما امروز دوست داریم با کوروش و بیهقی برقرار کنیم، از جنس یادگیری نیست. می‌خواهیم با آنها عقده‌ها و خلاء خود را پر کنیم.
      ما حافظ را نمی‌خواهیم که «فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم». بلکه می‌خواهیم وقتی در اسفل سافلین دنیا در عمق بی‌فرهنگی و گرسنگی و جهل و فساد و بیشعوری و بیسوادی و توحش زندگی می‌کنیم و یکدیگر را در خیابان سر یک تصادف ساده، تکه تکه می‌کنیم و می‌دریم، شب هنگام با خواندن کلام آن بزرگوار، لجن و کثافتی را که در محل این تمدن قدیمی به پا کرده‌ایم، به فراموشی بسپاریم.
      گلستان سعدی، قرار نیست حامل نگاه حکمت‌آمیز آن بزرگواران برای ما باشد. بلکه می‌کوشیم با رایحه آنها بوی گند و کثافتی را که امروز در این سرزمین از تنبلی و رکود مرداب گونه ما برخاسته است پوشش دهیم.
      من کتابهای گذشتگان سرزمینم را خوانده‌ام. اما خودم را به آنها نمی چسبانم. امثال ما برای آنها باعث شرم هستیم.
      اول بزرگ شوید و بزرگ شویم. اول زبانهای روز دنیا را یاد بگیریم. اول توسعه پیدا کنیم. اول تمدن را بفهمیم و درک کنیم. اول تکثر و پلورالیسم را با جان بنوشیم و بشنویم.
      اول سبک تاریخ نویسی مدرن جهان را یاد بگیریم و تاریخ خود را تحلیلی و نه توقیعی، ثبت کنیم.
      آنگاه با افتخار به دیدار بزرگانمان باز گردیم.
      کمتر ایرانی را میشناسم که نه زیاد،‌ لااقل ۳۰ -۴۰ هزار صفحه کتب انگلیسی خوانده باشد و امروز بکوشد به فارسی خدمت کند.
      علاقمندان سینه چاک فارسی امروز، تمدن نوین را یا ندیده‌اند یا از طریق مترجمان با تورهای U ALL در ترکیه و شرق اروپا و آسیای جنوب شرق تجربه کرده‌اند!
      این نوع مدافعان زبان فارسی، روستاییانی هستند که شهر را نشناخته و تمدن شهری را ندیده، تلاش می‌کنند هویت زیبا و عمیق روستایی را در هجوم ترسناک آدم و آهن، حفظ کنند…
      باشد که رستگار شوند…!

      • احمد گفت:

        سلام استاد عزیز
        من در حالی که به پیام شیوا رای مثبت دادم ؛ بعد از خوندن پاسخ شما لحظاتی روی مثبت و ثانیه هایی روی علامت منفی تامل کردم و دست آخر از خیرش گذشتم و رای ندادم . میدونید چرا ؟ آدم گیر می افته ؛ چون می دونی خیلی از این حرفها قضاوت ها و شکوائیه هایی است که هر روز هر کدوم از ما با تمام وجود اون رو حس می کنیم و رنج می کشیم اما متاسفانه در تحلیل دو نوع آدم می بینیم یکی خودم و دیگری ؛ دیگران . ما مردمی هستیم که هر کدوم به انفراد تحلیل می کنیم و می فهمیم و در اجتماعی توسعه نیافته گیر افتاده ایم ؛ این دیگرانند که من فهمیده را در این بیچاره سرا گیر انداخته اند . . . .
        اینکه ما امروز توسعه نیافته ایم در مرتبه چندم علیت ، به موضوع گاه و بیگاه ؛ بجا و نابجا بکارگیری چند واژه انگلیسی از سوی چند نفر معلق میان واژگان ربط داره ؟
        توده مردم همه جا یکجورند . این نخبگانند که مقصر و موثرند . این ملت زمانی که سواد خواندن و نوشتن هم نداشت کتاب حافظ را کنار قرآن نگه می داشت . اما زمانی در میان نخبگانش آدمی مثل فروغی داشت که اجازه تغییر خط را به دیکتاتور نداد . زبان یک سیستم زنده است که با دینامیسم خودش زنده می ماند و یا در گذر زمان تحلیل می رود ؛ چنان که بسیاری از زبان های پر توان گذشته ؛ امروز نشانی جز در ریشه برخی واژگان زبانهای هم خانواده ندارند .
        ما هرچه بر سر خود و زبان فارسی بکوبیم , توده انتخاب خودش را خواهد کرد . زبان در میان توده زنده است و نه در محافل . اما تاثیر می پذیرد . از تاثیر گذاری خود باید هراسید . استاد عزیز ؛ صد سال دیگر هم بگذرد کسی جایگزینی برای تلویزیون ؛ تلفن ؛ کنتور و . . . نمی تواند بخورد این مردم بدهد . و شما می دانی که اهمیت پالایش زبان و ماندگاری و مرگ یک فرهنگ در بکارگیری و رواج چند واژه نیست .

  • مونا.م گفت:

    سلام محمد رضای عزیز
    زنده باشی وحضورتاثیر گذارت در آبادانی و ماندگاری این دیار ،پایدار.اندیشه ات روز به روز پویاتر و آفریننده تر باد!

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser