معمولاً در روزهای پایانی سال، تب برنامه ریزی برای سال جدید بالا میگیرد.
اغلب انسانها – حتی کسانی که میانهی چندانی با برنامه ریزی و هدف گذاری ندارند – سعی میکنند با تصمیم گیری های کلیدی، سال جدید را به شکلی متفاوت از سالهای قبل، مدیریت کنند و شکل دهند.
همانطور که در فایل صوتی نقطه شروع گفتهام، نخستین گام برنامه ریزی برای آینده، تعیین تکلیف با گذشته است.
هر چه بتوانیم مسیر سال گذشته خود را بهتر مرور و تحلیل کنیم، توانایی ما برای برنامه ریزی سال آینده نیز افزایش خواهد یافت.
با توجه به این نکته، سوالها و نکاتی را که – به نظر من – برای مرور سال گذشته (و به تبع آن، برنامه ریزی برای سال جدید) مفید هستند، فهرست کردم و در قالب یک فایل PDF در اینجا قرار دادم تا شاید بررسی آن، برای دوستان دیگرم نیز مفید باشد:
دانلود فایل PDF مرور سالی که گذشت (و برنامه ریزی برای سال آینده)
سایر مطالب و درسهای مربوط به برنامه ریزی و انضباط شخصی
- در هدف گذاری به نتیجه فکر کنید و نه اقدام
- برنامه ریزی روزانه
- پنج جزء اصلی یک برنامه
- مهارت شما در برنامه ریزی چقدر است؟ (چک لیست)
- جدول برنامه ریزی هفتگی
- ماتریس آیزنهاور (ماتریس اهمیت و فوریت)
- انضباط شخصی
[…] رضا شعبانعلی، معلم و دوست عزیزم، در مطلبی با عنوان ارزیابی عملکرد آخر سال، آجرهای رنگی را در ستونهایی رسم کرده بود که هر کدام […]
[…] سال ۹۶ این نوشته محمدرضا شعبانعلی برای من دلیل خوبی شد که به بهتر شدن […]
ای محمدرضا، ای معلم،
برام جالب(و فکر کنم تاثیرگذار در روند یادگیریم از مطالبت) هست که بدونم خودت برای بخش:
«در ذهن من و مدل ذهنی من، اکنون چه چیزی وجود دارد که در سال پیش همین روزها، نبود؟»
چی نوشتی؟
البته اون مواردی که نزدیک به متوسط مدل ذهنی کامنتگذارهای اینجاست و نه اونایی که خیلی دورن.
چون من تعداد زیادی محمدرضا شعبانعلی مختلف تو اطرافم دارم که ازشون یاد میگیرم(محمدرضا شعبانعلی مهر ۱۳۹۲، محمدرضای ضبط کنندهی فلان گفتوگوی سه سال پیش و …) و اگه بدونم که مورد ملموسی تو مدل ذهنیش تغییر کرده و یا حتی با اون موقع تضاد داره، به نظرم بهینهتر یاد میگیرم.
[…] میکنم به این لینک از وبسایت […]
سلام محمدرضا
سالی که گذشت در مذاکرهها و بخصوص در تصمیمگیریهام بهتر از سال قبل بودم و اینو مدیون شما و تیم متمم هستم .
امیدوارم سال پیش رو در اوج برکت ، سلامتی ، و شکوفایی باشید .
پی نوشت : قسمت اولویتبندی فایل درد داشت ، اما فکر میکنم به این درک رسیدهام که اگر این درد را الان تحمل نکنم پایان ۹۶ با درد و مشکلات خیلی بیشتری رو در رو میشم که خارج از تحمل منه
[…] از سوالات فایل نوروزی محمدرضا این بود “در سال گذشته چه کتابهایی خواندم؟” پاسخ […]
[…] در حال حاضر از موارد فایل «ارزیابی عملکرد در پایان سال» که جناب آقای شعبانعلی عزیز تهیه کردهاند، لیست […]
سلام محمد رضای خوبم
ببخشید اگر دیر رسیدم جواب بدهم ،اول تبریک عرض می کنم که هر روز جمع دوست داشتنی متمم بیشتر از قبل میشه و ما با تو احساس صمیمیت بیشتری می کنیم و چه بهتر که این ایام بهانه ای است برای عیدی گرفتن از دستان پر مهرتان . فایل حرفه گری و متن و فایل سالی که گذشت ،جز بهترین عیدی های بود که امسال گرفتم و اعتراف می کنم کار مرا سخت تر نمود ،امروز ها تفکر چیزی شده از جنس زمان برایم و هر چه بیشتر فکر می کنم حس استفاده از زمان برایم بیشتر معنا پیدا می کند .
من فکر می کردم یاد گرفتم برنامه ریزی مستمر بکنم (چون ۷ ماهه تقریبا برنامه ام رو هر شب مرور و هر ماه به طور کلی بازبینی می کنم) و به خیال خام خودم با صرف چند ده ساعت وقت برای خوندن کتاب ها و مقالات برنامه ریزی فردی و مدیریت زمان و… توانایی و دید خوبی برای برنامه ریزی فردی دارم. حتی یک ماهی هم بود که دیگه مطالعه تو این زمینه نداشتم. نمی دونم تجربه کردی یا نه اما وقتی ادم توی یک حوزه وارد میشه و یک کم خیس میشه توهم شناگر بودن برش می داره، خصوصا اگر ۴ تا آدم تعطیل ازت تعریف کنند، یه پیشرفت هایی هم ببینی تو کارت و البته ناجیان غریقی در اطراف آدم با همین توهم امرار معاش کنند. یه حس احمقانه و سخیف میاره با خودش که کند می کنه سرعت آدم رو.
اما واقعا از اون روز که این فایل شما رو خوندم تکون خوردم و ذهنم تا امروز درگیر اش بود. یه بخشی برای سوالات مهم این فایل( که لطف و عیدی بزرگی بود و تا امروز بهش جواب دادم) و بخشی هم بابت تلنگر این نوشته ها که باعث شد یادم بیاد مفهوم جمله “یه دانشجو که امیدواره هیچ وقت فارغ التحصیل نشه” یعنی چی.
سلام معلم خوب
اظهار علاقه و اردات به آدمی مثل تو که براش عید و روز تولد فقط به چشم یک مناسبت تقویمی نگاه می کنی خیلی سخته، آدم فکر می کنه باید یه بهونه ی خیلی بهتر برای گرفتن وقتت داشته باشه.:)
هفته هاست که می خوام این خبر خوب رو بهت بدم : من شاغل شدم.
شاید اگه مهمون برنامه ی ماه عسل نمی شدی و من رویای داشتن استادی که بچه ها با اسم کوچیک صداش می زنن رو توی ذهنم نمی ساختم، شاید اگه دوستم ترم ۳ فایل مسیر اصلی رو برام نمی ریخت، شاید اگه متممی نمی شدم ، شاید اگه خوندن روزنوشته ها برام تبدیل به یک عادت روزانه نمی شد، شاید اگه اونروز وحید نمی پرسید برای مهندسی صنایع یادگیری چه نرم افزارهایی رو پیشنهاد می کنی، شاید اگه بعد از معرفی اون همه نرم افزار های خوب توی سومین پی نوشت مطلبت از چیزی به اسم استراتژی محتوا حرف نمی زدی ، منم الان مثه بقیه ی هم کلاسی هام یا بیکار مونده بودم یا توی یک کارخونه ی سرد و بی روح مشغول می شدم و سی سال آینده رو از ساعت کاری بالا و حقوق کم و محیط بد کارخونه و عدم پیشرفت و تحریم و اوضاع اقتصادی ناله می کردم و یا
اشتباهی دستم خورد می خوام ادامه بدم:)
برای من که با وجود کشمکش های شدید با خانواده م که اصرار داشتن برم دانشگاه فرهنگیان ،حاضر نشدم رویاهای بزرگم رو فدای داشتن یک شغل رسمی و تضمین شده توی آموزش و پروش کنم، برای من که وقتی رفتم سراغ مهندسی فهمیدم این مسیر به خودی خود به رویاهای من منتهی نمی شه، پیدا کردن تو و روزنوشته های تو و متمم تو یک نقطه ی عطف بود.
محمدرضا. وقتی کارفرمام برای آشنایی تماس گرفت و پرسید از بازاریابی محتوا چی می دونم، به محض این که گفتم درس های متمم رو خوندم همه چی تموم شد:))))))
قرار بود سه هفته رایگان و به عنوان کارآموز کار کنم و بعد اگر رضایتشون تامین شد فعالیتم رو ادامه بدم اما کارفرمام برای صحبت از همکاری های بیشتر و پرداخت حقوق حتی تا روز سوم هم صبر نکرد، چون از تو یاد گرفته بودم که چطور باید برای خودم مزیت رقابتی ایجاد کنم.
من خیلی خوشحالم که شغلی دارم که هیچکدوم از آدم های تحصیل کرده ی اطرافم حتی اسمشم نشنیدن، من خیلی خوشحالم که مثل خیلی از هم دوره ای هام صرفا به خاطر داشتن یک مدرک دانشگاهی احساس نمی کنم فقط باید توی عناوین شغلی مرتبط مشغول به کار بشم، من خیلی خوشحالم که برخلاف معدود دوستان شاغلم بدون حتی یک آشنا و پارتی فقط و فقط به خاطر توانمندی های خودم شاغل شدم، من خیلی خوشحالم که احساس می کنم اختیار زندگیم دست منه، خیلی خوشحالم که حجم جبری که بر روی زندگیم و انتخاب هام حس می کنم خیلی کم تر شده.
این ها همش به خاطر همراه شدن با توئه، به خاطر اینه که تو استادم بودی و من جلوه ای کوچیک از تربیت شدن کنار تو رو به نمایش گذاشتم. این تازه اول راهه.
معلم خوب.
تو می تونی به خاطر عید و تولد و سالگرد و … جشن نگیری، اما به خاطر به ثمر نشستن تلاش هات برای بهتر کردن زندگی دیگران شایسته ی بزرگترین تبریک هایی.
پی نوشت خیلی خیلی بی ربط: اگر خواستی به کامنتم جواب بدی لطفا به این سوالم هم جواب بده، اگر هم نخواستی جواب بدی فقط به خاطر این سوال خودت رو به زحمت ننداز:)
آیا فایل صوتی ” حرفه ای گری در محیط کار ” برای کاربران ویژه رایگانه؟ و اگر هست آیا شامل حال من هم که در روز انتشارش اکانتم رو تمدید کردم می شه یا باید جداگانه بخرم؟ ببخشید به خاطر این سوال بی جا اما پارسال من با این که کاربر ویژه بودم ، فایل صوتی ” مدیریت توجه ” رو خریداری کردم و بعد ها واحد مالی متمم رو به دردسر انداختم، گفتم باز دردرسرساز نشم.:))))))
در مورد توضیح آخرت سمیرا جان.
درست می گی.
سال گذشته دردسر ساز شدی.
البته امسال هم ظاهرا همون روند ادامه داره و همچنان دردسر ساز هستی.
چون من بعد از دیدن کامنت شما با وجود تراکم زیاد کارهام از مدیر پشتیبانی پیگیری کردم و ایشون از بچه های پشتیبانی پیگیری کردند و اونها آرشیو ایمیل رو بررسی کردند و دیدند که شما دو روز پیش همین سوال رو از اونجا پرسیده بودید و جواب را هم ظرف چند دقیقه از طریق ایمیل دریافت کرده بودید. (این بیاحترامی مستقیم به همکاران من است و من انتظار دارم که به آنها ایمیل بزنی و از این «اشتباه بد» که آنها را دور زدهای عذرخواهی کنی).
مع هذا علی رغم اینکه روزنوشته جای این بحث ها نیست و اخلاقی نیست که وقت دوستانتان را با سوال های شخصی بگیرید. به نظرم حرفه ای نبود که این سوال اینجا مطرح شود.
قبلا هم گفته ام که اگر جای ماست را نمی دانید به مدیر عامل کاله زنگ نزنید (گاهی باید خدا را شکر کرد که دست بعضیها به بعضی مقامها نمیرسد. وگرنه مشکل گرفتن فاضلاب خانهشان را هم با رییس جمهور حل میکردند. در واقع اگر تو با رییس جمهور برای رفع مشکل فاضلاب تماس نمیگیری که مشکلت را حل کند، چون شمارهاش را نداری. وگرنه قطعاً این کار را میکردی و نشان دادهای که میکنی)
در عین حال ضمن اینکه فایل حرفه ای گری شامل حال شما نمی شود پیشنهادم این است که علاوه بر خرید فایل مبلغ ده یا بیست فایل را هم به خیریه بدهید تا یادتان بماند که مطرح کردن بحث های شخصی در محیط عمومی حرفه ای نیست.
تازه ممکن بود من حرفه ای نباشم و پاسخی که شما در آنجا گرفته اید را در اینجا تکرار کنم که برای شما خوب نبود.
الان هم هزینه ای که به تیم ما تحمیل کردید از خرج یک ماه یک دانشجو بیشتر است و امیدوارم در شغل جدید خود به استفاده ی بهینه از منابع و «آتش نزدن فرصت ها» حساس باشید.همکاران من گاهی میلیون ها تومان پول از جیب خودشان می دهند که چند دقیقه وقت من بیشتر آزاد شود تا صرف شما و متمم شود.
مطرح کردن این نوع سوالات وقتی جواب آن را قبلا گرفته اید و وقت دوستانمان را هم در سال قبل و امسال سوزانده اید مشخصا غیر قابل درک است و هیچ گونه توجیهی برای آن متصور نیست.
در مورد بقیه حرفهات، حرفهای زیادی داشتم بزنم که متاسفانه سهمیهی چند سالت رو با همین پی نوشت نامربوط سوزوندی و قاعدتاً برای صرفه جویی مجبورم مدتها کامنتهای تو رو اینجا نخونم که جبران وقت خودم و همکارانم بشه.
باز هم شرمندهام که این همه سال زحمت من نتونسته حداقل اتیکتها رو به تو یاد بده.
مشکل تو نیست. ضعف من در آموزشه. امسال بیشتر براش تلاش میکنم.
پی نوشت: لحن کامنت قبلی من به خودت رو با این کامنت مقایسه کن ببین چقدر میتونی با «غیرحرفهای گری و رفتار غیراخلاقی و خودخواهی و اتلاف وقت دیگران» من رو از اون نویسندهی نرم به چنین فردی تهاجمی تبدیل کنی.
در محیط کارت، هرگز هرگز هرگز سیستم ها را دور نزن. خصوصاً وقتی خودت میدانی ماجرا چیست. و ممکن است دیگران در حضور جمع اصل ماجرا را به روی تو بیاورند.
پی نوشت: لطفاً ایمیل عذرخواهی به بچهها یادت نره. توش حتماً تاکید کن که اونها رو دور زدهای و دیگه این کار رو در سازمانهای دیگه انجام نمیدی.
من مدیر سنتی نیستم که هر کس تا آخرین طبقهی سازمانم آمد لذت ببرم.
من کارم را تفویض کردهام و فرایند سازی کردهام.
اگر با تو برخورد تند نکنم، بی احترامی به تمام عزیزان همکارم در متمم است که برای تو وقت گذاشتهاند و تو زحمت آنها را جدی نگرفتهای.
محمدرضا جان.
در مورد این موضوع که گفتی نباید این جا مطرح می کردم، کاملا حق با شما است و من باید از شما و تمام همکارانتون و دوستانی که این جا با خوندن این پی نوشت وقتشون رو تلف کردن معذرت خواهی کنم.در مورد جواب سوالم که فرمودید ایمیل شده هم خدا رو شاهد می گیرم که با وجود چک کردن هزار باره ی ایمیلم در inbox و حتی social و promotion و spam ایمیل من چیزی از طرف متمم ارسال نشده. هرچند هیچ راهی برای اثباتش ندارم ، ضمن این که می ترسم تقلای بیشترم برای پیگیری این موضوع باعث صرف هزینه های بیشتری بشه.
در مورد ایمیل معذرت خواهی هم چشم. به آدرس ایمیلی که از پارسال دارم ارسال می کنم و امیدوارم تغییری نکرده باشد و باز هم ناخواسته موجبات فرصت سوزی ها فراهم نشود.
همونطور که قبلا خودتون عینن این جمله رو گفتید برای دانشجوهاتون خیلی سخته که باور کنن تا این حد جدی هستین. البته امیدوارم تجربه ی من هرگز برای سایر دوستان متممی تکرار نشه.
در حال حاضر این توانایی مالی رو ندارم که به چندین خیریه کمک کنم اما بر اساس توصیه هاتون فکر می کنم بهتر باشه پول و زمان رو صرف مسئله ی اتیکت کنم تا حداقل چنین گناهی تکرار نشه.
باز هم معذرت می خوام. از شما و همکارانتون در متمم و همه ی کسانی که باعث رنج و زحمتشون شدم.
سمیرا جان.
فرض میکنم دروغ نمیگویی.
باید برای من کامنت بگذاری که
من به بچه های متمم ایمیلی زدم و بعد از چند روز پاسخ نگرفتهام.
همین.
نه بیشتر.
تازه. اگر هم این باشد باید به آنها ایمیل بزنی و بگویی.
به نظرم اگر بپذیری که ایمیل گرفته بودی و دوباره تلاش کردی از من پاسخ بگیری منطقی تر است.
چون الان عذر بدتر از گناه شد.
سلام
برای این یکسال گذشته از شما معلم بزرگوار و گروه تون تشکر میکنم .
بسیار خوشحالم که یکسال گذشته رو دوباره با شما در روزنوشته ها و در متمم همراه بودم .
از خداوند میخوام که سال جدید برای تک تک دوستان متممی و شما و گروهتون نوروز باشه .
سلام محمدرضا!
سال جدید رو به شما و همه اهالی متمم و روزنوشته ها تبریک می گم.
سلام.دوباره منم.:)
خیلی وقت بود که فکرم درگیر پاسخ به یک سواله و الان که این فایل رو دیدم، دوباره توی ذهنم پر رنگ تر شد.
داشتم به سوالات زیر تیتر “سیصد ساعت که میشد به شکل دیگری صرف شود…” جواب می دادم.
مجموع زمانی که من بهش رسیدم حدود ۶۰۰ ساعت بود. ولی مساله اینجاست که این ۶۰۰ ساعت از جمع شدن زمان های ۵ تا حداکثر ۱۵ دقیقه ای به وجود اومدن.
مثلا شاید من در روز یک ساعتم رو ( ۱۰ بازه ۶ دقیقه ای ) برای چک کردن کانال های مختلف تلگرام صرف کنم که در سال ۳۶۵ ساعت من رو به خودش اختصاص میده.
من هم دوست دارم این ۳۶۵ ساعت رو بهتر استفاده کنم ولی گزینه های کمی به ذهنم میرسه که بتونم توی این زمان های ۶ دقیقه ای انجامش بدم.
یه زمانی تمرین های مدیریت توجه مثل معکوس شماری یا خوندن لغات انگلیسی از جمله کارهایی بود که سعی می کردم تو این زمان ها انجام بدم.
اگر بخوام سوالم رو شفاف تر بپرسم: ما در طول روز زمان های متعدد ولی کوتاه زیادی داریم که تقریبا جز سر زدن به اینستاگرام و تلگرام و بازی کردن با گوشی کار دیگه ای به ذهنمون نمیاد.توی این زمان های کوتاه چه کارهایی می تونیم انجام بدیم؟
محمدرضای عزیز سال نو بر تو و متمم مبارک باشد. امیدوارم سال های سال سلامت و برقرار باشی و ما از وجود نازنینت بهره مند بشویم.
نکاتی که لازمه ایجاد حال خوب گفتی بسیار عالی است و چون مجوز دادی به جای تبریک های کلیشه ای ، فایل را برای آشنایانی که افتخار متممی شدن را نداشتند می فرستم.
آنجا که قرار است به آخر نرسیم قابل تعمق است .چه کاری نباید نیمه تمام بماند یا بهتر است تا آخرین لحظه به خوبی انجامش بدهی چون بعضی کارها انتها نداره. انتخاب نام سال سخت است ،با وجود اینکه قرار نیست تا آخر عمرت آن را یدک بکشی، متعهدت کنه یا به واسطه آن مواخذه بشوی.
شاید سال من سال پایان کارهای نیمه تمام باشه.
ممکن است نام سال خودت را بگوئی؟
سلام محمدرضای عزیز
معلم زندگیم
سال نو را تبریک عرض می کنم و برای تو و خانواده نازنینت و تیم دوست داشتنی متمم و دوستان خوب متممی لحظاتی سرشار از خوشی، شادی، آسایش، آرامش، سلامتی، رضایت و موفقیت آرزومندم.
در پناه پروردگار مهربان، آرام و سلامت باشی و دانش و علم و تجربه ات افزون باد.
بخاطر تمام حمایت ها و محبت های بی دریغ و آموزش های ارزشمندت سپاسگذارم.
پارسال چنین روزی پستی زدم و چقدر خوشحال بودم از اینکه امتیازم به قدری رسیده که می تونم پست بگذارم. ولی امسال خیلی کم تو متمم مطالب خوندم و تمرین حل کردم. این موقع ها برای خودم برنامه ریخته بودم و شروع کرده بودم به انجامش. سال که جدید شد همچنان در حال انجامش بود. ولی یکهو وسط ماجرا فهمیدم که زندگی برام بی معنی شده. این حس رو قبلا هم داشتم ولی بیشتر شد. یکی از مواردی که تونستم تقریبا تا پایان سال بهش پایبند باشم کتاب خوندن بود، لا به لای کتابا نمی دونم دنبال چی می گشتم. دنبال سر نخ. دنبال معنی. معنی که یادم هست شما گفته بودید خودمون باید بسازیم نه اینکه دنبالش بگردیم. صبح از خواب پا می شدم تو اون تاریکی با نور گوشیم کتاب می خوندم. آخر سال هم به این نتیجه رسیدم که گاهی کتاب خوندنم برای فرار از فکر نکردن بوده. اینکه بگم حالا صبر کن. حالا صبر کن این کتابم تموم بشه.
امروزم دوست داشتم چیزی بنویسم ولی دیدم چیزی برای گفتن ندارم. انگار بعد از یک سن و سالی دیگه یک چیزهایی نیست. دیگه با خرید ماهی قرمز و سبز کردن سبزه خوشحال نمی شی.
باید بشم مثل حضرت موسی بگم خدایا خودت را به من بنمایان. رب ارنی.
دعا می کنم، همه بتونن راهشون رو پیدا کنن. راهی که نه از سر اجبار یا تقلید و نه از سر درد. از سر اینکه بتونن روحشون رو به رضایت برسونند.
سلام محمدرضای عزیز.
خیلی خوبه که حتی سال جدید و اتفاقات اون هم نمی تونه هیجان من رو برای اومدن به متمم و اینجا کم نکرده.
من هم مثل تو اعتقادی به نوروز و روز تولد و اول هفته و ماه و سال ندارم و روز های نو با تصمیمات ما رقم می خوره نه به جبر تقویم. یادمه یه بار از مدیرت نقل میکردی که به جای اینکه از اول سال برنامه ریزی کنیم ، چه بهتر که ۶۰-۷۰ روز مونده به عید هدفی رو برای خودمون تعیین کنیم و روز عید از اینکه به اون رسیدیم خوشحال باشیم.
خوشحالم که وقتی به سال گذشته نگاه می کنم، تغییرات زیادی رو در خودم و مدل ذهنیم می بینم و به شدت این رو مدیون تو و محیطی که فراهم کردی هستم. امسال از خودم راضی نیستم. کم کاری زیاد کردم و بیشترین ضربه رو هم از نداشتن برنامه و هدف خوردم. می دونم که تکمیل این فایل پی دی اف برای من درد و ترس داره ولی باز هم امیدوارم که در ارزیابی های بعدی خودم بتونم به سطح استاندارد های خودم برسم.
ممنون به خاطر این همه حس خوب
[…] همانطور که اینجا هم نوشتم، از روابط جدیدم با دوستان متممیام، بسیار […]
سلام محمدرضای عزیز
ممنون برای تلاش های انجام شده در سال ۹۵ و امیدوارم شال ۹۶ سال پر خیر و برکت برای شما و دو ستان متممس ام باشد.
امسال کمتر از سال قبل وقت کردم برای سایت پر محتوا و ممتاز ممتم وقت بگذارم اما همان قدر که وقت گذاشتم استفاده کردم و فکر می کنم استفاده هم رساندم.
موفق باشید و سربلند
پیمان تسنیمی
سلام معلم عزیز و تاثیرگذار من، محمدرضای گُل
سال ۹۵ به لطف و حمایت شما یکی از بهترین سال های زندگی من بود.
تشویق شما به وبلاگ نویسی باعث شد چیزهای شگفت انگیزی رو تجربه کنم و با دوستان بی نظیر متممی ارتباط بیشتری داشته باشم.
امیدوارم سال ۹۶ یکی از بهترین سال های زندگی شما باشه.
عید رو تبریک میگم.
ضمنا به قول خودتون، انشاالله سال ۹۶ پر از ثروت و سلامتی و رضایت باشه.(فک کنم این سه تا بود)
میخواستم بابت پیشنهاد وبلاگ نویسی هم ازتون تشکر کنم.
به قول بچه ها، درود تو روحتون 🙂 خیلی دوستون داریم
محمدرضا جان سلام
امیدوارم حال و احوالت خوب باشه (چند روز پیش خیلی نگران شدم)..
در چند ماه گذشته حجم کارهای اجباریام بیشتر شده بود و دامنه اختیاراتم کمتر. که فکر میکنم در ماههای آینده انشاالله اینطور نباشه و بیشتر بتونم از نعمت وجود شما و متمم بهرهمند بشم.
اگر از سال ۹۵ بخوام بگم، من پارسال رو سال خوبی میدونم.
یکی از کارهایی که حس کردم دوست داری انجام بدیم و انجام دادم، راه انداختن وبلاگ بود. و میوهی وبلاگ هم برایم، فکر کردن منظم تر و ساختارمند تر بود. تا جایی که وقتی مقایسه میکنم، حس میکنم وقتی فقط فکر میکنم و نمیتوانم بنویسم، توهم فکر کردن دارم و این نوشتن است که نشان میدهد چقدر فکر کردنم مفید بوده و نتایجش عملی خواهد بود.
یکی دیگه از نعمتهای داشتن وبلاگ، دوستی با تعدادی از وبلاگنویسان متممی بود – که نعمت بسیار ارزشمندی است و با بالا رفتن استانداردها باعث میشود مجبور شوم بهتر و بهتر شوم (یاد جمله منسوب به جیم ران میافتم که میگفت شما میانگین پنج نفری هستید که بیشترین وقت رو با اونها میگذرانید)..
حرف برای گفتن زیاد هست. سخن رو کوتاه میکنم.
فقط خواستم از صمیم قلب سال خوبی رو برای تو و دوستان متممی آرزو کنم.
دوستدار تو. محمدرضا.
موقع برنامه ریزی کردن همیشه با هیجان لیستی از کارهایی که باید انجام بدم، کتاب هایی که باید بخونم، فیلم هایی که باید ببینم و… رو تهیه می کنم. واضحه که سنگ بزرگ نشونه نزدنه و با انجام نشدن خیلی از اون کارها از عزت نفس خودم کم می کنم.
اما خوبیه محتوای این فایل اینه که نمی ذاره با هیجان برنامه ریزی کنیم و سنگ بزرگ بلند کنیم. هر بار که می خوایم به آینده فکر کنیم، اول سوالی از گذشته ازمون می پرسه. گویی داره بهمون القاء می کنه قبل از این که هیجان زده بشی و یه لیست بلند بالا بنویسی، به گذشته ت یه نگاه بنداز. حالا با توجه به شناختی که از گذشته و کارهایی کرده و نکرده ت داری، متناسب با اون ها، برای خودت، وقتت، منابع و پشتکارت برنامه ریزی کن.
مرسی محمدرضا.
محمدرضای عزیز، متمم دوست داشتنی و دوستان متممی گرامی
سال نو مبارک.
امیدوارم سال جدید سالی باشه که بتونیم تا اونجا که امکان داره خودمون رو محقق کنیم. سالی همراه با سلامتی، موفقیت و بهروزی برای تمامی دوستان آرزومندم.
سلام محمدرضا
سال ۹۵ نقطه ی عطف زندگی من بود
تقریبا اواسط فروردین ۹۵ بود که با متمم و محمدرضا شعبانعلی آشنا شدم
من سال ۹۵ متولد شدم
مرسی که هستی
سال نو هم بر شما و خانواده ی عزیزم متمم مبارک باد
آهنگ زیبای “رندان مست” از خسروی آواز ایران محمدرضا شجریان رو به شما و همه ی دوستان تقدیم میکنم دانلود کنید و گوش بدید.
نرم نرمک میرسد بوی بهار
خوش به حال روزگار
سلام سلام سلام
سال نو همگی مبارک
معلم جان خوبین؟ عیدتون مبارک
امروز صبح که فایل what-I-have-done را دانلود کردم، فکر کردم تخمین زمان “دو ساعت” برای پاسخگویی به سوالاتش، حداقل برای من تخمین زیادیه. خوشحالم که اشتباه کردم.
امیدوارم سال دیگه ۴ساعت طول بکشه تا جواب همین سوالا را بنویسم.
امسال بهترین سال من بود . آشنایی با مفهومی به نام شعبانعلی و متمم . عیدی متمم را هیچگاه فراموش نمی کنم . امیدوارم در سال جدید با مفاهیم بیشتری شبیه شعبانعلی آشنا شوم ، اگر عمری باقی بماند .
برای همه درتک تک روزهای سال جدید آرزوی خواندن کتاب های بیشتر ، آشنایی با افراد موفق بیشتر ، آرزوی تبدیل اطلاعاتتان به دانش ، را دارم .
به قول شهرزاد یک هر روز یک روز جدید است .
محدرضا ممنون از تو که امسال خیلی بیشتر از بقیه سال ها فعال بودی و برای ما زحمت کشیدی.
همانطور که گفتی نوروز به معنای تقویم نیز برای من آنچنان مهم نیست (کما اینکه همین الان هنوز شرکت هستم) نوروز ما زمانی است که خودمان تصمیم بگیریم روزی نو را رقم بزنیم. یکی از اتفاق های خوب امسال زدن سایت شخصی خودم بود اون هم با تاکید و اصرار های تو. و حالا که می بینم نه تنها تاکید بی موردی نبود بلکه از الزامات است.
محمدرضا من هنوز از تو توی وبسایتم حرفی نزدم، اعتقاد دارم آدم وقتی یک نفر را دوست داره تا رفت تو خونه جدید نمیگه بیاد. وقتی خیلی دوستش داری اول خونه ات رو تر وتمیز میکنی یکم روی ظاهر و باطنش کار میکنی بعد عزیزانتو دعوت می کنی.
اعتقاد من اینه که برای وبسایتی که هنوز جایگاهی ندارد صحبت از معلم دلسوزی همچون تو بی احترامی و بی ادبیست. این ها را گفتم که بدانی همیشه من حتی برای گفتن و تعریف و توصیف تو، هر جایی را در شانت نمی دانم. امید وارم که همین طور که تا به الان موفق بودی، امسال موفقیت و آرامش های بیشتری را تجربه بکنی.
راستی PDF را دیدم ولی معنی ستون “محیط فیزیکی” را نفهمیدم.
مثلا من روی ۲ ساعت وقت بگذارم برای”محیط فیزیکی” یعنی چی؟?
حمید جان.
اون جدول (که قبلاً به اسم در جستجوی عدم تعادل مناسب ما برای باران نوشته بودم) در مورد اولویتبندی در تخصیص منابع هست. بنابراین ضمن اینکه همونطور که تو اشاره کردی شامل «اولویت بندی در صرف زمان» میشه، شامل اولویت بندی در صرف سایع منابع (انرژی / احساسات / پول / …) هم میشه.
اما در مورد محیط فیزیکی، المانهایی هستند که محیط ما رو میسازند. مثل خونه / ماشین / ساعتی که دستمون هست / لباسی که تن مون هست / سرویس طلایی که همراهمون میکنیم / مبلمان خونه و …
البته در اینجا کمی هم بحث ممکنه تفسیر پذیر باشه. به عبارتی بسته به حسابداری ذهنی ما، ممکنه از فردی به فرد دیگه تغییر کنه.
مثلاً اولویت تغییر خونه از ۱۰۰ متر به ۱۳۰ متر یا تغییر محل خونه، میتونه تغییر در محل فیزیکی باشه.
اما جمع آوری پول و وام گرفتن و تغییر نگاه از اجاره نشینی به خریدن خونه، میتونه تصمیم مالی محسوب بشه (تصمیم مالی مشخصاً با داراییهای نقد پذیر مرتبط هست. چیزهایی که میتونی به عنوان سرمایهی زندگی بهش نگاه کنی).
به نظرم کسی که ماشینش رو – بدون اینکه مشکل Functional داشته باشه – صرفاً برای اینکه به روز بشه عوض میکنه، تغییر در محیط فیزیکی ایجاد کرده و مواردی از این دست.
آخرين روزهاي اسفند است
از سر شاخ اين برهنه چنار
مرغكي با ترنمي بيدار
مي زند نغمه
نيست معلومم
آخرين شكوه از زمستان است
يا نخستين ترانه هاي بهار؟
(استاد شفيعي کدکنی)
******
محمدرضای خوب.
نوروز رو بهت تبریک میگم،
و خدا رو خیلی شکر میکنم که یک سال دیگر هم، از نعمت داشتن تو، و بودن تو و متمم و تیم متمم و تمام دوستان عزیز متممی و تمام دوستان و عزیزانمون برخوردار هستیم.
بخاطر تمام آموزه ها و هدیه های ارزشمند و دوست داشتنی که توی روزنوشته ها و متمم، بهمون هدیه دادی و میدی، ازت ممنون و سپاسگزارم و امیدوارم سال نو برای تو و برای تمام دوستان خوب متممی مون و برای همه، پر از لحظه های پر خیر و برکت و سلامتی و شادمانی باشه.