دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

با متمم تا عید نوروز – گام اول

همه‌ی ما با اثر ذهنی روزهای آغاز آشنا هستیم.

اول هر سال، تصمیم می‌گیریم که به انسانی متفاوت تبدیل شویم. سال متفاوتی داشته باشیم. زندگی دیگری را شروع کنیم. همه چیز تغییر کند. کاری کنیم که این سال، دیگر مثل سالهای قبل نباشد.

معمولاً این سرمستی هم، یک روز یا یک هفته یا یک ماه طول می‌کشد و به زودی، می‌بینیم در میانه‌ی سالی هستیم که تفاوت جدی با سالهای قبل ندارد. همچنان گرفتار روزمرگی‌ها و گذراندن امروز به امید فردایی که بهتر از امروز است یا لااقل با تلاش برای اینکه فردا بدتر از دیروز نباشد.

همین مسئله به شکل کوچکتری در ابتدای هر هفته هم وجود دارد.

و حتی به شکل ساده‌تری در ابتدای هر روز.

این همان بحثی است که دو سال پیش، در ابتدای فایل صوتی نقطه شروع هم به آن اشاره کردم.

فکر می‌کنم حدود شش یا هفت سال پیش بود که مدیر من، پیشنهاد جالبی داد و من هم آن را امتحان کردم و خیلی وقت‌ها، زمانی که با خودم خلوت می‌کنم، احساس می‌کنم شنیدن آن جمله، یکی از فرصت‌های خوب در زندگی من بوده است.

مدیر من – که بسیار هوشمند، کاریزماتیک، سخت‌گیر و دوست نداشتنی بود – می‌گفت:

خیلی زیبا است که انسان در روزهای نخستین سال، برای تمام سال خود هدف گذاری می‌کند. اما وقتی علم و تجربه اثبات کرده‌اند که اکثر انسانها، نمی‌توانند به چنین برنامه‌هایی متعهد باشند، این شکل از برنامه ریزی به نوعی اتلاف وقت تبدیل می‌شود و معمولاً بعد از چند بار برنامه ریزی، از نفس کار برنامه ریزی هم ناامید می‌شویم.

او پیشنهاد کرد: هفتاد روز به سال نو، برنامه تغییر را شروع کن. مهم نیست که هدف‌هایت چقدر کوچک و ساده باشد. مهم این است که برای محقق کردن آنها تلاش کنی و روز اول سال، زمانی که همه دارند با خوش بینی، برای سالی خوب برنامه ریزی می‌کنند، تو با “واقع بینی” برای روزهای خوبی که پشت سر گذاشته‌ای، جشن بگیری.

او معتقد بود که این شیوه رفتار، به تدریج، لذت برنامه ریزی و “باور به برنامه ریزی” را به ما بازمی‌گرداند و کم کم این عادت برنامه ریزی و اجرا و ارزیابی و کنترل، تمام سال را پوشش می‌دهد.

امروز، وقتی به سالهای گذشته بازمی‌گردم، می‌بینم مدیرم – که تحصیلات رسمی روانشناسی و مدیریتی نداشت و مهندسی صنایع خوانده بود – پیشنهادی کاملاً علمی و اجرایی داشته است و اثر آن کار را، در عادتهای رفتاری امروزی‌ام می‌بینم.

تصمیم گرفتم در روزنوشته‌ها، در کنار سایر مطالبی که همیشه می‌نویسم و منتشر می‌کنم، فضایی ایجاد کنم که طی حدود ۳۰ سی گام، با دوستانی که علاقمند هستند، چنین تجربه‌ای را تکرار کنیم.

کارهای کوچکی انجام بدهیم و برنامه ریزی‌های ساده‌ای انجام دهیم و خلاصه، کارهایی بکنیم که در لحظه تحویل سال، تحولی را – هر چند کوچک – در خود و زندگیمان تجربه کنیم و در کنار امیدواری به امید آینده، شادمانه، رفتارهای خوب گذشته‌ خود را جشن بگیریم.

حالا باید توضیح بدهم که چرا عنوان این مطلب و این سلسله مطالب، “با متمم تا عید نوروز” است:

مثل همیشه، این حرف‌ها، از لحاظ “موضوعی”، می‌توانستند در متمم منتشر شوند. اما فضای متمم رسمی است و همچنانکه قبلاً هم بارها گفته‌ام، فضای نوشتن و کامنت گذاری بسیار رسمی و علمی است و آنجا نمی‌توان هر حرفی زد و حرفها باید “حسابی” باشد و بعضی از حرف‌هایی که می‌خواهم بزنم، اگر چه از نظر خودم درست است، اما آنقدر محکم و قطعی نیست که در فضای معتبر آموزشی مانند متمم مطرح شود.

طبیعتاً به دلیل نزدیکی محتوایی این بحث‌ها به نگاه متمم، بارها و بارها لازم خواهد بود به متمم ارجاع بدهم تا مجبور نشوم که برخی حرف‌ها را که در متمم به صورت زیبا و ساده مطرح شده و نظرات ارزشمند دوستان متممی هم به آن افزوده شده، در اینجا تکرار کنم.

احساس کردم بهتر است از همین ابتدا، تکلیف را مشخص کنم و فرض کنم که خوانندگان این سلسله بحث‌ها، متممی‌ هستند. به این شیوه، دیگر در انتخاب لینک مطالب و درس‌ها، وسواس نخواهم داشت که کسی که اینجا را کلیک می‌کند، آیا متممی هست یا نه. آیا حامی متمم هست یا نه. من حرفم را می‌زنم و رد می‌شوم و می‌دانم که کسی که عنوان را دیده، می‌داند که بارها و بارها، به متمم ارجاع داده خواهد شد.

اگر این را از ابتدا مشخص نمی‌کردم، در میانه‌ی بحث، بعضی خوانندگان غریبه (که اخلاق من و مقام والای متمم و متممی‌ها را نمی‌شناسند) ممکن است بگویند: پس لابد اینها را گفت که وسط بحث که درگیر ماجرا شدیم، مجبور شویم به متمم خوانی هم بپردازیم!

از آنجا که متمم را بی نیاز از تبلیغ می‌دانم و اساساً هویت متمم امروز بزرگتر از آن است که فرد کوچکی مثل من، بتواند برای آن اعتبار آفرین یا مخاطب آفرین باشد، برای جلوگیری از این شائبه – که البته احتمال بروز آن بسیار کم است – گفتم تکلیف را مشخص کنم که در آینده، با دیدن عنوان همراه با متمم، دوستانی که متممی نیستند، بتوانند به سرعت، از روی تیتر عبور کنند و به مطالعه سایر مطالبی که به جنس “روزنوشته‌ها” نزدیک‌تر است، بپردازند.

تا عید نوروز، حدود سی مطلب از این سلسله بحث‌ها منتشر خواهم کرد و امیدوارم که اگر عمر و فرصتی بود من هم بتوانم در کنار دوستان متممی خودم، با مرور گذشته، شادمانی را تجربه کنم و نوروز را جشن بگیرم.

Stage-2

آموزش مدیریت کسب و کار (MBA) دوره های توسعه فردی ۶۰ نکته در مذاکره (صوتی) برندسازی شخصی (صوتی) تفکر سیستمی (صوتی) آشنایی با پیتر دراکر (صوتی) مدیریت توجه (صوتی) حرفه‌ای‌گری در کار (صوتی) کتاب های مدیریت راهنمای کتابخوانی (صوتی) آداب معاشرت (صوتی) کتاب های روانشناسی کتاب های مدیریت  


115 نظر بر روی پست “با متمم تا عید نوروز – گام اول

  • رشید گفت:

    سلام محمد رضا
    همیشه به ما یاد دادند و تأکید کردند که باید شروع کنی یاعلی بگی و بلند شی اما خیلی وقت ها فراموش میشه که این یک نماد برای شروع کارهاست و اگر از قبل ، آمادگی شروع کردن ، برنامه و هدف و استراتژی ادامه مسیر را نداشته باشی به دام شروع های دوباره و دوباره و چندباره که عملا بی فایده اند می افتی . شاید این حرکت شما را بتوان آمادگی برای نقطه شروع ، تیز کردن تبر و یا حتی شروعی فارغ از استرس ها و هیجانات محدود به زمان های شروع دانست که یک بار هم که شده به معنای واقعی کلمه شروع کردن حقیقی و نه نمادین را تجربه کنیم و به مانند خانه تکانی های شب عید که از مدتها قبل از شروع سال آغاز و افراد را درگیرخود می کند این خانه تکانی و آمادگی را از همین الآن در خودمان ایجادکنیم و در روز اول سال با لذت از این رفت و روب اصلی و دلی و بستر حقیقی ایجاد شده برای رشد و شروع ، تولد نطفه پرورش یافته شروع حقیقی و متولد شده در عید نوروز را جشن بگیریم و بعد از آن نوزاد متولد شده را پرورش دهیم نه اینکه تازه در آرزوی بودن آن باشیم .

  • محمد گفت:

    سلام خدمت محمدرضای عزیز و دوست داشتنی
    این نوشته , خاطره ی یکسال پیش و تصمیم گیری من برای برنامه ریزی , زنده کرد.
    به طبع همیشه دنبال شنبه ها و شروع ماهها و حتی سال جدید برای انجام برنامه های ریز و درشتم می گشتم.
    کمال گرایی هم معضلی شده بود که به تاخیر بیشتر , دامن می زد.
    خیلی از حوزه های مورد نظرم را به صورت ناقص و نصفه رها کردم.
    شاید تنها جمله ای که در آن دوران کمکم کرد , وصل شدن به اولین ثانیه ها پس از تصمیم گیری بود.
    بعد از آن هرگز به دنبال مناسبتها و شنبه ها و … نرفتم.
    الان که فکر میکنم به این نتیجه میرسم که فاصله میان تصمیم و عمل , به نوعی منجر به سردشدن و دست کشیدن از کار می شود.

  • محمد مهدی فلاح گفت:

    سلام
    محمد رضای عزیز
    بی صبرانه منتظرم تا بتونیم با هم این برنامه ریزی را انجام بدیم.

  • سید احسان حسینی گفت:

    سلام محمدرضای عزیز.
    این بهترین پیشنهادی هست که کلاف پیچیده و پر از گره ذهنم برای برنامه‌ریزی رو میتونه تا حدود زیادی باز کنه. کمترین دستاورد همراهی با این برنامه این هست که خیلی از این گره‌ها در آستانه سال نو باز شدن و خیلی از تصمیمها تبدیل به اقدام شدن.

  • omid گفت:

    سلام و خدا قوت
    ممنون از زحماتتون
    جالب اینجاست که من الان سربازم و چند تا سفارش کار دارم که به خاطر نداشتن وقت خیلی سرعت کارم پایینه ، بعضی اوقات خسته میشم. نا امید ، اما باز ادامه میدم و جالب تر اینکه تا اخر سال خدمتم تموم میشه و بعد تعطیلات باید بگردم دنبال کار.
    اینا رو خواستم بگم تا بدونید بی صبرانه منتظرم تا با این برنامه شما و اون انگیزه ای که ایجاد میکنید ، عید رو واقعا جشن بگیرم. یه جشن تاریخی
    سربازتونم . امید

  • زهرا گفت:

    بسیار عالی

  • مهدي ز گفت:

    سلام
    عاشق اون راهيم كه همسفرش تويي

  • محمود گفت:

    سلام ممنونم ازت فدات بوس بوس

  • تسنیم گفت:

    سلام
    خیلی عالی و متفاوت، بی صبرانه منتظر گام های بعدی هستیم.
    لحظه هایتان مهنا

  • مهری گفت:

    سلام محمدرضای عزیز ،
    یکی از استعدادهای بالقوه ی شما انتخاب موضوعاتی ناب وجالب برای گفتگوست ،
    راستش من همیشه نزدیکه آخرهای سال یه جوری دلگرمی همراه با هیجان به سر اغم میاد ،که خیلی هم گذراست ،
    که اگه نبود ،منظورم گذراست ،شاید منبع خیلی از تصمیمهای مهم می شد
    ولی حالا با این جهتی که شما در برنامه ریزی برای روزهای گذر پیشنهاد دادین ،افق جدیدی در دیدگاه من پیدا شد،
    که امیدوارم خیلی دور دست نباشه ،
    پایدار باشید وپر امید

  • ابراهیم هستم گفت:

    یاد برنامه های کنکور افتادم.

  • Zarei P گفت:

    سلام
    بی صبرانه منتظرم با خود جدیدم نوروز ۹۵ رو جشن بگیرم
    محمدرضای عزیز خوبه که دوست باسوادی مثل تو دارم تا باعث شه کمی بزرگتر فکر کنم

  • مرضیه گفت:

    خیلی عالیه
    آقای شعبانعلی من شنبه ها با خواندن پیام هفتگی انرژی دوباره می گیرم و دقیقا زمانی که مسئله ای ذهنم را درگیر کرده جوابش را در پیام های شما می یابم
    و این بار دقیقا مصداق جانا سخن از زبان ما می گویی بود
    امیدوارم تا پایان این سی گام با شما همراه باشم

  • فائزه گفت:

    محمدرضا ی گرامی
    از شما ممنونم مثل همیشه پیشنهاد غافلگیر کننده و نشاط اوری دارید. الان احساسم شبیه اول مهرهای دوران دبستان که ذوق مدرسه رفتن رو دارم. یه انگیزه خیلی خیلی قوی در من ایجاد کردید و از پیشنهاد شما و رئیس دوست نداشتنی سابق شما خیلی سپاسگذارم و خیلی هم استقبال می کنم. بعلاوه اینکه بنده از ۷ دی ماه یک قرارداد جدید کاری بستم بعد از سالها کار در حوزه خدمات حالا وارد حوزه محصول شدم . پیشنهاد شیرین شما انگزیه کاری ام رو بیشتر کرد. خیلی متشکرم به امید خدا تا عید همراهی تون می کنم تا نتایج تلاشهامون رو با هم شریک باشیم. ارادتمند

  • محمد زرافشان گفت:

    واقعا مشتاقم ببینم که ادامه این بحث به کجا میرسه.

    اتفاقا من دارم موضوع جدیدی رو امتحان می کنم بلکه به این روش یه مقدار نزدیک تر به برنامه هایی که می ریزم حرکت کنم، گرچه معتقدم چیزی که حرف اول و آخر رو در اجرای هر برنامه ای میزنه انگیزه است ( صرفا تجربه شخصیه البته )
    یه موضوعی که تو برنامه ریزی معمولا آزار دهنده میشه اینه که وقتی حجم کار رو می بینیم یهو می ترسیم و فقط با دیدن اون حجم خسته میشیم ( توی صحبت محمدرضا و سهیل رضایی خیلی خوب به این موضوع اشاره کردن ) برای همین تصمیم گرفتم وقتی تسک های یک پروژه رو خرد می کنم روزی حداقل یک تسک رو انجام بدم. در کل فعلا سیاستم اجرای حداقلیه، شاید اینجوری یواش یواش بتونم حجم کارام رو بالاتر ببرم.
    عذر می خوام اگه یه مقدار بی ربط بود به بحث ! :))

  • پوريا گفت:

    اميد…
    انگيزه…
    روحيه…
    نشاط…
    تلاش…
    هدفمندي…
    اينها چيزهاييست كه با شكست همه برنامه هاي قبلي و بدي شرايط به شدت در برخي از ما تضعيف شده…
    لطفا در صورت صلاحديد، ابتدا با نگاههاي زيبايتان، نسخه ( نسخه هايي ) جهت بازگشت اين موارد بپيچيد…
    سپس برنامه ريزي براي تغيير و اتخاذ تصميمهاي جديد را شروع فرماييد…

  • عادله گفت:

    محمد رضای عزیز سلام
    امیدوارم با این سی گامی که قرار است اینجا مطرح بشه سال خوبی رو شروع کنم…چرا که من هرسال روز اول فروردین با یه اندوه و حسرتی سال جدیدمو شروع میکنم
    امروز ۱۹ دی ماه سالروزه تولدمه
    وقتی یکی از دوستام به من تبریک گفت و از من پرسید خوشحالی؟دلم گرفت…حسرت روزهایی که بی برنامه گذشت رو خوردم
    حسرت روزهایی که میتونستم بهترین استفاده هارو داشته باشم
    امروز که اومدم خونه و سراغ متمم و روزنوشته …خوشحال شدم لااقل با شما و گروه خوبتون آشنا شدم و امیدوار هستم با مطالعه مطالب و انجام تمرینها تغییراتی در زندگی ایجاد کنم

  • بهروز گفت:

    سلام
    بعد از مدتها برنامه ریزی و هدف گذاری شخصی و کاری بصورت از پیش تعیین شده ، بعد از dead line ها بازخورد که میگیرم می بینم اولا” خیلی از اهداف و برنامه هایم عملی نمی شوند . دوما” گاهی انقدر درگیر رسیدن به ضرب العجل هایم بوده ام که عملا فرصت های پیش آمده در مسیر را از دست داده ام و من پادرهوا و گیج می مانم که چه کار باید بکنم ؟
    یه مدتی برنامه ریزی را کنار میگذارم و باری به هر جهت می شوم ، ولی دوباره میبینم انگار برنامه داشتن از برنامه نداشتن بهتره ! دوباره همین مشکلات و احساس ها تکرار و تکرار میشن . به یه مقوله ای برخوردم به اسم Emergent Strategy ولی درست نمی فهمم چه جوری این نوع استراتژی با برنامه ریزی کنار هم قرار می گیرند و به هم لینک میشوند .
    گیج شده ام ، نمی دانم. آیا کلا” برنامه ریزی را کنار بگذارم وصرفا برای خودم جهت (Attitude) تعریف کنم ؟
    لطفا راهنمایی کنید

    • رضا گفت:

      دوست عزیز برنامه ریزی باید واضح و مشخص و واقع بینانه و بر اساس توانایی ها و ظرفیت ها باشد.
      هرهفته سه کار مهم و حیاتی را روی کاغذ بنویس و سپس اولین کار مهم را در همان روز انجام بده و خود را ملزم کن انجام بدهی اگه به هر دلیل نتوانستی انجام دهی در ان هفته خود را بیشتر ملزم کن انجام دهی فقط یادت باشد که فقط سه کار را در یه هفته انجام دهی نه کمتر نه بیشتر چون اگه زیاد باشد حوصله ات نمی گیرد اگه کمتر از سه تا باشد میگویی یک هفته وقت دارم باز هم بعد یک هفته انجام نداده ای.

  • Kimia گفت:

    سلام
    خواستم فقط بدونم چرا۷۰؟ مثلا چرا یه عدد دیگه نه!
    البته فقط یه کنجکاویه از این جنس که آیا انتخاب خود عدد ۷۰ هم دلیل خاصی داره یا نه؟ یا این که فقط یه شروع باشه و این که یه تعهدی ایجاد کنه که اولین قدم رو برداریم؟

  • شیرین شجاعی گفت:

    سلام
    واقعا بابت این نوشته ها و این پیشنهاد و درس بزرگ ازتون ممنونم … خیلی ذوق زده شدم …
    دقیقا من هم از اون دسته هستم که از خود برنامه ریختن هم نا امید شده ام … اما این کار یه نور و امید تازه است…
    حتما انجامش میدم و منتظر گام بعدی …

  • امیر گفت:

    سلام بر استاد عزیز
    مثل همیشه کاربردی، ساده و پرمحتوا
    بی صبرانه منتظر مطالب گام به گام شما هستم

  • احمد گفت:

    سلام و تشکر
    این سلسله مباحث شباهت زیادی به کانال موقت قبلی در تلگرام دارد. من دوست دارم که این سلسله مباحث را در تلگرام هم منتشر کنید. واقعیت اینکه روزی ۳۰ دقیقه صرف تلگرام میکنم و ترجیح میدهم مطالب پراکنده را کمتر بخوانم و این لطف شما باعث خواهد شد این ۳۰ دقیقه مفیدتر باشد.

  • حامد گفت:

    اولین کاری که کردم تعداد رد پاها رو شمردم که خیالم راحت بشه ۳۰ تا هست :))
    منم هستم

  • جلال 246شیراز گفت:

    سلام
    اولین باری که به سایت شما مراجعه در خصوص همین مسئله تغییر بود و اینکه هرسال تجربه جدیدی در این خصوص بدست اوردید تا اینکه بهترین تغییر را تغییر مدل ذهنی دانستید .این مطلب رو چند بار خواندم و لذت بردم و سعی بر عملی کردن آن داشتم .
    بنظرم این مطلب در ادامه همان مطالب باشد و پیگیری آن لذت بخش وشیرین باشد .البته در ذیل مطالب ارزشمند شما باید عرض نمایم که تغییری مفید به حال ماست که بعداز گذشت یک عمر وقتی به عقب نگاه می کنیم ببینیم از زمان و لحظات به زیباترین شکل ممکن استفاده شده ولذت بردیم .واز تمامی ظرفیتهای آن استفاده کرده باشیم .

  • عبدالمجید گفت:

    متن بالا رو که دیدم انگار یه بارقه امیدی تو زندگیم روشن شد. خیلی لذت بردم از اینکه نظرات بکر و عملی خودتون رو در اختیار مخاطبین قرار می دید. شما حتی روزنوشته هاتون هم عملی و به درد بخوره.
    امیدوارم راهتان مستدام باشه.

  • محسن گفت:

    سلام
    من هم هستم.
    کاملا با ایده مدیر دوست نداشتنی ات موافقم.
    در هر موقعی از سال می شود برای چند هفته و ماه بعد برنامه ریزی کرد.
    اصلا سال و فصل و ماه و هفته و روز پر است از آغاز و پایان. باید نگاه هدفگذار و برنامه ریز داشته باشی!
    “هر شب، شب قدر است؛ اگر قدر بدانی!”
    کاشکی از دوستان می خواستی هدف هایشان را و برنامه هایشان را در متمم و … جایی جلوی چشم دیگران بنویسند و من خودم دوست دارم این کار را بکنم یعنی دیگرانی برنامه ام و پیشرفتم را ببینم و کم و کیفش را به من گوشزد کنند و من هم بتوانم در پیشرفت برنامه دیگران کمک کنم.
    شاد و پیروز باشید.
    محسن

  • رضا گفت:

    سلام محمد رضا جان
    یه خواهش دارم ممنون میشم در این مطالبی که با متمم تا عید نوروز می خواهی بنویسی یک کمی هم از روش و نحوه کسب و کار و پول بدست اوردن بنویسی روشهای درست و با اخلاقی را معرفی کنی که بتوان هم برای خودمان و هم برای دیگران پول بدست بیاورد.
    در هر سایتی درمورد جادوی کسب پول یا راز بهترین ثروتمند شدن را می نویسند صحبت از بیل گیتس و زاکربرگر می زنند و هزار شخص را میگویند من انسان معمولی در خانواده معمولی و در شهر و کشور معمولی و شاید هم کمتر بزرگ شدم نمیتوان گفت چون فلان شخص در فلان حرفه ثروتمند شد پس من هم در همان فلان حرفه موفق می شود یادم میاید پدرم میگوفت برو مهندسی مکانیک بخون بعد از ناسا میان میبرنت من مکانیک خوندم ولی با کلی گشتن و مصاحبه رفتن و مهارتی که کسب کردم در یه کارگاه خصوصی مشغول شدم که مو را از ماست جدا میکند.
    قطعا شما که مکانیک خوندی درک میکنی و سن و سال شما هم خیلی بیشتر از من است مخصوصا وقتی یه نقشه ای از قطعه ای را می کشم و درهمان حین صاحب کارخونه با ان شکم کنده اش می اید نقشه های من را می بیند و با لحنی کنه امیز و تمسخر امیز می گوید به به مهندس چه نقاشی قشنگی می کشی می گوید و می رود و من با خود میگوید من چرا باید برای این اقا نقاشی بکشیم و او که نمیتواند تشخیص دهد نقاشی چیست و قطعه چیست . درست است که من طراحی حرفه ای مانند خارجی ها هم نمیکنم خب ان خارجی ها نقاش را در جای نقاش استفاده می کنند و طراح را جای درست در طراحی و نقشه کشی را در جای درست نقشه کشی و معمار در جای درست در معماری می گمارند پیش خودم گفتم خب اگه او به نقاش نیاز داشت چرا مکانیک استخدام کرد می رفت یه نقاش را می اورد و یه نقاشی از شکم گنده اش می کشید شاید بیشتر میتوانست پول بدست بیاورد تا از تولید قطعات خودرو .
    من به او خورده نمی گیرم و ناراحت نمی شوم چون هرکس به اندازه فهم و درک خودش صحبت می کند.
    شاید بهتر باشد من بروم تا راحت تر بتواند نقاش استخدام کند.

  • مریم گفت:

    سلام
    چقدر جالب من هم اتفاقاً از ۸۰ روز مانده به عید برای خودم برنامه گذاشتم (یعنی دو تا ۴۰ روز). اولش هم دوباره فایل نقطه شروع شما رو گوش دادم.
    البته با اشتیاق برنامه شما رو هم دنبال می کنم. مرسی

  • میلاد کا گفت:

    سلام

    الان برای دومین بار این مطلب رو خوندم. این مسئله یادم افتاد که پارسال برای نوروز فایل گفت و گوهای دشوار رو هدیه گرفتیم ، هدیه ای ارزشمند و بسیار کاربردی.
    ظاهرا امسال زودتر از تحویل سال هدیه می گیریم و این مطلب و این برنامه ریزی نه تنها ۷۰ روز باقی مانده رو به خوبی میسازه بلکه لحظه ی تحویل سال رو هم متفاوت میکنه.

    خوشحالم. هم به خاطر این برنامه – که مطمئنم تاثیرگذار خواهد بود – و هم به خاطر عضویت در متمم.

    بی صبرانه منتظر قدم های بعدی هستم. شاد و سلامت باشید

  • الهه گفت:

    سلام
    باتوجه به حرف دوستمون مرتضی منم حسی مشابه بعد از خوندن گوسفندنگری داشتم.اینکه چیزی که من به عنوان “فکرکردن” ازش میگم دربرابر افکار شما و سایر دوستان شبیه تیله بازیه.و این فقط یک جنبه شه.
    برمیگردی گذشته خودت رو، تصمیماتت رو، زمانی که از دست دادی رو نگاه می کنی…و بدتر اینکه وقتی میخای حالت رو برای اطرافیانت توضیح بدی در جوابت میگن “تو خیلی سخت میگیری” …اما این هم میدونم اینکه میتونم بقیه سال های خوب جوونیم رو تریپ افسرده بگیرم یا اینکه شروع کنم.
    جالبه که این روزا هر چیزی که درگیرش هستم به فایل ها و متن های شما مرتبط میشه اول فایل استعفا حالا هم برنامه ریزی.
    روزهای شاد و پرامید و دوستان خوب روزیتان.خیلی ممنون.

  • دیدگاهتان را بنویسید (مختص دوستان متممی با بیش از ۱۵۰ امتیاز)


    لینک دریافت کد فعال

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
    What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser