میگویند قرنها پیش، در زمانی که خاندان بلینو بر ایتالیای فعلی حکومت میکرد، رافائل رهبر مخالفان حکومت بود. ماجرای مخالفت با حکومت هر روز جدی تر شد به حدی که بلینو پذیرفت با رافائل بر سر در اختیار گرفتن حکومت دوئل کند.
رافائل دو بشقاب غذا آماده کرد و در حضور نمایندگان مخالفان و موافقان، اعلام کرد که در یکی از آنها زهر ریخته است. رافائل به بلینو گفت که یکی از بشقابها را شما بردار و آن دیگری را که ماند، من بر میدارم. هر دو غذا را میخوریم و آنکس که زنده ماند، دولت را به دست میگیرد.
دوئل به این شکل اجرا شد و زمانی که دو نفر غذا را خوردند، هر دو روی زمین افتادند.
بعدها در دستنوشته های رافائل متنی با این مضمون پیدا شد:
آقای بلینو!
دوئل. مربوط به کسی است که با تو پنجاه درصد مخالف است. من با تو صد در صد مخالفم!
باسلام
داستان آموزنده اي بود
با تشكر فراوان از شما
سلام محمد رضا
من هروقت این عکس رو می بینم هوس شعله زرد می کنم
این داستان عالی بود
قشنگی این نوشته به ایهامشه .میشه برداشت های متفاوتی کرد. یکی میگه رافائل اصلاح طلب واقعی بوده و یکی اونو با کسانی که حمله انتحاری انجام میدن مقایسه می کنه.
این صحنه را بارها و بارهادر تاریخ کشورمان دیده ایم . از سالها دور تا همین نزدیکی.دغدغه خاک، باورهاو بعضاً تعصب های خشک و غیر قابل انعطاف انسان را به جائی می رساند که دیگر خودت نیستی . بزرگ می شوی، در تفکر و باورت حل میشوی، شاید یادی شوی و ماندگار و شاید ؟؟؟؟؟!!!!!!!
من اولین باره که میام اینجا
واقعا لذب بردم
ممنون .جالب بود، كار رافايل يه جورايى منو ياد اقاى عارف و كناره گيريشون از انتخابات انداخت
این داستان من را یاد منطق افرادی می اندازد که با حمل مواد منفجره وانفجار آن در بین مخالفانشان هم خود را می کشند وهم کسانی را که با آنها مخالفند. نمونه ایرانی این داستان را پدر یزرگم برایم تعریف کرده بود . دو تاجر کینه ای قدیمی از هم داشتند . یکی از آنها دیگری را به منزلش دعوت می کند و به نوکرش می گوید امشب من را با این شمشیر بکش، وشرایط را طوری فراهم می کند که تاجر دوم متهم شده و اعدام شود که البته در انتها حقیقت آشکار می شود .
” تو نباید باشی به هر قیمتی ، حتی جانم ” ومن فکر می کنم کسی که از جان خود دریغ نمی کند از جان و مال دیگران هم می تواند مایه بگذارد .
سلام محمدرضا
چند روز پیش این متن رو خوندم بعد تنهایی رفتم کوه (۱۰ ساعتی بالای کوه بودم) و بهش فکر کردم، این شاید عجیب به نظر برسه اما فکر میکنم یک نوع بیشعوری رادیکالیستی یا شور دیدهشدن توی نگاه رافائل هست و یا شاید یک نگاه تلخ به شرایط امروز خودمون و جامعهمون! خیلی از ما آدمها (به خصوص در فضای جامعۀ امروز ایران) دچار این مشکل هستیم که حاظریم تنها به خاطر توهمات، توقعات و یا افت و خیزهای زندگی شخصیمان هر مذاکره، نردبان و … ای رو که دیگران از آن بالا می روند رو خراب کنیم، البته این جمع بستنهای خودمانی ضمائر برای اینه که من فکر میکنم که مطمئناً من هم به عنوان عنصری از این فرهنگ باید دچار این بیماری باشم.
به عنوان یک فیدبک کوچک فکر میکنم کاش اگر نگاهت مثل من بود توضیح بیشتری میدادی چون با شناخت نصفه که چه عرض کنم درواقع یک درصدی من از تو بعید هست که تنها برد یا شکست هر دو و یا یک مد نظرت بوده باشه؟!
نمی دونم نگاهات نسبت به این کامنتهای من چی هست اما دوست دارم تنها به عنوان یک دوستدار آدمهای معدودی همچون تو فیدبکی بدم که تهی و پوچ نباشه!
با تشکر
داستان قشنگی بود نشون میده اگه نتونستی با مذاکره حرفت رو به کرسی بنشونی بزن طرف مقابلت رو و خودت رو بکش !!یعنی صورت مسئله رو بکلی پاک کنیم؟!…
به نظر من این داستان میخواد بگه که اگه کسی با دیگری صد در صد مخالفه، واقعیت اینه که اصلا نمیتونه باهاش مذاکره کنه…
شما برای مذاکره با دشمنت باید حداقل یک درصد قبولش داشته باشی!!
موضوع اینکه اگه ۱۰۰% هم مخالف بودی باز “توان” داشته باشی که طرف مقابل رو حذف کنی حتی به قیمت حذف خودت .
مدت زیادی نیس با سایتتون آشنا شدم و بخشی از مطالب وبلاگ قبلی رو خوندم و از نوشته ها و بیانتون واقعا لذت میبرم،فقط احساس میکنم چیزی که این روزا بیشتر بهش نیاز دارم اعنماد بنفس و کنترل هیجان و افکارم هستش خیی دوست دارم در این زمینه یا اینجا بحث بشه و یا اینکه یه کتابی واسم معرفی کنید ممنون میشم.
چشم. ممنونم که وقت گذاشتید و توضیح دادید که چه مطالبی میتونه مفید باشه. حتماً زود راجع به این بحث میکنیم. باز هم ممنونم.
این رافائل همون نقاش معرف ایتالیاییه یا یه رافائل دیگه س؟
نه. این سیاسی بوده سعیده
سلام استاد
میشه توضیح بدین چرا رافائل خودش رو کشت؟ چون من متوجه نشدم. درضمن یاد کلاسمون افتادم و اینکه چه راحت میشد سوال پرسید و یهو دلم براتون تنگ شد.
به نظر میرسه کسی که ژست اصلاح خواهی داره تنها خواسته اش اینه که تو نباش تا من به جای تو باشم
اما اصلاح خواه واقعی اگر بدونه آرامش جامعه حتی به قیمت نبودن اون تامین میشه باز هم بر حرفش میمونه.
از دست دادن زندگی و آزادی جایی است که اصلاح طلب واقعی رو از مدعیان جدا میکند
رافائل با این کارش یعنی به گروه سومی معتقد بود؟!
والا من هم معنای ۵۰ درصد مخالفت را نشنیدم، اصولا اگر با هم ۱۰۰ درصد مخالف نبودند که نباید دوئل می کردند
سلام
شایدم این تنها راهی بوده که رافائل فکر می کرده مردمش باید خودشون رهبر بعدی رو انتخاب می کردن .
محمدرضا جان به نظرم اینکه گفته میشه باید هم رتبه شما پای میز مذاکره بیاد رو هم میشه از این برداشت کرد…اینکه تمامیت این ۲ نفر در این مقوله هموزن نبوده و این نتیجه به سود آقای رافایل بوده
چقدر بايد تلاش كرد تا ذهنمان ,افكارمان و رفتارمان تابع باور غلط همه يا هيچ نباشد؟هميشه حداكثر هر چيزي را ميطلبيم۱۰۰درصد آن را و بدتر از آن همه را تنها براي خود ميخواهيم .چقدر بد ميشود كه رسيدن به خواستيمان همراه با نرسيدن ديگران باشد اين مطلب به شدت مرا ياد يكي از روزنوشتهاي پيشين شما انداخت .واقعا رفتارمان چندان با يك كودك تفاوتي ندارد كه همه چيز را تنها براي خود ميخواهد. كاش در اصلاح تفكرات غريزي پوچ گرفتار فراموشي نشويم.
خوب بود اما من نمیفهمم…!!!
رافائل اگر به خاطر شایسته نبودن بلینو باهاش مخالف بوده و فکر میکرده خودش میتونه بهتر حکومت کنه، نباید خودشو میکشت، چون یه جورایی به مردم کشورش خیانت کرده…
اما اگر رافایل به خاطر کسب قدرت برای خودش و دور و بریاش مخالف بوده، خوب که مرد ولی بازم به خاطر کشتن بلینو که بهتر از خودش بوده، به مردم کشورش خیانت کرده