شاید یک کلاه آنقدر ارزش نداشته باشد
آموزش مدیریت کسب و کار (MBA)
دوره های توسعه فردی
۶۰ نکته در مذاکره (صوتی)
برندسازی شخصی (صوتی)
تفکر سیستمی (صوتی)
آشنایی با پیتر دراکر (صوتی)
مدیریت توجه (صوتی)
حرفه ای گری (صوتی)
هدف گذاری (صوتی)
راهنمای کتابخوانی (صوتی)
آداب معاشرت (صوتی)
کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی
کتاب های روانشناسی
کتاب های مدیریت
سلام.
غزلی زیبا در دیوان قاآنی هست که چند بیت از آن را به دوستان عزیزم تقدیم می کنم:
چه غم ز بي کلهي کآسمان کلاه من است
زمين بساط و در و دشت بارگاه من است
گداي عشقم و سلطان وقت خويشتنم
نياز و مسکنت و عجز و غم سپاه من است
….
مرا به حالت مستي نگر که تا بيني
جهان و هر چه درو هست دستگاه من است
….
امروز حالم خیلی خوبه. کلی تو متمم گشته ام، دوباره بعد از مدت ها اینجام. در این خانه قدیمی خودم.
برای حال خوبی که همیشه از نوشته هات و از انتخاب هات می گیرم،ممنونم. دوست و معلم عزیزم محمدرضا!
روزگارت خوش.
چه شکرهاست در این شهر که قانع شده اند
شــاهبـــازان طـریقت بـه مقـــام مگســی؟!!
اسمش دزسته؟
من نتونستم هیچی از Trenton Stull پیدا کنم
سلام
بله اسمش درسته..اینجا میتونید کارهای دیگه شونو ببینید:
http://www.illustrationsource.com/stock/artist/trenton-stull/?page=1&size=medium
دقیقا با حرف حسین موافقم ویاد کلاه فارغ التحصیلی که قراره چند ماهه دیگه رو سرم باشه افتادم.
سال های سال درس خواندن در دانشگاه فقط به خاطر مدرک و کلاه
سلام محمد رضای عزیز
میشه هروقت که فرصت کردی راجع به نتورک مارکتینگ صحبت کنی من چند ماهی هست که اینکارو شروع کردم ولی از ایندش مطمئن نیستم و اطرافیانم شدیدا مخالف هستن اگه راهنماییم کنی واقعا ممنون میشم
در حقیقت سر همه شون_به قول معروف_کلاه گذاشته شده! 🙂
این کاریکاتور عالی بود. این کار جرات می خواد
آروزی حال خوش عاجل دارم برات.
در بحث سرشت و سرنوشت گفتید :
باورم این است که کوچک کردن زمین اختیار، یا باور بردگان است یا مردگان.
ومن هم همان روز ها آن را در اینستاگرام منتشر کردم.
http://s7.picofile.com/file/8237758884/2.jpg
آیا واقعا به تدریج داریم به سمت انتهای تاریخ میریم؟
(این جمله سوالی خودش چندتا سواله! با تاکید روی هر کدوم از کلمات سوالی متفاوت میشه پرسید)
اصلا آیا تصور انتهای تاریخ برای ما میسره؟ اگه امکان داره در مورد “انتهای تاریخ” توضیحاتی به من هدیه کنید
سلام. چقدر سوال دوستمون عالیه. بنظر من اگر از دید فلسفه و فیلسوفی مثل اسپینوزا بخوای ببینی، بله، نقص خالق منعکس در مخلوقه و در مدل ذهنیش. چون خالق نمیتونه جز خودش رو در مدل ذهنی مخلوقش خلق کنه. یعنی اعتقاد به وحدت وجودی خالق و مخلوق. این همون چیزی هست که پولس قدیس بر تپه ی آریاپاگوس گفت و سرمنشا یه مدل اندیشهورزی شد. او گفت: ما در او زندگی میکنیم، در او حرکت و هستی داریم. پس نقص خالق، نقص مخلوق خواهد شد. اما با نگاهی بجز نگاه فلسفی هم میشه دید و جور دیگه هم میشه تفسیر کرد که تا حدی عکس این مطلب رو نتیجه میشه گرفت
محمدرضا میگم یا سرت خیلی شلوغ شده یا تو برنامه ریزی کردن زمانت دچار مشکل شدی یا موردیه که من نمیدونم. اخه چند وقتیه مطلب جدیدی تو وبلاگ انگلیسی نمزنی دلگیر شدیم. کمی فعالیت های این سایت هم جسته گریخته تر شده (بجز گام ها) البته اینا بهیچ وجه ارزش کارتو کم نمیکنه
موفق باشی
در برنامه ریزی زمانم دچار مشکل نشدم. سرم شلوغ شده محسن.
اتفاقاً به نسبت تراکم زیادی که ایجاد شده، به ضرب و زور همین برنامه ریزی است که روزنوشتهها آپدیت میشه و کامنتها رو جواب میدم.
وبلاگ انگلیسی رو قصد دارم از این هفته جدیتر بگیرم.
راستش کمی از “حال خوش” فاصله دارم که به زودی درست میشه. دوران داون بودن رو میگذرونم.
دمت گرم محمد رضا که در دوران داون بودن هم اینقدر انرژی میزاری و مینویسی
ما که در دوران داون بودن ترجیح میدیم زیر پتو باشیم و از این دنیا جدا شیم و به چیزی فکر نکنیم.
سلام محمد رضای عزیز
خدا به زودی بهتون ”حال خوش” بده…
امیدوارم هرچه زودتر حالتون خوب شه
ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست
گر امید وصل باشد، همچنان دشوار نیست…
سلام
نمیدونم چرا این شعر اومد توی ذهنم با دیدن این تصویر، بهرحال نوشتمش!
اما گاهی یه کلاه که سهله خیلی چیزای دیگه هم ارزش ندارن… باید خودتو دریابی و خودتو برداری و بری…
محمدرضای عزیز
به نظرت مدل ذهنی مخلوق دارای نقصهای خالق اش است؟ یعنی وسیلههای ساخت انسان، نقص های مدل ذهنی انسان رو دارند؟
اگر این طور باشد، کامپیوترها می توانند از یه جدی پیشرفتهتر شوند؟
این چه سوال عجیب (و مهمیه). تو چرا داری به این سوال فکر می کنی؟
اگر بهم وقت بدی، به زودی راجع بهش یه مطلبی رو مینویسم.
اما خیلی خوشحال شدم این سوال رو دیدم.
فکر میکردم آدمهای زیادی به این سوالات فکر نمیکنند.
البته اینکه تو به این سوال فکر میکنی باز هم معناش این نیست که آدمهای زیادی به این سوال فکر میکنند. شاید صرفاً یک تصادف و “بخت خوش” منه که این شانس رو دارم کسی رو که به این سوال فکر میکنه در وبلاگ خودم ببینم.
کلن شانس زندگی، اینه که با آدمهایی مواجه بشیم که سوالهای خوبی دارند. جواب خوب داشتن، هنر نیست.
در طول تاریخ هم نگاه کنی، از ابتدا حجم جوابها به اندازهی سوالها و یا حتی بیشتر از سوالها بوده و به تدریج هر چی به سمت انتهای تاریخ میریم، جوابها کمتر میشن و علم و دانش، به کسانی رو میاره که سوال های بیشتری در ذهن دارند.
یعنی ناراحت میشید اگر کسی باشه که حتی این سوال رو خوب متوجه نمیشه و چندین بار می خونه تا متوجه بشه؟:)
گام بعد از پرسیدن سوال خوب احتمالا کیبرد و مدار بدست گرفتن و تلاش برای ساختن این و رسیدن به پاسخ هاست، همونطور که قبلا در مورد فیلسوف های دنیای امروز گفته بودید.
اگر خوشحالتون میکنه خواستم بگم در خوانندگان اینجا نه تنها کسانی هستند که به این چیز ها فکر میکنند بلکه در راه ساختنشون هم گام برمیدارند.شاید بلند پروازانه و دور از ذهن به نظر برسه چنین مدل ذهنی در وسط خاورمیانه خونین، اما تو پنجاه سال گذشته کم نداشتیم شرکت های کوچیکی رو که علی رقم همه سرمایه گذاری ای که بزرگان صنایعشون داشتن،با ایده هاشون یک دفعه چیزی از آستینشون در آوردن که تغییرات مثبتی برای دنیا به ارمغان آورده.
خواستم بگم اگر روزی من و همکارام توانستیم قدمی در این راه برداریم شک نکنید که بسیار مدیون آموخته هامون در اینجا و متمم هستیم و …
یکبار دیگه هم گفتم باز هم میگم ازما نا امید نباشید.
پی نوشت: چند وقت پیش داشتم فکر میکردم چگونه میشود از افرادی مانند شما قدردانی کرد؟ عملکرد شما فراتر از حدی است که کلمات بتوانند لایق قدردانی از آن باشند. همینطور که فکر میکردم به این نتیجه رسیدم مگر نه این این همه وقفی که محمدرضا انجام داده برای راهی بوده؟ پس شاید درست ترین عمل در مواجه با او قدم گذاشتن تو راهش باشه و آگاهی به این نکته که این مسیر اونقدر سخت هست که شاید هیچوقت به او نرسیم چه برسه به این که به فکر ادامه اون راه باشیم.فکر میکنم این بهترین شیوه قدردانی از شماست.
سلام محمدرضا
قسمتی از فکر کردن به این سوال، ازین جا به وجود اومد که چند وقتیه فکر میکنم که ساخت هوش مصنوعی کمک هست یا خیانت؟
بعدش فکر کردم اصلا کجا این هوش مصنوعی تا کجا میتونه پیشرفت کنه؟ اگه مدل ذهنی مخلوق دارای نقصهای خالق باشه، آخرِ هوش مصنوعی این میشه که یه ذهن، مانند ذهن انسان داشته باشیم که حافظهی بینقص داشته باشه و بتونه محاسبات پیچیدهی ریاضی رو راحت انجام بده؟
یا یه مدل جدید فکر کردن درست میکنه؟ به معنای واقعی خارج از چارچوب فکر میکنه؟ اصلا چنین چیزی ممکنه؟
یه دوستی که رشتهش کامپیوتر هست، برام یه سری موضوعات رو توضیح داد که در مورد صحتش هنوز وقت نکردم که بخونم:
بهم گفت الان نتیجه گرفتنهای ما بر اساس استدلال استنتاجیه. نوام چامسکی یه سری فرضیاتی مطرح کرده که بیایم کامپیوتری با هوش مصنوعیای بسازیم که این شکلی فکر نکنه. بر اساس استدلال استنتاجی نتیجهگیری نکنه. اون وقت جوری فکر میکنه که ما به این شکل فکر نمیکنیم. با استدلال استنتاجی نتیجه میگیره. یه شیوهی جدید فکر میکنه و نتیجه میگیره.
(پیشاپیش عذر میخوام اگه این مطلب درست نیست، من صحتش رو نمیدونم)
ولی اصلا ما با این مدل ذهنیمون میتونیم چنین هوشی بسازیم؟ اصلا بیشتر از یه حدی میتونیم پیشرفت کنیم؟ یا یه جایی به یک بنبست خواهیم رسید؟
اصلا به نظرت میتونیم هیچوقت از این مدل ذهنی به طور کامل خارج شیم؟ اگه خارج شیم چه اتفاقی میافته؟ اون وقت چه شکلی خواهیم بود؟
پست بعدی ت رو خوندم (یک درد و دل شخصی). امروز که خوندمش دارم فکر می کنم چنین تراشهای کمک هست یا خیانت. دیگه اون مسیر چی میشه. کمک هست این کار واقعا؟ اون وقت کسایی که میتونن از دانش در راه نادرست استفاده کنن، چه کار میکنن؟ وضع جهان چطور خواهد شد اگه هر کسی که خواست به هر علمی دسترسی داشته باشه؟
بیصبرانه منتظرم که نوشتهات رو در این مورد بخونم.
راستش نمیدونم چند نفر به این سوال فکر میکنن. ولی فکر میکنم که این بیشتر، بختِ خوشِ من هست که جایی رو دارم که میتونم این سوال رو بپرسم. برای این که چنین فضایی رو مطرح کردی واقعا ازت ممنونم.
امیدوارم بتونی زودتر خودت رو از این وضعیت داون بودن در بیاری 🙂
روز بخیر.
چه قدر از عمرم رو به خاطر این کلاه ها دادم، اوه مای گاد !