خانه » رویایت را چند می فروشی؟

رویایت را چند می فروشی؟

توسط محمدرضا شعبانعلی
محمدرضا شعبانعلی

یکی از نخستین بارهایی که به خارج از کشور رفته بودم، در وین، پیرمردی از من پرسید:

بزرگترین رویای تو چیست؟ گفتم: «معلمی و نویسندگی». اما به دلیل شرایط اقتصادی حاکم بر کشورم، شغل بازرگانی را برگزیده ام.

پرسید: رویاهایت را چند فروختی؟

گفتم: مگر رویا فروختنی است؟

گفت: تو رویاهایت را به سازمانی که تو را استخدام کرده فروخته ای. اگر ماهی ٣٠٠ دلار حقوق بگیری یعنی سالی ٣۶٠٠ دلار و طی ٣٠ سال حدود ١١٠ هزار دلار.

تو بزرگترین رویای زندگیت را ١١٠ هزار دلار فروختی!

و من شرمسار از خودم، ساعت ها به آن حرف می اندیشیدم.

————————————-

پی نوشت: تصویری که می بینید مربوط به همان روزهاست – کنار دانوب – پشت عکس نوشته ام: «قیمت رویاهایم چقدر است؟ 2001 – لینز»

محمدرضا شعبانعلی

محمدرضا شعبانعلی در 22 سالگی!

همچنین ممکن است دوست داشته باشید

81 دیدگاه

مصطفی خودمانی اردیبهشت ۲۵, ۱۳۹۸ - ۱۸:۳۱

سلام آقای شعبانعلی
چون امروز کد فعال در کامنت نویسی گرفتم به خاطر همین زیاد حرف می زنم، ببخشید.
متن را خواندم و کامنت ها را نیز خواندم و متوجه هستم که بحث در مورد پیگیری رویاهاست نه بازرگانی.
اما چون حرف از بازرگانی شد خواستم اگر امکان داشت کتابی در مورد تجارت و بازرگانی معرفی کنید که خواندنش می تواند مفید باشد.
چون اکثر کتابهایی که در حوزه کسب و کار معرفی میشوند غالبا پیرامون راه اندازی کسب و کار ( تاسیس شرکت حوزه خدمات و…) می باشد.
و من کتابی که در خصوص تجارت آن هم به صورت شخصی ( به عنوان مثال شخصی کالایی را از کشوری خارجی وارد کند یا صادر کند) ندیدم.
ممنون میشم اگر کتابی میشناسید معرفی کنید.
معذرت بابت طولانی شدن و تا حدودی بی ربط بودن.

پاسخ
محمدرضا شعبانعلی اردیبهشت ۲۶, ۱۳۹۸ - ۷:۳۴

مصطفی جان.
به طور مشخص، کتابی در ذهنم نیست. اما فکر می‌کنم جنس مطلبی که تو در ذهنت هست، بیشتر به کتاب‌های حقوق بازرگانی و بازرگانی بین‌المللی و امثال این‌ها مربوط باشه (مثلاً کتاب‌هایی که دکتر مسعود طارم‌سری می‌نوشتن یا دکتر رحیم محترم می‌نویسن.
در کل فکر کنم این جور کتاب‌ها رو بیشتر در کارهای دو تا ناشر می‌تونی ببینی: شرکت چاپ و نشر بازرگانی و اتاق بازرگانی.
اگر زمانی تونستی برنامه‌ات رو جوری بچینی که در تهران در کلاس‌های دکتر محترم حاضر بشی، به نظرم در این کار تردید نکن یا علاوه بر کتاب‌هایی که خودشون نوشته‌ان، توصیه‌هاشون رو در مورد کتاب‌های دیگه جدی بگیر.
اگر معیار رو قضاوت من بذاری، من در سواد، ادب، متانت، تواضع، دلسوزی و مفید بودن آموزش‌های ایشون تردیدی ندارم.

پاسخ
مصطفی خودمانی اردیبهشت ۲۶, ۱۳۹۸ - ۱۱:۲۸

ممنون آقای شعبانعلی
منابعی را که معرفی کردید ، در حد جست و جوی اینترنتی بررسی کردم و فکر میکنم آنچه مد نظرم بود بیشتر در انتشارات اتاق بازرگانی پیدا کنم.
خصوصا کتاب جهانی از اعداد را که مثل این که هر ساله منتشر میشه و اطلاعاتی در خصوص مسائل مختلف در زمینه غالبا اقتصادی ارائه می کنه.البته به نظرم باید در کنار این، کتاب ۲۰ تغییر بزرگ در سال ۲۰۵۰ را هم مطالعه کنم که خیلی گرفتار نزدیک بینی و سطحی نگری نشم.
برای کسانی هم که قصد آشنایی با این کتابها را دارند در سایت 4030book.c om مقدمه ی کتاب که توسط آقای مسعود خوانساری نوشته شده،آورده شده است.
در کنار این ها با تعریفی که شما از دکتر محترم کردین،فکر نکنم بشه از کلاسهای حضوری ایشون گذشت.
باز هم ببخشید به خاطر طولانی شدن و ممنون بابت راهنمایی تون.

پاسخ
مصطفی خودمانی اردیبهشت ۲۶, ۱۳۹۸ - ۱۳:۲۷

توضیحی پیرامون کتاب جهانی از اعداد ؛
خوشبختانه قبل از رفتن به کتاب فروشی ، گفتم برای آخرین بار نقد های پیرامون کتاب را بخوانم که اتفاقی ویرایش ۲۰۱۶ کتاب رو پیدا کردم و دانلود کردم.
خوشبختانه را از این جهت گفتم چون تصوراتم از کتاب دور بود و کتاب بصورت مطلق از آمار و اطلاعات بسیاری مسائل صحبت کرده بود و این چیزی نبود که من می‌خواستم.
فکر می‌کنم باید کمی صبورانه تر انتخاب می کردم.

پاسخ
محسن زنگویی اردیبهشت ۲۶, ۱۳۹۸ - ۹:۱۰

آقای خودمانی
جناب آقای محمدامین حاج کاظمیان با همکاری سازمان توسعه تجارت ایران همایش‌هایی را در قالب گام‌هایی با عنوان “پویش ملی صادرات” برگزار کرده‌اند که همچنان در جریان است.
فکر می‌کنم مطالب و آموزش‌های مورد نظرتان را از مطالبی که در این سلسله همایش‌ها بیان شده است، بتوانید کسب کنید.
دی‌وی‌دی‌های گام‌های برگزار شده این پویش را می‌توانید از طریق تماس با دبیرخانه پویش، تهیه کنید.
http://www.exportcampaign.com/
تلفن دبیرخانه: 02125942

پاسخ
مصطفی خودمانی اردیبهشت ۲۶, ۱۳۹۸ - ۱۱:۱۳

ممنون آقای زنگویی بابت راهنمایی تان.

پاسخ
علیرضا داداشی بهمن ۲, ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۲

سلام.
این روزها، حال سازمان ِ ما و حال ِ من خیلی خراب است.
همه ی دیروز عصر و همه ی امروز صبح را مرتب دارم در راهروی اداره قدم می زنم و به سوال پشت این عکس فکر می کنم.
یک شغل استخدامی ِ بلند مدت با ساعت کاری صبح زود تا تاریکی شبانگاهی، احتمالاً برای بعضی ها رویایی شیرین است.
این شغل، خوب است، ولی تمامِ وقت که نه، تمام ِ انرژی مرا به خودش اختصاص داده.
برای پرداختن به رویاهایم دشواری های زیادی را تحمل کرده ام ولی فعلاً فقط تلاش می کنم از لابه لای ساعت های شبانه روزم، حداقل ها را از دست ندهم.
یا صبح زود یا نیمه ی شب بیدار می شوم که کتاب بخوانم یا اگر هوش و حواسی بود چند صدکلمه ای مطلب بنویسم ، چند ساعت در هفته را مرخصی ساعتی می گیرم که به بعضی جلسات تخصصی از حوزه ی مورد علاقه ام برسم و …
نوشته ی پشت این عکس و داستان مربوط به آن شیرین ترین، مهم ترین و در عین حال عذاب آورترین دغدغه ی ذهنی من شده.
تقریبا از روزی که اولین بار در جریان این داستان قرار گرفتم، با من همراه است و رهایم نمی کند؛ گاهی روزها بیشتر و گاهی روزها کمی کمتر.
ببخشید.

پاسخ
1 2

پیام بگذارید

برای ثبت کامنت باید کد فعالیت در متمم داشته باشید. کد فعال‌سازی را از این‌جا دریافت کنید.