شرح تصویر:
انتخابهای حدی را میفهمم. اما انتخاب مسیرهای میانه، جز در میدان سیاست، برایم قابل درک نیست.
در مسیر زندگی، یا رومی روم یا زنگی زنگ. آنکس در میانه ایستاده است، هنوز جرات انتخاب نهایی را ندارد.
پی نوشت: شاید در عکس مشخص نباشد. اما تصویر سمت چپ، یک شات ۴۰ سی سی است و سمت راست، یک لیوان ۷۰۰ سی سی.
یکی از دوستانم میپرسید: با لیوان هفتصد سی سی چه میخوری؟
گفتم: شیر.
گفت آن سیصد سی سی را هم یک جوری تحمل کن، با پاکت بخور. لیوان کثیف نشود!
پیش نوشت: سوال غیر مرتبط با موضوع دارم و شما می توانید این پست را ندیده بگیرید بجز محمدرضا که ازش خواهش میکنم اول منو ببخشه که اینجا سوالم رو مطرح میکنم و دوم اینکه به سوالم جواب بده. پیشاپیش ممنون
من برای کامنت گذاری یه مشکل کوچیک دارم و اونم اینه که زیر بعضی مطالب موقع فرستادن دیدگاه با پیام :
متاسفانه کد فعال سازی شما در متمم معتبر نیست.
روبرو میشم . با گوشی همراهم و تبلتم این مشکل رو بیشتر باهاش برخورد کردم و با لپ تاپ کمتر. این در حالیه که من قبلا کامنت گذاشتم و ارسال شده.
نمی دونم مشکل از کجاست.
پی نوشت: این مطلب جزو مطالبی بوده که تونستم زیرش قبلا کامنت بدم، بخاطر همین اینجا پرسیدم سوالم رو ، بلکه دیده بشه!
نیلوفر عزیز. من هم دقیقاً چنین مشکلی رو وقتی میخواستم با تبلت، کامنت بذارم داشتم. با این تفاوت که هیچ پیغامی هم دریافت نمیکردم ولی در هر حال، کامنت ارسال نمیشد. اما با کامپیوتر، به راحتی با کد دوست داشتنیم میتونم کامنت بذارم.
این موضوع رو از طریق پیام اختصاصی با دوستان خوبمون در متمم هم در میون گذاشتم. چون گفتم شاید دوستان متممی دیگری هم باشن که دلشون میخواد کامنتهای خوبشون رو پای نوشته های خوب محمدرضای عزیز بنویسن، اما احتمالاً موفق نمیشن.
من هر چند کمی بی ربط یاد یکی از تجربه های خودم افتادم در سفری که به زواره و اردستان داشتم یه سری ظروف سنتی خریدم که یه لیوان هم توی اوناست چند وقت پیش به مامانم گفتم من با این لیوانه خیلی حال می کنم هر وقت باهاش آب می خورم انگار از لب چشمه آب ورداشتم خیلی خنک می کنه حال و روزم رو…
ديدن اين تصوير منو ياد يكى از دهها تجربهی شخصيم ؛) در مورد علل “عينا” عملى نشدن برنامه ريزى هام انداخت. مى دونم، مى دونم بى ربطه. ميگم ولى. عفو بفرماييد 🙂
نمیدونم چطوری ولی در تنظیم برنامه به نظرم رسيده بود درست كردن كاپوچينو X minutes زمان ميبره. نالوطى حدود ۲٫۵X زمان گرفت از من! حالا خوبه اينقدر باهاش اياقم، نبودم چى ميشد؟!
به نظرم گاهى ارزيابى صحيحى از مدت زمان انجام يك فعاليت مشخص كه حتی بارها و بارها هم انجامش داديم، نداريم. (نكتهش برا من در همين “بارها و بارها”ش بود.)
آخيششش…گفتم بالاخره. تو گلوم گير كرده بود، دنبال بهانهاى برا مطرح كردنش بودم 🙂
برام جالبه كه من هم تجربه مشابهي را در مورد نوشيدنيها و خوراكيها دارم و مثل تصوير فوق براي تجربه لذت خاص و خاطره خوش از اون موضوع بيشتر وقتها يك قسمت كوچك از آن را جدا كرده و آخر از همه مي خورم .
بنظر من بعضی از افراد اونقدر نتیجه گرا هستن که بالکل از مسیر غافل میشن. اگه کره زمین دست این افراد بود احتمالا هنوز توی غار بودیم و توی ظرفای سنگی غذا میخوردیم. زیبایی شناسی هم که قصه جداگانه ای داره.
کاش اون دوستِ خوب توجه میکرد که موضوع، فقط خوردن نیست؛ مهمتر از اون، «لذت بردن از خوردن» است. (درضمن، نوش جان!)