قمارخانه را بسته اند. همه رفته اند.
فضا نیمه تاریک است و جام ها نیم نوشیذه.
میز گرد بازی، در آن میانه، ساکت و آرام. چه آنکه، هزاران بازی به خود دیده است.
خسته از تکرار بردها و باختها.
خسته از اشک های شوق برندگان و لبخندهای تصنعی بازندگان.
ورق ها پراکنده روی میز ریخته اند.
پسرک، به نوبت جای هر یک از قماربازها می نشیند،
میکوشد به جای هر یک از آنها فکر کند، به جای هر یک از آنها شرط ببندد، به جای هر یک از آنها بازی کند…
پسرک ساعت هاست پشت میز قمار نشسته،
نه بازی در کار است و نه بازیگری.
قمار او، هر گونه که پیش رود، میز یک بازنده میخواهد و او تنها بازیگر میز است…
درود و خدا قوت
بازی، قمار، سرمایه گذاری و شرایط امروز
لازم نیست دیگر برای قمار به قهوه خانه ها و زیر زمین ها بروید، طمع بازی همین جا جاریست. قمار خانه ها بسته اند اما به لطف تکنولوژی نمودی دیگر پیدا کرده اند. اما این بازی و بازیگرانش، قمار باختن را در پیش گرفته اند، برنده های بازنده و بازنده های محکوم.
ببخشید…
با زیاد شدنِ این مدل کامنتها از سوی یک شخص واحد،
یک سوال (در رابطه با نِتیکت) برای من پیش اومده:
“آیا این کار درسته؟”
آیا درست است که – از دیوار پر بازدید وبلاگ دیگری – به صرفِ در دسترس بودن و اجازه داشتن برای کامنت گذاشتن؛ به راحتی، و حداقل بدونِ اطمینان از اجازه یا رضایتِ صاحب آن وبلاگ، به طور مکرر و بدونِ اینکه در کامنتمان با نویسنده در مورد نوشتهاش مستقیماً حرفی زده باشیم و سپس در لابلای حرفمان اشارهای هم به پستی مرتبط در وبلاگ خودمان کرده باشیم – برای لینک دادن به پستهای وبلاگ خودمون استفاده کنیم؟
راستش رو بخواهید، جواب و حس خود من به این سوال، خیلی مثبت نیست و اگر در وبلاگ من چنین اتفاقی بیفته، اینجور کامنتها رو برای انتشار، تایید نخواهم کرد.
درود و خدا قوت
شهرزاد جان، هدف و نیت من نه بک لینک گرفتن و نه به قصد سئو بوده .
اساسا توجیه کردن حماقت است.
از اینکه موجب ناراحتی شدم از شما و صاحبخانه، آقا معلم عزیز عذرخواهی میکنم.
زندگی بدون رعایت اصول مذاکره قمار محضه!!!( تجربه شخصی )
اولین خطا توی دنیای واقعی با آدمای واقعی عملا آخرین خطاست.. . .
ﺧﻨﮏ ﺍﻥ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻪ ﺑﺒﺎﺧﺖ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﻮﺩﺵ
ﻭ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻫﯿﭽﺶ ﺍﻻ ﻫﻮﺱ ﻗﻤﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
تمام زندگی یک قماره که توی خیلی از لحظاتش تنها بازیگر خودتی برد و باختت هم بستگی به ورق هایی داره که در اختیار داری حالا ورقهای زندگی میتونه فکر ، تصمیم ، انتخاب ،تعادل و…..
در قمار زندگی به خود باختن دردناکتر از به دیگری باختنه
مهندس جان بابت خبرهایی خوبی که بهمون دادی خیلی ممنون منتظر شنیدن صداتون از رادیو مذاکره هستیم
شب بخیر
قمار تکرار بردن و باختن ! میشه برنده یا بازنده نهایی را مشخص کرد ؟
خطر کن پای میز قمار بنشین چیزی برای از دست دادن وجود ندارد فقط کمی وقت برای بازیگوشی برای زمزمه آوازی دل انگیز باقیست ….
کاش پسرک چن دیقه هم که شده فضای نیمه تاریک قمار خونه رو به حال خودش رها می کرد، میزد بیرون و… به آسمون چشم می دوخت! فقط واسه چن دیقه
شاید اگه یکم ساده لوحی پیشه کنه بتونه صدای ستاره رو بشنوه که میگه: بخند 🙂 منم دارم میخندم
البته امشب هوا ابریه و شنیدن صدای ستاره سخت تره و آسونتر 😉
قمارخانه عادت داره به برد و باخت، اما پسرک قصه ما میتونه برنده هم باشه چون تنها بازیگر میزه!
چه تلخ، چه غمگین!!!!
اما کازینو اینقدر خستگی نداره.
میشه اینجوری بهش نگاه کرد که :
میز گرد بازی، در آن میان، ساکت و آرام، هزاران بازی به خود دیده.
پر از تجربه خنده های مستانه برندگان و شور بازندگان برای بازی دوباره.
هنوز هم با تکرار بردها و باختها مشغول است و آرام،چه چیزی بهتر از آرامش در میان آن غوغا!!!!!
پسرک، به نوبت جای هر یک از قماربازها می نشیند،
میکوشد به جای هر یک از آنها فکر کند، به جای هر یک از آنها شرط ببندد، به جای هر یک از آنها بازی کند…
و این خودش دنیای لذت است، لذت اندیشیدن، حدس زدن اندیشه های مجازی و لذت رویای بازی
پسرک ساعت هاست پشت میز قمار نشسته،در تردید بازی با DEALER
قمار ، بازنده و برنده می خواهد و او تنها بازیگر میز است…
چه چالش پر هیجانی است این ۵۰% شانس برنده بودن، هر چند قرار است به تنهایی بازی کند!
«زندگی مانند آونگی میان رنج و کسالت در حرکت است. پس از آن که انسان تمام رنجها و شکنجه های خود را در توهم دوزخ خلاصه کرد، برای بهشت چیزی جز کسالت باقی نمی ماند.»
شپنهاور
چقدر خوب با او همذات پنداری می کنم، بازیگر تنهای میز قمار بازان…
دقت کردید میگن “قمار باز” نمیگن “قمار برنده ” یعنی باختن همراهه قماره …!!!!!!!!!!
بی خیال صفورا این “باز” که به اون معنا نیست دختر خوب
شایدم خواستی کلک ادبی بزنی ؛)
منو کلک زدن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اتفاقا امروز درس تحلیل اماری داشتیم استاد داشت در مورد همین موضوع بحث میکرد
این جمله ای که نوشتم حرف استادم بود