پیش نوشت: منطقاً هدف لحظه نگار باید ثبت لحظه های خودمان باشد. همچنان که اینستاگرام قرار بوده چنین باشد. اما من هم عادت اینستاگرامرها را دارم و هر جایی که تصویر زیبایی ببینم در قالب همان لحظه نگار با شما به اشتراک میگذارم.
تصادفاً در گشت و گذار اینترنتی چشمم به روباه پرنده خورد.
اینها از خانواده خفاشها هستند. البته ابعاد بزرگتری دارند. علاقه زیادی به باغ های میوه دارند و به همین دلیل آنها را گاهی Fruit Bat هم مینامند.
البته اسمهای Mega Bat و Pteropus و Kalang هم برای آنها رایج است.
من تصاویر را در جستجوی گوگلی پیدا کردم و تقریباً هیچ کدام، منبع اصلی نبودند.
به همین دلیل به جای معرفی لینک منابع دست چندم پیشنهاد میکنم در قسمت جستجوی تصاویر گوگل از Flying Fox استفاده کنید تا تصاویری که از روباه پرنده به صورت پراکنده در فضای مجازی پخش شدهاند را ببینید.
در مورد روباه پرنده یا ابرخفاش یا خفاش میوه ها یا هر اسم دیگری که دوست دارید، دو نکته جذابیت دارد.
یکی ساختار سر روباه که به نظر میرسد در ساختار ژنتیکی پستانداران ریشهای چنان عمیق داشته که در دو شاخهی ظاهراً متفاوت از پستانداران (خفاش سانان و سگ سانان) به شکلی مشابه ظهور کرده است.
دیگری توانایی بالا در دیدن محیط است که معمولاً از خفاش سانان انتظار نمیرود. البته همه خفاش سانان به نوعی محیط را میبینند اما به جای تحلیل سیگنال نوری، عموماً به تشخیص محیط را از طریق انعکاس سیگنالهای صوتی تکیه میکنند.
در ویکی پدیا دیدم که ۲۰% گونه های پستاندار بر روی زمین خفاش هستند. به نظرم با توجه به ویژگی های منحصر به فرد خفاش سانان، شناخت آنها میتواند به درک بهتری از جهان پیرامون ما کمک کند.
پی نوشت: البته این تحلیلها در شمارش گونه ها، به نظرم یک خطای شناختی جدی هم دارند و آن اینکه انسان را یک گونه در نظر میگیرند و انواع انسانها را صرفاً انواع نژادها در نظر میگیرند.
اما با در نظر گرفتن پیچیدگی این گونه خاص که عملاً سخت افزار آن مشابه است و به درجه ای از کمال رسیده که با نرم افزار (از جمله مغز و سیستم شناختی) به شکلهای کاملاً مختلفی تبدیل میشود، به نظرم منطقیتر است که انسانها را شامل گونههای مختلف (Different Species) بدانیم تا نژادهای مختلف (Different Races).
من همیشه با نژاد و نژادپرستی مخالف بوده ام و فقط به نظرم انسانهای سطحی و با نگاه محدود می توانند نژادپرست باشند.
البته با نژادپرستان به خاطر اینکه قائل به تفاوت میان نژادها هستند مخالف نیستم. بلکه به خاطر تفاوت و تنوع کمی که برای نژادها قائل هستند مخالفم!
چون نژادپرستان برای انسانها حداکثر ده یا بیست یا صد نژاد مختلف قائل هستند در حالی که انسانها به دلیل توانمندی ذهنی بالا که میتوانند آگاهانه مسئولیت تکامل خود را بر عهده بگیرند، میتوانند به تعداد جمعیت خود، نژادهای مختلف داشته باشند.
امروز ممتیک به ما آموخته است که منطقیتر است نژاد را چیزی فراتر از ژنوم بدانیم. چنانکه بخش قابل توجهی از ارزشها و نگرشها و مدل ذهنی هم (از طریق مکانیزمهای غیرژنتیکی) ظاهراً به ارث میرسد. با این دیدگاه، به نظرم حرف من در مورد اینکه نژادپرستان دیدگاهی محدود به جهان دارند، قابل دفاع تر است.
دوست عزیز آقای محسن سعیدی پور
سلام حق با شماست . مرتضی مطهری صحیحه و من اشتباهی علی نوشتم . بزار به حساب وبگردی ۱۲ شب و پیری !از همه عذرخواهی میکنم . ارادتمندم .
آقای شعبانعلی
فکر کنم در یکی از کتابهای علی مطهری خوندم تفاوت این دو مفهوم رو ،اینکه ما گاهی موضوع شناسی میکنیم و گاهی موضوع سرایی . این دوتا باهم فرق دارن و عموما دومی رو به اشتباه به معنی اولی میگیرند. مثلا یبار من به شما میگم ماه یک قمر زمینه و وزنش اینه و جاذبه اش فلانه و سرعت چرخشش بهمانه یعنی دارم ماه شناسی میکنم و یه بار هم به شما میگم میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمانه ! یعنی دارم ماه سرایی میکنم .
حالا همه منظور من اینه که گاهی بعضی از موضوعات نوشتاری شما مورد سرایش دوستان قرار میگیره نه مورد شناسایی و کسب آگاهی . اگرچه معتقدم که این سرایش ها نیز همه از نیت خیر و صرفا جهت ارائه توضیح در محضر استاده.
دوست خوبم آقای حقگو سلام
من توی اینترنت سرچ کردم و کتابی از علی مطهری ندیدم .البته نه به این خاطر که اگر علی مطهری کتابی داشته باشه و نقل قول شما از اون کتاب اینجا نوشته باشه ؛برم ببینم درست هست یا نه؟(لطفا اگر اشتباه میکنم بهم اطلاع بدید)شاید به این خاطر که تصور میکنم شما علی مطهری رو با مرتضی مطهری اشتباه گرفتید .(شاید و اگر بازهم اشتباه میکنم بهم اطلاع بدید).
به نظرمن دانشمندان و ادیبان جهان برای بیان درک خودشان از چیزی که از هستی (هستی از نظرمن یعنی وجود؛ یعنی فیزیک و متافیزیک )متوجه میشوند اقدام به مفهوم سازی میکنند و اونهارو درقالب کلمه و جمله بیان میکنند؛(مفهوم میسازند)شاید چیزی مثل مدل ذهنی که در متمم باهاش آشنا شدیم و بعد به خاطر اینکه درکی که خودشون دارند رو بتونند در من هم ایجاد کنند مفهوم خودشان روتا میتونند به صورت جامع و مانع بیان میکنند.(جامع و مانع. [ م ِ ع ُ ن ِ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) در اصطلاح منطق ، صفت حدی است که شامل تمام افراد خود بوده و بر غیر افراد خود صادق نباشد. آن تعریفی که همه ٔ افراد معرف را فرا گیرد و از دخول اغیار در تعریف مانع باشد حدی که طرد و عکس آن برمحدود درست آید: تعریف باید جامع و مانع باشد؛ حد باید مطرد و منعکس گردد، طرد و عکس باید صحیح باشد.http://www.vajehyab.com/dehkhoda/%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9+%D9%88+%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%B9)
به نظرمن ما اختیار این رو داریم که مدل ذهنی افراد رو قبول بکنیم یا قبول نکنیم ؛و به نیت افراد هم کاری نداشته باشیم .چه درباره سازنده مدل چه درباره سراینده های مدل (اگر خودمون توانایی مستقل فکر کردن داشته باشیم که ظاهرا اکثرا هم داریم.)
شاید این نکته مهمتر باشه که این مدل ذهنی چقدر به من کمک میکنه تا بیشتر بفهمم و با یک نگاه تازه آشنا بشم .(شاید)
متشکرم
امروز صبح خواب موندم و از سرویس محل کارم جا موندم ، واقعا دیرم شده بود . روزهای اینجوری که معمولا خیلی کم پیش میاد با کامیون یکی از راننده ها میرم سر کار – شانس من امروز یه لیلاند مدل پایین ولی تمیز و مرتب ترمز کرد . توضیحا عرض کنم که لیلاند در بهترین حالت ۶۰ کیلومتر سرعت داره – تا سوار شدم سر صحبت را باز کرد و از خوبی های کوچکی که شخصی سالها پیش بهش کرده بود صحبت کرد
عضو NA بود ولی نمیدانست که من دورادور میدانم عضو NA است آخه اعضای NA یه قانونی دارن و بهش حساس ان ، اونم رعایت گمنامی (Anonymous) است . حرف دوم همه سیستم های ترک اعتیاد ۱۲ قدمی هم به همین کلمه برمیگرده NA – AA – NicA – SA – DA – UA
بخاطر محیطی که توش زندگی میکنم با NA ای های زیادی در ارتباطم و یه جورایی دیگه از حرف زدن ، رفتار و گرمی یا سردی آدمها میتونم تا حد خوبی حدس بزنم که این آدم NA ای هست یا نه . یکی دیگه از نشونه هاش اینه که بعد از ترک مواد مخدر خیلی حرف میزنند.
درباره روباه پرنده حرف زدم و مطلب شما را درباره تنوع نژادی بشر باهاش درمیون گذاشتم و گفتم که به ازای تعداد انسانها نژادهای مختلف بشری وجود داره . برخوردش برام جالب بود : نگاهم کرد ، با چشمانی که میتوانستی سوسوی انرژی و گرمی را در عمق وجودش ببینی . انگار سالهاست با این مفهوم نه در تئوری که در عمل آشناست . آدمی که از هروئین و شیشه و انواع و اقسام مواد مخدر برگشته ، با زبان عامیانه شوفری اش گفت : ” آره ! میخواد بگه دست خود آدماس ، میتونی پست باشی یا میتونی هر روز بیتر(بهتر) باشی یا میتونی اصلا هیچی نباشی”
عکسها خیلی قشنگ هستند. مخصوصا اون عکسی که از زاویه پایین از روباه پرنده گرفته شده و به نظر میاد یه بچه خفاش هم بغلش کرده . نمای باز اسکلت جانور کاملا مشخص است .
جذابیت عکسها اینجا برام بیشتره و معمولا زمان بیشتری را برای دیدنشون صرف میکنم . فکر میکنم وجود توضیحات مناسب در کنار عکسها باعث میشه عمیق تر به عکسها توجه کنم و لذت بصری بیشتری هم ببرم. ممنوم از اینکه این لحظات را برای ما هم به اشتراک میگذارید.
با توضیحی که در مورد نژاد ابرخفاش داده بودید، به نظرم نژادپرستان انسانها را بصورت سخت افزاری تقسیم میکنند ( البته به نظر من حتی اگر سخت افزاری هم تقسیم کنیم تعداد نژادها باز هم بیشتر است.) و به عبارتی اگر انسانها را بصورت نرم افزاری (از جمله مغز و سیستم شناختی ) تقسیم کنیم، تعداد نژادها یا گونه های انسانی خیلی زیاد خواهند بود.
به بحث ثانویه شما نامربوط است ولی عده ای اعتقاد دارند، روباه پرنده (یا پستاندار دیگری به نام سنجاب پرنده) احتمالا در گذشته های دور در فلات ایران نیز وجود داشته اند و در منابع تاریخ نام آنها ذکر شده است.
http://ghiasabadi.com/rubahe_baldar.html
با سلام و تشکر
جناب شعبانعلی عزیز، جالب بود که علیرغم اذعان به اینکه انسان ها “از گونه های مختلف هستند”، در عبارات بعدی، تفاوت نگرش ها و مدل ذهنی انسان ها را همچنان به عنوان یک “تفاوت نژاد” (و نه تفاوت گونه) قلمداد کردید.(:
من فکر میکنم اگر تفاوت نگرش و مدل ذهنی را عاملی پررنگ در افتراق میان انسان ها بدانیم (که قطعا همین گونه است) نتیجه نهایی احتمالا این است که:
انسان ها قطعا “یک گونه” نیستند. اما گونه های محدودی را تشکیل میدهند. درصد نسبتا کمی، گونه ی “ساده اندیشان” را تشکیل خواهند داد. درصد بسیار کمتری گونه ی “نخبگان حقیقی” را تشکیل میدهند و در عصر حاضر، بیشترین درصد متعلق به گونه ی “متوهمان دانایی” خواهد بود.
پی نوشت: در حال مطالعه کتاب ۱۹۸۴ (با ترجمه فوق العاده زیبای محمدرضا قلیچ خانی که به واقع این کتاب رو مجددا زنده کرد) عجیب یاد شما بودم به خصوص وقتی به این عبارات رسیدم:
-دامنه “آگاهی” نسبت به تعداد واژه ها همیشه ذره ای کمتر خواهد بود.
-وینستون با اعتقادی ناگهانی و راسخ با خود گفت: همین روزها سایم (اسم یک شخص) بخار میشود. زیادی باهوش است. نگاهش بیش از حد روشن است و کلامش بیش از حد صداقت دارد
محمد عزیز.
فکر میکنم کمی به “روح” حرف من بی توجه بودید.
نژاد و گونه در نگاه من دقیقاً یک لغت هستند.
انسانها چون فکر میکنند یک گونه هستند، برای توضیح تفاوت ما بین خودشان از لغت نژاد استفاده میکنند.
مرز مشخصی نیست که بتواند “نژاد” و “گونه” را تفکیک کند. جز شباهتهای قراردادی که بیشتر به نگرش ناظر وابستهاند.
اینکه چه میشود که ما دو موجود را دو سگ مینامیم از نژادهای مختلف و موجود دیگری را گرگ مینامیم و گونهای متفاوت با گونهی سگ
صرفاٌ یک قرارداد است.
برای من، شما و من و سوسکی که روی میز راه میرود، “سه گونه” یا “سه نژاد” مختلف هستیم و به سادگی نمیتوانم خودم و شما را در یک مجموعه و آن سوسک را در مجموعهی دیگری قرار دهم!
پی نوشت: نگرش و مدل ذهنی، معیاری برای تفاوتهای ما نیستند. بلکه نشانهای از این هستند که ما متفاوت هستیم. به عبارتی “عارضهی تفاوت” هستند و نه “ریشهی تفاوت”.
اگر بخواهم دقیقتر بگویم اینها Emerged Property محسوب میشوند و نه Individual Property
تقسیم بندی شما، در واقع صرفاً میتواند منعکس کننده ی نگاه شما به گونههای انسانی باشد و نه “گونههای واقعی انسانی”
من بیشتر سعی کردم متن بالا را به شکلی ساده کنم که قابل فهم باشد. شاید اگر میخواستم مستقل از مخاطب، حرف خودم را بنویسم، کلمات اینشتین را به عاریه میگرفتم که به نظرم “حقیقتی است که به طرزی معجزه آسا تا حد تحمل کلمات نازل شده است”:
A human being is a part of the whole called by us universe, a part limited in time and space. He experiences himself, his thoughts and feeling as something separated from the rest, a kind of optical delusion of his consciousness.
پی نوشت دو: متوجه نشدم که چطور متوجه شدید که انسانها گونههای “محدودی” را تشکیل میدهند.
احساس کردم در این حوزه خیلی مطالعه ندارید و به سبک “#فهمیدم” های اینستاگرامی، شتابزده دست به کی بورد بردهاید.
این بحثها خیلی عمیق و جدی است و جای “خاک بازی” ندارد!
من اگر اشاره وار رد میشوم،محدودیتهای خودم را دارم. شما اما دقت بیشتری در تحلیل به خرج بدهید.
درس مفهوم پردازی را هم در متمم بخوانید و مشقهای بهتری انجام دهید تا با کلمات بی معنا مانند “نخبه” و “ساده اندیش” به جمله سازی و نظریه پردازی مشغول نشوید.
لحن تند من را ببخشید. اما به نظرم برای شما زود بود زیر این بحث کامنت بگذارید.
حداقل انتظار من این است که اگر زیر این بحث مطلبی مینویسید چند کتاب شبیه Kinds of minds را خوانده (و ترجیحاً خورده!) باشید.
محمدرضای عزیز سلام
از لطف شما خیلی ممنونم. حق کاملا با شماست و من شتابزده ، ناپخته و بدون مطالعه نوشتم.
بابت وقتی که برای پاسخ دادن به نوشته من گذاشتید تشکر میکنم. خیلی به این حرف های شما احتیاج داشتم.
امیدوارم لااقل در چند سال آینده، بیشتر مطالعه کنم و گوش بدم و کمتر بنویسم و حرف بزنم.