هفتهی گذشته فرصتی دست داد تا با دوست خوبم میثم نوایی در دیجی کالا بنشینیم کمی گپ بزنیم.
اگر چه من معمولاً عادت داشتهام و دارم که در این نوع فایلهای صوتی، میزبان باشم و با طرف مقابل مصاحبه کنم، این بار میثم میزبان بود و او با من مصاحبه میکرد.
حاصل این گفتگو، یک پادکست ۵۰ دقیقهای شد که اگر دوست داشته باشید میتوانید آن را در زیرمجموعه پادکست از مجموعه محتواهای دیجی مگ در سایت دیجی کالا بشنوید.
پادکستهای دیگر میثم هم آنجا هستند و من چند موردی را که فرصت شده و گوش دادهام، دوست داشتهام. امیدوارم برای شما هم، چنین باشد.
جا دارد اینجا در کنار میثم، از فرشتهی عزیز هم که با دقت و حوصله فایل را تنظیم و تدوین کرده تشکر کنم.
[…] چند هفتۀ پیش چنین عادتی نداشتهام اما بعد از شنیدن فایل صوتی محمدرضا شعبانعلی با دیجی کالا، چنین ایدهای به ذهنم رسید که شبها را کمی پیادهروی […]
محمدرضا در این مصاحبه و قبلا در اینستاگرام از شوق و علاقه بسیار زیادت به کارت گفتی، در حدی که حتی اجازه ی خوابیدن بهت نمیده. میخواستم ازت بپرسم که این شوق و علاقه از کجا نشات می گیره؟ از هدف والا و دغدغه هایی که برای خودت در نظر گرفتی؟ از نگرشی که نسبت به کار خودت داری؟ از کارهای مختلفی که انجام دادی تا کار مورد علاقه ت رو پیدا کنی؟
چگونه می توانیم این حالت علاقه و شوق به کار را در خودمان بوجود آوریم؟ با توجه به اینکه هر یک از ما در مقاطع زمانی کوتاهی، این حالت را تجربه کرده ایم، چگونه می توانیم این حالت را در بلند مدت حفظ کنیم؟ آیا این حالتی است که در گذر زمان و با افزایش دانش و تجربه ما در یک زمینه کاری حاصل خواهد شد؟
آقا معلم عزیز
صحبت هایت را گوش دادم. مثل همیشه برای من لذت بخش و شنیدنی بود. چه آنجا که به بیان تفاوت های مذاکره و چانه زنی پرداختی، چه وقتی که بحث جبرجغرافیا را مطرح کردی و چه آنجا که به ما شاگردانت توصیه کردی موضوع تسلط کلامی را بیشتر مورد توجه قراردهیم.
از اشاره ات به اپلیکیشن Podcast Addict نیز ممنونم.
راست اش امسال برای خود تعیین کرده ام که از Audible آمازون نیز استفاده کنم و بعضی از کتاب های صوتی را به زبان اصلی گوش کنم.
در ضمن بنا به توصیه ات، دو تا از پادکست های دیگه ی دیجی مگ رو نیز گوش دادم. گفت و گو با دکتر مهدیان و دکتر ناظرزاده. به نظرم صحبت های دکتر مهدیان درباره شرکت گوگل بسیار جالب توجه بود.
سلام آقای شعبانعلی عزیز٫ امروز این پادکست را توی ماشین گوش دادم. اعتراف میکنم تا چند روز پیش فقط هوا گوش میدادم تو ماشین ولی از این به بعد به توصیه شما میخواهم فایلهای صوتی یا زبان انگلیسی گوش بدهم. البته متاسفانه شهر ما مثل تهران ترافیک زیادی نداره! متاسفانه از این جهت که اولا نمیشه زیاد پادکست گوش داد دوما نمیشه همه چی رو تقصیر ترافیک انداخت.
موضوع ویل دورانت و نقش جغرافیا و محل زندگی در خلق و خوی مردم خیلی برام جالب بود انصافا.
مطالبی که برام جالب بود به ترتیب:
رفتار کسانی که از گوگل وارد متمم میشوند متفاوت با کسانی است که از شبکه اجتماعی می آیند
محمدرضا شعبانعلی ساعت خوابش زیاد شده و الان ۴ ساعت شده
محمد رضا ورزش و پیاده روی رو به سبک زندگیش اضافه (خیلی خوشحالم کرد)
کسی که خودش محتوای دیجیتال تولید میکنه کتاب رو بیشتر ترجیح میده و توصیه میکنه تا مطالعه آنلاین
محمدرضا هم از نرم افزار podcast addict استفاده میکنه
اینکه استفان کاوی توی لیست کسانی بود که محمدرضا دنبال میکرد برام جالب بود (خدا بیامرزدش)
و خیلی چیزهای دیگه یاد گرفتم . آقای شعبانعلی اگر امکانش هست پادکستهایی که دنبال میکنید بهمون معرفی میکنید مثل کتابهایی که معرفی میکنید باور کنید همه پادکستهای متمم و شما را بیش از ۲ بار گوش دادم. پادکست اگه انگلیسی باشه هم میشه ازش یاد گرفت و هم برای تقویت زبان خوبه. من فقط پادکستهای TED Radio Hour را دنبال کنم که خیلی جالبه ولی اگر موارد دیگری هم هست خوشحال میشم شما یا دوستان بفرمایید. به قول یاور مشیرفر – متشکرم 🙂
“دوست خوبم میثم نوایی ”
محمد رضا در خیلی از ارجاعاتی که به اشخاص داری انها را دوستان خود خطاب میکنی
سوالی که دارم این است که این دوستی ها از قبل بوده و مثلا این مصاحبه حاصل دوستی قبلی است یا اینکه پس از این مصاحبه دوستی برقرار شده
معمولا من وقتی از قبل دوست هستم مینویسم:
فرصتی دست داد تا در خدمت دوست خوبم…
وقتی تازه دوست میشم مینویسم:
این افتخار را داشتم تا خدمت …. باشم.
😉
ممنون محمد رضا که ما رو در جریان ضبط این گفتگو قرار دادی .
با وجود اینکه تقریبا چیزی توی فایل نبود که قبلا ازت نشنیده یا نخونده باشم، بازم دوستش داشتم. به نظرم میخواستی دلمونو بسوزونی و باعث شدی حال و هوای یه رادیو مذاکره جدید به سرمون بزنه 🙂
راستی تا حالا در مورد بحث جبر جغرافیایی انقدر قانع نشده بودم! (مثال ماهی و خرگوش ).
پی نوشت نامربوط : اینجا هم میخواستم یک پی نوشت در مورد قول و قرار پیاده روی با یکی از دوستان(که میدونم این کامنت رو میخونه) بنویسم ولی بخاطر اینکه اون دوستم عذاب وجدان نگیره ننوشتم!
به قول مولوی:
“در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد”
ممنون که ما رو هم شریک کردی تو گوش دادن به صحبتهات اتفاقا خلاصه به خیلی چیزا توش اشاره کردی.
منم این با مشکل مطالعه از طریق وب و لینکایی که هی آدم رو به جاهای مختلف راهنمایی می کنن درگیرم و واقعا تلاش می کنم که حواسمو پرت نکنن. سخته آدم وسوسه نشه. یعنی اگه ۱۰ صفحه کتاب کاغذی رو تو تایم خاصی مطالعه می کنی، همون میزان مطلب ممکنه دو سه برابر زمان ببره.
راستی من بی صبرانه منتظر قسمت های بعدی”موضع گیری در فضای دیجیتال” هستم. البته هنر کامت نویسی بی ارتباط نبود. اما اون با ساختار خاصی داشت پیش می رفت که میشه گفت ریشه ای تر و از اساس، اصل مسئله رو بررسی می کرد.
فایل صوتیِ خیلی خوبی بود. از دیجیکالاییهایی عزیز و همینطور محمدرضای عزیز که وقت گذاشتن و این گفتگو رو انجام دادن تشکر میکنم.
البته اونقدر مطالب پراکندهای در این گفتگو مطرح شد که یه مقدار جمعبندی اون برای من سخت هست.
چون یه بخش کوچکی از این گفتگو به بحث تسلط کلامی و اهمیت بسیار بالای اون در مذاکره مربوط بود، یه موردی هست که دوست داشتم بابتش اینجا ازتون تشکر کنم. اون هم تمرینی که توی کانال مذاکره تحت عنوان «روزهی کلمات» معرفی کرده بودید.
قبلاً هم توی وبلاگم در موردش نوشتم، ولی باید بگم به دلیل علاقهی خاصی که به مهارت تسلط کلامی دارم، انجام این تمرین باعث شد تا بیشتر از گذشته دقت کنم به کلماتی که بیش از اندازه در حرفها و گفتگوهام ازشون استفاده میکنم.
چون قبلاً همیشه فقط دنبال این بودم که ببینم چه کلمات و ترکیبات خوبی هستن که من میتونم توی حرفهام و نوشتههام ازشون استفاده کنم و اونها رو یادداشت کنم و بهکار ببرم تا به این شکل دامنهی لغات فعالم رو افزایش بدهم.
ولی تمرین روزهی کلمات چیز جدیدی که برام داشت این بود که کمکم موقع حرف زدن و یا نوشتن میدیدم که من یه سری از کلمات و اصطلاحات رو بیش از اندازه به کار میبرم.
به طور مثال من خیلی از لغاتی مثل «رسماً»، «عملاً» «بهرغم» و «علیالقاعده» استفاده میکنم. برای همین پیدا کردن و استفاده از جایگزینهایی برای این کلمات به نظرم باعث میشه هم صحبت کردنم از یکنواختی خارج بشه و هم اینکه موقع استفاده از چنین کلماتی اگه معادلهای اونها رو در ذهنم داشته باشم، دست بازتری در انتخاب کردن داشته باشم.
پینوشت کاملاً نامربوط: نمیدونم حذف این قلب قرمز خوشگله زیر کامنتها عمدی بوده یا غیرعمدی، موقت هست یا دائمی، تست A هست یا تست B، … 😉
ولی بههر حال اینکه حذف شده و نیست به نظرم خوبه. اینجوری یه جورایی حرفهای خوب و دوستداشتنی همهی بچهها فارغ از تعداد لایکهایی که قبلاً میگرفتن، دیده و خونده میشه.
تنها بدیش اینه که یه جورایی با نبود این قلب، جلوی ابراز احساساتمون گرفته شده.
کلاً ما همیشه تشنه ی شنیدن حرفها و تجربه های خوب و آموزنده ی محمدرضای عزیز – چه با تکست، چه به صورت صوتی و چه به شکل تصویری – در زمینه های مختلف هستیم و از هر فرصتی، هر شخصی و هر موقعیتی و هر بهانه ای که موجب این اتفاق های خوب بشه، تشکر و قدردانی می کنیم.
از آقای میثم نوایی عزیز و خانم فرشته عزیز هم بابت این مصاحبه ی مفید و دوست داشتنی، خیلی ممنونم و به خاطر یکچنین فعالیتهای مفیدی که در سایتِ خوب دیجی کالا دارن، بهشون تبریک میگم و براشون آرزوی موفقیت های بیشتر دارم.
به نظر میرسید این مصاحبه بیشتر حول محور مذاکره صورت گرفته، اما علاوه بر نکات خوب در زمینه ی مذاکره، نکات آموزنده ی بسیار دیگری هم داشت که در کنار شیوه ی خاصِ صحبت کردن محمدرضای عزیز، شنیدن این فایل رو لذتبخش، اثربخش و آموزنده میکرد؛
نه تنها برای ما متممی ها، که تقریباً آشنایی دلنشینی با ادبیات محمدرضا، با لحنش، با اندیشه هاش، با دغدغه هاش، با کلمات و مفاهیم و افراد و نکاتی که از اونها حرف میزنه و … داریم، بلکه برای افرادی که مخاطبان دیجی کالا هستند و به این فایل گوش میدن و احتمالاً تازه با او و حرفهای خوب او آشنا میشن.
باز هم ممنون.
متاسفانه مدتیه گوشی من برای ورود به دیجی کالا دسترسی به سایت نمیده. سواد فنی من هم که در حد…هست. اگه دوستان عزیز دلیلش رو حدس میزنن ممنون میشم بگن. امیدوارم دسترسی پیدا کنم و گوش بدم.
پس شاید این کانال(و پست آخر فعلیش که همین فایل صوتیاه) هم برات جالب باشه:
https://t.me/sharifnegotiation/140
از بس همه می دانند من دنبال فایل صوتی محمدرضا هستم ساعت ۶ صبح، پیامش برام از یکی از دوستانم آمد.
همون موقع گوش کردم.
خوب بود مثل همیشه
ولی به نظر من چه تو برنامه رادیو اقتصاد، چه ایرانشهر، چه اینجا
مجری ها سوال های خوبی نمی پرسن. (خداییش دیجی مگ نسبتا کیفیت سوال ها بهتر بود)
ولی وقتی خود محمدرضا یک فایل پر می کنه میدونه چیو کجا و با چه نظمی بگه.
سوال های بزرگ نمی پرسند. سوال های دغدغه آفرین نمی پرسند. سوالی که اگر مخاطب محمدرضا را نشناسه، بعد از این فایل بره ببینه این آدم کیه را نمی پرسن.
مثل این میمونه که یک نفر برنامه نویس حرفه ایه (معمولا برنامه نویس های حرفه ای خیلی سریع هم تایپ می کنند) بهش بگن تایپت چقدر خوبه بیا این یک صفحه را هم تایپ کن.
به هر حال ممنون که وقت گذاشتی، کلی مطلب هم یاد گرفتیم.