دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

وقتی بی بی سی، لبخند بر لبان مک لوهان می‌آورد

درباره بی بی سی و مک لوهان

چند روز پیش، این متن و نوشته را روی کانال تلگرام بی بی سی فارسی دیدم و به علت طنز تلخی که در آن بود، جایی ذخیره‌اش کردم تا در نخستین فرصت کوتاه – که امروز دست داد – نکته‌ای در موردش بنویسم.

طنز تلخی که من در این خبر دیدم، نه به خانم موگرینی مربوط است و نه به نماینده‌های مجلس. نه به فرهنگ سلفی و نه چیزهای مشابه دیگر.

آنچه توجه من را جلب کرد، لبخندی است که بی بی سی، بر لبان مرحوم مارشال مک لوهان نشانده است.

دوستان و خوانندگانم می‌دانند که من علاقه‌ی عجیبی به این مرد دارم و همواره از خواندنش لذت می‌برم.

البته قاعدتاً دنیای تحلیل‌گران رسانه به مک لوهان محدود نیست. کسانی مانند لری داونز، نیل پستمن، ژوزف تورو، جیمز توییچل، اریک کلینن برگ، سارا مورنینگ و بسیاری بزرگان دیگر، تحلیل‌ها و گزارش‌های بسیار ارزشمندی در این زمینه ارائه کرده‌‌اند که می‌تواند نگاه ما را به فضای رسانه بازتر کند.

بنابراین، نقل‌های مکرر من از مک لوهان، به معنای جدی نگرفتن نظرهای مخالف یا متفاوت بزرگان دیگر نیست. اما واقعاً در برخی موارد، کمتر عینکی می‌تواند به خوبی عینک مک‌لوهان، نگاه بازتری به دنیای رسانه به ما هدیه کند.

به طور خاص در اینجا،‌ اشاره‌ام به محتوای فصل اول کتاب Understanding Media است که بی‌شک می‌توان گفت معروف‌ترین جمله‌ی مک لوهان محسوب می‌شود: The medium is the message (رسانه، همان پیام است).

قاعدتاً در مورد این جمله و مصداق‌ها و اما و اگرهایش می‌توان بسیار گفت و نوشت.

اما در اینجا فقط علاقمند هستم به دو نکته اشاره کنم.

نکته‌ی نخست اینکه شاید شکل کمی تعدیل شده‌ی حرف مک لوهان (که عنوان فصل اول کتاب هم هست) بتواند چنین باشد: رسانه خود را به پیام تحمیل می‌کند.

نکته‌ی دوم اینکه هنگام خواندن مک لوهان و شنیدن از او، باید همواره به خاطر داشته باشیم که پیام و محتوا و رسانه، در ادبیات او واژه‌هایی بسیار گسترده هستند. در حدی که گاه، لامپ را به عنوان رسانه و نور آن را به عنوان محتوای رسانه‌ای مثال می‌زند.

یا در جایی (در همان فصل اول Understanding Media) جمله‌ای از کاردینال نیومن در مورد ناپلئون را – با لحن تاییدی – نقل می‌کند: ناپلئون، گرامر توپ و تفنگ را می‌داند.

به عبارتی، توپ و تفنگ را هم رسانه‌ای برای ارسال پیام می‌بیند.

برای اینکه در این برداشت، تردید نداشته باشیم، مک لوهان در ادامه می‌گوید: البته، ناپلئون علاوه بر توپ و تفنگ، به برخی رسانه های دیگر مانند تلگراف هم توجه نشان داد.

وقتی مفهوم رسانه و پیام و محتوا را در حد مک لوهان، باز و گسترده تعریف کنیم، دیدگاه او در این مورد که رسانه خود را به پیام تحمیل می‌کند معنایی تازه پیدا می‌کند.

تلگرام، یک بستر جدید ارتباطی و کانال های تلگرام، یک رسانه جدیدالظهور محسوب می‌شوند که در کشور ما مورد رغبت و توجه مردم قرار گرفته‌اند.

می‌توان درک کرد که رسانه‌ای مانند بی بی سی، تصمیم می‌گیرد از این طریق، با مخاطبانش رابطه‌ای تازه‌تر برقرار کند.

اما در این میان، فرهنگ تلگرامی، فضای تلگرامی، خبرهای سطحی و غیرمعتبر فورواردی، همه در کنار هم محیطی را می‌سازند که بی بی سی را هم تلگرامیزه می‌کند.

از بی بی سی، چیزی به فضای تلگرام ما نرسید. در واقع، فضای تلگرام ما با حضور بی بی سی فارسی، متحول نشد (در واقع هیچ تغییری نکرد). اما ما با تلگرام توانستیم قدمت طولانی بی بی سی و سبک آن را – که گاه در سبک‌های خبری به BBC Style مشهور است و آموزش داده می‌شود – متحول کنیم.

حالا بی بی سی، خبری را منتشر می‌کند که در کپشن آن دو شهر با فاصله‌ی هزار کیلومتر ذکر شده: این تابلو در تهران یا هزار کیلومتر دورتر از تهران نصب شده است.

بیایید فرض کنیم خبرهای دیگر با چنین سبکی چگونه خواهند شد: انفجاری امروز صبح، پایتخت انگلیس یا کشوری دیگر را لرزاند.

با توجه به محتوای سیاسی بسیاری از خبرهای بی بی سی، من خبر بی‌خطر موگرینی را نقل کردم. اما در سیاسی‌ترین خبرها هم می‌توانید مشابه این‌ها را ببینید (من فهرستی طولانی از این نوع تولید خبر توسط بی بی سی در عرصه‌ی سیاسی را تنظیم کرده‌ام).

نهایتاً همچنانکه مک لوهان می‌گفت و می‌فهمید، در اینجا رسانه خود را به پیام تحمیل کرده است. حالا بی بی سی هم، مثل کانال با ما بیشتر بخندید یا کانال بغ بغو می‌کنم و افتخار هم می‌کنم، سرگرم گردآوری خبر از کانال‌های دیگر فارسی است (اگر می‌خواهید اسم شیک‌تری روی آن بگذارید بگویید: News Curation).

من صدا و سیمای خودمان را به بی بی سی ترجیح می‌دهم. چون لااقل هر چه می‌گوید، می‌دانم برعکسش درست است.

اما در مورد بی بی سی، نمی‌توانم درست یا غلط بودن خبرها را بدانم. گاهی هم با حذف چند کلمه‌ی کلیدی، معنای خبر به کلی دگرگون می‌شود (بسته به اینکه نفر قبلی، چقدر حال و حوصله داشته که خبر را کپی و ویرایش و نقل کند). اعلام و تکذیب دائمی خبرها هم دیگر در آنها چندان شرمساری ایجاد نمی‌کند.

فقر محتوا را هم از التماس بی‌معنا برای مشارکت مخاطبان می‌شود فهمید.

ناگهان می‌بینیم که می‌پرسند: مخاطبان گرامی. نظر شما در مورد بودجه‌ی X میلیون دلاری فلان جا یا در مورد فلان تصمیم فلان سازمان چیست؟ با ما در میان بگذارید.

و کسی نیست که بگوید دوست عزیز. نیمی از مخاطبان گرامی شما، سنگین‌تر از عدد اجاره خانه‌ی خود را تا کنون در بانک جابجا نکرده‌اند. چگونه انتظار داری در مورد ساختار فلان بودجه نظر بدهد؟ یا چرا باید بتواند در مورد قراردادها و تفاهم‌های بزرگ ملی – مثبت یا منفی – اظهار نظر کند؟

البته بنگاه‌های خبری همواره نظر مردم را جویا می‌شوند و این کار خوبی هم هست. اما ابتدا یک مقاله‌ی دو یا سه هزار کلمه‌ای می‌نویسند و بعد از مردم می‌خواهند اظهار نظر کنند و نظرها هم در حد چند جمله است.

اما اینکه اصل خبر در حد دو جمله نقل شود و بعد از مردم بخواهند که هر کدام در ده جمله اظهار نظر کنند، مشخصاً به معنای خالی بودن ظرف محتوای یک رسانه است.

قطعاً زحمات بی بی سی و محتواهای ارزشمند آن (از جمله برخی از فاخرترین مستندهای جهان)‌ را نمی‌توان به سادگی انکار کرد.

اما حضور این بنگاه خبری و بسیاری از بنگاه‌های دیگر در تلگرام، نشان داد که همچنان مارشال مک لوهان می‌تواند از درون قبر لبخند بزند و بگوید: بیست سال قبل از اینکه اینترنت اختراع شود، نوشته بودم:

نگران روزی هستم که هر کس، وسیله‌ی کوچکی در جیبش بگذارد و عاشق آن بشود (Gadget Lover تعبیر اوست) و دهکده‌ی جهانی با چالش‌های جدید جهانی شکل بگیرد. نگران روزی هستم که رسانه همچنان خودش را به پیام‌ها تحمیل کند و جنگ و صلح‌های جدید، بر پایه‌ی قوت‌ها و محدودیت‌های رسانه‌ها شکل بگیرند.

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه ای گری (صوتی) هدف گذاری (صوتی) راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


7 نظر بر روی پست “وقتی بی بی سی، لبخند بر لبان مک لوهان می‌آورد

  • […] اگر خنده تلخی بر لبانت نشست، شاید بفهمی که چرا «بی بی سی، لبخند بر لبان مک لوهان می آورد» یا چرا “باید از فرهنگ توئیتری […]

  • سجاد سلیمانی گفت:

    ایجاد مدل ذهنی برای ورود در عرصه محتوا،
    تعیین ِ روش و متد برای کسانی که علاقمند به تولید محتوا هستند،
    کیس استادی مناسب برای تولید محتوا،
    نمایش یک تفکر انتقادی قدرتمند و دقیق،
    و نشان دادن راه دراز ، دشوار و پیچیده ی پیش رو برای فعالین عرصه محتوا، برداشت های «امروز» من از این نوشته است که به محتوا و تولید محتوا می اندیشم.

  • بهروز مطیع گفت:

    جو پولیتسی در کتابش (بازاریابی محتوایی) از قول جیسون کالاکانیس میگه : “متاسفانه سایت‌های خبری که فضای اطراف ما را پوشش خبری می‌دهند ، دچار کمبود بودجه شده‌اند و به وسیله افرادی اداره می‌شوند که حاضرند برای داشتن ترافیک دست به هر کاری بزنند . این ناامیدی موجب کیفیت پایین محتوا که با سرتیترهای فریب دهنده احمقانه همراه می‌شود و به منزله توهین به هر شخصی می‌شود .”
    پولیتزی معتقده که نشر دهی زنده هست و هیچ وقت تا این اندازه قدرتمند نبوده و میگه چیزی که داره منسوخ میشه مدل کسب و کار محتوایی هست که مبتنی بر تبلیغات باشه .
    نظر جو این هست که ژورنالیست‌ها به جای کار برای رسانه‌های بزرگ در حال حرکت به سمت برند‌ها هستند.
    به نظرم هرچند که در مقایسه با مک لوهان پولیتزی در کتابش از زاویه بسته‌تری به رسانه‌ها نگاه میکنه ، اما وقتی این جمله : “هر برندی یک ناشر است “( از درسهای استراتژی محتوا متمم ) را کنار مطلبی که در مورد یکی از انتشارات مطرح دنیا نوشتید – اگه اشتباه نکنم گاردین – که دنبال کمک های مردمی برای روی پا ایستادن بود بگذاریم . تا حدودی می‌شود فهمید که نگرانی‌هایی که در مورد کیفیت محتوای امروز داریم احتمالا در بلند مدت کمتر خواهند بود چون ظاهرا ما در حال گذار به یک پارادایم رسانه‌ای جدید هستیم که هنوز مسیر خودش را به درستی درک نکرده و خودش و قدرتش را به درستی نمیشناسه .

  • علی طاعتی مرفه گفت:

    واقعا این موضوع نگران کننده هست.
    یاد انتخابات اخیر افتادم که روزهای نزدیک انتخابات برخی از روی دلنگرانی برای آینده کشور! و برخی با اهداف خاص اخباری – غیر معقول – را بدون منبع مشخص و موثق منتشر می کردند تا در دقیقه نود نظر افراد را تغییر دهند (با سوءاستفاده از خطای شناختی ازرش دهی بیشتر به آخرین اطلاعات بدست آمده).

  • بهداد گفت:

    به نظرم وزیر امورخارجه عزیزمون، با توصیفی که از این واقعه سلفی گرفتن کردند و جوابی که دادند، بهترین و بیشترین سود رو از این اتفاق بردند.
    من علاقه‌ای به اخبار ندارم. یعنی کلا تلویزیون نگاه نمی‌کنم، شاید در حد ماهی سه چهار ساعت. سایت‌های خبری هم نمی‌بینم.
    به نظرم اخباری که مهم باشن، به گوش من و ما میرسن و نیاز نیست که وقت و اعصابم رو صرف دیدن و گوش دادن به اخبار کنم.چون من نه منتقدم و نه تحلیلگر و نه اخبار تاثیر شگرفی روی کار من میذاره. حتی کنترل هیچ چیز هم دست من نیست که بتونم مسیر و جهت اخبار و وقایع رو عوض کنم.

    الان روزنوشته‌ها یکی از منابع دریافت اخبار مهم برای من شده و باعث میشه بتونم خیلی چیزا رو باهاش تحلیل کنم و بعید می دونم مهمتر از این چندتا تحلیلی که در یکی دو ماه اخیر نوشتی، خبر مهم دیگه‌ای وجود داشته باشه.

    برخی دوستانم تمام اخبار bbc (و کلا اخبار) رو می‌بینن. اما ندیدم تاثیر خاصی روی زندگیشون گذاشته باشه. نمیدونم. شاید اخبار دیدن، تفریح باشه و یا اینجوری آروم میشن.
    اخبار ایران رو که می‌شنیدم، مخصوصا اخبار ۲۰:۳۰، کم‌کم داشتم به این نتیجه میرسیدم که برم جیبوتی پناهنده شم!

    ———-
    یعنی bbc هم شبیه اکثریت مخاطبیش شد و به سلیقه‌ی اکثریت مخاطبیش رفتار کرد؟!

  • فواد انصاری گفت:

    من فکر میکنم امروزه هنر و ادبیات و رسانه پیشرو جای خودش را به رسانه و هنر و ادبیات پسرو داده. یعنی محتوا در همه ی اشکال خود به دنیال عوام و گرفتن مخاطب است. و ابتذال موجود هیچ گاه نمی تواند پیشرو باشد نمی تواند حرفی را بر خلاف نظر عموم مردم بگیرد در کوتاه مدت شاید این امر به دلیل جذب مخاطب یا صرفه اقتصادی از جانب صاحبان قلم و رسانه ها توجیه بشه. ولی آیا در بلند مدت باز هم جواب میده؟ خوشحالم که رسانه های داخلی و خارجی مشغول تولید این هجویات هستند چرا که فرصت برای رسانه های مستقل و افراد آزاد اندیش باز میشه تا اونها بتوانند با فکر و اراده مستقلی محتوای درست و رو به جلویی تولید کنند.کوتاه سخن اینکه هر گاف بزرگی از هر جناحی میبینم خوشحال میشوم و میدانم که روز به روز تمایل مردم به دیدن واقعیات وپس زدن محتوای جعلی و جهت دار بیشتر میشود.

  • سعید محمدی گفت:

    سلام محمدرضای عزیز
    با این جمله جوری خنده ام گرفت که دوستم فکر میکرد دارم جوک میخونم،
    “من صدا و سیمای خودمان را به بی بی سی ترجیح می‌دهم. چون لااقل هر چه می‌گوید، می‌دانم برعکسش درست است.”

    پی نوشت: همیشه نوشته هات رو دنبال میکنم و ازشون لذت میبرم، ای کاش دوباره فرصت کنی و در مورد نوشتن و نحوه ی قدرتمند نوشتن برامون بگی.

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser