دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

شجاعت چیست؟

شجاعت در زندگی شکلهای مختلفی دارد

گاهی شجاعت به معنای حذف دشمنان است

گاهی شجاعت یعنی کنار گذاشتن زندگیت به نفع چیزی که از تو مهم تر است

گاهی شجاعت به معنای بخشیدن زندگیت به دیگری است

گاهی رها کرن همه آنچه که داشته ای

یا همه آنان که روزگاری دوست داشته ای

اما گاهی هم

هیچ یک از آنها شجاعت نیست

شجاعت، تحمل سختیها و رنجهاست و کار کردن آرام

به امید روزهایی که زندگی میتواند بهتر از امروز در جریان باشد

ورونیکا راث

 

پی نوشت: این یکی از متن‌هایی است که در ابتدای خبرنامه‌های هفتگی برای دوستانم می‌نویسم و ایمیل می‌کنم.

لازمه تاکید کنم که ترجمه ها رو خودم انجام می‌دم و به سبک خودم. در واقع فقط سعی می‌کنم به برداشت خودم از مفهوم متن وفادار باشم و نه هیچ چیز دیگه! هرگز در قید و بند واژه‌های اصلی نیستم. منظورم هم از نوشتن اسم گوینده اصلی، تاکید بر این نیست که دقیقاً ترجمه انجام داده‌ام و بار مسئولیتش به عهده اون فرد هست. بلکه خواستم مالکیت معنوی اون فرد روی ایده‌ی ذهنیش رو به رسمیت بشناسم.

به عبارتی، اگر ایده‌ی متن زیباست، اعتبارش متعلق به ورونیکا راث یا هر کس دیگری است که از او الهام گرفته شده و اگر مشکلی در روایت و واژه‌ها وجود داره، کاملاً مربوط به منه.

توضیح: در صورتی که به متن‌ها و نوشته‌های ادبی علاقمند هستید، احتمالاً سر زدن به مجموعه مطالب پاراگراف فارسی می‌تواند برای شما مفید باشد.

موارد زیر، برخی از پاراگراف فارسی های پرطرفدار متمم هستند:

اگر هم بحث‌های مرتبط با رابطه عاطفی برای شما جذاب باشد می‌توانید اینفوگرافی نشانه های رابطه عاطفی سالم را نگاه کنید.

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه ای گری (صوتی) هدف گذاری (صوتی) راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


50 نظر بر روی پست “شجاعت چیست؟

  • ناشناس گفت:

    سلام:
    من یه پسر ۱۴ ساله ام که از یه پسری تو مدرسمون خیلی خوشم اومده
    خیلی هم پسر مودب،خوش رفتار،خوشگل،مهربون هست که همیشه هم توی همه زنگای مدرسه بیشتر بچه ها دورش جمع میشن
    من خیلی دوست دارم با این پسر دوست صمیمی شم
    الان هم یه ذره دوست هستم ولی نه زیاد
    می خواستم کمکم کنید که چجوری باهاش دوست صمیمی شم
    (راستی من خجالتی هم هستم)
    لطفا کمکم کنید خیلی دوست دارم تا باهاش دوست شم

  • ديبا گفت:

    با سلام خدمت استاد گرانمايه دكتر شعبانعلي و حاميان متمم
    معروض ميدارم شجاعت يعني وقتي بدوني متهم پرونده ت مجرم نيست و دلايل و قراين هم مبني بر عدم انتساب بزه به وي ميباشد با توجه به فشار و تماس تلفني و تهديد از سوي بقيه …با قاطعيت به عدالت رفتار و راي بر بي گناهي نامبرده را صادر كنيد سخته ولي بهش ميگن شجاعت

  • ديبا گفت:

    شجاعت يعني يا دلايل و مستندات پرونده محرز باشه كه متهم مجرم نيست ولي با فشار وتماس هاي مكرر و تهديد به عدالت رفتار كنيد همين

  • علی گفت:

    شجاعت واژه ای متناقض است؛ چراکه میل به زندگی، و آمادگی برای مردن هردو است.
    : چسترتون

  • نیما گفت:

    شجاعت ینی گفتن :
    اگر ایده‌ی متن زیباست، اعتبارش متعلق به ورونیکا راث یا هر کس دیگری است که از او الهام گرفته شده و

    “”” اگر مشکلی در روایت و واژه‌ها وجود داره، “کاملاً مربوط به منه” . “”

  • فاطمه گفت:

    شجاعت یعنی این که باید تا صبح بیدار بمونم! و سعی می کنم در مقابل ترس از خواب رفتن با تمسک به پست آقای شعبانعلی، شجاع باشم!

    و شکست وقتیه که سعی متوقف بشه. من در تمام لحظه های امشب سعی میکنم بیدار بمونم(به جز ساعات پایانی) پس من شجاعم!(آیکون من شجاعم پس هستم)

  • فاطمه گفت:

    زیبا بود.

  • امیر املاک گفت:

    سلام به محمد رضا و
    دوستاران محمد رضا….
    شجاعت یعنی خوب بودن *
    خوب بودن یعنی خود بودن *
    خود بودن یعنی شجاعت …..!

  • مهدي عروجي گفت:

    با سلام خدمت استاد شعبانعلي ودوستان عزيز
    راستش من هر روز نوشته هاي استاد را نمي خوانم وهمينطور كامنتهاي زيباي شما دوستان را ولذت ميبرم و از تجربيات شما دوستان استفاده مي كنم . به رسم ادب خواستم تشكر كنم از استاد شعبانعلي عزيز كه آشنايي با ايشان در كلاس فن مذاكره نقطه عطفي براي اينجانب است و همينطور شما دوستان عزيز
    ارادتمند مهدي عروجي

  • مهران گفت:

    داشت استدلال می آورد و خودش را راضی می کرد که این کار گناه نیست
    یک نفر انگار از درونش گفت:
    خودتی.
    کی رو میخوای فریب بدی، من یا خودتو؟؟؟

  • الهام گفت:

    سلام.هروقت من روزی چندبار سر میزنم هیچ پستی نیست، ولی هروقت چند روز نمیام دو سه مطلب گذاشتی:)
    خیلی خوبه که اینستاگرام هستی

  • محمد معارفی گفت:

    محمدرضا,شهرزاد,هومن,آقای داداشی,سامان,آزاده و همه ی کسایی که اسم نبردم سلام…
    نمیدونستم بچه ها هم حسشون همون بود که من داشتم.راستش میدونم همه مون دوست داریم محمدرضا خوشحالتر باشه و کاری که برای ارتقای فکری و مدل ذهنی جامعه انجام میده بهتر پیش بره.حرفای ما فقط نشونه ی اینه که فقط دلمون تنگه,تنگ حرفهایی که خیلی خاصه,و محمدرضا فقط اینجا مطرحشون میکنه.آقاجون دلمون برای قصه های زندگی تنگه…وگرنه همه راهی که میری رو دوست داریم و در حد توان حمایت میکنیم.متمم قراره جامعه رو در حد توانش رشد بده و خیلی خوشحالم که ما هم در کنار محمدرضا توی متمم سهم داریم … به امید دیدار همه ی شما,یک بار دیگه شبیه شب پلانتاریوم

    • هومن کلبادی گفت:

      سلام به محمد معارفی عزیز
      محمد جان خیلی زیبا نوشتی و غیر از چیزی که گفتی هم نیست (حداقل از دیدِ من) . امیدوارم شاهدِ رونقِ روز افزونِ این خونه باشیم و پیش نیازِ این اتفاق ، حضورِ پررنگ ترِ محمدرضای عزیز و همراهیِ بیشترِ همخونه ای های عزیزمون هست .
      جملۀ آخرت رو هم که شدیداً دوست داشتم . به امیدِ دیدار ، به زودیِ زود
      ارادتمند – هومن کلبادی

  • محمد معارفی گفت:

    مرسی سامان عزیز

  • zoorba.booda گفت:

    سلام
    اين كامنت رو فقط براي اين ميگذارم كه هم حس خودم و هم حس ساير دوستان همخونه اي مثل هيوا،هومن،آزاده،شهرزاد،عليرضا،محمد و دوستان ديگه اي كه شايد همين حس رو داشته باشن و هنوز نگفتن يا من هنوز كامنت هاشونو نخوندم به طور خلاصه بگم:

    “محمد رضاي عزيز با روزنوشته ها به از آن باش كه با اينستاگرامي(فيس بوكي-تويتري-…)”

    پي نوشت يك : هيچ دليلي هم برامون قابل قبول نيست(پي نوشت يك شوخي مي باشد!)
    پي نوشت دو : پي نوشت دو رو بعداً ميگم(اگه لازم شد)

    • شهرزاد گفت:

      سلام سامان جان. ممنون از کامنتت. و همینطور ممنون از کامنت دوستان خوب دیگرمون محمد معارفی و هومن کلبادی، و دوستان دیگه مون در اینخصوص…
      راستش وقتی من هم اون کامنت قبلی رو توی همین پست گذاشتم و به محمدرضا گفتم: “ممنون که دوباره پیش یاران قدیمی این خونه برگشتی… ” توی ذهنم بود که بعدش بگم: “اینستااااگرااام چیییییییه ه ه ه ؟؟ …”ولی ملاحظه کردم….:)
      ولی حالا خواستم این جمله ی قصار سوالی!;) رو که اونموقع توی دلم بود و اومد توی ذهنم، ولی ملاحظه کردم و نگفتم، حالا با دیدن کامنت شما دوستان بگم که گفتمش دیگه…(راحت شدم)…;):)
      اینستاگرام هم خیلی خوبه. توییتر هم خیلی خوبه. همه شون خیلی خوبن و از بودن اونجا و دیدن پست های قشنگ و دوست داشتنی محمدرضا در اونجاها هم لذت می بریم…
      اما …… هیچ جااا خونه ی آدم نمیشه … میییشه؟؟!…:)

      • شهرزاد گفت:

        البته یه نکته…
        این سوال رو شوخی کردما …فقط میخواستم بگم که اهمیت اینجا و این خونه، برای ما از هر جاای جذاب دیگه ای، بیشتره …:)

      • zoorba.booda گفت:

        اما …… هیچ جااا خونه ی آدم نمیشه … میییشه؟؟!…:)

        نع والا نميشه!

      • علیرضا داداشی گفت:

        سلام استا .
        سلام دوستان.
        از همه ی دوستانی که من رو عضو جمع خودشون می دونند، تشکر می کنم.
        بله حرف دل من هم همینه. اگه تا حالا ننوشته ام برای اینه که احساس کردم می تونم – گرچه سخت- خودم رو با خواسته های صاحب این خونه تطبیق بدم. هر جا او دوست داشت ، قرار می گذاریم.
        برای این می گم سخت ، که من مثلا فیس بوک ندارم، توییتر ندارم ولی به جاش هرجا استاد بزرگ رو می بینم، از حضورش لذت می برم.
        ولی اجازه بدید این جمله ی زیبا و هنرمندانه ی شهرزاد رو مثل یه تابلو از طرف همه مون به استاد بزرگ تقدیم کنیم:
        «هیچ جااا خونه ی آدم نمیشه»
        همه تون رو دوست دارم .
        ممنون.

    • آزاده م گفت:

      سلام به دوستان خوبم
      حقیقتا دلم برای فضای زمستان ۹۲ و بهار ۹۳ اینجا تنگ شده. روزهاست که دلم میخواد بپرسم بعضی از دوستانمون چرا نیستن و یا چرا کمتر اینجا حرفهاشون رو مینویسند ولی خب چون اون فضای سابق دیگه نیست و یا کمتر شده نپرسیدم.:(
      حتی گاهی واسه اون دوستانی که به ما تذکر میدادند اینجا اینقدر با صدای بلند همدیگه رو صدا نکنید و حرفهای مربوط به پست رو بنویسید هم تنگ شده.:( 😉 دیگه ببینید چقدر من “داغونم”..
      اینستا هم جالبه. و فضای خاص خودش رو داره. منکه از پشت پنجره یواشکی میبینمشون:) البته به غیر از خونه شهرزاد:(
      اینجا رو به این شکل هم دوست دارم ولی دلم میخواد یکم بیشتر صاحب خونه به ما سر بزنه.
      اینجا شده شبیه این ویلاهای بزرگ ساحل دریای شمال که صاحب خونه سپرده دست سرایدار( خودم رو میگم جسارت نشه) و ماهی یه دفعه میاد بهش سر میزنه. 🙂
      همه این حرفها شوخی بود. صاحب خونه هر جایی هستند شاد باشند و سلامت. ما همسایه ها هم هوای خونه شون رو داریم تا برگردند.

    • هومن کلبادی گفت:

      سلام بر سامان عزیز ، شهرزاد جان ، علیرضا داداشیِ مهربون ، آزاده م عزیز و دوستان نازنینم
      عمیقاً با همتون موافقم و قلباً میگم ، حسی که به این خونه دارم و صفایی که اینجا تجربه می کنم ، در هیچ فضای دیگه ای تجربه نکردم . همتون رو دوست دارم و امیدوارم با حضورِ محمدرضای عزیز و همراهی و همدلیِ همۀ دوستان نازنینم ، شاهدِ گرمتر و باصفاتر شدنِ روزافزونِ این خونه باشیم .
      ارادتمندِ همۀ همخونه ای های نازنینم – هومن کلبادی

  • کمال گفت:

    به گواه تاریخ آدمها **به سختی و زحمت و حرافی بسیار و کشتار همنوعان “بت” ی را میپرورانند و سپس مدتی با پرستش آن بت وبا احساس معنویت و قدرت و ثروتی که برایشان به ارمغان میاورد احساس خوب رسیدن به راز خلقت و دستیابی به بهترین راه رسیدن به فردای بهتر و سعادت ابدی را تجربه میکنندو برای دستگرمی آدم میکشند وسپس با آمدن بت شکنان و سنت شکنان خلاق بعدی که آنها نیز (لطفا به ** بروید و هی ادامه دهید) ///////////////////////////////// با عرض پوزش این داستان زندگی آدمها به زبان ساده بود. البته به تدریج که از تعداد آدمها کاسته میشود وبه تعداد انسانها افزوده میشود در طول تواریخ آینده (شاید احتمالا انشاالله) باشد که این دور باطل متوقف شود و جمیعا” دور هم مقداری زندگی کنیم! و الان با نوشتن این متن من هم دلم خوش است که شجاعت کردم وبه خودم هی میبالم که هنوز می اندیشم پس فعلا هنوز هستم!

  • jalal گفت:

    خیلی وقتا از یک مطلب کوتاه بیشتر از یه کتاب حجیم میشه انگیزه گرفت و این شعر از اون نوع مطالبه.

  • نگاه گفت:

    سلام، یکبار دیگه فوق العاده بود استاد عزیز.
    به این فکر میکردم که تشخیص این که در هر موقعیتی چه چیز شجاعت است چقدر کار سختی است شاید خود نیاز به یک شجاعت فراوان داشته باشه.
    من بارها در زندگیم چیزهایی را کنار گذاشتم و گفتم اشکالی نداره حالا که اون چیزی نیست که میخواهم دوباره از نو شروع می کنم ولی در یک تجربه آخر فکر مردم که راه بهتر( یاشجاعت) اینه که با شرایط سخت کنار بیام و آرام ادامه بدم تا اینکه راه درستش را پیدا کنم راهی که تکرار تجربه قبلی نباشه، خیلی سخت گذشت بهم، هنوز هم نمیدونم راه جدیدی که در پیش گرفته ام درسته یا نه، فقط امید دارم به روزهای بهتر.
    ولی اینکه ادم بتونه شجاعت را در قالبهای مختلف پیاده کنه و بجای خود، واقعا آسان نیست… مردنر میخواهد و گاو کهن! و البته فهم و تلاشی بی وقفه برای خودشناسی و خود بودن

  • imtish گفت:

    “اگر ایده‌ی متن زیباست، اعتبارش متعلق به ورونیکا راث یا هر کس دیگری است که از او الهام گرفته شده و اگر مشکلی در روایت و واژه‌ها وجود داره، کاملاً مربوط به منه.”
    چرا اینطور فکر میکنین؟ شاید نویسنده اشتباه کرده باشد و شما هم همانرا ترجمه کرده باشید!

  • کیانوش گفت:

    خواندن این نوشته تاثیر گذار من رو به این فکر انداخت که در طول مسیر زندگی ام تا به حال کجا ها شجاعت به خرج دادم ؟؟؟
    و کجاها ترس هام ، منا فعم ، بز دلی هام ، تنبلی هام ، دیدگا ه های غلطم ، فایل ها و آرشیو های اشتباهی که از کودکی تو ذهنم وابسته به فرهنگ وآداب و رسوم خانواده و جامعه شکل گرفته و…… من و تحت الشعاع خودش گرفته و شجاعتم رو ازم گرفته که حتی اگه بعضی جاها جسمم رو نجات داده و روز مره گی رو برام آسون کرده ولی به روحم خیانت کرده …. و باعث شده که من بعضی از آزمون ها رو پاس نکنم و در جا بزنم و اون موقعیت ها برای بار دوم یا چندم تکراری به سراغم بیاد و من مردم که هی باز دوباره آزمون دادم …… خیلی خوبه که معنی شجاعت رو درست بدونیم تا بعضی وقت ها اون رو با وقاحت اشتباه نگیریم . همه ما یه جاهایی به معنی ها و شکل های مختلف شجاع بودیم و یه جاهایی هم خداییش کم آوردیم ولی از نتایج کلی جامعه مون پیداست که خیلی جاها کم آوردیم….!

  • محمدجواد مقومی گفت:

    از اون متن هاست که مو به بدن سیخ میکنه البته با چاشنی تجربه و ترجمه استاد عزیزمان

  • هومن کلبادی گفت:

    با سلام به دوستای عزیزم
    من هم مثل محمدرضای عزیز همیشه معتقد بودم و هستم که بهترین ترجمه ، ترجمه ای هست که حالِ نویسنده و منظورِ نویسندۀ متنِ اصلی رو بتونه به درستی ، منتقل کنه و اینکه بتونه به مفهوم و ایدۀ متنِ اصلی وفادار باشه و اینکه مترجم به منظورِ حفظِ کلیۀ کلمات ، اقدام به ترجمۀ تحت اللفظی (word for word translation) بکنه ، نه تنها وفاداری نیست بلکه می تونه خیانت هم به حساب بیاد چون نه تنها پیام اصلیِ متن رو منتقل نمی کنه میتونه تا حد زیادی باعثِ گمراهیِ خواننده هم بشه .
    اما در متنِ بالا چه تعابیرِ زیبایی از شجاعت شده و عملاً از زوایای مختلف به شجاعت نگاه شده . یکجا از انتقام به شجاعت تعبیر شده ؛ یکجا گذشت و فداکاری ؛ یکجا اولویت بندی و ارجحیت دادنِ به دیگران ؛ یکجا رها کردن و چشم پوشی ؛ یکجا تلاش برای دستیابی به آرزوها و تسلیم نشدن به عنوانِ شجاعت در نظر گرفته شده و در نهایت تلاش برای بهبودِ کیفیتِ زندگیِ خود و دیگران رو معیاری برایِ شجاعت در نظر گرفته .
    ارادتمندِ همۀ دوستای عزیزم – هومن کلبادی

  • محمد معارفی گفت:

    سلام به محمدرضا و بچه ها، مخصوصاً هومن، آقای داداشی و شهرزاد و …
    راستش میخوام یه کم غر بزنم.میدونم از این کار خوشت نمیاد محمدرضا ولی خب امروز رو تحمل کن…
    این روزها فکر میکنم از اینستاگرام خیلی خوشم نمیاد.راستش به این دلیل که از وقتی که اونجا خیلی فعالتر شدی اینجا کمتر می نویسی.البته میدونم این دوتا کاربرد و فضای کاملاً متفاوتی دارند.شاید حتی نتیجه گیری من هم غلط باشه.شاید این نتیجه گیری رو بهونه ای کرده م برای اینکه بگم چرا اینجا کمتر هستی؟همه رفتیم سراغ متمم و اینستاگرام.درحالی که اصل چیزی که از تو یاد میگیریم اینجاست. داستان گویی اصلی و جذاب تو (Storytelling) اینجا خیلی نمود و بروز داره.
    اینجا حرفهایی میگی که واقعا ً براش درد کشیدی تا فهمیدی.اینجا خودت رو می نویسی. نمیدونم یا درگیریت برای سیستم آموزشی متمم زیاده که اینجا نیستی یا علاقه ت برای گفتن حرفهای شخصی تر کمتر شده.
    متمم خیلی خوبه.به روز ترین مطالب دنیا در قالب نوشته هایی که خیلی روون و جذابه به ما ارائه میشه اما من یکی حداقل حرفهایی برام اثربخش تره که نویسنده ش اونا رو خودش زندگی کرده باشه.میدونم این نوع نوشته ها تنها روش یادگیری و رشد نیستن ام من اینجا رو بیشتر دوست داشتم..
    خلاصه اینکه بدجور دلتنگ متنهای خیلی طولانی و پر از حس زندگی و تجربه ی اینجام… خیلی دلتنگم مخصوصا این روزها که یک ماه از همه ی زندگی گذشته تقریبا استعفا داده م که درون آشفته ی ناشاد رو کمی درست کنم… البته هنوز خیلی خوب استعفا نداده م.مدل ذهنی ای که از بچگی تا الآن اسیر بخشهای نامناسب بزرگش شده ام مثل گلی میمونه که تا زانو توش گیر کرده م.
    لطفاً اینجا رو فراموش نکن محمد رضا…
    به امید دیدار
    دانشجوی تو
    محمد معارفی

    • هومن کلبادی گفت:

      سلام محمد معارفی عزیز
      ممنون که من رو هم در دلنوشتۀ زیبات ، موردِ لطف قرار دادی .
      باید اعتراف کنم که حسِ من تا حد بسیار زیادی به حست نزدیکه دوست خوبم و امیدوارم که به زودیِ زود ، این خونَمون رو آب و جارو بکنیم و از صاحبخونۀ عزیزمون بخوایم که با وجودِ پُر مهرشون و دلنوشته های بسیار پرمغزشون ، دوباره ، مثلِ گذشته ، این خونه رو که بیشترِ دوستانمون اون رو به عنوانِ خونۀ اصلیِ خودشون (در فضای مجازی) میدونن ، رونق بَِدن .
      ارادتمند و مشتاقِ دیدار – هومن کلبادی

  • مریم ز گفت:

    مدتها هست که هیچ مطلبی توی نت ذهن من رو به خودش درگیر نمیکنه،
    جز همین مطالب متمم و البته نوشته های خبرنامه هفتگی متمم. 🙂

  • محمد احسان رحمانی گفت:

    سلام. متنی که درباره سیگار نوشته بودید دیگه ادامه نداره؟؟؟
    لطفا اگر جواب منفیه ۱-چند منبع قابل دسترسی در رابطه با اون موضوع معرفی کنید. ۲- می تونید بگید دلیل ادامه ندادن اون موضوع چیه؟
    اگر مثبته و ادامه داره به نظرتون کی می نویسیدش؟

  • كيان گفت:

    “در این دنیا، هر موجودی یا بت خواهد شد، یا بت پرست. یا بت شکن.
    نمی‌خواهم تو، «بت» بودن را زندگی کنی. نفرت دارم از سکوت و جمود بت‌ها که هیچ چیز، حتی ناله‌ی مردمان، دلشان را به درد نمی‌‌آورد.
    نمی‌خواهم تو، «بت پرست» باشی. نفرت دارم از چشمانی که ضعف خود را، به پیشگاه ساخته‌های دست خود، گریه می‌کنند.
    دوست دارم، همواره در دست تو، یک تبر ببینم. شجاعانه و پرشهامت. در جستجوی بت‌های کهن.
    شاید زندگی برایت چندان ساده نگردد، اما بدان که همین بزدلان، پس از تو، ترس‌هایشان را با روایت شجاعت تو، تطهیر می‌کنند.”
    محمدرضا شعبانعلي

  • مجتبی مهاجر گفت:

    کامنت غیر مرتبط………………………………………………………………………..!
    محمدرضاجان سلام
    چند روز پیش خواب دیدم اومدی قزوین و یه سمینار داری.
    به لطف ابزارهای عدیده ای که دور و برمون رو گرفته و به همت و لطف خودت،از طریق این خونه خیلی راحت در دسترسی و با هم ارتباط داریم،امروز سری به گالری تصاویر زدم و به دیدن عکسها اکتفا کردم.خیلی دلم برات تنگ شده،دوست دارم.
    راستی،بیخبر نیای اینورا.
    برقرار باشی…

  • Nasim... گفت:

    سلام
    اول اينكه:متن مثل هميشه فوق الاده,پر توقعمون كردين آقا معلم:-)..
    دوم:چند روز پيش يه تئاترى رو ديدم,كه هنوزم يه گوشه از ذهنم رو به طور جدى اشغال كرده,در مورد تقابل توليدكننده و وارد كننده در جامعه ست و يه سرى تعاملات مديريتى,خيلى دوستش داشتم و به نظرم واقعن كار فوق الاده اى بود
    دلم نيومد به هم خونه اى هام پيشنهادشو ندم
    نمايش”دو دلقك و نصفى” از جلال تهرانى, سالن استاد ناظر زاده كرمانى در نمايشخانه ى ايرانشهر
    ساعت۲۰
    فكر ميكنم براى دانشجو ها تخفيف ويژه داشته باشن,كارتتون رو فراموش نكنين
    سوم:ببخشيد اگه فضاى مناسبى براى اين پيشنهاد نبود
    چهارم:آقا معلم شايد اين نمايش بتونه بهونه اى باشه براى ديدن شما…كاش وقت داشته باشين

    • هومن کلبادی گفت:

      سلام Nasim… جان
      اول باید بگم که دلیلِ اینکه ایندفعه اسمتون رو همونطور که مینویسین نوشتم ، اینه که شهرزاد عزیز در کامنت خودشون در یادگیری۴ ، شما رو «نسیم با سه نقطه» خطاب کردن . میخواستم ازتون تشکر کنم که تجربۀ مثبتی که داشتین رو با ما سهیم شدین دوست من .
      دوم اینکه در تکمیل این اطلاع رسانی شما باید این مطلب رو به نقل از ایسنا بگم که : ” به گزارش ایسنا، نمایش «دو دلقک و نصفی» به کارگردانی جلال تهرانی و بازیگرانی از مکتب تهران، از ۱۲ آذرماه به مدت ۳۰ شب و در ساعت ۲۰ در تماشاخانه ایران‌شهر روی صحنه می‌رود ” . این رو جسارتاً گفتم که دوستانی که با این پیشنهادِ خوبتون ، تصمیم دارن به دیدنِ این نمایش برن ، زمان رو از دست ندن .
      سوم اینکه امیدوارم فرصت بشه و به دیدار این نمایش برم .
      ارادتمند – هومن کلبادی

  • رسول ايرانشناس گفت:

    سلام و احترام
    معلم عزيزم ميشه لطفا درباره كاركردن آرام يكي از تجربيات با ارزشت رو مثال بزني. ممنون

    • مهشید گفت:

      سلام آقای ایرانشناس

      شاید فعالیت جدی با دغدغه کیفیت بالای آموزش در فضای ناکارآمد آموزشی امروز و همچنین تلاش برای مبارزه با مدرک گرایی و خیلی مثالها و مصداق های دیگه بتونه مثالی نغز از کارکردن آرام به امید روزی … محمدرضا باشه.

  • آرام گفت:

    عمل به مورد آخر سختترین کار است…
    گرچه شاید بیشتر اوقات در ظاهر، امن ترین راه باشد…

  • zoorba.booda گفت:

    و گاهي شجاعت صادق بودن با خود است
    و شايد بيشتر اوقات ، شجاعت توانايي اولويت دادن به ارزش هاي خودساخته ي مهمي است كه ما متعهد شده ايم در زندگي به آنها پايبند بمانيم (اگر اصلاً شجاعت ساختن ارزش هاي زندگي خودمان را داشته باشيم!)
    و گاهي شجاعت شكستن ارزش هاي نادرستي است كه ماه ها و سالها (با كمك خود ما) خودشان را به روح و روان و زندگي ما تحميل كرده اند
    آري به نظر ميرسد شجاعت، بايد بيشتر در درون ما جاري باشد تا در قيل و قال ما

  • علیرضاداداشی گفت:

    سلام.
    زیبا بود و تفکر برانگیز.
    کاش متنی هم درباره ی «روزهایی که زندگی میتواند بهتر از امروز در جریان باشد» بنویسید.
    می دانید برای جماعتی که همیشه منتظر اقدام دیگران بوده اند، برای جماعتی که تو اس ام اس و وایبر و اینترنت و ایمیل و واتس آپ و تلگرام و اینستاگرام و روی در و دیوار و بولتن های تبلیغاتی و در سمینارهای روزافزون موفقیت(!) از این جمله های مربوط به فردای بهتر بسیار شنیده و خوانده اند، هنوز تکلیف معلوم نیست که بالاخره چطور می شود فردایی بهتر از امروز داشت.
    لایک می کنیم و کامنت به به می گذاریم و به دیگران معرفی می کنیم که بیایند و ببینند و چه و چه. ولی وقتی کسی بپرسد این که فردا می تواند بهتر باشد یعنی چه؟ جوابی نداریم. شاید به خاطر تلاش هایی است که نکرده ایم. شاید …
    امیدوارم اگر دوستی جدیدا وارد این خانه می شود، بقیه فایل های نوشتاری و شنیداری شما را هم بشنود و ببیند تا جواب این سوال را هم پیدا کند.
    ممنونم استاد.

  • سمی گفت:

    چقدر در اطرافمون آدمهای شجاع فراوون شده.

    • احمد گفت:

      سلام دوستان
      این نکته ظریفیه . واقعا مرزش کجاست ؟ کی می تونه تعیین کنه که مردمان صبوری می کنند یا تسلیم شده اند ؟
      شاید که باید قرن ها بگذره و مغول ها فارسی حرف بزنند و نماز بگزارند و آنگاه ما بگوییم ؛ دیدید ! ما پیروز شدیم .
      . . . اگرچه خودم به هر دو طرف این قضیه می اندیشم و هر بار وزنه به سوی سنگین تره . عجالتا که هستیم .

  • @R@$ گفت:

    نیاز دارم به شجاعت داشتن برای رها کردن یکی از داشته هام که شدیدا بهش وابسته ام ولی راهمو بسته ، باید رهاش کنم تا بتونم حرکت کنم
    کاشکی بتونم
    ممنون از شما

  • شهرزاد گفت:

    محمدرضا جان. خیلی زیبا بود. ممنون که با ما هم به اشتراک گذاشتی و ممنون که باز هم به خونه ی خودت، پیش یاران قدیمی شعبانعلی دات کامی خودت برگشتی…:)
    خیلی برام جالب بود اینکه در مورد شیوه ی ترجمه های خودت گفتی. اگرچه نمی گفتی هم، کاملا متوجه ش بودم …
    من هم دقیقا همینطوری ترجمه می کنم. اینکه بخوام کلمه به کلمه جامد و خشک جمله رو از انگلیسی به فارسی تبدیل کنم اصلا به دلم نمیشینه … همیشه مفهوم و حسی رو که توی دل نویسنده ی کلام، ازش حس می کنم و خودم هم کاملا همون حس رو دارم ازش می کشم بیرون…
    این جمله رو هم در مورد شجاعت از “مایا آنجلو” خیلی دوست دارم… اینکه میگه:
    “شجاعت، مهمترین فضیلت است. چرا که بدون شجاعت، نمی توان هیچ فضیلت دیگری را تمرین کرد.”

    • مجتبی مهاجر گفت:

      سلام شهرزاد عزیز
      چقدر جمله ی آخر به دلم نشست…

    • هومن کلبادی گفت:

      شهرزاد جان عزیز سلام
      منم دقیقاً باهاتون موافق هستم دوستِ خوبم . واقعاً باید مترجم ، اون مفهوم و حسی که در متنِ اصلی هست رو به مخاطبش انتقال بده و این ، عینِ امانتداری هست .
      راستی دلم نیومد اون مطلبِ زیبایی که دربارۀ «انواعِ دوستی» در سایتتون گفتین رو به دوستان عزیزم معرفی نکنم . دوستان عزیزم میتونن این مطلبِ زیبا و عمیق رو از طریقِ لینکِ http://1newday.ir/?p=1903 بخونن و ببینن که خودشون برای دوستانشون از کدوم دسته هستن و دوستانشون رو جزو کدوم دسته قرار میدن . ازتون ممنونم شهرزاد عزیز .
      ارادتمند – هومن کلبادی

  • ابراهیم حیدری گفت:

    سلام

    ”شجاعت، تحمل سختیها و رنجهاست و کار کردن آرام، به امید روزهایی که زندگی میتواند بهتر از امروز در جریان باشد.“

    استاد عزیزم نمی‌دانم چه سری است که اکثر نوشته‌های شما دقیقا با شرایطی که دوستان این خانه در زندگی، محل کار و سایر حوزه‌ها تجربه می‌کنند مطابقت داشته و به مثابه چراغی برای روشن‌ کردن راه، تلنگری برای ادامه دادن و گاهی اوقات نهیبی برای بیدار شدن از خواب عمل می‌کنند.

    سپاس.

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser