در ادامه ی آنچه قبلاً از قوانین زندگیم نوشتم، هشتمین قانون زندگیم را مینویسم:
هر جملهی مطلق بدون طبقهبندی را یا «یک حقیقت بیاثر» میدانم یا یک «دروغ موثر!»
بیایید چند مثال را با هم مرور کنیم:
در مورد دکتر شریعتی:
۱) هر چه دکتر شریعتی نوشته است، همیشه راهنمای حقیقت جویان تاریخ خواهد ماند.
۲) هر چه دکتر شریعتی نوشته است، تاریخ مصرف دارد و امروز دورهی آن حرفها گذشته است.
۳) نوشتههای دکتر شریعتی را میتوان به سه دسته طبقه بندی کرد: اجتماعیات، اسلامیات و کویریات. اسلامیات تفسیر او از اسلام و تلاشی برای روزآمد کردن اسلام است که سایه های تفکر سوسیالیستی در بسیاری از آنها دیده میشود و به همین دلیل امروز هم از جانب معتقدان مذهبی و هم روشنفکران لامذهب شدیداً مورد انتقاد است. اجتماعیات او، انعکاس دغدغههای آن روزها و سندی تاریخی برای بیان ویژگیهای آن مقطع است و کویریات او را همیشه میشود خواند و لذت برد.
من نمیدانم توضیح اول یا دوم، درست هستند یا نه. به نظرم کسی که آنها را به کار میبرد بیش از آنکه علمی به من اضافه کند، قضاوتها و پیشفرض های خودش را به من تحمیل میکند. میتوان تصور کرد که جمله ی اول و دوم برای خیلیها میتواند پول و شهرت بیاورد. اما جملهی سوم برای من مخاطب، دانش به همراه خواهد داشت. ضمن آنکه قابلیت «نقد» دقیقتر هم دارد.
در مورد دین:
۱) دین همواره موجب پیشرفت بشر در همهی مقاطع تاریخی و بهبود کیفیت زندگی و رستگاری ابدی شده.
۲) دین افیونی برای توده هاست که هیچ خاصیتی ندارد و فقط یک احمق میتواند دیندار باشد.
۳) بسیاری از اصلاحات بزرگ و پیشرفتهای بزرگ تمدن بشری در سایهی دین انجام شده و البته برخی از بزرگترین کشتارها و حکومتهای دیکتاتوری تاریخ نیز (مثلاً قرون وسطی) با تکیه به دین شکل گرفتهاند. با مراجعه به تاریخ میتوان کارکردهای دین را به ابزاری برای توسعه ذهنی بشر، روشی برای تثبیت اخلاق، شیوهای برای تعالی روح انسان، ابزاری برای نزدیکی به جامعه ایده آل انسانی و همینطور ابزاری قدرتمند برای ایجاد دیکتاتوری و خفقان و فساد تقسیم بندی نمود. البته سهم هر یک از این موارد باید مورد مطالعه قرار گیرد.
باز هم فکر میکنم جملهی اول و دوم را کسی میگوید که خدا یا بیخدایی، میتواند جیب و شکمش را پر کند. آنکه در فکر پر کردن مغز و روح من است، بیان سوم را خواهد داشت و به من فرصت خواهد داد تا خودم در این زمینه بیشتر و بهتر فکر کنم.
در مورد سیاست:
۱) استعمار غربیها در شرق همواره موجب عقب ماندگی و ذلت ملتها شده.
۲) استعمار همیشه با خودش رشد و پیشرفت و ثروت و تمدن آورده.
۳) اثرات استعمار در کشورها را میتوان به دو دسته ی اثرات منفی ( سو استفاده از منابع، دیکتاتوری، تبعیض و…) و اثرات مثبت (ورود تکنولوژی و دانش، ارتقاء دانش ارتباط بین فرهنگی و …) تقسیم نمود.
اگر کسی یکی از دو مورد یک یا دو را بگوید، من از پیش او (به عنوان مصداق واقعی استعمار!) فرار میکنم!
در مورد رشتههای دانشگاهی:
۱) رشتهی مدیریت میتواند سرنوشت تو را برای همیشه عوض کند.
۲) رشتهی مدیریت هیچ تغییری در شرایط تو ایجاد نخواهد کرد.
۳) ادامه تحصیل در رشته ی مدیریت، برای تو سودها و هزینههای مختلفی خواهد داشت. سود آن، آشنایی با اصطلاحات روز، گسترش شبکه ارتباطی، نهادینه کردن و ساختار بخشیدن به تجربه های عملی و … است. البته در قبال آن، باید دو سال صرف زمان، مشق نوشتن، تحمل برخی اساتیدی که تجربه ی عملی کم دارند، هزینههای مادی و … را هم در نظر بگیری.
و…
هر گاه کسی به من بگوید الان کاملاً روز است و آفتاب کاملاً در میانهی آسمان است، قبل از نگاه کردن به آسمان، جیبهای خود را محکم میگیرم و در خلاف جهت فرار میکنم… در این زمینه هم، هیچ نوع طبقه بندی وجود ندارد!!!
امسال(۹۳) محرم ، حاج آقا پناهیان دقیقا موضوع سخنرانیشون همین آسیب شناسی دین بود که چطور با تکیه به دین میشه ظلم کرد.دقیقا نگاه سوم رو بیان میکنند.
سلام
میشه راهنمایی کنید همین کتاب The Personal MBA که معرفی شد رو چطور میتونم پیدا کنم؟
سلام آقای شعبانعلی
دوستان چقدر فلسفی بحث کردند و چقدر برای گفتگو با شما با کلمات بازی کردند و به گونه ای که می شود گفت هنگام تایپ کردن کلمات استرس داشتند تا شبیه شما جلوه کنند راستش من هم کمی استرس گرفتم آمده بودم تا از قوانین زندگی خودم بنویسم اما جو اینجا کمی تردید به دلم راه داد.
قوانین زندگی من بسیار ساده اما پیچیده هست.
سال اول دانشگاه (۲سال پیش)عضو یک تیم پژوهشی شدم (یه چیز تومایه های رباتیک) و بخش اعظم قوانین من از اتفاقات و روابط ام با هم تیمی هایم در آن روز ها شکل گرفت .
آقای شعبانعلی می توانم قوانینم را برای شما ایمیل کنم؟ البته باید بگم هنوز موفق به پیدا کردن ایمیلتون نشدم!
ﺳﻼﻡ ﻣﺤﻤﺪﺭﺿﺎ ﯼ ﻋﺰﯾﺰ
ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﮐﻪ
هر جملهی مطلق بدون طبقهبندی را یا «یک حقیقت بیاثر» میدانم یا یک «دروغ موثر!»
ﺧﻮﺩ
ﯾﮏ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﻄﻠﻖ ﻧﯿﺴﺖ ؟
ﻣﻨﻈﻮﺭﺕ ﺍﺯ ﻃﺒﻘﻪ ﺑﻨﺪﯼ ﭼﯿﺴﺖ ؟
ﺧﯿﻠﯽ ﺟﻤﻼﺕ ﻣﻄﻠﻖ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺣﻘﺎﯾﻖ ﻣﻮﺛﺮﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻣﺜﻞ ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﻋﻠﻤﯽ
ﻣﺘﺸﮑﺮ م
نه محمود جان.
مطلق نیست جملهی من.
جملهی مطلق بدون طبقهبندی یعنی: A یعنی B
جمله مطلق با طبقهبندی میشه: A یا B هست یا C
جملهی من خودش یک جملهی مطلق هست اما با طبقهبندی!
نمیگم
هر جملهی مطلق یک حقیقت بی اثر است.
و حتی نمیگم:
هر جملهی مطلق یک دروغ موثر است.
میگم یا اینه یا اون!
سلام
از همه زحماتتون ممنونم،سایتتون خیلی مفیده…
یه سوال داشتم اینکه نگرش + به رفتارهای دیگران تا چه اندازه معقوله؟(با این که میدونی دلیل بیشتر رفتار اطرافیان اون برداشت + که داری نیست)
+ ببینم یا اون توری که به احتمال زیاد میتونه باشه؟
مهندس جان از نگرش شما مخصوصا در خصوص دکتر شریعتی واقعا لذت بردم. البته تمام موارد عالی بود.
باتشكر از شما و تيم مجربتان
As to methods, there may be a million and then some, but principles are few. The man who grasps principles can successfully select his own methods. The man who tries methods, ignoring principles, is sure to have trouble.
—RALPH WALDO EMERSON, ESSAYIST AND POET
منبع : کتاب The Personal MBA
نوشته ی Josh Kuffman
محمدرضا این کتاب خوندی ؟ ظاهراً کتاب عالی میاد.
_______________________________________
Derek sivers’ Review and Notes :
http://sivers.org/book/PersonalMBA
نشنیدم و نخوندم (هنوز)
اما همین یک جمله نشون می ده که کتابش ارزش خوندن داره.
حتماً میخونم و میام اینجا گزارش میدم 🙂
محمدرضا، لطفاً این پاراگرافو بخون(۳۰ثانیه)
به احتمال زیاد بعد از خوندنش این کتاب میره ابتدای لیست کتابهات :
Over the past five years, I’ve read thousands of business books, interviewed hundreds of business professionals, worked for a Fortune 50 corporation, started my own businesses, and consulted with businesses ranging from solo operations to multinational corporations with hundreds of thousands of employees and billions of dollars in revenue. Along the way, I’ve collected, distilled, and refined my findings into the concepts presented in this book. Understanding these fundamental principles will give you thetools you can rely on to make good business decisions. If you invest the time and energy necessary to learn these concepts, you’ll easily be in the top 1 percent of the human population when it comes to knowing:
How businesses actually work.
How to start a new business.
How to improve an existing business.
How to use business-related skills to accomplish your personal goals.
یه کتاب فوق العاده دیگه هم دارم. اگه این پاراگرافو خوندی اونم معرفی میکنم بهت 😉
خوندمش. لذت هم بردم. اما اسمش به تنهایی کافی بود که نشون بده ایدهی کتاب ایدهی ارزشمندیه.
سلام هیوا جان. من مدت زیادی نیست که با سایت های آقای شعبانعلی آشنا شدم ولی توی همین مدت هم یکی از افرادی که مطالبشو دنبال میکنم شما هستین. اون کتاب زبانی رو که توی سایت متمم معرفی کردی رو دارم میخونم عالیه. کتابی که الان معرفی کردی هم همینطور. ازت ممنونم
سلام
یه سوال داشتم استاد
آیا شما دیدگاه پست مدرنیسم دارید به زندگی؟
راستش من این مکاتب رو خیلی درست و حسابی نمیشناسم. اما تلاش میکنم در حد محدودیتهای عقل و ذهن خودم منطقی فکر کنم
«دانایی دریافتن این امر است که فرد حتا سیاه را از سفید تشخیص نمی دهد.»
اكو
با سلام و ادب.
خاطرم هست که بنا بود تو کامنتها از قوانین زندگی خودمون بگیم.تو این پست که ندیدم.بهر حال منم در مورد چیزهایی که میشنوم یه قانون دارم:اول، نه تکذیب میکنم نه تایید.دوم،از خودم میپرسم از چه زوایای دیگه ای میشه به قضیه نگاه کرد.سوم،حرف کسی که مخالفش هست رو میشنوم،بعد تصمیم میگیرم.اما فقط به خاطر مطلق بودن، ردش نمی کنم.شایدم اشتباه میکنم.خوشحال میشم دوستان نقد کنن.
هر گاه کسی به من بگوید الان کاملاً روز است و آفتاب کاملاً در میانهی آسمان است، قبل از نگاه کردن به آسمان، جیبهای خود را محکم میگیرم و در خلاف جهت فرار میکنم… در این زمینه هم، هیچ نوع طبقه بندی وجود ندارد (:
سلام؛ خود اين عبارتي كه شما كاربرديد چي؟ مطلقه يا مقيد؟
من واقعن با اين موضوع موافقم؛ اما مشكل اينه كه اين خوش ي اصله و بنابراين -در صورت قبول- اول خودش را ناك اوت مي كنه!
در ضمن من نمي فهمم مفهوم اعتدال و ميانه روي – كه به طور ضمني از حرفهاي شما استنباط ميشه – چيه؟فرقش با ميانگين چيه؟ فرقش با نرماليزاسيون چيه؟ نرماليزاسيون بايد زماني باشه يا مكاني؟
راستي اصولي مثل خدا وجود داره هم اين جوريه؟ -فارغ از بحثهاي ديني و مذهبي و باياس ذهني ما نسبت به اون-
من همیشه گفتهام که اگر به من بگویند خدا وجود ندارد هم هیچکدام از کارهای خیری را که انجام میدهم قطع نخواهم کرد و هیچ کار شری را که انجام نمیدهم انجام نخواهد داد.
سلام؛ ممنون از پاسختون. من منظورم اين بود كه برخي اصول اجرا كردنش ي كم سخته. مثلا اينكه من هميشه ميانه رو مي گيرم خودش از نظر من ي جور افراطه!! :«هميشه».
يا اين حرف ك كسي كه مطلق حرف ميزنه «هميشه» …. . اين حرف هم خودش مطلقه.
در مورد خدا هم گمونم اميرالمومنين شبيه همين جمله را گفته. واقعن بهتون تبريك ميگم.
سلام میشه حدیث امام علی در این مورد را بگید؟ممنون میشم
محمدرضا خسته نباشی
خیلی خوب بود …
ممنون از همه دوستان که سوال میپرسن و کامنت میزارن.
این فضای بی اعتمادی ناشی از دروغ های موثری است که در هر جمع بیش از یک نفر!!! رواج یافته؟
قضاوتهایمان از روی ناآگاهی ، کمبود اطلاعات ، ناهنجاری های شخصیتی و اجتماعی است. برای همین به هر حرف راست و حقیقت مسلمی نیز شک می کنیم و فرار را بر قرار ترجیح می دهیم!!!
بدبختی آنجاست که به خودمان هم دروغ می گوییم، گاهی آنقدر جدی که باورمان می شود …
با عرض سلام و ادب
ممنون بابت جمله ،هر جملهی مطلق بدون طبقهبندی را یا «یک حقیقت بیاثر» میدانم یا یک «دروغ موثر!»
۱)هر چه محمدرضا شعبانعلی نوشته است، بیان حقایقی است که همواره در زندگی تمامی انسانها قابل استفاده می باشد.
۲)هر چه محمدرضا شعبانعلی نوشته است، پایه و اساس علمی و منطقی ندارد.
۳) نوشتههای محمدرضا شعبانعلی بعضاً به طرح موضوعاتی سیاسی، اجتماعی، روانشناسی و… می پردازد که در آن از منابع متنوع و به روز استفاده شده و یا نتیجه تحقیق و مطالعات وی می باشد.بخش عمده ای از نوشته ها ، دغدغه های نویسنده بوده و تحت عنوان دلنوشته ها منعکس می گردد.
همه می دانیم این خانه پذیرای هر کسی است که دق البابی می کند با هر نیتی که آمده باشد. خوب یا بد باور غالب مخاطبان سایت، جمله اول است . این می تواند ناشی از شناختی باشد که در مدت آشنائی با صاحبخانه پیدا کردیم . اما بیایید همانگونه که اعتقاد اوست به یکدیگر مجال نقد منصفانه دهیم . تائید مطلق با خاموشی تفاوتی ندارد و رشدی صورت نمی گیرد.
سلام آقای شعبانعلی.ممنون از نوشته تون.خیلی تامل برانگیزند.
“هر گاه کسی به من بگوید الان کاملاً روز است و آفتاب کاملاً در میانهی آسمان است، قبل از نگاه کردن به آسمان، جیبهای خود را محکم میگیرم و در خلاف جهت فرار میکنم… در این زمینه هم، هیچ نوع طبقه بندی وجود ندارد!!! ”
البته این قضیه از اون طرف هم قابل بیان هستش.
عده زیادی سعی کردن که بگن که ای مردم، الان شب نیست، روزه، مگه کورید؟ آسمون رو نگاه کنید، خورشید اون بالاست…
و در حین اینکه خودش اولین نفر بود که آسمون رو نگاه کرد که مکان خورشید رو نشون بده، ما سریعاً جیب های اونو زدیم و فرار کردیم.
اون موند و خورشید و بالای سرش.
ما موندیم پولهایی که از جیب اون کف زدیم، و لذت شمردنش در «تاریکی شب!»
آفرین لذت بردم
یعنی انسان هامعمولاطوری حرف می زنندکه به نفعشان است.این برداشت من ازنوشته های شمابود
مهتاب جان. نه فقط انسانهای معمولی. انسانهای بزرگ زیادی هم هستند که با همین سبک بزرگ شدهاند…
هان تا سپر نیفکنی از حمله ی فصیح کو را جز ان مبالغه ی مستعار نیست
دین ورز و معرفت که سخندان سجع گوی بر در سلاح دارد و کس در حصار نیست
سلام جناب شعبانعلی عزیز…
دقیقا به موضوعی اشاره کردید که برای من هم به نوعی ایمان و اعتقاد عمیق محسوب میشه.اما من اسمش رو میذارم “تعصب”.
چون معتقدم:بیشتر انسانها در تاریخ، کور بوده اند و درصد کمی از آدمها،توانسته اند زندگی خود را با واقعیت بینی و حقیقت جویی،تطبیق و تکمیل کنند.و به نظر من مهم ترین عامل کور کردن انسانها از دیدن واقعیات،تعصب است.جنگها و کشتارها و دشمنی ها و زیرآب زنی ها و در مجموع،خود را مطلق دانستن و بقیه را ناحق گفتن،نشانه این تعصب و نابینایی است.
خوب است که دنیا را با مجموعه ای از بدیها و خوبیهایش،تفاوتها و تشابهاتش و …بپذیریم.چون این دنیا،دنیای سیاه و سفید نیست و بلکه دنیایی است که طیفی از همه رنگها در آن وجود دارد.
محمد رضا جون
هميشه از خوندن مطالبت لذت ميبرم اما قوانين اول زندگيت رو بيشتر دوست داشتم
انتقادنيست اما ….حس ناخود آگاهم بود
ولي مرسي عزيز از خونه قشنگ وپرمهرت خوشحالم كه مهمون دعوت نشده و ناخوانده هميشگيتم
نرگس عزیزم.
این قانون دوم ایمان منه. تنها چیزی که حاضرم به خاطرش بمیرم.
چون میلیونها آدم به خاطر عدم رعایت این قانون مردهاند.
میلیاردها دلار به خاطر عدم پذیرش آن دزدی و اختلاس شده.
ده ها هزار نفر آدم به دلیل عدم پذیرش این نگاه، از کار بیکار شده و پاکسازی شدهاند.
میلیونها نفر در جنگهای مذهبی و سیاسی کشته شدهاند.
صدها میلیون نفر از مردم جهان، به دلیل عدم آگاهی از آن، به عملهی حاکمان و سیاستخواهان و قدرت طلبان تبدیل شدهاند و این کم چیزی نیست…
راستش من هم قوانین سری اول رو خیلی خیلی قبول داشتم و کلی برام آموزنده بود، اما این طرز تفکر «هر گاه کسی به من بگوید الان کاملاً روز است و آفتاب کاملاً در میانهی آسمان است، قبل از نگاه کردن به آسمان، جیبهای خود را محکم میگیرم و در خلاف جهت فرار میکنم… در این زمینه هم، هیچ نوع طبقه بندی وجود ندارد!!!»
خیلی برام سخته، این مدلی نمی تونم زندگی کنم، احساس می کنم هر وقت نگاهم به اطرافیانم کاملا اینجوری بشه حتما از جایی که هستم مهاجرت می کنم. که البته به نظر میرسه جامعه ی امروز ما متاسفانه به سمتی رفته که جمله ی شما روز بروز داره به تحقق نردیکتر میشه، ولی باور کن خیلی سخته این جوری زندگی کردن، یه جاهایی من خودم ترجیح میدم خودمو به ندونستن و نفهمیدن بزنم،
سلام استاد
منتظر بودم درس تفکر سیستمی رو از شما بگیرم (یم ) ولی گویا شما نپذیرفتید . کاری از دست ما ساخته نیست جز تاسف. مراتب جهت استحضار بعرض می رسد .
مرسییی .مثل همیشه تامل برانگیز و روشنگرانه
سلام محمدرضا جان
چیزی که این گزینه ها نشون میده نگه داشتن تعادل و مقابله با افراط و تفریطه ،فک میکنم گزینه های سوم مختص کسانیه که امکان تحلیل و تفکر بیشتریم برای خودشون و هم صحبتشون میذارن و البته آدم های آروم تری هستن و نیازی ندارن برای اثبات حرفشون رگ گردنشونو متورم کنن.مرسی که قوانین زندگیتونو به اشتراک میذارین،از خوندنشون لذت میبرم.
و اون جمله آخر که هیچ طبقه بندی رو بر نمیتابه عالی بود.
مرسی استاد
هر روز صبح روزمو با انرژی نوشته های شما شروع میکنم.
گزینه های سوم به نظرم خیلی راحت تر قابل پذیرش هست و کارکرد NLP و همگام شدن رو هم درون خودش داره
سلام استاد
واقعا طرح اين حرف ها در سايت شخصي، در كلاس درس و در جاهايي كه عده اي آدم بي ظرفيت وجود دارند،( كه البته در سايت شما چنين مهماني نداريم) سخت است. مثلا وقتي در كلاس از نتايج منفي جنگ مي گويي، از اتفاقات بدي كه مي تواند همراه با انقلاب ها در بخش فرهنگ كشورها رخ دهد صحبت مي كني، بايد به روشي به عده اي حالي كني كه خودت با كشور و نظام و انقلاب مشكلي نداري، ارادتمند هم هستي و نهايتا در هزار لايه حرفت را بپيچي و بزني.
بايد من هم حواسم باشد در مقابل اين افراد جيبم را بچسبم. عجب اصطلاحي ساختي.
برقرار باشيد.
با سلام خدمت استاد عزیز که گوش دادن به بایگانی رایگان صوتی تجربیات کاری من را در لحظه افزایش داده و خواهد داد.
این نکته را قبول دارم وقتی چیزی را می خواهی نقد کنی به سرچشمه آن بحث وارد نشو – جنبه های فرا زمینی – بلکه جنبه های زمینی بحث را دنبال کن – چیزهایی که کار انسان هاست – در اینصورت راحت تر می توانی آن مورد را نقد کنی و احتمالا توضیح منطقی تری بشنوی…
مورد سوم که گفتین در هر بحث برای افراد خلاقی است که می خواهند و می توانند مسیر جدید فکری را به وجود بیاورند…
از نظر منم درسته حرفت
يعني سياه و سفيد نبينيم بياييد خاكستري نگاه كنيم
ديدن با نگاه كردن فرق داره(نگاه كردن اراديه و با تحليل همراهه)// وقتي نظريه مطلقي به سمت ما پرتاب!! ميشه سعي كنيم قبل از ثبت يه تحليل خاكستري ازش داشته باشيم تا گرفتار قضاوت هاي احساسي و غير منصفانه نشيم.
چشم ها را بايد شست جور ديگر بايد ديد
راستي يه سوال: اگه كسي بهت بگه آب در سطح دريا و فشار استاندارد حتماً در ۱۰۰درجه سانتيگراد به جوش مياد اونوقت چي؟
گفته بودم که حرفهای مطلق از این نوع، یک حقیقت بی اثر هستند یا یک دروغ اثربخش.
این جمله حقیقت بی تاثیره!
چیکار کنم با این حقیقت؟
میشه باهاش در مسابقههای علمی تلویزیون شرکت کرد!
سلام استاد محمد رضا
ببخش كه اينجا سوال مي پرسم من در كلاس نبوغ زنگي سال۹۱ خانه توانگري باشما آشنا شدم
پسرم هم كه كلاس اول دبيرستانه تو قصه نوجوان توانگر و كلاس نوجوان توانگر سال۹۲ افتخار شاگرديتون را داشته
درسش بد نيست ولي ذهنش دنبال كسب وكاره و هميشه كتاباي كيوساكي و وارن بافت و … ميخونه ميتونيد .
كلاسي هست كه براي علاقه مندي او خوب باشه؟ ميشه براي پيشبردش چه كار كرد؟
ممنونم راهنمايي كنيد.
مهدی جان.
ممنونم که اینجا این بحث رو مطرح کردی.
چند تا نکته به ذهنم میرسه.
یکی اینکه این نوع علاقه در عین اینکه میتونه خیلی زیاد مفید باشه و موفقیت ایجاد کنه در این مقطع سنی، میتونه علاقه به درس و پیشرفت و توسعه دانش رو کاهش بده و فرزند خوب شما (و شاگرد عزیز من) رو به صورت نامتعادل وارد محیط جامعه بکنه. به همون اندازه که ما به دلیل ندیدن و نشناختن فضای کسب و کار، برای آموختن دیرهنگامش هزینه کردیم.
یک پیشنهاد دارم.
براش مقدار کمی سهام بخرید (اصلاً مهم نیست که زیاد باشه). براش یک اکانت آنلاین از کارگزاریها بگیرید که خودش بتونه خرید و فروش انجام بده.
و بهش بگید که اگر سود کرد متعلق به خودشه یا حتی بهش سرمایهی بیشتری به عنوان پاداش بدید (البته همیشه آماده باشید که تمام اون پول بسوزه! چون شما سرمایهگذاری نمیکنید. شما دارید هزینهی آموزش میدید).
کتابهای سادهای برای تحلیل تکنیکال و فاندامنتال و … در بازار هست. خوندن روزنامهی دنیای اقتصاد هم میتونه کمک کنه.
اینطوری چند اتفاق میافته:
۱) آشنایی با بورس، نیاز روحی فرزندمون رو (اجازه بدید بگم فرزندمون – چون برای من هم به اندازهی شما عزیزه) ارضا کنه.
۲) دیدن ریسکهای سرمایهگذاری و دنیای کسب و کار باعث میشه که خوشبینی سادهاندیشانه که فقط قسمت روشن ماجرا رو میبینیم، کمرنگ بشه.
۳) تم کتابهای کیوساکی و بافت خیلی به بورس نزدیکه و باعث میشه درک بهتری از حرفهای اونها داشته باشه.
۴) در سالهای آینده به اون این اعتماد به نفس داده میشه که از نوجوانی در فضای کسب و کار حضور داشته.
۵) داشتن سهام باعث میشه با انگیزهی بیشتری خبرهای سیاسی و اقتصادی و صنعتی رو پیگیری کنه که در دنیای کسب و کار، یک عامل بسیار مهم برای موفقیته.
استاد گرامی
ممنون از راهنمایی کاملتون.
این شبیه سازی میتونه همون کارکرد را داشته باشه بدون زیان؟
http://www.irvex.ir/
Sena.ir
جالب بود!…چیزی که من عملا بهش عمل می کردم و اگر کسی می خواست جملاتی از نوع یک و دو به خوردم بده ازش می خواست منصفانه و با ادله بیشتر توضیح بدهد…ولی شما خیلی زیبا بیان کردید 🙂
این قانون، عمیق ترین اعتقادیه که در طول زندگی م بهش رسیدم.
مرسی
با عرض سلام و ادب
قبل از هر چیز باید تشکر خودم راجهت سایت ،مقالات جذاب و کاربردی اذعان کنم،و از اینکه در روز ۲۱ آذر در شیراز سعادت زیارت شما را داشتم بسیار خوشحالم.
در خصوص دین وسیاست ازآنجایی که از بدو تولد به ما سعی میکردند یاد بدهند که این دو از هم مجزا نیستند و ما در سنین رشد و تکامل بعضی از دیدگاهیمان تغییر کرد و دراین مقوله دیدگاهای متفاوت وجود دارد و……ترجیجا بحث در این مورد رو به عهده اساتید و بزرگان خودم میگزارم.
اما در مورد مدیریت به این جمله که مدیریت می تواند راه و طرز زندگی بنده و دیگر دوستان را تغییر خواهد داد اعتقاد راسخ دارم….
wo00oooOOOoow محمدرضا اون جمله ت خدایی فوق العاده بود… ” هر گاه کسی به من بگوید الان کاملاً روز است و آفتاب کاملاً در میانهی آسمان است، قبل از نگاه کردن به آسمان، جیبهای خود را محکم میگیرم و در خلاف جهت فرار میکنم… در این زمینه هم، هیچ نوع طبقه بندی وجود ندارد!!! ”
خوشبحالت که خیلی فوق العاده ای و متقابلا خوشبحالم که دارمت.
من نمیگیرم یعنی چی این جمله 😀 یعنی یه معنی به ذهنم میاد ولی فکر میکنم خیلی ساده فکر کردم و باید خیلی فلسفی تر و پیچیده تر از اینا باشه 😀
تازگیا فهمیدم ذهنیت داشتن و با پیش فرض جلو رفتن چه ظلمی در حق ما و طرف مقابلمونه! به گمانم آدمی هم که برای همه چیز حکم صادر میکنه و شب و روز رو مطلق سیاه میبینه هم از همون دسته است! اینجور آدما انگار زیاد با مفهوم نسبیت آشنایی ندارن و شایدم دارن ولی همه چیز رو به نسبت ذهن خودشون میسنجن و دیگران آدمک وار توی زندگیشون مفهوم دارن…! دنیا حول محورشون میگرده و فقط اونا میفهمن! به نظرم فرار از این آدما خیلی خوبه، چون میرسوننت به جایی که مباحثه ی ۲ تا احمق میشه و نمیشه تشخیص داد احمق اول کدوم بوده!
البته امیدوارم خودم توی این دسته قرار نگیرم…
محمد رضا .این جمله ی آخر هم جالب بود ها.
ممنونم استاد . مثل هميشه عالي بود
هر جمله مطلق بدون تفسیر و توضیح…. یا بدون طبقه بندی….؟؟؟؟ آیا طبقه بندی زیر شاخه روش کلی تری برای توضیح و تبیین جمله نیست؟