تو به فال قهوه معتقدی:
به آیندهبینی و فال ورق.
من به چشمان درشت تو معتقدم.
تو به قصههای پریان معتقدی،
به روزهای شوم، به خواب و رویا.
من فقط به دروغهای تو معتقدم.
Paul Verlaine
تو به فال قهوه معتقدی:
به آیندهبینی و فال ورق.
من به چشمان درشت تو معتقدم.
تو به قصههای پریان معتقدی،
به روزهای شوم، به خواب و رویا.
من فقط به دروغهای تو معتقدم.
Paul Verlaine
با سپاس از نوشته عمیق و روشن بینانه شما استاد گرامی چه در متن اصلی و چه در کامنت ها به نظرم کارهای بنیاد بیل و ملیندا گیتس حس امید به انسان را بر می انگیزانند ضمن اینکه با خواندن دیدگاهها پرسشی برای من مطرح می شود اینکه آیا ساخت دانشگاه و سایر زیرساختهای آموزشی در کشورها توسط افرادی از سایر نقاط جهان تا چه اندازه با قوانین موجود در آن کشور شدنی است با توجه به اینکه نوع کمکهای بنیاد بیل و ملیندا گیتس آسان تر و ضروری تر است
استاد بنظر من اغلب کسانی که از عشق می گریزند، کار احمقانه ای می کنند، چرا که می خواهند قدرت نصیبشان شود، اما تنها درد نصیبشان می شود.
“واهه آرمن”، شعر بسیار زیبایی دارد که من در دفتر شعرم نام آن را از خودم “رایحه ی عشق” گذاشته ام…:
« تا روزي که بود
دستهايش بوي گل سرخ ميداد
از روزي که رفت
گلهاي سرخ
بوي دستهاي او را ميدهند »
این که اعتقاد به تو! نیست. اعتقاد به دیده ها و برداشت های ذهنی من! است!
wowwwwww … شنیدین میگن: “چقدر لذتبخش است وقتی که برف می بارد، دانستن اینکه تن پرندگان گرم است!” حالا من میگم: ” چقدر لذتبخشه وقتی نیستی، دانستن اینکه دوستانت به یادت هستند و سراغت رو میگیرن” 😉
دوستان عزییییییز من. خیلی از لطفتون ممنونم. وقتی اومدم اینجا، احساس کردم توی فیسبوکم هستم، دقیقا به همون صمیمیت و گرمی. خیلی ازتون ممنونم…
آزاده دوست داشتنی من.. مینای نازنینم.. سیمین عزیزم.. مریم .ر مهربونم.. فائزه عزیزم.. و پسرک خامه فروش مهربون ( راستی از طرف ما به رئیس خوبتون آقای سیدضیاء، هم، عید رو تبریک بگین و از طرف ما بگین هوای شما دوست خوب ما رو بیشتر داشته باشن;) ) و …. همه ی دوستهای خوب و هم قبیله ای های دوست داشتنی … دلم برای همه تون تنگ شده بود و نگرانتون بودم. وقتی اومدم و اسم تک تکتون رو اینجا دیدم خیالم راحت شد که همه تون خوب و برقرار و روبراه هستین.
آره این چند روز رو به بهونه ی نوروز و مسافرت، سعی کردم از اینترنت و تکنولوژی های مربوطه! 😉 هم دور باشم و یه جورایی روزه ی سکوت اینترنتی گرفتم!! بعضی وقتها روح آدم به یه سکوت هایی نیاز داره تا دوباره ریشارژ بشه . قبول دارین؟..:)
ولی الان خیلی خوشحالم که باز در کنار شما دوستهای مهربون و خوبم هستم و امیدوارم صاحبخونه مهربونمون و تیم همراه وفادار و عزیزش ، با ما میهمانان خیلی خوبش! ;)، همگی سوار بر اسبهای ۹۳ به سمت شگفت انگیز ترین های زندگی، بتازیم … 🙂
درضمن … امیدوارم آذر عزیزمون هم خوب ِ خوب باشه …:) ..ندیدمش!
سلاااااااام بر شهرزاد عزیز و دوست داشتنی خوبی؟ مرسیییی که سراغ من و گرفتی خیلی شادم کردی .
سال نو مبارک!
سلام بر همه دوستان خوب و عزیز این خونه امیدوارم حال همگی تون خوب باشه و سالی سرشار از شادی سرشار از انگیزه، سرشااااااار از عشق داشته باشید.
و یک سلاااااام ویژه و مخصوص به استاد عزیزم و همکاران خوب و مهربونشون خانم ها سمیه تاجدینی، شادی قلی پور و … سال نو مبارک و خدا قوت
انشاالله همیشه شاد و برقرار باشید
سلام آذر عزیزم. خوشحالم که خوبی و امیدوارم همیشه شاد باشی. درضمن جای یه دوست خوب دیگرمون، طاهره جلیلی عزیز هم خالیه …! امیدوارم هر جا که هست خوب و خوش باشه و تعطیلات خوبی رو بگذرونه و به زودی دوباره اینجا ببینیمش. 🙂
سلام استاد عزیز و سلام دوستان همراه
شهرزاد جون سلام سال پر خیر و برکتی داشته باشی. نبودی جات خالی بود. دوستان سراغت رو می گرفتن. معلومه که خدارو شکر پر انرژی اومده ایی.
موفق باشی.
مگر نمی شود آدم اسیر نقشی شود که خود در انداخته و آنقدر به دختر نقاشی اش دل بدهد که او را دلدار خود کند؟ و مگر خدا عاشق مخلوقش نیست و عاقبت او را به ستایش خود وا نمی دارد؟ اما مگر کسی باور می کند؟
پیکر فرهاد – عباس معروفی
عادت کرده ایم هر روز دوش بگیریم، اما یادمان می رود که ذهن مان هم به دوش نیاز دارد. گاهی با یک غزل حافظ می توان دوش ذهنی گرفت و خوابید؛ یک شعر از فروغ، تکه ای از بیهقی، صفحه ای از مزامیر، عبارتی از گراهام گرین، جمله ای از شکسپیر، خطی از نیما
، ولی غافلیم.
عباس معروفی
تو به يك خداي گنگ معتقدي،
به يك قديس خاص،
به نيايشي عليه شرّ و بدي.
من فقط به لحظه هاي آبي و سرخ معتقدم
كه در لذت شب هاي سپيد
بهر من جاري مي كني.
و ايمان من به هرچه معتقدم
چنان ژرف است.
كه جز براي تو زنده نيستم.
p.v.
درووووووووووود بر محمدرضای عزیز.
درووووووووووود بر دوستان عزیزم.
سال نو مبارک و برای همه شما، سالی سراسر پر از عطر بهاری و آکنده از نور و عشق و آگاهی و آرامش و شادی عمیییییییق آرزومندم. 🙂
سلام شهرزاد جون. خوبید.
نبودید این چند روز. جاتون خیلی خالی بود
مینا جونم. اینکه پیام مهربون و قشنگت یه رای منفی گرفته! احتمالا یکی خواسته بگه : “جاتم اصلا خالی نیست…!” ( شنیدی ترانه شو؟ 😉 )
نه شهرزاد.
آقا ببخشید باید خودم میگفتم 🙁
باور کن فقط صفحه رو باز کردم. اصلا نفهمیدم کی دستم رفته بود روی این آیکون مال نظر خودم. منفی رو زده بودم. وقتی منفی رو دیدم نفهمیدم خودم زدمش. بعد که اومدم مثبت بزنم دیدم کار نمیکنه. فهمیدم کار خودم بوده.
بسکه جاشون بده و گوشی منم بد دسته تا حالا چندین بار پیش اومده برای خیلی از نظرات فکر کنم منفی مثبت زدم. بعدشم دیگه صداشو درنیاوردم. 😉
به هر حال ببخشید 🙂 باشه؟
ولی جدی جاتم خیلی خالی بود. ترانه شوهم نشنیدم فکر کنم.
ﺳﻼﻡ ﺷﻬﺮﺯﺍد… ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺴﺒﺘﺎ ﻗﺪﻳﻤﯽ! 😉
ﺳﺎﻝ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ «ﺑﺎﺷﻴﻢ» ﺍﻧﺸﺎﺍﻟﻪ…
ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪﻡ ﺑﻌﺪ ﻣﺪﺕ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ، ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﻳﺪﻣﺖ.
ﺳﺮﺑﻠﻨﺪ و ﺷﺎﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻴﺪ…
در مدار عشق است
که رفتارهای دلدار همه زیباست.
perey Bysshe shelley
دروود بر محمد رضای عزیز
خوبی دوست پر تلاش ؟ مدتی به خاطر ترافیک کاری آخر سال و دغدغه های بررسی نقل مکانم به تهران ، نتوونستم جویای حالت بشم تا امشب ، از اونجایی که از نحوه تبریکات نوین خوشم نمی یاد برات پیامک ندادم چون از نظرم ارسال یک پیامک کلیشه ای به تمام شماره های گوشی احساس خاصی را حداقل در من ایجاد نمیکنه و دیدن دوستان و یا حداقل شنیدن صدای اونها را ترجیح میدم …. من دعا کردن با هر بهانه ای که باشه را دوست دارم و برای همین لحظه تحویل سال بسیار به یادت بوودم و از خدا خواستم که یاری دهنده تو باشه در راهی که در پیش داری چه در زندگی شخصیت و چه در دیگر ابعاد زندگیت … محمد رضا نگاه به سال ۹۲ یاد آور این بود که آشنایی با تو نقطه عطفی در زندگیم شد و باعث شد من نا امید از همه جا دوباره واسه رسیدن به هدفی که داشتم با انرژی گاه زیاد و گاه خیلی کم ، تلاش کنم … می گن “: یك دوست واقعی كسی است كه وقتی همه تو را ترك كردند با تو می ماند.” و دقیقا این تو بودی که وقتی اکثر اطرافیانم در مقابلم ایستادند و با قطعیت بهم گفتن که دارم اشتباه می کنم ، به واسطه نوشته هات و shabanali.com کنارم موندی و بهم ثابت کردی که دارم راه درست را می رم ، با آموزه ها و درسها و تجربه هایی که گفتی … محمد رضا جان ان شا الله اگر نقل مکانم به تهران درست شد و امکان دیدار میسر شد ، خوشحال خواهم شد از دیدار دوستی مثل تو 🙂 … محمد رضا زندگی توی دنیا با همه ی مشکلاتی که داره در کنارش یه چیزای کوچیک و باحالی هم هست که من بهشون می گم “بهانه های کوچک خوشبختی ” مثل تو و همه دوستانو همکارانت که در این راه یاریت میکنند … از طرف من از همه اونها تشکر کن به امید روزی که من هم بتوونم مثل تو و تیم پرتلاشتوون این حرفهای مشترک را فریاد کنم …
دوست دارم محمد رضا
دوست تو محمد مهدی مسیبی
۸ فروردین ۱۳۹۳ 🙂
************************* خسته نباشی 🙂 ************************
من هم به فال ورق معتقدم… و هربار که تک دل می آید…لبخند میزنم … معتقدم که دوستم دارد…حیف جرأتش ندارد
من تو را دوست دارم و تو دیگری را، و دیگری دیگری را… و اینگونه است که همه ما تنهاییم.
محمدرضای عزیز
سال ۹۳ رو به سهم خودم به شما و تیم همراه شما و تمامی دوستانی که اینجا رو میخونند به سهم خودم تبریک میگم
انشاالله سالی پر از لبخند + اندکی اشک شوق واسه هممون باشه
و همچنین طرح متمم و روزنوشته هات و تراست زون با قدرت به راه خودش ادامه بده
دکتر شیری عزیز
سال ۹۳ رو با کمی تاخیر به شما و تمامی مجموعه خانه توانگری و همچنین تمامی دوستان اینجا تبریک میگم
انشاالله سالی پر از لبخند + اندکی اشک شوق واسه هممون باشه
همچنین امیدوارم شاهد اولین شماره مجله ازدواج + هم در امسال باشیم
الان چی شده که تبریک دکتر شیری هم اینجا اومده من خودم هم نمیدونم 🙂
ما در عصر احتمال به سر می بریم
در عصر شک وشاید
در عصر پیش بینی وضع هوا
از هر طرف که باد بیاید
در عصر قاطعیت تردید
عصر جدید
عصری که هیچ اصلی
جز اصل احتمال، یقینی نیست
اما من
بی نام تو
حتی
یک لحظه احتمال ندارم
چشمان تو
عین الیقین من
قطعیت نگاه تو
دین من است
من از تو ناگزیرم
من
بی نام ناگزیر تو می میرم
قیصر امین پور
کاش روزی هزار بار لااقل به خودم-خود ازلی ام – معتقد بودم. . .
رشته ی نگاه روشن تورا که یافتم هی نشستم و خیال بافتم کاش این خیالها تنت شوند زیر دانه های برف دستکش کلاه و شالگردنت شوند
سلام استاد امیدوارم حالتون خوب باشه. چند روز نبودید و ما دلتنگ شما.
“اين اتفاق بارها و بارها رخ داد :
مردي زني را دوست داشت
اين اتفاق بارها و بارها رخ داد :
زني مردي را دوست داشت
اين اتفاق بارها و بارها رخ داد:
زن و مردي كسي كه دوستشان داشت را دوست نداشتند
روزي روزگاري
اتفاقي افتاد
و احتمالاً همان يكبار بود
مردي و زني
همديگر را دوست داشتند ”
-روبر دسنوس
در نهان به آنهایی دل می بندیم که دوستمان ندارند و در آشکارا از آنهایی که دوستمان دارند غافلیم…
شاید دلیل تنهایی ما این است…