در پاسخ یکی از دوستان که در کامنتها در مورد رابطه نظم و موفقیت پرسیده بود، گفتم شاید جالب باشد تصویری از میز مطالعه من را ببینید. همانطور که مشاهده میکنید خود من هم در قسمت میانی تصویر در حال مطالعه کتاب، مشاهده نمی شوم. 😉
نقش نظم در موفقیت
آموزش مدیریت کسب و کار (MBA)
دوره های توسعه فردی
۶۰ نکته در مذاکره (صوتی)
برندسازی شخصی (صوتی)
تفکر سیستمی (صوتی)
آشنایی با پیتر دراکر (صوتی)
مدیریت توجه (صوتی)
حرفه ای گری (صوتی)
هدف گذاری (صوتی)
راهنمای کتابخوانی (صوتی)
آداب معاشرت (صوتی)
کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی
کتاب های روانشناسی
کتاب های مدیریت
شوخی نکنید جناب شعبانعلی , نظم حرف اول رو می زنه 🙂
عید فطرتون مبارک:)
من به علت جای کم میز تحریر ندارم! ولی دیگه روی دیوار جا ندارم! وای چقدر کتاب!
استاد کتاباتونو قرض نمیدید! کارت ملی میذاریم گگرو.
به مامانم نشون دادم تا هی به اتاق من گیر نده
گفتم الگوی بارز ارزوهام اتاقش این شکلیه مال منم باید همین باشه:)
چه جالب!! فکر نمی کردم میز هم داشته باشی
اگه بریزه کلافه نمیشید؟
لب تابتو عشقه ….
ولی جاش اونجا نیستا
اون باید در عرش باشه …
تو ردیف وسط
نشانی از آشفتگی ذهنی هست…
که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود
تو غیر از من چه میجویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب میدانم
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی، یا خدایی میهمانم کن
که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم
طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت
که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که
وصل عاشق و معشوق هم، آهسته میگویم، خدایی عالمی دارد
تویی زیباتر از خورشید زیبایم، تویی والاترین مهمان دنیایم
که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت
وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم
مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی؛ ببینم من تورا از درگهم راندم؟
که میترساندت از من؟ رها کن آن خدای دور؟!
آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را
این منم پروردگار مهربانت.خالقت. اینک صدایم کن مرا. با قطره ی اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را. با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم حاجتی داری؟
بگو جز من کس دیگر نمیفهمد. به نجوایی صدایم کن. بدان آغوش من باز است
قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسبهای خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد
برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان. رهایت من نخواهم کرد
شعر از زنده یاد سهراب سپهری
التماس دعا
عیدتون مبارک دوستای شعبانعلی
از بی نظمی به نظم رسیدن….
عاشق این نوع مطالعه کردنم…احساس آرامش بیشتری داره چون هر چیزی که می خوای دم دستت… 😉
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای.چه میز بازمزه ای.یعنی به همه این کتاب ها نیاز دارید که تو کتابخونه نمیذارید؟؟؟؟؟
واقعا درحال مطالعه کتابید؟متوجه شدم نقش خطیر نظم را اندر موفقیت جنابعالی!بینظمترین بینظمی هم خودش یه نظم خاص داره قبول دارید؟مثلا من گاهی که اتاقم این شکلیه بیشتر از حالت منظم در ان احساس ارامش دارم و جای همه چیزو تقریبا میدونم تازه همش یه تشویش قشنگ”باید یه روز اتاقمو درست کنم”دارم.
يادم مياد مشاور درسي پسرم كه خيلي آدم واردي بود و سالهاست كه رتبههاي يك دو رقمي كنكور رو مشاوره ميده، بهش گفته بود: همه كتاباتو بريز رو ميز هركدوم رو حال كردي بخون …