میتوانی از روبرو شدن با واقعیت اجتناب کنی.
اما نمیتوانی از روبرو شدن با نتیجهی روبرو نشدن با واقعیت اجتناب کنی.
آین رند
میتوانی از روبرو شدن با واقعیت اجتناب کنی.
اما نمیتوانی از روبرو شدن با نتیجهی روبرو نشدن با واقعیت اجتناب کنی.
آین رند
سلام آقای امینی ممنون از شما
میخواهم به سعید فله گری بگویم دری که تو امروز در جمع ما باز کردی تا به حال حداقل برای من ناگشوده بود. من در جریان هیچ کدام از چیزهایی که گفتی نیستم اما اگر هم بودم امروز در جریان یک چیز مهمتر قرار گرفتم. اینکه تو شجاعتی داری که بین ما مثال زدنی ست.
دوست من، خوشحالم برای راهی که آغاز کردی و بدان اگر قابل بدانی بدون شک همراه همیم.
این جمله زیبا در ذهن من با یک سخن از استفان کاوی پیوند جالبی خورد :
“اگر یک سر چوب را بلند کنی ، روی اینکه آن سر دیگر چوب حرکت کند یا نه کنترلی نداری .
این قانون فیزیک است . خواه تو بپذیری یا نپذیری” (نقل به مضمون)
براداشتم اینه که من میتوانم انتخاب کنم و یا انتخاب نکنم ، ولی اینکه نتیجه چه خواهد شد دیگه در کنترل من نیست .
و این همون قانون قدیمی کِشت و درو کردن هست .
تحریم کنندگان انتخابات مصداق همین جمله اند.
سلام . من یک دروغ گو هستم . دروغ های زیادی هم گفته ام . از همه کسانی که باعث رنجش آنها هم شده ام معذرت می خواهم .
خصوصا از معلم گرامی .یاور مشیر ، علی کریمی ، و همه عزیزانی که باعث رشد من شدند .
اما این را بدانید که من خودم را در سطح شماها عزیزان نمی دیدم . بدین خاطر بود که دروغ گفتم . پس این را بدانید که دلیل دروغ های من جلب توجه شما عزیزان بوده است .
اشتباه کردم . اما شروع کرده ام به ساختن خودم . به همت شما عزیزان هم نیازمندم .
امید است که مرا ببخشید و باعث رشد صحیح، درست، و هر چه بهتر من شوید .
نبخشید هم مشکلی نیست. بعضی وقت ها آدم باید تاوان(هزینه ) کارش را بپردازد .
این جمله :
میتوانی از روبرو شدن با واقعیت اجتناب کنی.
اما نمیتوانی از روبرو شدن با نتیجهی روبرو نشدن با واقعیت اجتناب کنی.
را کامل درک می کنم .
ممنونم از توجه شما .
سعید جان
من در هیچ سطحی نیستم. فکر نمیکنم که هیچ کدام از دوستانمان هم چنین ادعایی داشته باشند. ما همه اینجا دور شمع محمدرضا جمع شده ایم، فقط برای این که خودمان بودن را بهتر تجربه کنیم.
آنچه برای من مهم است، «سعید فعله گری» است، حتی اگر تمام عمرش دانشگاه ندیده باشد یا حتی یک ساعت هم کار نکرده باشد. باور کن من فقط نگران توأم، نگران آینده ات. من دوست توأم و خودم را موظف به حمایت از تو میدانم.
خوشبختانه هنوز سی ساله نشده ای و هنوز راه درازی برای تعالی داری. قدم اول خودت بودن همین است که خودت را با همه ضعف ها و توانمندی هایت بپذیری.
اگر تو نتوانستی به کامیونیتی ما وارد شوی، من اول از همه تقصیر خودم را می پذیرم، چون نتوانستم خودم را طوری نشان دهم که تو «خودت» باشی.
پس از زین به بعد این راه را با هم میپیماییم.
با مهر و سپاس
یاور
سلام سعید جان شاید تقصیر ما بوده و ما باعث شدیم که تو حقیقت را نگویی. تو هم ما رو ببخش . شاید ما به جای خود واقعی دیگران به مدارک و مدارج و ثروت و رتبه و مقام و سوادش نگاه میکنیم و مسابقه ی نابجایی را شروع کرده بودیم. غافل از اینکه دنیا خیلی بزرگه و برای همه جا به اندازه کافی هست و همه میتوانند راضی باشند.
با عرض پوزش از دوستان
فواد جان سلام
شاید این کامنت یکی از آن نمونه های است که برایت گفتم : مدل ذهنیت شما متفاوت و به این دلیل قابل احترام و دوست داشتنی . از زاویه دیگر با عینک دیگر و پاسخ ارزشمند .