این جملات روزولت، ارزش آن را دارد که به دعای صبحگاهی پیشگامان و کارآفرینان، تبدیل شود:
اعتبار و احترام، متعلق به کسانی است که در میدان عمل میکوشند. آنهایی که چهره شان با خیسی عرق، با آلودگی غبار و با خون زخم ها پوشیده میشود. آنها که با پشتکار، تلاش میکنند. آنها که بارها و بارها کم می آورند یا خطا میکنند چرا که هیچ کوششی بدون خطا نخواهد بود.
ولی آن کس که خود و توانش را برای یک حرکت ارزشمند، هزینه میکند،
اوست که در صورت موفقیت، لذت پیروزی را می چشد و حتی اگر شکست بخورد، حداقل شجاعانه شکست خورده است.
چنین فردی را هرگز نباید با ترسوهای خونسردی که هرگز نه طعم شکست را چشیده اند و نه طعم پیروزی، مقایسه کرد…
این جملات را در Top Dog خواندم. کتابی که به زودی به صورت صوتی در TrustZone ارائه خواهم کرد…
حالم خوب شد
ببخشید سلام یادم رفت،این جملات حالمو خوب کرد.نمیدونم من بخش مطالب کمتر خوانده شده رو بیشتر دوست دارم
حق با شماست , این جملات روزولت، ارزش آن را دارد که به دعای صبحگاهی پیشگامان و کارآفرینان، تبدیل شود.
محمد رضا جان سلام
در این مورد میتونم بگم ،همه ما (بخصوص ما ایرانیان)این جملات رو میدونیم ،میخونیم و گاها درس میدیم.اما چند در صد از ما به این صحبت ها عمل میکنیم.
من بستنی و چیپس وپفک و قاقالیلی (اینرو با افتخار میگم )فروختم ، برنامه نویسی حرفه ای انجام دادم ،تدریس هم کردم و حالا به شغل بازاریابی و فروش علاقمند شدم.شمایی که فرمودید “اعتبار و احترام، متعلق به کسانی است که در میدان عمل میکوشند. آنهایی که چهره شان با خیسی عرق، با آلودگی غبار و با خون زخم ها پوشیده میشود. آنها که با پشتکار، تلاش میکنند. آنها که بارها و بارها کم می آورند یا خطا میکنند چرا که هیچ کوششی بدون خطا نخواهد بود.” آیا این کار من اشتباهه ؟.من دوست داشتم تمام کارهایی رو که با توجه به برهه زمانیم بوده تجربه کنم و شغل مورد علاقم رو پیدا کنم.
دوستام میگن از این شاخه به اون شاخه میپرم.اما کسانی اینرو به من میگن که هیچ تلاشی تو زندگیشون نکردن و فقط از کتابهای مدیریتی چند تا اصطلاح یاد گرفتند و از کتابهای فروش و بازاریابی و مذاکره فقط WIN WIN رو بلدن.دوست دارم نظر شما و بقیه دوستان رو بدونم.
بدرود
اوست که در صورت موفقیت، لذت پیروزی را می چشد و حتی اگر شکست بخورد، حداقل شجاعانه شکست خورده است.
چنین فردی را هرگز نباید با ترسوهای خونسردی که هرگز نه طعم شکست را چشیده اند و نه طعم پیروزی، مقایسه کرد…
این جمله رو باید سرلوحهُ موفقیت نوشت.
سلام محمدرضای عزیز
اول یه اعترافی کنم،میشه گفت تمام دوستانم از خودم بزرگترن ولی نمیدونم چرا برام یکم سخته که شمارو به اسم کوچیک صدا کنم یا بنویسم،این جملات،منو یاد مسابقه احسان لشکری انداخت تو المپیک نمیدونم دیدی یا نه،تو یکی از مبارزه هاش دهنش طوری آسیب دید که همینطور ازش خون میچکید،خیس عرق بود و نفس زنان روی توشک نشسته بود و درنهایت برنده ی مسابقه شد،برام جالب بود با این که حریفش عمدا زده بود ولی هیچ اعتراضی هم نکرد و من فهمیدم برای رسیدن به هدف شاید لازم باشه به خاک و خون هم کشیده شی و دم نزنی
یک پیشنهاد
« تحت عنوان آرزوهای مردم سرزمین من»
همه ی آدم ها یه سری آرزو ها ورویاها دارن ،شاید برخی آرزوها ورویاها شخصی باشن،اما برخی از اونها ویا شاید بهتر باشه بگم بیشتر اونها ،اگر به نظر ما ،شخصی باشن،بازهم به مردم واطرافیان ما بر میگردن ،واگر واقعی بشن وتحقق پیدا کنن ،کسان دیگری هم هستند که سود ومنفعتی از رویا وآرزوی ما خواهند برد.
نمونه ش همین رویای شما که داره تحقق پیدا میکنه .وامیدوارم به بهترین شکل ممکن این اتفاق بیفته.
پیشنهاد من این هست که:طی دوره های سفر از جهنمی که برگزار میکنید ویا حتی در سایت ،از دوستان وهمراهان خودتون ،در خصوص رویاها وآرزوها واهدافشون بپرسید ،هر چند یک بار در کافه آنلاین چنین موضوعی مطرح شد ،اما صحبت اساسی حول این محور صورت نگرفت .شاید به این دلیل که خیلی از ما ها از اینکه دیگران از آرزوهای ما با خبر بشن واز اینکه شاید مورد تمسخر قرار بگیریم یا هر فکر دیگه ای که باعث میشه تا ما حرفی از اونها نزنیم.این اتفاق میفته .
اما اگه به طور غیر مستقیم ،مثلا با پرسیدن این سوال :که شما با داشتن ورسیدن به چه چیزهایی ،دیگه دست به کاری نمیزنید ودوست دارید بعد از اون بنشینید واز داشته های خودتون لذت ببرید؟یا اینکه در ازای داشتن چه چیزی ،دیگه چیزی نخواهید خواست؟.
این طوری تقریبا دیگران راحت تر، از خواسته هاشون حرف میزنن.در این صورت ،ما با آگاهی از خواسته های همدیگه شاید
زودتر از چیزی که فکرش رو میکنیم ، تحقق رویاها وآرزوهای مردم سرزمینمون رو شاهد باشیم.
البته سوال ها میتونن طور دیگه ای هم مطرح بشن وهم اینکه نتیجه گیری های خاص دیگه ای از صحبت های دیگران کرد.
فکر میکنم این ایده میتونه به شکل یک محصول برای فروشگاه هم در بیاد
امیدوارم تونسته باشم چیزی که در ذهن داشتم رو به خوبی تفهیم کرده باشم.
من خیلی سخت میتونم از ایده هام حرف بزنم ،امیدوارم دیگران این طور نباشن!
راستی که اگر غیر از این باشد
مرگ بر چنان زندگی بسی شرافت دارد…
سلام استاد اين كار شما رو خيلي دوست دارم اينكه قبل از آپلود كردن و فروش محصولات فروشگاه اون رو در چند سطر معرفي ميكنيد يا چند خط از متن كتاب رو مينويسيد تو يه كامنتي هم اينو در خواست كرده بودم مرسي شما بي نظيريد
با ندای عزیز کاملا موافقم 🙂
.
.
واقعا خوش بحال کسی که با همه ی وجودش بچنگه و ببازه و بد بحال کسانی که نجنگیده بازنده اند ..
عالی بود، ممنون
بندورا ت به جای ن تایپ شد.
کلامی که بر می انگیزاند. من را یاد یکی از بندهای خود کارامدی بندورا انداخت. اغوا(ترغیب-اقناع)ی کلامی بتدورا!