اینجا اربیل است. در کردستان و شمال عراق. شهری که به تازگی سر از ویرانی جنگ و اشغال در آورده و روز به روز رشد میکند. جایی که زمانی احساس «عدم امنیت» ما را از آن دور میکرد، امروز محل کنسرت خوانندگان ایرانی و وعده گاه تفریح مردم ماست…
وقتی که از نزدیک رشد و آرامش اربیل را دیدم، همزمان دو حس مختلف در من بیدار شد. یک احساس پر رنگ، ناشی از دیدن آرامش و امنیت در میان شهروندان کُرد که بسیار دوستشان دارم و تجربه سالهای مختلف من نشان داده که میانگین دانش و شعور در میان این قوم بسیار بالاست و هر چه داشته باشند برازنده آنهاست.
اما حس دومی که کم رنگ تر است اما قابل انکار نیست، حس «غبطه خوردن» است. اربیل به سرعت رشد میکند، همه میگویند یک دوبی جدید است. همزمان با شرایطی که ارزش خاک ایران نصف شد (با دو برابر شدن ارزش دلار)، ارزش خاک کردستان چند برابر شد.
روزگاری بود که ارزش زمین، در همه جا کمابیش یکسان بود و پادشاهان در آن روزها، «کشورگشایی» میکردند. قدرت هر کشور را گستره جغرافیایی آن روی نقشه نشان میداد. اما امروز ارزش پول هر کشور، به نوعی گستردگی قلمرو آن را تعیین میکند. حس من این است که ایران در حال کوچک شدن است و کردستان و سایر همسایگان به سرعت بزرگ میشوند. این برای یک ایرانی، درد کمی نیست…
مردم هم بهانه جو شده اند. تا حرف میزنی از حکومت گله میکنند و نظام و …
نمیگویم حکومت از همه نظر خوب است اما دیدن ریشه مشکلات در حکومت، نوعی سطحی نگری و نزدیک بینی است.
اگر در کردستان باشید می بینید، که آنجا هم پارتی بازی هست. آنجا هم همه شرکتها مدعی اند که از بستگان صاحب منصبان هستند. آنجا هم کسانی هستند که فراتر از قانونند و بسیاری شباهت های دیگر به اینجا.
در این چند روز، فقط به این فکر میکردم که اگر ویژگیها تا این حد شبیه است، پس تفاوت در کجاست؟
امروز کتاب «نگاهی به تاریخ جهان» را ورق میزدم. جمله ای از چرچیل دیدم. از او پرسیده بودند: شما در کنار خود ایرلند را دارید که همزبان شما هستند. چرا برای گسترش قلمرو خود به سمت هند رفتید؟ چرچیل گفته بود: در هند خائن زیاد بود، در ایرلند نبود…
فکر میکنم در کشور ما خائن زیاد است. اشتباه نکنید. من از دولت و حکومت نمیگویم. دولت و حکومت در بهترین حالت کمتر از ۱% جمعیت کشور را تشکیل میدهند. خودم را میگویم و شما را و اطرافیانمان را.
ما که اگر فرصتی دست دهد، منافع کشور خود را می فروشیم تا منافع خود را تضمین کنیم…
دوباره به اربیل نگاه میکنم، اتحاد مردم کُرد ستودنی است. آنها عقب مانده اند و توسعه نیافته اند. اما خائن نیستند…
لااقل به اندازه ما…
پی نوشت: همه عادت دارند مشکلات را گردن نظام بیندازند، اما اگر در خیابان راه بروید، برخوردها را ببینید، رانندگی ها را ببینید، ملت طلبکار قدرنشناس را ببینید، کم سوادی و بی سوادی و نخواندن ها و نکردن ها را ببینید، تنبلی و سستی و فرومایگی را ببینید، خودخواهی و منفعت طلبی را ببینید، باید بپذیریم که مشکل ریشه ای تر است. از چنین ریشه ای، درخت سالمی نخواهد رست…
با سلام
فقط یک سوال دارم و آن اینست که
تا نخواهند نمی شود ! تا نخواهند فرهنگ سازی کنند نمی شود ! تا نخواهند سدهای امروزی ساخته نمی شود …می شود ؟
امیدوارم جوابم را بدهید تا روشن شوم..تشکر
جواد جان. به نظرم قضیه کمی شبیه ماجرای «مرغ» و «تخم مرغ» است. تا نخواهند نمیشود و خواستیم که چنین شده…
حالا هم باید بخواهیم که چنان شود که نخواهند که چنین شود…
تشکر
شاید نظری که الان میدهم تناقض داشته باشد با نظر اولم. اما و اما [من] در حقیقت تناقضی نمیبینم
در قدیم به ما وحشی میگفتند و آنها متمدن
بعد ها شدیم عقب مانده و آنها پیشرفته
و در حال حاظر در حال توسعه و آنها توسعه یافته
شاید این لقب، در حال توسعه را به ما می خورانند که تلاشی نکنیم وگرنه کدام یک از معیاری های در حال توسعه را داریم ؟
امید ب اینکه هر کدام قدمی در پیشرفت کشورمان برداریم.
با سلام و تشكر فراوان به خاطر راديو مذاكره كه انگار گمشده دروني من بود.
با اين دل نوشته خيلي موافقم اينكه بسياري از مشكلات ما از فرهنگ ماست واقعا درسته. من هميشه مي گم ما يه حكومتي رو سرنگون كرديم و يه حكومت ديگه آورديم كه از خودمون باشه چون اون موقع ريشه مشكلاتمون و عقب موندگيون رو تو وابستگي به بيگانه و اين مسائل مي ديديم. اما الان چي شد؟ حالا كه سرعت رشدمون خيلي كمتره. به نظرم ريشه مشكلات فرهنگي هم توي مسائلي است كه با تلاش مسئولين كشور قابل حله. وقتي دو نفر ماشينشون بهم مي خوره و به هم بد و بيراه مي گن نشون مي ده كه چقدر داره فشار روحي و نارضايتي تحمل مي كنه. اين فشار روي بقيه مردم دنيا هست به شكلهاي ديگه ولي چون اجازه دارن راحت حرف بزنن و هيجانشون رو تخليه كنن با شادي هاي دسته جمعي و مسائلي از اين دست روانشون آسوده تر از ماست. فرهنگ از بالا راحت تر ساخته مي شه ابزارهاي تشويقي هم كم كم در آدمها موارد رو دروني مي كنه .يه نمونه براتون بگم: رفتم تو مهد دخترم، بچه ها ريختن با تفنگ آب پاش منو خيس كردن. با هم خنديديم گفتم اينجا چه خبره گفتن جشن تيرگانه و تموم شد و رفت. بعد مقايسه كنيد با آب بازي مردم تو يكي از پاركا كه تهش چي شد !
۳ بار اربیل رفتم
۴سال قبل
۹ماه قبل
۱۰ روز قبل
هر بار که بر میگشتم بیشتر شاد بودم و بیشتر غمگین.
اه که چه حس غریبیست، غربتی که آرامتر از خانه باشد.
حقا که لیاقت داریم اما آیا طاقتش رو هم داریم.
سلام
من مطمئن هستم کارهای شما ثمر شیرین هم برای خود وبرای ملت ایران خواهد داشت
من پیشنهاد میکنم کاری که شما در حاله انجام آن هستید نهایتا ۱۵ساله به نتیجه مطلوبه خودتون میرسید
پس خواهش میکنم که طوری زندگی کنید از درخت خود و نهالهایش استفاده کنید.
سلام اقای دکتر
با ذیدگاه شما موافق نیستم وقتی این روز نوشته ی شما رو خوندم احساس کردم نفس شما از جای گرم بلند میشه من انسانن پرتلاشی هستم از ۱۸ سالگی کار کردم و درس خوندم از خیلی از تفریحاتم گذشتم وتا اونجا که تونستم به اطرافیانم کمک کردم و خودخواه نبودم اما بعد از ۲۶ سال به این نتیجه رسیدم که تلاش من حریف تورم و عدم مدیریت اون ۱%نمی شه پس از ایران میرم و با جون و دل برای کسانی کار میکنم که نتیجه تلاشم رو با پوزخند ندن و وطنم جایی هست که من در اونجا به اندازه یک انسان ارزش داشته باشم وشما هم موفقیتتون رو مدیون عطش اموختن و پیشرفت ایرانی های عزیزی هستید که دارن تو این شرایط له می شن پس ی کم مهربونتر قضاوت کنید
مرسی و موفق باشید
۱ – من دکتر نیستم.
۲- من تجربه زندگی در خارج ایران رو هم دارم. اما ترجیح میدم مهره بزرگ در اقتصادی کوچک باشم تا مهره ای کوچک در اقتصاد بزرگ.
۳- نوشته شما نشان میدهد کار خاصی نکرده اید. ظاهراً کمی درس خوانده اید و کمی تفریح نکرده اید و به شما فشار آمده.
من از ۱۴ سالگی کار کرده ام و خرج خانواده داده ام و شبی ۲ ساعت خوابیده ام و روزی ۱۰۰ صفحه کتاب خوانده ام که بعید میدانم شما حتی یک شب امتحان هم این کار را کرده باشید.
غرب امروز نیز حاصل زحمت بزرگانی است که در زمان جنگ های جهانی، شبانه روزی کوشیده اند و ساخته اند و با ناملایمات ساخته اند.
شما اهل ساختن نیستید. اهل خوردن میوه درخت دیگرانید.
مهاجرت را حتماً به شما توصیه میکنم…
محمد رضا باور نمیکردم همچین جوابی بدی ممنون از این جوابت
راست میگی این روز ها همه میخواند هر چی کمبود و کاستس هست رو گردن نظام بندازند ولی از این غافل شدند که این نظام هم از همین مردم تشکیل پیدا کرده
ما باید قبل هر چیز خودمون رو عوض کنیم و از خود برتر بینی کاذب بیرون بیاییم
از وقتی اومدم تو شهر میانه چند وقتی ست دارم تو یه سایت اینترنتی میانالی در باره فرهنگ و مشکلات مردم فعالیت میکنم.
مشکل اینه که ما نمیخواهیم قبول کنیم بیشتر مشکلات ناشی از فرهنگ خودمونه و از کمبودهای خودمونه
سوار تاکسی شده بودم و راننده داشت از عالم و ادم گلایه میکرد که ای نظام دزده و… بعد به جای ۳۰۰ تومان کرایه از من۵۰۰ گرفت و ادعا میکرد حق با اونه . انگار یادش رفته بود که داره از حق من دزدی میکنه بهش گفتم تو که داری دزدی میکنی و فکر میکنی حق با توست پس احتمال داره خیلیا که دارن تو این مملکت دزدی میکنند فکر کنند حق دارند دزدی کنند
اگه من یکی تغییر کنم چقدر خوب میشه
يك حكايت از عبيد زاكاني، همان حکایت امروز ماست:
خواب دیدم قیامت شده است. هرقومی را داخل چالهای عظیم انداخته و بر سرهر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاله ی ایرانیان
خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم
“عبید این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگمارده اند؟”
گفت
“میدانند که به خود چنان مشغولیم که ندانیم در چاهیم یا چاله.”
خواستم بپرسم: «اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند…»
نپرسیده گفت: گر کسی از ما، فیلش یاد هندوستان کند، خود بهتر از هر نگهبانی لنگش کشیم
و به تهِ چاله باز گردانیمش
محمدرضا جان سلام
من این موضوع روقبول دارم که مردم کشور ما درواقع خودمون کلی ضعف شخصیتی وفرهنگی داریم وریشه ی بسیاری ازمشکلاتمون خودمون هستیم ولی نبایدازحق گذشت که مخصوصا تواین چندسال اخیر اون یک درصدازجامعه هم درعقب ماندگی ما کم تقصیرنبودند…
اون یک درصد داره طوری رفتار میکنه که بقیه جامعه تبدیل به شخصیت هایی عقده ای بشن…
سلام
همیشه باید دنبال تفاوت ها بود؟
آقای شعبانعلی
همه ی کسانی که برای مدتی بیرون از ایران بوده اند همچین احساسی داشته و دارند.
من اغلب از خودم می پرسم: ایا باید به حرف دوستان و اطرافیانم که همچین تجربه ای داشته اند باید اعتنا کنم یا نه.
جوابم نه است.
چون
با مقایسه دو چیزِ کاملا متقاوت، زیاد موافق نیستم مخصوصا اگر وقتی با “کلماتی کلی” مورد بررسی قرار بگیرن. لااقل فکر میکنم که اگر نیت مان تخریب نیست و از سرِ دلسوزی است، باید با دقت و ریز بینی بیشتری رفتار کرد.
و اما دومین دلیل ام برای مخالفت با تحلیل شما اینه که به نظرم اگر قصدمون تحلیل یک جامعه و یا مسائلی ایه که یک جامعه بهش دچاره، باید با روش جامعه شناختی عمل کرد. و نه با احساسات ..
البته من جامعه شناس نیستم. اما می تونه پیشنهادم برای خودم و شما این باشه که در مورد جامعه و مردم بیشتر بدونیم تا بهتر و علمی تر بتونیم مسائل مونو مطرح کنیم.
ممنون
این موضوع خیلی برام جالبه، همیشه فکر میکنم ای کاش یک کسی مثل ابن خلدون الان وجود داشت و کتابی مثل کتاب ابن خلدون مینوشت و این مساله رو ریشه ای بهش میپرداخت، این که این مشکل هست واضحه، اون چیزی که خیلی مهمه و راهگشا میتونه باشه، پیدا کردن زمان آغازین این رفتارهاست، که حدودا از چه زمانی یک ایرانی اینچنین شد، و چه مسائلی اون رو داره روزبروز تشدید میکنه…
یه کتابی هم هست به اسم ما چگونه ما شدیم، البته من نخوندمش ولی یه خلاصه ای ازش شنیدم که از یه دیدگاههایی یه بررسی هایی کرده..
من چکار کنم؟
راه حل این مسئله ها کجاست؟
می خواهید بدانید که تفاوت کجاست ؟ تفاوت در خود ماست ما دنبال قهرمان می گردیم و قهرمانان ما نیز اغلب ÷فکی هستند و ادعای روشنفکری دارند والا انانی که دلشان برای وطن می تپد در طول تاریخ جز غل و زنجیر و مرگ عایدی دیگری نداشتند همین جنگ تحمیلی را ببینید !! همه آنهایی که امروز ادعای وطن پرستی دارند در پشت قهرمانانی سنگر گرفته بودند که شب و روز آرامش خود را فدای آرامش دیگران نمودند و قص الاهذا…
محمدعلی جان.مشکل در این است که ما فقط به قهرمانان پفکی اجازه رشد میدهیم.
قهرمان های واقعی را چه کسی در زنجیر کرد؟ کسی جز من و تو
جز اینکه برای کشته هزار سال پیش پاسخ لبیک به هل من ناصر میگوییم و برای امروز خویش، جز به لق لقه زبان تلاشی نمیکنیم؟
به قول مرحوم دکتر حسابی در ایران اگر برای کشورت کار کنی خانه ات خراب می شود و اگر برای خانه ات کار کنی کشورت خراب می شود .
سلامی دوباره به استاد :
روز نوشته های شما جالب است چراکه از درون و از وجودتان بر می خیزد و انبوه کامنت ها نیز نشان می دهد که آنان نیز در جستجوی خود هستند و… می توانم دو پیشنهاد بدهم ؟
۱ – به نظر م ایجاد و راه اندازی یک شبکه اجتماعی از قشر دانش آموختگان می تواند برای همه ما که به دنبال قهرمان هستیم جالب باشد شاید قهرمان بعدی یکی از خودمان باشد!
۲ – می خواستم یک تایپیک و موضوع جدید برای گفتگوی بعدی فی مابین دوستان پیشنهاد کنم و آن موضوع این است که :
ما در طول عمر خود برای پاسخ به این پرسشها چکار کرده ایم ؟ نه اینکه چکار می خواهیم بکنیم . توجه داشته باشید که چه کار کرده ایم این سه سئوال عبارتند از:
الف – برای خود چکار کرده ایم ؟
ب – برای خانواده و دوستان خود چه کرده ایم ؟
ج – برای کشور مان چه کرده ایم ؟
فکر کنم که پاسخ به این پرسش ها می تواند تفاوت های ما و سایر ملل و عقب ماندگی ما را توجیه کند. شما اینطور فکر نمی کنید ؟؟؟؟؟؟؟
منتظر نظرات ارزشمند شما و سایر دوستان هستم
درضمن در سایت موسسه بهار نیز در بخش ستون بحث آزاد مطلبی نوشته ام که نظر تمامی دانش پژوهان را به آن جلب می نمایم
با تقدیم احترام
محمدعلی مرامی
دانش پژوه کد ۴۲ موسسه بهار
محمد رضا عزیز این مهم نیست که حکومت یک درصد جمعیت کشور را تشکیل می دهد،کارآمدی این ۱ درصد در پدید آوردن مشکلات بیشمار در جامعه ایران و ناکارآمدی همین یک درصد در حل مشکلات جامعه امروز ایران از اهمیت بسیار بیشتری برخوردار است.
حکایت امروز جامعه ایران در شعر فریاد زنده یاد فریدون مشیری عیان است که…
مشت می کوبم بر در
پنجه می سایم بر پنجره ها
من دچار خفقانم خفقان
من به تنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم.
آقای کاشانی شما کاملا درست میگید، کاملا. اما به این نکته توجه کنین که مخاطبای این سایت من و شما هستیم، مردم عادی و نه حکومت، و هر سخن جایی دارد و هر نکته مکانی! محمدرضا هم تمرکزش روی همین مطلب بوده
کلیپ جالبی بود و تاثیر گذار
تازه من فکر میکنم ما اگه به اصل خودمون برگریم خودمون رو همیشه متولی همچین اتفاقاتی دونستیم ولی این روزا انگار داریم مثل دو ضلع یه زاویه، از اون چیزی که هستیم بیشتر از پیش فاصله میگیریم تا برای خودمون امنیت و آرامش و پیشرفت رقم بزنیم که نمیشه، نمیرسیم، درجا میزنیم
آرمانهای کوچک و تحملهای طولانی . . .
آقای شعبانعلی
شما امروز را می بینید. البته امروزه ما هم لااقل برازنده ی این همه کلماتِ مایوس کننده نیست.
اربیل اگر مانند دوبی شده. یا دارد مانند آن می شود. به نظر باید گفت: چه بد. ضمن اینکه مقایسه اربیل با ایران مقایسه مع الفارقیه.
افشین جان. من ده ها کشور دنیا را گشته ام.
افتخار کن که هنوز میتوان ایران امروز را با اربیل مقایسه کرد.
که اگر روند این باشد و تغییر نکنیم، نسل آینده ما را با «بربر ها» هم مقایسه نخواهد کرد.
این یک فریب رسوا نشده ای هست که حالا حالاها خریدار دارد {همه مقصر این اشتباه من هستن جز خودم} همه مقصر عدم رشد من هستن جز خودم, چه دروغ باور پذیر و شیرینی شده در میان ما وپذیرش این حرف هم بالاست . جالبه در قران امده ما تو قیامت هم همه چیز رو تقصیر شیطان می اندازیم!!!!
تا حدودی میتوان پذیرفت که در بسیاری موارد مشکل از حکومت نیست اما بحث برسر تقصیرات حکومت را باید در حکومت های چند صد سال اخیر ایران دید.
شیوه زمامداری در ایران همیشه براین پایه بوده که به جهل مردم دامن بزنند نه قدم در راه روشنگری بردارند ولی در زمان حاضر و دهکده کوچک جهانی ما خود وظیفه فرهنگ سازی داریم و در این خصوص حق با شماست اما اگر کمی مسئله را از دور ببینیم در حال حاضر غم مردم غم نان شده است ما نباید به اقلیت خاصی که در اطرفمان میبینیم برای قضاوت بسنده کنیم
در کشوری که ارضا نیازهای مردم در سطح نیازهای اولیه باقی مانده است تا حدودی این قابل قبول است که میل به کمال گرایی کاهش یابد مگر آنکه در این راه رسانه های عمومی این مرز وبوم تلاش بیشتری کنند
الگوسازی مناسب تاثیر بسزایی برروی خواست ها و رفتارهای مردم خواهد داشت.
سلام با فرض اینکه تمام این حرفها درست باشه , حالا باید چکار کرد
مگه وظیفه دولت و حکومت نیست که سطح شعور و فرهنگ جامعه رو بالا ببرن ، متولی فرهنگ کیه؟ به نظرت اگه یکی مثل ماندلا رییس حکومت بود، راحتر نبود درباره عشق به میهن و خاک و دموکراسی و… حرف زد
به نظر شما اینکه دو تا ماشین در خیابان به هم میزنند و به خواهر و مادر و پدر هم بد و بیراه میگویند نیاز دارد نظام کاری بکند؟
باید مجلس قانون تصویب بکند؟
اینکه یک فیلم شخصی از فلان بازیگر یا فرد مشهور دست به دست میگردد و با بلوتوث از یک موبایل به موبایل دیگر میرود، مقصرش دولت است؟
من فکر میکنم هنوز دولت ما خیلی جلوتر از ملت است. مشکل در تربیت و فرهنگی است که ما نداریم و من ترجیح میدهم فریب دروغ های تاریخ را هم نخورم.
اگر ایرانی، روزی مرزهایش را بر روی عرب غیرمتمدن باز کرده، نشان میدهد از همانجا باید ضعف ها و شکننده بودن ساختار فرهنگی حکومتی ایران را جستجو کرد…
سلام
من فکر میکنم وظیفه دولت است که سطح فرهنگ جامعه را بالا ببرد. چرا وقتی مجلس تبدیل به تریبون فحاشی شده انتظار دارید مردم به اصطلاح عوام به هم بد و بیراه نگند,یه سوال دارم فکر می کنی سالها قبل توی دبی یا اطریش که شما خیلی بهش علاقه داری مردم منظم تر از ایرانیها شتر و اسب سواری می کردند؟ نمیدونم استاد شایدم شما درست می گین. ولی من هنوزم معتقدم ما جمعیتی داریم که هیچ کسی مسوولیت اموزش اونها رو بر عهده نگرفته.
از کامنت ندا خوشم اومدو من هم وقتی تو محیط کارم دلم میشکنه از تنگ نظری همکارام میگم:
من دوست دارم وقتی من ۶۰ هستم دوستم ۶۵ باشه تا یه انگیزه باشه برام برا ۷۰ شدن و دوست دارم دیگران هم همینطوری باشن تا هی بریم بالا. اما دلم میگیره وقتی میبینم دوست ۶۰ ام به جای تکون دادن به خودش محکم پاهای منو گرفته که بکندم ۵۵٫ البته حرف من خریدار نداره به خاطر غلطهای رایج فراوانی که ریشه های چندصدساله دارن تو فرهنگ ما.
یه مطلب جالب شنیدم از استادی که فکر میکنم مناسب این پست باشه. ایشون میگفتن که تو فرهنگ پهلوونی ما یه باور غلط هست. اینکه استاد ۹۹فن رو به شاگردش یاد میده و صدمی رو برا خودش نگه میداره. این غلطه چون با این روش مرتب از فنون ما کم میشه و به اصطلاح فنونمون آب میره. درستش اینه که استاد هر ۱۰۰ تا فن رو به شاگردش یاد بده و سعی کنه فن صدویکم رو برا خودش ابداع کنه. اینجوری روند ما رو به رشد هست و مرتب به تعداد فنونمون اضافه میشه.
پ ن۱: اردبیل(سرزمین چشمه های بهشتی) فقط تو یه حرف(دال) با اربیل تفاوت داره و شما میتونستین این مطلب رو در مورد اون بنویسین اگه تنها وتنهااز مواهب خدادادی این استان استفادۀ درستی میشد. سرعینش معروفه اما سرعین فقط یه بخش کوچولو از چشمه های شفابخش و آبگرمها رو داره. فقط فکرشو بکنید اگه این همه آب گرم طبیعی و درمانی تو یه جای خوب و نعمت فهم دنیا بود چه موقعیت و روزگاری داشت.
پ ن۲:مسئولینمون مگه کی هستن. یکی از خودمونن که با همین فرهنگ خرچنگی و ۹۹فن و… بزرگ میشن و روزی هم میشن مسئول. شاید فردا خودمون هم یکی از اونا باشیم.
دارم روي خودم كار مي كنم كه زاويه ديدم رو تغيير بدم يعني اگه كاري از دستم بر مياد انجام بدم بنظرم بايد اين اتفاقا از يه جايي شر.ع بشه ما هم بايد نگرش هامون رو به روز كنيم تا از مردم ممالك ديگه عقب نمونيم
ما هم ميتونيم شرايط بهتري رو ايجاد كنيم
ما هم ميتونيم براي فرزندان آيندمون داستانهاي زيبايي از تغيير تعريف كنيم
تغيير عالي فقط همت بلندي مي خواد كه به جاي اعتراض به دست به انجام دادن زد…
من هم به عنوان یک معلم، تلاش کردم حوزه کاری خودم رو که ارتباطات هست و به نظرم درد امروز ماست به رایگان و با هزینه ای که تحملش برام ساده نیست (هاست و …) در اختیار بقیه قرار بدم. اما چه کنم که ضعف فرهنگ بیشتر از این حرفهاست و آنقدر هستند که دندان این پیشکش ها را می شمارند و حرص من را در می آورند که…
سلام
همیشه این موض.ع فکرم را مشغول کرده که چرا و علت چیست؟ فرهنگی؟، تاریخی؟ اقلیمی؟ ای کاش به این خودشناسی برسیم تا خود فروشی(انسانی و شخصیتی) نکنیم با تشکر
سلام. بازم دیر اومدم
حقیقتی رو گفتین که واقعا جریان داره و من سالها بخاطرش حرص خوردم و با آدمایی هم بناچار سرش بحث کردم. همیشه توان تحلیل منصفانه از روی عقل و اندیشه لازمه که این ی ساختار فکری منسجم و حقیقت جو میخاد که با تربیت آدما خیلی مرتبطه. فکر کنم ی مشکل اساسی بیشتر ما اینه که خودمونو دانای کل میدونیم و معمولا اون ی کمی ازچیزی که میدونیم مارو میبره به جایی که خیلی از حقیقت اون چیز دوره، یعنی همان نگاه و قضاوت سطحی.
به نظرم تفاوت در شناخت تواناييهاي فردي خود ماست.
همانطور كه شما اشاره كردي، اتحاد، خواست واحد و از همه مهمتر عمل واحد به سادگي ايران عزيز را به مراتب پيشرفتهتر از اربيل خواهد نمود.
مثال اربيل مثالي است بسيار واقعي از مردمي كه خواستند حتي مثل ديگر هموطنان خود نباشند، مثل اهالي برخي از شهرهاي ديگر عراق كه …
تاسف نميخورم و سعي ميكنم عزمم را جزم كنم براي خواستن و عمل كردن انشاءالله
محمدرضاي عزيز، استاد گرامي و دوست عزيزم، از دوستاني مثل شما انتظار كمك دارم كه توان علم و عمل خود و دوستانم را ارتقاء دهيم و اسير بازيهاي حاشيهاي نشويم انشاءالله
از آدمهایی که این جمله رو میگن متنفر میشم…
” تو این زمونه باید هر کی به فکر خودش باشه”
با شنیدن این جمله احساس ناامنی میکنم.
جالب اینجاست مدتیه که این جمله رو خیلی زیاد از مردم میشنوم.
فقر اینه که، از تمیزی خیابان های اروپا و …حرف بزنیم در حالی که زباله مون رو زمین میریزبم…
(فکر کنم گوهری ایست از زنده یاد دکتر شریعتی)
ديدگاه چندخائن!!!
يه ناموس پرست غيرتي:
من دوست دارم با خونواد م كه بيرون ميريم چي داداش آرامش داشته باشم .كسي نيگا بد به ناموسم نداشته باشه
_د- لا مذهب اگه ميخواي كسي به ناموست نگاه چپ نندازه خودتوحداقل با ديدن ناموس ديگران سير نكن !تو كه انقد دم از ناموس و غيرت ورگ باد كرده ميزني .خودت بپا برادر !بپا كه ناموس يكي ديگه نشه…وناموس خودت باشه …
اين جوري ميشه كه يه وقتايي آدم مجبوره واسه آرامش خودش چادر سر كنه تا از گرسنگي گرگاي بيرون در امان بمونه ديگه!_اينجوريه كه بايد كلي پول بابت چند متر پارچه بديم كه ييهو گربه ه شاخمون نزنه!!! خب اينا ارزه كه داره از كشورخارج ميشه!(فكريك بچه…)
يه وطن پرست غيرتي:
گند اين نظام وحكومت ورياست جمهوري ووكيل ووزير وبزنن. اين زندگييه واسه ما ساختن ؟!نه اين زندگيه ؟!!يعني چي آخه !؟ازصب تا شب جون بكن واسه يه لقمه نون !(جون كندنش چيه ؟قاچاق سوخت !.جون كندنش چيه ؟دوروبرتون زياده !)
_چند تا خاله خان باجي:خداوند در قرآن ميفرمايد ……رسول گرامي اسلام فرمودن ….
همون چيزي كه خودشون دوست دارن وبه نفعشونه !(قندحرام است!!!)جلل الخالق!!
داشتن ماهواره مساوي است با گناه كبيره ! فيس بوكو گوگل ويه سري سايتا اصلا بايد فيلتربشه آقاااااااا.اصلا يعني چي اين قرتي بازيا؟!!
_د- لاكردار اگه نفهميم توجهان چه خبره ؟اونوقت كيه كه چندتا حساب تو چندتا كشور ….داشته باشه؟اصلا داريم چنين چيزي ؟نه شما بگو .اصلا داريم؟!!!
افكار يه عابر پياده:……
افكار يه سواره :……
بخوام همشونو بنويسم تيمارستان قبولم نميكنه با اين ذهن آشفته !!!!!!!!!!!۱فاكتورميگيرم .شما كه داري اينارو ميخوني خودت ميتوني ادامه بدي.البته مراقب خودت باش وارد لايه هاي زيرينش نشي كه بري به عمق فاجعه پي ببري برگشتت دست خودت نيس.
قشنگترين ضرب المثل:ديگ به ديگ ميگه ….وسلام
من اعتراف ميكنم كه خيانت كردم .
به خودم
به كشورم .
به مردمم .
تو هم خيانت كردي آره .شمايي كه داري ميخوني اين نوشته رو .آره دقيقا خودشما.قيافه ي حق به جانب به خودت نگير
ميگي نه!
يه چرخي تو خونه ت بزن
يه برگ كاغذويه قلمم بگير دستت
چندتا جنس خارجي تو خونه ت هست كه ميتونستي از توليدات داخلش استفاده كني ؟
نق نزن !نگو كالاي ايراني كيفيت نداره
اصلا يه بار خريدي واستفاده كردي ببيني كيفيت داره يانه ؟!!
ديگه دار م سردرد ميگيرم
شمام ديگه خسته شدي
پوزش !!
ما خائن نيستيم.به دل نگير
بقييه خائنن!!!!!!!!!!!!
وقتی میرم بازار رو بر میگردم می بینم هر چی هر وقت گرفتم
اگه جنس خوب بوده ترک بوده
اگه بد بوده چینی بوده
این کالای ایرانی کجاست که من پیداش نمی کنم
ذهن آشفته چرند نگو
همه جا نوشته made in chin
منم خائنم
ببخشيد جواب سوالي كه پرسيديد يادم رفت بگم
تفاوت در بينش و فرهنگ انسانهاست
سلام محمد رضا جان
به عنوان يك كرد از كردستان ايران بر خودم لازم ميدونم ازتون تشكر كنم به خاطر لطفي كه نسبت به اين قوم داريد ابراز دوستي و علاقه انسان بزرگي چون شما باعث افتخار بنده است حرفتون رو كاملأ قبول دارم امنيت، اتحاد، آرامش، شادزيستي كردهاي عراق هميشه براي خود ما هم مثال زدني بوده و هست
نميدونم كردستان تشريف آورديد يا نه اگه ديده يا شنيده باشيد در ميان كردهاي ايران نيز اين ويژگيها تا حدودي وجود داره اما نه به اون مقياس دوست ندارم وارد خيلي بحثها بشم اما زندگي كردهاي ايران هميشه درگير يك سري بازيهاي(اسمشو نبر!!) و كم لطفي ها و نامهرباني ها بوده كه اگر اينها نبود فرهنگ كردهاي ايران چه بسا از فرهنگ ساير كردها پيشي ميگرفت
زندگي در جامعه ي
ما شبيه زندگي خرچنگي در جامعه ي خرچنگي است در جامعه ايي كه به جاي گرفتن دستهاي يكديگر و با هم بالا رفتن پاهاي همديگر رو ميگيريم مبادا كسي بالا بره براي هيچ انساني(خرچنگي) اميد رهايي وجود ندارد
پ.ن ۱: خرچنگها برخلاف ميگوها و ماهي هاو… زنده به فروش ميرسند چون نگهداري آنها به صورت زنده دشوارنيست خرچنگها به صورت منظم روي هم در يك ظرف آب كه سر آن باز است قرار داده ميشوند و هيچكدام نميتوانند از ظرف بيرون بيايند حتي تلاشي هم نميكنند! آيا ميدانيد چرا؟ دليلش رادر پ. ن ۲ توضيح داده ام
پ.ن ۲– زيرا وقتي يك خرچنگ كوچكترين تكاني ميخورد و ديگران آن را به معني تلاشي براي بهبود وضعيت و فرار ميبينند بلافاصله ساير خرچنگها دست و پاي او را ميگيرند و زمين اش ميزنند تا در جاي سابق خود قرار بگيرد
پ.ن۳ — اين نوشته برگرفته از مجموعه “براي فراموش كردن” به نويسندگي محمد رضا شعبانعلي است
واقعا اینطوره.
با این عکس و پیامت تاسف خوردنم بیشتر شد!!
یعنی درست میشه ؟؟
نظر شما رو رد نمیکنم اما جامعه سالم فکر سالم می پرورد.
سلام محمدرضا
آری آری این چنین است …
کاش از خودمان شروع می کردیم
کاش ….
تحلیل عالی ای داشتید استاد جان.
ممنووووووووووووون
چقدر به وضوح همه چیز رو میبینی!
چه طور می شه آدم به این هنر دست پیدا کنه؟
شما تحسین برانگیز هستید…