دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

داستان شگفت برابری

دوست آنلاینی داشتم به نام سمانه که وبلاگی داشت به نام samane2007. امروز نه سمانه را میدانم که کجاست و نه آن وبلاگ وجود دارد. پستی نوشته بود به نام برابری. من آن متن را اینجا میگذارم. نمیگویم درست است یا غلط. اما فکر میکنم دعوتی است به اندیشیدن. همین هم کم نیست…

(بعداً به من گفتند که این متن ظاهراً به خانم نفیسه مرشدزاده متعلق است. لطفاً اگر کسی از منبع اطمینان دارد بنویسد).

 

ما به مردها گفتیم: می خواهیم مثل شما باشیم. مردها گفتند: حالا که این قدر اصرار می کنید، قبول ! و آن موقع، ما نفهمیدیم چه شد که مردها ناگهان این قدر مهربان شدند.

وقتی به خود آمدیم، عین آن ها شده بودیم. کیف چرمی یا سامسونت داشتیم و اوراقی که باید به اش رسیدگی می کردیم و دسته چک و حساب کتاب هایی که مهم بودند.. با رئیس دعوایمان می شد و اخم و تَخم اش را می آوردیم خانه سر بچه ها خالی می کردیم. ماشین ما هم خراب می شد، قسط وام های ما هم دیر می شد. دیگر با هم مو نمی زدیم. آن ها به وعده شان عمل کرده بودند و به ما خوشبختی های بی پایان یک مرد را بخشیده بودند. همة کارهایمان مثل آن ها شده بود فقط، نه! خدای من! سلاح نفیس اجدادی که نسل به نسل به ما رسیده بود، در جیب هایمان نبود. شمشیر دسته طلا؟ تپانچة ماشه نقره ای؟ چاقوی غلاف فلزی؟ نه! ما پنبه ای که با آن سر مردها را می بریدیم، گم کرده بودیم. همان ارثیه ای که هر مادری به دخترش می داد و خیالش جمع بود تا این هست، سر مردش سوار است. آن گلولة الیافی لطیفی که قدیمی ها به اش می گفتند عشق، یک جایی توی راه از دستمان افتاده بود. یا اگر به تئوری توطئه معتقد باشیم، مردها با سیاست درهای باز نابودش کرده بودند. حالا ما و مردها روبه روی هم بودیم. در دوئلی ناجوانمردانه. و مهارتی که با آن مردهای تنومند را به زانو درمی آوردیم، در عضله های روحمان جاری نبود.

سال ها بود حسودی شان می شد. چشم نداشتند ببینند فقط ما می توانیم با ذوقی کودکانه به چیزهای کوچک عشق بورزیم. فقط و فقط ما بودیم که بلد بودیم در معامله ای که پایاپای نبود، شرکت کنیم. می توانستیم بدهیم و نگیریم. ببخشیم و از خودِ بخشیدن کیف کنیم. بی حساب و کتاب دوست بداریم. در هستی، عناصر ریزی بودند که مردها با چشم مسلح هم نمی دیدند و ما می دیدیم. زنانگی فقط مهارت آراستن و فریفتن نبود و آن قدیم ها بعضی از ما این را می دانستیم. مادربزرگ من زیبایی زن بودن را می دانست. وقتی زنی از شوهرش از بی ملاحظگی ها و درشتی های شوهرش شکایت داشت و هق هق گریه می کرد، مادر بزرگ خیلی آرام می گفت: مرد است دیگر، نمی فهمد. مردها نمی فهمند. از مرد بودن مثل عیبی حرف می زد که قابل برطرف شدن نیست. مادربزرگ می دانست مردها از بخشی از حقایق هستی محروم اند. لمس لطافت در جهان، در انحصار جنس دوم است و ذات جهان لطیف است.

مادربزرگ می گفت کار زن ها با خدا آسونه. مردها از راه سخت باید بروند. راه میان بری بود که زن ها آدرسش را داشتند و یک راست می رفت نزدیک خدا. شاید این آدرس را هم همراه سلاح قدیمی مان گم کردیم.

به هر حال، ما الان اینجاییم و داریم از خوشبختی خفه می شویم. رئیس شرکت به مان بن فروشگاه سپه داده و ما خیلی احساس شخصیت می کنیم. ده تا نایلون پر از روغن و شامپو و وایتکس و شیشه شور و کنسرو و رب و ماکارونی خریده ایم و داریم به زحمت نایلون ها را می بریم و با بقیة همکارهای شرکت که آن ها هم بن داشته اند و خوشبختی، داریم غیبت رئیس کارگزینی را می کنیم و ادای منشی قسمت بایگانی را درمی آوریم و بلندبلند می خندیم و بارهایمان را می کشیم سمت خانه. چقدر مادربزرگ بدبخت بود که در آن خانه می شست و می پخت. حیف که زنده نماند ببیند ما به چه آزادی شیرینی دست یافتیم. ما چقدر رشد کردیم.

افتخارآمیز است که ما الان، هم راننده اتوبوس هستیم هم ترشی می اندازیم. مهندس معدن هستیم و مربای انجیرمان هم حرف ندارد. هورا ما هر روز تواناتر می شویم. مردها مهارت جمع بستن ما را خیلی تجلیل می کنند. ما می توانیم همه کار را با همه کار انجام دهیم. وقتی مردها به زحمت بلدند تعادل خودشان را ایستاده توی اتوبوس حفظ کنند، ما با یک دست دست بچه را می گیریم با دست دیگر خریدها را، گوشی موبایل بین گردن و شانه، کارهای اداره را راست و ریس می کنیم. افتخارآمیز است.

دستاورد بزرگی است این که مثل هم شده ایم. فقط معلوم نیست به چه دلیل گنگی، یکی مان شب توی رختخواب مثل کنده ای چوب راحت می خوابد و آن یکی مدام غلت می زند، چون دست و پاهایش درد می کنند. چون صورت اشک آلود بچه ای می آید پیش چشمش. بچه تا ساعت پنج مانده توی مهد کودک. همه رفته اند، سرایدار مجبور شده بعد از رفتن مربی ها او را ببرد پیش بچه های خودش. نیمة گمشده شب ها خواب ندارد. می افتد به جان زن. مرد اما راحت است، خودش است. نیمة دیگری ندارد. زن گیج و خسته تا صبح بین کسی که شده و کسی که بود، دست و پا می زند.

مادربزرگ سنت زده و عقب افتادة من کجا می توانست شکوه این پیروزی مدرن را درک کند؟ ما به همة حق و حقوقمان رسیده ایم.زنده باد تساوی!

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


111 نظر بر روی پست “داستان شگفت برابری

  • نفیسه گفت:

    من هم کامنت ها رو خوندم، به نظرم همون طور که ساغر عزیز گفتن، خانمی که این متن رو نوشتن حالت گذار فرهنگی رو توصیف می کنن، حالتی که زن مسئولیت های اجتماعی رو به عهده گرفته ولی مسئولیت های سنتیش اندکی هم کم نشده. به نظر من حل این مشکلات با گذشت زمان، آگاه کردن جامعه و مخصوصاً مردان و آموزش های فرهنگی برای پذیرش مقتضیات جامعه مدرن، امکان پذیر است نه با خانه نشین شدن و برگشتن به دوران مادربزرگ هایمان .
    همان طور که یکی از دوستان نوشته بودند، شما اگر پای صحبت مادربزرگ ها بنشینید ، می بینید نارضایتی از زندگی ای که داشتند در صحبت هایشان موج می زند که حتی مادرانمان یا ما که در حال گذار فرهنگی می باشیم میزان رضایت از زندگی خیلی بالاتری داریم. در گذشته به دلیل عدم استقلال مالی زنان، ظلم فراوانی از طرف خانواده و مخصوصاً همسر به آنها روا می شده است، اگر همسرشان هر رفتار غیر انسانی ای با آنان می داشته، به دلیل عدم استقلال مالی ، اصلاً فکر جدائی هم به ذهنشان خطور نمی کرد، و مجبور بودند همه ناملایمات اخلاقی همسرشان را بپذیرند، (نه اینکه عاشقش بودند).
    اما ورود بشر به عرصه تکنولوژی، روبکرد بسیار مثبتی بر زندگی زنان داشت، فکری شدن کارها و از بین رفتن تدریجی کارهای یدی باعث شد زنان هم توانائی حضور در جامعه را بدست آورند. از طرف دیگر کار خانه یا به اصطلاح شغل خانه داری با بوجود آمدن دستگاه های کمک کننده مثل ماشین لباس شوئی، ظرف شوئی، زودپز و … بسیار سبک شده و کم کم معنی قدیمی خود را از دست داد. مردها نیز با از بین رفتن شغل های بدنی، و همین طور چون دیگر لازم نبود بار اقتصادی خانه را به تنهائی به دوش بکشند، بسیار لطیف تر شدند، طوری که در تربیت و نگهداری کودکان، نقشی همانند نقش زن را داشتند، کم شدن تعداد کودکان به دلیل فراگیر شدن روش های ضد بارداری کم شد و زن و مرد به هم شبیه تر شدند، و این لازمه جهان تکنولژیکی است که شباهت های بین زن و مرد بسیار اساسی تر از تفاوت های آنهاست.
    برخی دوستان اظهار می کنند که وظیفه اصلی زن، مادری و همسری است، من می خواهم از آنها بپرسم که آیا وظیفه اصلی مرد پدری و همسری نیست؟ و آیا به این بهانه می توان از ورود مردان به جامعه و استقلال آنها جلوگیری کرد؟ اتفاقاً روانشناسی جدید بیان می کند که بعد از سن شیرخوارگی، بهترین تربیتی که برای کودک وجود دارد این است که به همان میزان از ساعاتی که کودک با مادرش می گذراند با پدر نیز بگذراند و به هیچ وجه بار اصلی تربیت کودک را بر عهده زن نمی داند. در مورد وظایف همسری نیز به همان میزان که زن برای همسرش وقت می گذراد، همسرش هم همان مقدار وقت و انرژی باید نصیب زن گرداند و نمی توان مثل قدیمی ها گفت کار اصلی زن شوهر داری است و کار اصلی مرد فتح دنیا و این گونه زن را به موجود خانگی تبدیل کرد.
    ولی در مورد مشکلاتی که این خانم در این متن مطرح کرده، اولین راه حل گذشت زمان است. وقتی مردان کم کم با جامعه مدرن آشنا شوند ، درک می کنند که وقتی یک زن تحصیل کرده دارند که دوشادوش آنان کار کرده و در پیشبرد جامعه و امرار معاش خانواده موثر است، باید نیمی از وظایف خانه داری و بچه داری را که در گذشته فقط به عهده زن بود، بر دوش بکشند. همچنین کم کم باید باور کنند که در کارهای غیر جسمی، به طور کل بالاتر از زنان نیستند و این برتری چندین هزار ساله خود را فراموش کنند . همچنین جامعه و حکومت برای تسریع این گذار، می تواند در این راستا،قانونگزاری های جدید و کارهای فرهنگی ببسیاری بکند، یاد دارم چند وقت پیش خواندم که در ژاپن یک شبکه تلویزیونی اختصاص دارد به توانمند سازی زنان که فیلم های اوشین، هانیکو ، معلم جزیره و بسیاری از فیلم هایی که صداو سیمای ایران هم از خریدارانش بوده از آن شبکه پخش می شده و هدف این فیلم ها هم این بوده که با نشان دادن سرگذشت زن هایی که با وجود طرز فکر های سنتی تونستن در جامعه رشد کنن ، زنان رو برای ورود جامعه مدرن، توانمند کنن. اما در مورد اینکه نوشته بودن زن با ورود با جامعه اعصابش خورد می شه و سر بچه هاش خالی می کنه این حرف چندان از روی منطق زده نشده، زن یا مردی که مدیریت خشم بلد نباشد، ، بالاخره مشکلی تو زندگیش پیدا می کند که سر بچه هاش خالی کند و برعکس و این صحبت اصلاً به جنسیت و کار و .. مربوط نمی شود.

    • نفیسه گفت:

      یک نکته رو فراموش کردم که بگویم و آن اینکه بعضی دوستان اظهار می کنند که برخی زنان با اینکه کار می کنند، به طور مستقیم در امرار معاش خانواده نقش ندارند و با این اوصاف، کاستن از وظایف سنتی آنان، عادلانه نیست.
      در پاسخ به این دوستان می خواستم ذکر کنم که همان طور که می دانند، پولی که زن در می آورد ولو غیر مستقیم، ناچاراً به سفره خانواده و آینده آن وارد می شود چون خروجی دیگری نداردو ولی اینکه چرا این پول گاهاً به صورت مستقیم وارد نمی شود این است که قوانین ایران متأسفانه در حق زنان شاغل، اجحاف کرده. از طرفی ارث زن نصف است ( حالا دیه و مسائل خاص را در نظر نمی گیرم) و مهریه که امتیازی است که به جبران آن به زن داده شده، به خاطر برخی مسائل حقوقی، تقریباً ضمانت اجرائی ندارد. بگذریم که در حالت عادی، زنان از حقوق انسانی خود نیز از نظر قانون، بهره مند نیستند و این مسائل باعث عدم امنیت در زنان شده و تصمیم می گیرند حداقل از قانون نفقه که آن هم ضمانت اجرائی ندارد ولی دست به نقد است به نفع خود استفاده کنند. از همین جا اعلام م یکنند اگر مردها زیر بار شرایط برابر بروند، بعنی الان که قانون ارث قابل اصلاح نیست، مهریه را به جبران آن، تمام و کمال به زن بپردازند، همچنین حقوق انسانی زن را تحت عنوان شرایط ضمن عقد امضا کنند، صادقانه زنان همه درآمد خود را به طور مستقیم در سفره خانواده خواهند آورد.

  • ساغر گفت:

    تمام کامنت ها رو خوندم چون برام خیلی مهم بود.
    اگه اشتباه نکنم این متن رو چند سال پیش خونده بودم و کامنتی بلند هم در نقدش نوشته بودم. تنها چیزی که از کامنتم به خاظر دارم و هنوز هم قبولش دارم اینه که این خصوصیات دوران گذاره و وضعیت زنان و طبعا جامعه بسیار بهتر خواهد شد. چند ده سال ناقابل از غرب عقب هستیم، زنان غربی این روزهای ما رو چشیدن، در برخی قسمت ها از ما کمتر سختی کشیدند بخاطر کمرنگ تر بودن آموزه های مذهبی ضد زن و در برخی جنبه ها بیشتر، بخاطر اولین بودن. من از این لحاظ خوشبینم، اگرچه شاید به من و هم سن و سالانم چیز زیادی از شادمانی آینده نرسه، اما نسل های بعدی کمتر و کمتر مشکل خواهند داشت.
    می تونم بگم با نود درصد این متن همدلی ندارم. این از اون دست متن هاییه که خشونت مردانه علیه زنان رو در قالب کلمات لطیف می ریزن و با پنبه سر می برن، فکر می کنم کامنتِ متینِ ” فهیمه دی ۷, ۱۳۹۲ در ۱۱:۰۴ ب.ظ” نقد خوبی بود همچنین بعضی نکات خوب شهرزاد. کل این متن می خواد بگه زنان جنسیتشون رو فراموش کردن در صورتی که این واقعیت نداره، زنان از کلیشه های جنسیتی خارج میشن و قدرت جنسیتی شون رو به دست میارن. این ویدیو نکات خوبی در این رابطه داره:
    http://www.ted.com/talks/helen_fisher_tells_us_why_we_love_cheat.html

    من عمیقا معتقدم وجود زنان برای پیشبرد اهداف اومانیستی ضروریه و می تونم بگم روحیه ی زنانه می تونه مهم ترین نقش رو در دنیای جدید بازی کنه. با این حال این باعث نمیشه که طبیعت کور رو بخاطر زن بودنم سرزنش نکنم -و چقدر مضحکه سرزنش یک وجود بی شعور و بی هدف-.

  • فاطمه گفت:

    خیلی زیبا بود،خیلی قابل تامل بود،ولی من میخوام تو جامعه هم باشم.

  • مریم گفت:

    چند روز پیش داشتم به موضوعی فکر میکردم که بی ربط به بحث مطرح شده نیست. مجری برنامه “سمت نو” سوالی رو مطرح کرد: آیا زن ها همیشه باید بین وظایفشون در خونه و پیشرفت اجتماعی یکی رو انتخاب بکنن؟
    البته من اون برنامه رو ندیدم و کلا نظرات کارشناسی در این مورد رو نمیدونم. ولی با خودم فکر می کردم که فرض کنیم زن ها باید کاملا حق انتخاب داشته باشند. یا در منزل باشند و به امور خانه و بچه ها و همسر رسیدگی بکنند و یا به کار در اجتماع بپردازند و امور خانه را هم اگه دوست دشتن خودشون و یا باکمک شخص سومی انجام دهند. در این حالت آیا مردها نباید حق انتخاب داشته باشند؟ شاید مردی بخواهد به جای کار بیرون از منزل، در خانه بماند و به امور خانه رسیدگی کند. اگر این طرز فکر که مردها مسئولیت اداره اقتصادی زندگی را دارند از حالت یک قانون در بیاید و به صورت اختیاری باشد، شاید مردهایی باشند که ترجیح بدهند همسرشان بیرون از منزل کار کند، البته در صورت تمایل، و آن ها کار در منزل را انتخاب کنند. آیا ما زن ها این را می پذیریم که نان آور خانه باشیم، ولو این که در این مسیر بسیار پیشرفت کنیم و به جایگاه های اجتماعی بسیار بالایی برسیم.
    به نظر من، به عنوان یک زن شاغل، اگر زن باید کاملا مخیر باشد، مرد هم باید بتواند انتخاب کند. و نباید موظف به انجام کاری باشد. و فکر می کنم ما زن ها در کنار این مسئله که حتما حتما باید به دنبال احقاق حقوق تضییع شده خود باشیم، نباید آرامش و امنیتی که از این قانون ” مسئولیت اداره زندگی به عهده مرد است و نه زن” نصیبمان شده را فراموش کنیم. بنابراین بهتره منصفانه و همه جانبه بیندیشیم تا در احقاق حقوقمان دچار اشتباه نشویم.

  • پگاه گفت:

    نمی دونم مشکل چیه ؟؟؟مشکل از کامنته یا کامنتگذار یا از اون طرف ..که کامنتهای من با تاخیر زیاد نمایش داده میشه این پست هم یک نمونش دو تا کامنتی که خب نمی دونم کی منتشرخواهد شد؟؟!!!

  • محمود گفت:

    نمي دانم جاقحطي بود
    که گذرت افتاد
    به سرزمين سيب هاي سرد سربي
    همانجا كه اول
    آب پاكي را ريختند روي دست ات
    كه تو هنوز به دنيا نیامده ای*
    بعد براي اينكه بدت نيايد
    به اندازه چند شتر
    از اجناس بنجل شان
    بارت كردند تا خوشحال شوی
    اصلا يك نگاه به خودت بكن
    ببین چقدر مدالهاي حلبي آويزان ات كرده اند
    اما اصلا حواس ات نيست كمرت را خم كرده اند
    تا فقط چند سال زودتر مستمري بگيري…
    حقوق “برابري” را هم به حسابت ريختند
    تا هر روز صبح تا شب سوهانت بزنند
    و تو دلت خوش باشد كه جيب ات كمي خالي نيست…
    نمي گويم سيب سرخ حق ات نبود
    اصلن خودم حاضرم هزار تايش را هرسال برايت غرس كنم
    اما عزيزم چرا سيبي را گاز می زني
    كه كرم هاي سیری ناپذیر سرمايه داري
    قبلا برایت مزه مزه کرده اند…
    راستي يادش بخير مادربزرگمان
    كه سرزمين بي پايان”مادري”
    براي پادشاهي اش كافي بود…

    (*شعار فمينيزم : “زن به دنيا نمي آيد، زن ساخته مي شود”)

  • مینا رسولی گفت:

    اومدم راجع به این موضوع بنویسم، دیدم از حد یه کامنت خیلی فراتر رفت و دیگه اسمش کامنت نشد و کلا دیگه متن رو منتقل نکردم! اما در هر صورت به نظر میاد اینکه بخوایم خودمون رو و شرایطمون رو با مادربزرگ‌هامون بسنجیم، مقایسه درستی نباشه و تصور اینکه ما هنوز مثل مادربزرگ‌هامون فکر کنیم و زندگی کنیم، تصورش نه واقعی و نه درسته؟! شما خودتون کمی فکر کنید! می پذیرید؟؟
    زنان از خود چه می‌دانند و مرد چگونه تعریف می‌‌شود و کودک انسانی چگونه موجودی است؟
    مردان از خود چه می‌دانند و زن چگونه تعریف می‌شود و کودک انسانی چگونه موجودی است؟
    چه جوابی برای این سوالات داریم؟
    “هویت اجتماعی زن” چطور تعریف میشه؟
    چقدر در معرض قضاوت جامعه هستیم و چقدر در پی برآورده کردن خواسته‌های جامعه از خودمون می‌گذریم ولو اینکه در پایان مسابقه خودمون رو یه جایی جا گذاشته باشیم؟
    آیا داریم راههای متفاوتی رو تجربه می کنیم یا همه از یک راه می ریم؟
    “احساس رضایت” چطور تعریف میشه؟
    آیا اکثریت زنان کشور ما شاغل هستند؟
    هدف ما از حضور در اجتماع، به عنوان زن، چیه؟
    آیا ما خودمون ازخودمون به عنوان یک زن، تعریفی داریم یا این تعریف رو از بیرون دریافت می‌کنیم؟
    آیا خودمون به عنوان زن، جامعه زنان رو قبول داریم؟ آیا مهربانیم با همدیگه؟
    در ذهن ما زنان، چه می گذرد؟ زیبایی؟ دانایی؟ تفکر؟ اعتماد به نفس؟ عزت نفس؟ تحصیل؟ شغل؟ ازدواج؟ قدرت؟ انتقام؟ …کدام یک از این موارد بر دیگری ارجح‌تر است یا در جامعه ما رواج بیشتری دارد؟
    من این سوالات رو تنها در مورد خودم از خودم می‌پرسم و به جوابهای خودم فکر میکنم. اما طعم زندگی رو فراموش نمی کنم، طعمی از همه مزه ها! و ازش لذت می برم.

  • فهیمه گفت:

    سلام استاد

    با تشکر از متنی که گذاشتید به قول خودتون حد اقل باعث میشه روی این موضوع فکر کنیم. خیلی از مواردی که در این متن مطرح شده مثل (با رئیس دعوایمان می شد و اخم و تَخم اش را می آوردیم خانه سر بچه ها خالی می کردیم.) مواردی هستند که به بحث زن و مرد بودن ارتباط پیدا نمیکنه . اینها مشکلاتی هستند که در جامعه ما و وجود دارد برای همون مردان هم درست نیست که بیان خونه و ناراحتیشون رو سر بچه ها خورد کنن، یکی از ابعاد این مسیله عدم توانایی در مدیریت خشم هست که باید روش کار کنیم تا بتونیم خشممون رو مدیریت کنیم، حالا خانم نره سر کار وقتی با شوهرش یا دوستش دعواش شد میاد سر بچه اش خالی میکنه ، پس این مسیله به مشکل دیگه ای برمیگرده و این مشکل باید حل شه . و حتی طرف دیگه قضیه مثل ( می توانستیم بدهیم و نگیریم. ببخشیم و از خودِ بخشیدن کیف کنیم. بی حساب و کتاب دوست بداریم) فراموش نکنیم مادربزرگان ما مجبور بودند که دوست داشته باشند، چاره دیگری نداشتند. مجبور بودند که تنها نان آور خانه را دوست داشته باشند شاید در ظاهر حرفهاشون این طور میبینیم ، اما وقتی بیشتر پای حرفاشون بشینی عدم رضایت رو از زندگی که داشتند کامل احساس میکنیم.
    ولی من هم قبول دارم این وسط یک سری ایرادات هست، ولی برای رفع مشکلی که در گذشته بوده است (نادیده گرفتن زنان در جامعه) قدمی رو به جلو برداشتیم و در هر گام اولیه ای یک سری مشکلات وجود دارد و حالا باید مشکلاتش رو حل کنیم.

  • امید گفت:

    با عرض ادب و ارادت خدمت تمامی دختران سرزمینم**
    برابری زمانی معنا داره که بخواهد مقایسه ای انجام شود. زن نماد لطافت، مهر، عشق، ایثارو زیبائی است. زن موجودی است که هنگام سختی ها، مثل کوه محکم و استوار، حامی و غمخوار خانواده است. قابل انعطاف است و جمع اضداد!! اشک و لبخند، عشق و نفرت، سرسخت و شکننده … تنها یک زن می تواند به عشق عزیزانش با قلبی پر از درد و رنج، لبخند بر لب داشته باشد. دنیای امروز ما کاری کرده که زنان اغلب نقاب بر چهره دارند! و به راحتی نمی توانی به احساسات آنها پی ببری، تا زمانی که دل به او دهی، آنوقت همه وجودش چون آئینه می شود.
    شرایط، نقش انسانها را تعریف می کنه و این ما هستیم که باید نقشمان را اگر درخور و شایسته ما باشد و در راستای هدفی زیبا و متعالی ، به خوبی بازی کنیم، بازی نخوریم و بازی ندهیم!! دیگر فرقی نمی کنه جنس من چی باشه. مهم اینه که وقتی برگشتی و عقب را نگاه کردی لبخندی بزنی و بگویی راه آسانی نبود ولی بخوبی از پسش برآمدم…

    ** دوستانی که در معنای این کلمه ابهام دارند می توانند به دلنوشته محمدرضا در ۱۶ شهریور مراجعه کنند!!!!!

  • عظیمه گفت:

    به یاد صحبت استادم سرکار خانم فاطمه مهاجرانی افتادم که در برنامه انتخاباتی ۹۲، خانم ها را مخاطب قرار دادند که اگر
    Full Profesor هم که باشید… شما “مادر فرزندان” هستید که به انسان ها مهر و عشق می ورزید…
    چه خوب افکار اشتباه بانوان را در امور زندگی و خانواده مورد نقد قرار میدادند.
    نمونه بانوان بسیار موفق در جامعه و خانواده که هرگز جایگاه و مسئولیت خویش را در خانواده نیز به فراموشی نسپردند.

  • سارا گفت:

    زن ها موجودات عجیبی هستند

    از هنگامی که خداوندمشغول خلق کردن زن بود.
    شش روز می گذشت ….
    فرشته ای ظاهر شد و عرض کرد:
    چرا این همه وقت صرف این یکی می فرمایید ؟
    خداوند پاسخ داد:دستور کار او را دیده ای ؟
    او باید کاملا” قابل شستشو باشد، اما پلاستیکی نباشد.
    باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شبمانده کار کند.
    باید دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از
    جایش بلند شد ناپدید شود.
    قلبی داشته باشد که بتواندهمه دردها را، از زانوی خراشیده گرفته تا
    قلب شکسته، درمان کند.
    این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است. باشد فرداتمامش بفرمایید .
    خداوند فرمود:نمی شود !! چیزی نمانده تا کار خلقاین مخلوقی…..
    را که این همه به من نزدیک است،تمام کنم.
    از این پس می تواند هنگام بیماری، خودش را درمان کند، یک خانواده را با
    یک قرص نان سیر کند و یک بچه پنج سال را وادار کنددوش بگیرد.

    فرشته نزدیک شد و به زن دست زد.
    اما ای خداوند، او را خیلی نرم آفریدی .
    بله نرم است، اما او را سخت هم آفریده ام. تصورش راهم نمی توانی بکنی
    که تا چه حد می تواند تحمل کند و زحمت بکشد .

    فرشته پرسید:فکر هم می تواند بکند ؟
    خداوند پاسخ داد:نه تنها فکر می کند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم دارد.
    آن گاه فرشته متوجه چیزی شد و به گونه زن دست زد.
    ای وای، مثل اینکه این نمونه نشتی دارد. به شماگفتم که در این یکی
    زیادی مواد مصرف کرده اید.

    خداوند مخالفت کرد:آن که نشتی نیست، اشک است.
    فرشته پرسید:اشک دیگر چیست ؟
    خداوند گفت:اشک وسیله ای است برای ابراز شادی،اندوه، درد، نا امیدی،
    تنهایی، سوگ و غرورش.
    فرشته متاثر شد.

    شما نابغه اید ای خداوند، شما فکر همه چیز را کردهاید
    چون زن ها “واقعا” حیرت انگیزند.
    زن ها قدرتی دارند که مردان را متحیر می کنند.
    همواره بچه ها را به دندان می کشند.
    سختی ها را بهتر تحمل می کنند.
    بار زندگی را به دوش می کشند،
    ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه می پراکنند.
    وقتی می خواهند جیغ بزنند، با لبخند می زنند.
    وقتی می خواهند گریه کنند، آواز می خوانند.
    وقتی خوشحالند گریه می کنند..
    و وقتی عصبانی اند می خندند.
    برای آنچه باور دارند می جنگند.
    در مقابل بی عدالتی می ایستند.

    وقتی مطمئن اند راه حل دیگری وجود دارد، نه نمی پذیرند.
    بدون کفش نو سر می کنند، که بچه هایشان کفش نوداشته باشند.
    برای همراهی یک دوست مضطرب، با او به دکتر میروند.
    بدون قید و شرط دوست می دارند.

    وقتی بچه هایشان به موفقیتی دست پیدا می کنند گریه می کنند و وقتی
    دوستانشان پاداش می گیرند، می خندند.
    در مرگ یک دوست، دل شان می شکند.
    در از دست دادن یکی از اعضای خانواده اندوهگین میشوند،
    با اینحال وقتی می بینند همه از پا افتاده اند،قوی، پابرجا می مانند.
    آنها می رانند، می پرند، راه می روند، می دوند کهنشانتان بدهند
    چه قدر برایشان مهم هستید.

    قلب زن است که جهان را به چرخش در می آورد
    زن ها در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند می دانندکه بغل کردن و
    بوسیدن می تواند هر دل شکسته ای را التیام بخشد
    کار زن ها بیش از بچه به دنیا آوردن است،
    آنها شادی و امید به ارمغان می آورند. آنها شفقت وفکر نو می بخشند
    زن ها چیزهای زیادی برای گفتن و برای بخشیدن دارند

    خداوند گفت:این مخلوق عظیم فقط یک عیب دارد
    فرشته پرسید:چه عیبی ؟
    خداوند گفت:قدر خودش را نمی داند

  • آوا گفت:

    سلام.من فکر میکنم اگر نیمی از نمایندگان مجلس ،خانمها بودند میشد کمی امیدوار بود که حق و حقوقی که در اسلام برای زن در نظر گرفته لااقل به قانون تبدیل بشه.اینکه زن میتونه بابت کاری که در خانه انجام میده پول دریافت کنه.در اینصورت خانه داری به معنای واقعی یک شغل محسوب میشد نه فقط در عنوان.ولی متاسفانه اینطور نیست و آقایون نماینده به قوانین چند همسری بیشتر علاقمندند.

  • Mina گفت:

    دوستان خوبم ، انسان زمانی که قراره چیزی رو ثابت کنه مجبوره خیلی انرژی بزاره .ما زن هستیم و این نیاز به اثبات نداره.حالا هر کسی با توجه به شناختی که نسبت به روحیات و شرایط زندگی خودش داره ،‌مسیری رو انتخاب میکنه.من همیشه از خدا می خوام که به ما ( چه زن و چه مرد ) کمک کنه که تشخیص های درستی داشته باشیم و به دنبال اون تصمیم های درستی برای زندگی بگیریم .اگه نگاه ما به زندگی نگاه رقابتی و مسابقه ای و یا میدان جنگ باشه ما همیشه در فشار خواهیم بود.از نظر من زندگی یک سفر پر ماجرا است که قرار نیست در این سفر با هم مقایسه بشیم قراره با هم سفری پر تجربه ، سبک و لذت بخش داشته باشیم.
    من فکر میکنم خداوند زمانی که انسان را خلق کرد فکر نمیکرد که ما اینقدر در گیر حاشیه های زندگی بشیم و از اصل خلقت غافل بشیم .
    از دوستان خوبم معذرت میخوام شاید به نظر برخی از دوستان ،‌نظر من کلیشه ای باشه ولی من بهشون واقعا اعتقاد دارم.

  • عاطفه گفت:

    محمدرضا …. محمدرضا….
    دارم صدات می کنما :))
    آخه چرا درست میزنی وسط هدف
    چرا؟؟
    مرسی
    من دارم رو عوامل سقف شیشه ای تو ایران کار می کنم و مشغول دادن یک مقاله ام ولی عاطفه سنتی درونم میگه همون بهتر که سقف شیشه ای هست ….

  • آذر گفت:

    زندگی کردن با یک زن با صفات مردانه شاید ممکن باشه اما با یک مرد با صفات زنانه غییییر ممکنه…

  • صفورا گفت:

    متن خیلی خیلی خیلی زیبایی بود
    یادمان باشد حقوق ما با مردان مساوی است اما مشابه نیست
    در کلاس ضمن خدمت مدیران پایه دستگاههای اجرایی استان ما شرکت میکردم استادی بود که تو کلاس رو کرد به ما خانوما گفت حق زیادی طلب نکنید چون در قبال حق مطالباتی از شما خواسته میشه که باید انجام بدید و این بعضی وقتا براتون سخت میشه
    آقایون از این حرف خوششون اومد و خانوما واکنش نشون دادن
    اما من وقتی دقیق به حرفاش فکر کردم دیدم حرفش درسته
    هر حق یه مطالباتی داره
    باید ببینیم در قبال چیزی که بدست میاریم چی از دست میدم
    ارزششو داره؟
    فعالیت اجتماعی خوبه
    اما یادمون باشه
    ما جنس لطیف هستیم
    ما ریحانه هستیم
    خدا برای ما ارزش قائل شده
    حضرت زینب (س) وقتی در شهر کوفه خطبه ایراد کردن همه میگفتن این کیه که مثل علی (ع) حرف میزنه
    میگن
    کربلا در کربلا می ماند اگر زینب(س) بود
    یادمان باشه درست و به موقع عمل کنیم و قدر و جایگاه خودنمونو حفظ کنیم

  • پرنیان گفت:

    متن زیباییه و آدمو به فکر فرو می بره ولی واقعا جای رشد فردی یک زن در این اجتماع کجاست؟من شخصا کار رو برای کار کردن با مردم میخوام و اصلا در اجتماع و با کار کردن ،زندگی می کنم و اگه کار نکنم خیلی زود احساس پوچی می کنم.یعنی اشتباه می کنم؟؟؟

  • ياسين اسفنديار گفت:

    سلام محمدرضا جان
    با تشكر فراوان از شما
    افتخار ميكنم به اين خانه حقيقي كه از فروش گرفته تا مذاكره و …. صحبت ميشه

  • سحر گفت:

    متن خوبی اما من هیچ وقت آره هیچ وقت حاضر نمی شم تامین مالی خودم رو با اینکه زندگیم و وقف همسر و بچه کنم عوض کنم
    خیلی دیدم و شنیدم خانمهای این سبکی رو که مردا بعد ار یه مدت زورشون میاد همسرشون و تامین کنن،منت می گذارن،توهین،تحقیر،دادن احساس انزجار به همسراشون،حتی تامین مالی در حد خریدن داروی خانم با وجود تمکن خوب مالی مرد!!!
    به نظرم باید از ابتدای یه زندگی گام ها رو خوب برداشت

  • آمیتریس گفت:

    زن که باشی میترسی از خیلی چیزا که شاید به نظر مردا خنده دار باشه، ولی به هیچکی نمیتونی بگی ترسویی
    متن زیبایی بود ، استاد ممنونم

  • شهرزاد گفت:

    میدونین دوستان عزیزم… به نظر من این مطلبی که نفیسه عزیز در زمانی خاص! نوشته و واقعا هم قلم زیبا و دوست داشتنی و توانایی داره و برای قلمش واقعا احترام قائلم، اما این مطلب و این احساسات نمیتونه به هیچ وجه مطلق باشه و برای تمامی مردها، تمامی زنها، تمامی زمانها و حتی برای تمامی زمانهای زندگی خود ایشون مصداق پیدا کنه… واقعا نسبیه… چه بسا در مقطعی از زندگی ،خود ایشون اونقدر از عشق و آرامشِ زندگی در کنار همسرش لبریز باشه که متنی به زیبایی و به شکل دیگری قلمفرسایی کنه. اینه که راستش من نمیتونم از خواندن مطالبی اینچنین تلخ که به هیچ وجه نمیتونن مطلق باشن لذت ببرم…

    • مريم .ر گفت:

      منم با تو موافقم شهرزاد عزيز. يه زن ميتونه هم جايگاه اجتماعي داشته باشه و هم اون لطافت و عشق زنانه رو تو وجود خودش حفظ كنه، بستگي به خيلي چيزها داره و اينطور نيست كه يه زن اگه پا به پاي مرد كار كنه حتما ظرافت و لطافتش رو از دست ميده.

      • شهرزاد گفت:

        ممنونم مریم عزییزم. خووووبی؟ miss uuuuu… راستی از خواب های قشنگت چه خبر؟ یادت نرفته که؟ قرار بود یه خواب سفارشی واسه من ببینی!! 😉 🙂

  • نادی گفت:

    صرف نظر از خانم هایی که نیاز مالی آنها را وادار به کار و فعالیت اجتماعی کرده این موج وقتی شروع شده که تحقیر های پدارن و برادران و سپس همسران مون آغاز شد و رفته رفته مارا به ستوه آورد و بعنوان اعتراض و برای اثبات توانمندی ها خود و ارضا حس استقلال طلبی که ما را بی نیاز به آقایون می کرد تحصیل و آموزش علمی را به هر زحمتی بود دنبال کردیم که یه روز مهره ای از گرونه اجتماعی باشیم..

    وقتی بخاطر زن بودنم و عاطفی بودن صفت ضعیفه رو به یدک میکشیدم . وقتی از همه من فقط زنانگی منو میدیدی.
    وقتی همه قابلیت منو در رتق و فتق امور آشپزخانه میشماردی….
    وقتی همه توانمندی های خودت را نشان برتری میدیدی و قدرت و جنس غالب مردونه ات را به رخ من میکشیدی…

    منم برای قوی و قادر شدنم فکر کردم اگر پابه پای تو بیام میتوانم به حقم برسم و تو یادمیگیری به گونه ای دیگر مرا ببینی و باورم کنی

    هنوز هم علاوه بر کار بیرون همه امور خونه به عهده من است پس دیدی من میتوانم از پس همه اینا بر بیام

    قرار نبود در میدان زندگی میان من وتو مسابقه ای برگزار بشه..یا اینکه با هم دوئل کنیم
    قرار نبود همدیگر رو بشکنیم…

    من و تو دو بال زندگی هستیم و برای رشد و بالندگی هم باید شانه به شانه رو به جلو برویم و همدیگر را پوشش بدهیم من و تو قرار بود ما شویم .

    و قدرت و ضعف ،زبری و نرمی من و تو نقص یا مزیت نبوده که اسباب فخر یا تحقیر هر کدام مان باشد.

  • وحید آقائی گفت:

    سلام
    به نظر من برابری این نیست که زن و مرد کارهای مثل هم انجام بدهند بلکه برابری اینه که هر در جایگاه خودش باشه و وظایفش را به بهترین شکل ممکن انجام بدهد مثل جایگاه مادر و همسر بودن برای خانومها

    • شهرزاد گفت:

      وحید گرامی، این جایگاه و وظیفه صرف و مطلقی که شما برای زنان مرحمت فرموده اید، در پروتکل ذهن شما و برخی مردانی که مانند شما فکر می کنند نوشته شده، پس لطفا اجازه بدین جایگاهها و وظایف دیگری هم که باعث رشد و تعالی بیشتر خانومها و سبب لذت بردن بیشترشون از زندگی و تمام مواهب و الطاف الهی میشه تا این حد و به این شکل بیرحمانه محدود نشه…!!

    • مريم .ر گفت:

      بازم همون تفكر مردسالارانه ي هميشگي كه ميگه جايگاه زن فقط مادر بودن و همسر بودنه.

      • محمد گفت:

        جمله ای منسوب به اینشتین هست که نزدیک به این مضمونه: “هر شخصی یک نابغه است .اما اگر شما در مورد یک ماهی بر اساس توانایی اش در بالا رفتن از درخت قضاوت کنید او تمام زندگی اش را با این باور که یک احمق است خواهد گذراند”
        برداشت من از کامنت “وحید آقائی” عزیز، چیزی نزدیک به مفهوم جمله بالاست. که برابری در انجام دادن کارهای مشابه و یکسان نیست بلکه هر کس با توجه به توانایی و استعدادش بایستی نقش بپذیرد. و بحث مادر بودن و همسر بودن رو بعنوان مثال مطرح کردن. اما واضحه که شهرزاد عزیز و مریم عزیز ، کمی غیر منصفانه در این خصوص موضع گیری کردند.
        مریم خانوم، وحید هیچ جای کامتنش نگفته جایگاه زن “فقط” مادر بودن و همسر بودنه.
        این “فقط” رو شما به جمله وحید اضافه کردید
        اتفاقا به نظرم حرف درستی زده چون یک مرد هرگز استعداد مادر بودن نداره. شما این حرف رو رد می کنید؟

  • دنیا گفت:

    در خال خوندن این متن گریم گرفت. آخه خیلی به خودم نزدیک بود. میدونید اینا همه به کنار.وقتی دنبا تو سر آدم خراب میشه که همسرت بهت بگه فکر کردی زن بودن فقط به سرکار رفتن و غذای خوب درست کردن و مهمون داری و خونه داری و برآورده کردن نیازهای منه. من که نفهمیدم آخرش به چیه. شاید اگر ما زن ها تمام خرج زندگی رو میانداختیم گردن مردها و مینشتیم خونه بهتر بودیم

    • شهرزاد گفت:

      دنیای عزیزم… ضمن اینکه یک زندگی پر از عشق و آرامش برات آرزو میکنم، ولی میخوام با عرض معذرت بهت بگم منم یه جورایی با این جمله همسرت موافقم! زن بودن فقط به این چند ویژگی نیست…! لطفا بزرگ تر فکر کن… تو شایسته یه زندگی عالی و بینظیر هستی. پس لطفا بزرگ فکر کن.

  • نرگس آزادي گفت:

    جالب بود محمد رضاي عزيز
    (دلم نيومد فقط لايك كنم)

  • افشين گفت:

    مطلب جالبي بود.روياي شيريني به نام مرد بودن.همون روياي شيريني به نام جاودانه بودن كه مردي مثل من بخاطرش از بهشت رونده شد.اما به نام حواي بخت برگشته نوشتيم كه گول شيطان رو خورده…
    طنز اسطوره اي.زاده شدن حوا از دنده آدم… به هرحل جنس دومي اختراع كرديم كه تقصيرها رو به گردنش بندازيم…به خاطرش كشتيم.جنگ به پا كرديم تا مالك جسمش بشيم…ولي افسوس كه روحمون رو فروختيم.جاودانه شديم اما پيرو خير و نيكي نشديم .مغرورانه و شيطان صفت به پيش مي ريم و آغازگر جنگ نابودگر ديگري خواهيم بود.اما…

  • پگاه گفت:

    در مورد پاراگراف یکی مونده به آخر هم بگم زیاد این قضیه واقعی نیست…اینکه مثل هم شدیم ولی فشار بیشتری از نظر فیزیکی روی زنهاست در دنیای واقعی چندان واقعی نیست .ما در ازای هرچیزی باید هزینه ای پرداخت کنیم هرچیزی خوب یا بد…حالا اگر نتونیم این قضیه رو درست مدیریت کنیم فشار زیادی به خودمون میاریم فیزیکی و روحی و اگر یکم مود غر غرمون هم بالا باشه عمرا چیزهایی که کسب کردیم رو نیمبینیم دیگه… این قضیه زن و مرد نداره و به نظرم اینجا یکم در جهت همون حرفهایی که زن ضعیفه است و ضعیف تر…منکر این نمی تونیم باشیم مردهای ما فشار زیادی به روح و جسمشون وارد میشه ..و منکر این هم نیستین که تواین زمونه ترگل ورگل موندن زن تا آخر عمر و اینچنین تفکرات سنتی کاربرد چندانی نداره…اگر می خوایم یک زن فعال امروزی باشیم باید خودمون رو از نظر روحی و جسمی قوی کنیم…نمی تونیم زن امروزی باشیم و بعد گله کنیم از درد بدن در صورتی که سبک درستی در زندگیمون نداریم…اینها به نظرم حرفهای کلیشس که حداقل برای زنان دهه ۷۰ فکر نمیکنم کاربرد داشته باشه …اینها حرفهای زمانداره…تا زمانی که زنان ما مسیر حرکت به سمت امروزی شدن و مدرن شدن و یا همون برابری رو چشم بسته و بدون آگاهی طی میکنن این جور تناقضات هم وجود خواهد داشت چه برای مردش چه برای زنش.مردهای ما هم کم دچار تناقض نیستن در مواجه با زنان امروزی …وقتی خودمون اینقدر ناآگاهانه داریم این مسیر رو طی میکنیم دیگه چه انتظاری داریم از مردها ؟؟!!!! امیدوارم تونسته باشم واضح نظرم رو بگم…هرچند آگاهی از مسیر و نتیجه چندان سخت نیست چون غربیها قبلا این مسیر رو طی کردن

    • مريم .ر گفت:

      سلام پگاه عزيز. مدتي كامنت نميذاشتي دلمون برات تنگ شده بود ، و براي نظرهاي زيبات. هميشه از حرفها و نظراتت استفاده ميكنم . 🙂

      • پگاه گفت:

        سلامممم…بله مدتی فقط خواننده بودم 🙂 و البته بسیار پر مشغله…الانم که با تاخیر کامنتها تایید میشه و من هنوز نمی دونم دلیلش چیه…نمیدونم این مشکل فقط برای من یا بقیه هم همین رو تجربه کردن…کامنت پر محبتت خیلی خوشحالم کرد

        • مريم .ر گفت:

          تاخير در تاييد كامنتها رو فكر كنم همه تجربه كردن. من تا ۱۰ روز هم تجربه كردم، اولش ميخواستم قهر كنم 🙂 ولي بعدش به محمدرضا حق دادم.

    • شهرزاد گفت:

      پگاه عزیزم … از نوشته هات لذت بردم … ممنون.
      کاملا و ۱۰۰% باهات موافقم. کاش همه ماها چه زنها و چه مردها می تونستیم اینقدر از زاویه تنگ و اینقدرررر شخصی به مسائل و زندگی و واقعیات اون نگاه نکنیم و بر روی زیبایی هاش با دغدغه ها و افکار منفی و و رنج های خودساخته خودمون خط بطلان نکشیم.
      در هر وضعیت، نیکویی ها رو ببینیم و گله هایی که از ما چهره ای ناخوشایند در ذهن خودمون و دیگران به تصویر میکشه رو به حداقل برسونیم.
      و بدونیم اگه در جایی مشغول کار هستیم، اگه بن بانک سپه ای به ما داده شده که تونستیم باهاش خرید کنیم و مایحتاج یک هفته خانواده مون رو تامین کنیم، اگه بچه نازنینی داریم که توی مهد کودک مونده و باید بریم بیاریمش، اگه همسری داریم که می تونیم توی خونه در کنارش به آرامش برسیم، اگه شب رو با بدن دردی که نه از بیماری و کسالت، بلکه از داشتن یک روز مفید و پرفعالیت قراره بخوابیم و و و ….اینها همه نعمت ها و زیبایی های زندگی هستند که شاید خیلی ها در حسرتشون و فقط با رویای اونها زندگی می کنند! لطفا بیایید زیبا فکر کنیم… زیبا احساس کنیم … زیبا نگاه کنیم و زیبا زندگی کنیم … و این زیبایی ها رو هم به تمام کسانی که دوستشون داریم هدیه کنیم.

  • پگاه گفت:

    با اجازه منم دو تا متن اینجا میذارم و در آخر هم تحلیل خودم رو…
    متن اول بخشی از مصاحبه است با خانم مانیا اکبری پیشنهاد میکنم فیلم ده کیارستمی هم ببینید و بخش دوم هم بخشی از کتاب توان روحی زن یوگینی هست
    “زنهای امروزی بیشترشان امیزه مبهمی اند از کارو فعالیت و از غریزه واقعی زن بودنشان جدا شده اند و یکی از بحرانهای زنها همین است. شاید زیبا باشد که زنها به خودشان دروغ نگویند . ما اصولا با حجمی از دروغ و توهم مواجهیم و بار دروغ زنها بیش تر از مردهاست.یک جدالی بوجود آمده برای اینکه زنها میخواهند باشند بیش تر از آنچه که هستند در حالی که نمیدانند خیلی کافی اند. احساس رضایت از زن بودن را نه از خانواده گرفته اند نه از اجتماع و دارند برای چیزی تلاش می کنند که نمی دانم چیست!!حقوق, فرهنگ, سنت, مذهب … واژه های عجیبی است که در فضا پرتاب می شود که ریشه اش یک گم گشتگی از غریزه و فطرت زن است. این همه مبازه نمی خواهد تنها یک سازش و تسلیم میخواهد در برابر زن بودن.”

    “یک زن امروزی باید قادر باشد که هر عقیده بیربط و مطلق را که پیشرفت او را مانع می شود به دور بریزد, در عین اینکه چراغ درونیش را پرورش میدهد از دیگران نیز غافل نشده, مراقب باشد تا تمام فضیلت ها و نیکی ها را در شیوه ی زندگی کنونیش پیاده کند. چنین زنی همواره مستعد پذیرش عقایدی است که او را قادر می سازد تا خلق کند و از بودن خود لذت برد. با فعال کردن نیروهای خاموش و ساکت است که یک زن به سعادت ابدی می رسد.”(کتاب توان روحی زن یوگینی)

    به نظرم اگر زنهای ما به شناختی از خودشون برسن اونوقت این تناقضات در حد کمی احساس میکنن مهم اینه که با شناخت خودشون نظام ارزشی خودشون رو از نظام ارزشی که جامعه داره بهشون تحمیل میکنه تشخیص بدن …در اینصورت مسیر براشون مشخص میشه که ایا میخوان مثل مادربزرگها زندگی کنن و شاد باشن و لذت ببرن از زندگی یا میخوان به تنهایی زندگی کنن و اهداف بلند پروازانشون رو دنبال کنن و باز هم با شادی و لذت زندگی کنن…و یا اینکه می خوان در کنار خانواده درجامعه هم نقشی پر رنگ تر داشته باشن و باز هم شاد باشن و لذت ببرن از زندگی………بیشتر این متنها و تناقضات برگرفته از عدم شناخت خودمونه…و یک بخشیش هم برگرفته از سنت و عرف تحمیلی جامعس..ولی این سنت و عرف بهانه خوبی برای این شکها و احساسات متناقض نیست که شدیدا اعتقاد دارم ازماست که بر ماست.پس وظیفه تک تک مردها و زنهاست که قبل از هرچیزی و مقایسه ای به شناخت خودشون و نظام ارزشی خودشون پی ببرن تا مسیر حرکت زندگی براشون مشخص بشه..شاید سخت باشه چرا که خیلی وقتها ارزشهای ما در جامعه ضد ارزش محسوب میشه برای یک زن …ولی موندن در ناحیه شک و دودلی و یا زندگی با نظام ارزشی تحمیلی مثل مرگ تدریجی میمونه پس مسیر حرکت ما در طول زندگی حرکت از بسوی نظام ارزشی خودمونه و اگر خیلی هم ضد ارزش باید زیر پوستی صورت بگیره چرا که ذات زن و واقعیت وجودی زن در برگیرنده است …امید آگاهی دارم برای همه زنان و مردان

  • M.H.B گفت:

    وای استاد ممنون از این متن به موقع تون !
    ما زنها با مرد شدنمون چیزی رو از دست دادیم که به دست آوردنش به این سادگی ها نیست. من خیلی از مشکلات جامعه ام را ناشی از همین از دست دادن ها می دانم . ناشی از همین برابری پوچ و بی محتوا …. شاید در ظاهر خیلی از مردها پست های بالایی را دارند اما من باز زنان جامعه را مقصر می دانم ! مقصر می دانم از آن جهت که گم کردند آنچه را باید محکم نگه می داشتند ! مقصر می دانم از آن جهت که نفهمیدند با گوی وجودشان می توانند دنیایی را بر هم زنند و مقصر می دانم از آن جهت که با وجودی که دنیای آنها با دنیای دیگر بیشتر عجین بود سعی کردند دنیایشان را به زور در جعبه کوچک این دنیا بگنجانند تنها به این هدف که شاید آنها هم در این دنیای پرهیاهو دیده شوند….. و چه دیده شدن حقیرانه ای…..

  • علی گفت:

    وقتی زنی گرایش‌های دانشمندانه دارد، قاعدتا باید در جنسیت او اشکالی وجود داشته باشد.؛ زیرا سترونی است که شخص را به سوی ذوق مردانه می‌کشاند؛ زیرا با عرض معذرت، مرد “جانور سترون” است.
    : نیچه

    • ساغر گفت:

      نیچه هم مثل خیلی از فیلسوف های دیگه خیال می کنه می تونه جای جامعه شناس و روان شناس و پزشک و فیزیک دان و … صحبت کنه/ کلا اگر کسی میومد به فیلسوف ها بگه شما لازم نیست درمورد کلیه ی امور دنیا اظهار نظر کنید،اون هم با این قاطعیت (“قاعدتا…”!!)، خیلی از او ممنون می شدم.

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser