نمیدانم شما هم مثل من فکر میکنید یا نه. اما برای من، خود کیارستمی از اکثر آثار هنری و دستاوردهایش جذابتر است. هر وقت میبینم جایی صدا یا تصویری از اوست و قصه یا خاطرهای نقل میکند، سراپا گوش میشوم. البته حواسم به این هم هست که جذابیت خودش به خاطر این است که در پس ذهنمان هست که پشت این سادگی گفتار و رفتار، کوهی از اعتبار و دستاورد قرار گرفته است.
یک بار مطلبی از او با عنوان «استقبال غیرمنتظره» در یکی از گزارشهای هفتگی منتشر کردم. آنجا داستان حضور غیرمنتظرهٔ شترها در خیابان را شرح میداد. اخیراً هم کلیپ کوتاهی از او در اکانتی به اسم بانی کستر دیدم که خاطرهای از دیدار با کوروساوا را بسیار شیرین روایت میکرد. آن کلیپ را در اینجا میگذارم که اگر شما هم ندیدهاید، ببینید.
محمدرضا جان سلام
میگم دکتر تجویز نکرده که چیزی رو نباید بخوری جز در شرایط خاص؟ خلاصه اگه اینجوریه من همون شرایط خاصم، تعارف نکن :))
سلام پیمان.
چرا اتفاقا در صورت اتفاق خاصی بهم مجوز داده.
اما اتفاق رو نمیشه گفت.
وقتی پیش اومد خودت سریع بیا. ؛)
شاید اگر من بودم باهاش ساکی میخوردم
وقتی میگفت ممکنه دیگه من نباشم.
نمیدونم اصلا ساکی چیه و دوستش دارم یا نه😄 اما با خودم میگم اگر انتخاب اون آدم و علاقه مندیش این هست چرا در اندک عمر باقی مانده باید محرومش کنم.
اما از طرفی با خودم فکر میکنم اگر اینکار رو میکردم و دفعه بعد باز هم نمیدیدمش آیا خودمو مقصر نمیدونستم؟
دو راهی سختیه.
راستی الان یادم افتاد
اپیزود هفتاد و دو دیالوگ باکس در رابطه با کیارستمی هست. علاقه داشتی گوش بدی.
عهد کردم که دگر می نخورم در همه عمر
بجز از امشب و فردا شب و شبهای دگر
نکته درسآموز اینه که بر خلاف خیلی از ما که در مورد ارتباطاتمون با دیگران لاف میزنیم، صادقانه میگه انگیزه اصلی دعوت کوروساوا از اون خوردن ساکی بوده تا خود شخص کیارستمی.
کیارستمی نماد حکمتی است که در فرهنگ ما روزبه روز نایاب تر میشه،
متاسفانه اگر بی انصافی نباشه هر وقت به این افرادی که در عرصه های سیاسی یا اجتماعی و فرهنگی و… نگاه میکنم بیشتر سردرگمی، اعصاب خراب، دست کم گرفتن بقیه، مطالعه کم، سیاسی گرایی مبتذل و این چیزا میبینم. نسل ما باید از صفر شروع کند.