همهی ما با اثر ذهنی روزهای آغاز آشنا هستیم.
اول هر سال، تصمیم میگیریم که به انسانی متفاوت تبدیل شویم. سال متفاوتی داشته باشیم. زندگی دیگری را شروع کنیم. همه چیز تغییر کند. کاری کنیم که این سال، دیگر مثل سالهای قبل نباشد.
معمولاً این سرمستی هم، یک روز یا یک هفته یا یک ماه طول میکشد و به زودی، میبینیم در میانهی سالی هستیم که تفاوت جدی با سالهای قبل ندارد. همچنان گرفتار روزمرگیها و گذراندن امروز به امید فردایی که بهتر از امروز است یا لااقل با تلاش برای اینکه فردا بدتر از دیروز نباشد.
همین مسئله به شکل کوچکتری در ابتدای هر هفته هم وجود دارد.
و حتی به شکل سادهتری در ابتدای هر روز.
این همان بحثی است که دو سال پیش، در ابتدای فایل صوتی نقطه شروع هم به آن اشاره کردم.
فکر میکنم حدود شش یا هفت سال پیش بود که مدیر من، پیشنهاد جالبی داد و من هم آن را امتحان کردم و خیلی وقتها، زمانی که با خودم خلوت میکنم، احساس میکنم شنیدن آن جمله، یکی از فرصتهای خوب در زندگی من بوده است.
مدیر من – که بسیار هوشمند، کاریزماتیک، سختگیر و دوست نداشتنی بود – میگفت:
خیلی زیبا است که انسان در روزهای نخستین سال، برای تمام سال خود هدف گذاری میکند. اما وقتی علم و تجربه اثبات کردهاند که اکثر انسانها، نمیتوانند به چنین برنامههایی متعهد باشند، این شکل از برنامه ریزی به نوعی اتلاف وقت تبدیل میشود و معمولاً بعد از چند بار برنامه ریزی، از نفس کار برنامه ریزی هم ناامید میشویم.
او پیشنهاد کرد: هفتاد روز به سال نو، برنامه تغییر را شروع کن. مهم نیست که هدفهایت چقدر کوچک و ساده باشد. مهم این است که برای محقق کردن آنها تلاش کنی و روز اول سال، زمانی که همه دارند با خوش بینی، برای سالی خوب برنامه ریزی میکنند، تو با “واقع بینی” برای روزهای خوبی که پشت سر گذاشتهای، جشن بگیری.
او معتقد بود که این شیوه رفتار، به تدریج، لذت برنامه ریزی و “باور به برنامه ریزی” را به ما بازمیگرداند و کم کم این عادت برنامه ریزی و اجرا و ارزیابی و کنترل، تمام سال را پوشش میدهد.
امروز، وقتی به سالهای گذشته بازمیگردم، میبینم مدیرم – که تحصیلات رسمی روانشناسی و مدیریتی نداشت و مهندسی صنایع خوانده بود – پیشنهادی کاملاً علمی و اجرایی داشته است و اثر آن کار را، در عادتهای رفتاری امروزیام میبینم.
تصمیم گرفتم در روزنوشتهها، در کنار سایر مطالبی که همیشه مینویسم و منتشر میکنم، فضایی ایجاد کنم که طی حدود 30 سی گام، با دوستانی که علاقمند هستند، چنین تجربهای را تکرار کنیم.
کارهای کوچکی انجام بدهیم و برنامه ریزیهای سادهای انجام دهیم و خلاصه، کارهایی بکنیم که در لحظه تحویل سال، تحولی را – هر چند کوچک – در خود و زندگیمان تجربه کنیم و در کنار امیدواری به امید آینده، شادمانه، رفتارهای خوب گذشته خود را جشن بگیریم.
حالا باید توضیح بدهم که چرا عنوان این مطلب و این سلسله مطالب، “با متمم تا عید نوروز” است:
مثل همیشه، این حرفها، از لحاظ “موضوعی”، میتوانستند در متمم منتشر شوند. اما فضای متمم رسمی است و همچنانکه قبلاً هم بارها گفتهام، فضای نوشتن و کامنت گذاری بسیار رسمی و علمی است و آنجا نمیتوان هر حرفی زد و حرفها باید “حسابی” باشد و بعضی از حرفهایی که میخواهم بزنم، اگر چه از نظر خودم درست است، اما آنقدر محکم و قطعی نیست که در فضای معتبر آموزشی مانند متمم مطرح شود.
طبیعتاً به دلیل نزدیکی محتوایی این بحثها به نگاه متمم، بارها و بارها لازم خواهد بود به متمم ارجاع بدهم تا مجبور نشوم که برخی حرفها را که در متمم به صورت زیبا و ساده مطرح شده و نظرات ارزشمند دوستان متممی هم به آن افزوده شده، در اینجا تکرار کنم.
احساس کردم بهتر است از همین ابتدا، تکلیف را مشخص کنم و فرض کنم که خوانندگان این سلسله بحثها، متممی هستند. به این شیوه، دیگر در انتخاب لینک مطالب و درسها، وسواس نخواهم داشت که کسی که اینجا را کلیک میکند، آیا متممی هست یا نه. آیا حامی متمم هست یا نه. من حرفم را میزنم و رد میشوم و میدانم که کسی که عنوان را دیده، میداند که بارها و بارها، به متمم ارجاع داده خواهد شد.
اگر این را از ابتدا مشخص نمیکردم، در میانهی بحث، بعضی خوانندگان غریبه (که اخلاق من و مقام والای متمم و متممیها را نمیشناسند) ممکن است بگویند: پس لابد اینها را گفت که وسط بحث که درگیر ماجرا شدیم، مجبور شویم به متمم خوانی هم بپردازیم!
از آنجا که متمم را بی نیاز از تبلیغ میدانم و اساساً هویت متمم امروز بزرگتر از آن است که فرد کوچکی مثل من، بتواند برای آن اعتبار آفرین یا مخاطب آفرین باشد، برای جلوگیری از این شائبه – که البته احتمال بروز آن بسیار کم است – گفتم تکلیف را مشخص کنم که در آینده، با دیدن عنوان همراه با متمم، دوستانی که متممی نیستند، بتوانند به سرعت، از روی تیتر عبور کنند و به مطالعه سایر مطالبی که به جنس “روزنوشتهها” نزدیکتر است، بپردازند.
تا عید نوروز، حدود سی مطلب از این سلسله بحثها منتشر خواهم کرد و امیدوارم که اگر عمر و فرصتی بود من هم بتوانم در کنار دوستان متممی خودم، با مرور گذشته، شادمانی را تجربه کنم و نوروز را جشن بگیرم.


115 دیدگاه
سلام.
برنامه ی 70 روز قبل از سال جدید، پارسال برای من خیلی خوب بود، دوست داشتم جهت یادآوری برای خودم و باقی دوستان، بیاد صفحه اول : )
محمدرضا سلام، تصمیم جدیدم این است که در مد صفر به محمدرضاخوانی بپردازم، مد صفر، نه تحلیل هست نه پذیرش و دریافت، مد فکر کردن با خود هست، اگرچه انتظاری ندارم این تصمیم اهمیت چندانی برای شما داشته باشد و بنظرم نباید هم داشته باشه، توجه شما جاهای خیلی مهمتری میتواند صرف شود، من از وسط میدون دنبال کردن و بطور کلی اخبار مالی و بورس و حتی اقتصاد فاصله گرفتم و از دورتر نگاه کردم تا بتونم تاثیر محیط و برنامه ریزی های رقابتی را از خودم دور کنم، استاد کنکور ارشدی داشتیم که واقعا و استثنائا استاد هم بود، میگفت با بچه های mba صحبت کنی چندتا بازی مثل مارکتینگ و استراتژی و فروش و برندینگ و تبلیغات و الخ بلدند که درگیرت میکنه، ولی تو بازی صنایعی ها بری دیگه بیرون نمیای و این بازی تموم نمیشه، بنظرم توسعه فردی از این هم پیچیده تره، اصلا ذات بازیش با تکرار نامحدوده، البته بنظرم، همچنان یا لااقل برای من اقیانوس یک سانتی از دریاچه عمیق تمایز بیشتری ایجاد میکنه، داشتم فکر این یادگیری و توسعه بجز آموزش چطور ایجاد میشه، صحبتهای ارزشمند شما در قوانین یادگیری رو مرور کردم، این نظرم کاملا شخصی است، اگرچه فکر کنم به خود شما گفتم، بهر حال من در مورد شما “یک آدم قفلی” هستم، گیر میدم، شاید این پازل را در خصوص بعضی مفاهیم این سایت انقدر بازی کرده ام که دلم برای مرور نکردن قطعات قبلی پازل رضایت نمیدهد، اتفاقا بنظرم اینجا جون حرف ها به نقل از خود شما در اینجا آنقدرها محکم و دقیق نیست و از زبان شخصی با مایندست شما نگارش میشود، دقیقا اعتبار علمی واقعی دارد حتی نسبت به متمم، توی همون فایل خنر شاگردی کردن هم تلویحا بنظرم اشاره شد، مثل همان مثال منابع انسانی رابینز.
اتفاقا دقیقا اینجا تجربه و شهود است و حرفا روی زمین است نه کاغذ.
من نه اینجا نه متمم را تفریحی نمیخوانم، دنیا کوتاه تر از آن است که زنگ خوش صدای تفریح داشته باشد، ضمن اینکه اگر قصد تفریح باشد، شاید تفریحات کم خطر دیگری وجود داشته باشد. به عنوان یه خواننده کوچک یک پیشنهاد کوچک داشتم که بنظرم اثرات بزرگی خواهد داشت، ارزش آفرینی و تولید ثروت فعالیت شخصی بنظر میرسد، و برای من توسعه فردی که تولید ثروت ندارد خیلی منطقی بنظر نمیرسد، گفتم اگر صلاح دونستید، از نمونه ها و قصه ها و داستانها و الگوهای بومی که به تولید ثروت واقعی و ارزش افزوده اقتصادی منجر شده اند و بنظرتان مناسب و مفید میرسد، بنویسید.
محمدرضا این سلسله نوشته های سی گام برای من خیلی کاربردی و مفید بود. تو این چند هفته منتظر گامهای بعدیش بودم. امیدوارم فرصتش رو داشته باشی که ادامه اش بدی
سلام محمدرضا؛
امروز تازه متوجه این طرح شدم و در واقع این موضوع، نیازی بود که امسال با آن مسئله داشتم. موضوعی که این روزها افراد زیادی را میبینم که مشکل دارند و حتی کلی هزینه می پردازند و کلاس های هدف گزاری و برنامه ریزی سال جدید بیایید تا به خواسته هایتان در 7 روز برسید و … می روند. از طرفی ناراحت هستم افرادی به وجود امده اند که پدر برنامه ریزی و پدر رسیدن به خواسته ها و … شدند ( شاید به دلیل اینکه سرعت رشد علم و دانش زیاد است تأثیری گذاشته بر پدر شدن افراد در مهارت هایی از این دست که هر روز یک پدر با کلی رزومه تحصیلی به وجود می اید. در حالی که سن این افراد را محاسبه کنی و حتی فرض کنی کل دوره های تحصیلی را جهشی درس خونده باشند و شاگرد اول دانشگاه و … باشند، چنین چیزی امکان نداره این همه مدرک گرفته باشند.) مردمانی را به کلاس هایشان می آورند که با حرفایی ساده لوحانه و بی علم و منطق سعی در معجزه کردن برای رسیدن مخاطبانشان در کلاسهایشان می باشند، و مردمان شرکت کننده هم با علم اینکه در کلاس پدر …. شرکت کردند و دیگر بالاتر از پدر که وجود نداره، می روند تا نسخه ی پدر …. را پیاده سازی کنند ولی بعد از گذشت یک هفته یا کمتر متوجه می شوند کلا باید یا پدر…. کنارشان باشند یا اصن این نسخه ای که گرفتند، نتیجه ای در بر ندارد و علاوه بر اشفتگی های ذهنی گذشته، سخنان پدر … نیز باعث تشدید اشفتگی های ذهنیشان شد.
در حالی که فردی همانند تو با اینکه اندازه سن این افراد کتاب مطالعه کردی و کلی تجربه داری ولی نه تنها از هیچ کدام از این پسوند و پیشوندها استفاده نمی کنی بلکه چنان صادقانه مطالب و دانسته هایت را به اشتراک می گذاری که هر فردی از ( پدرها …. ) کلی هزینه می گیرند تا یکی از دستور العمل هایی که شما به رایگان اشتراک می گذاری را به افراد یاد بدهند.
محمدرضا به خاطر همه ی مطالبی که به اشتراک می گذاری ممنونم.
خلاصه چند نکته که در متن فوق به اونها اشاره شده:
نگاهی به سرنوشت احتمالی برنامه ریزی های آغاز یک دوره ی زمانی
پیشنهاد طراحی ساختاری برای عمل قبل از برنامه ریزی
چشیدن طعم لذت برنامه ریزی و باور به برنامه ریزی با تکرار این شیوه رفتارِ (پیشنهادیِ مدیرِ آقای شعبانعلی)
نوید همراهی سی گام با متمم تا عید نوروز
جناب شعبانعلی سلام
جدا از اینکه من خودم شخصا شما و کارتون رو میپسندم و حتی تا حدودی هم نسبت به شما حسادت هم دارم (اما نه از نوع منفی ش بلکه حسادتی که به شکلی مشوقم باشه تا بیشتر بخونم و بیشتر بدونم)
اما انتقادی که شدیداً بهتون دارم و فکر میکنم اون بخش تو سایه قرار گرفته وجودتون هم باشه اینه که به حرفها و کامنتها و قضاوتهای اطرافیان خیلی اهمیت میدید و من این رو بارها چه تو پستهای وبلاگ و چه تو صفحه شخصیتون تو اینستاگرام دیدم.
جملات پایانی شما در این پست واقعا غیر ضروری بود، چرا که کاربران و خوانندگان همیشگی شما کاملا شما رو میشناسن و میدونن که متمم، تراست زون و روزنوشته ها هر سهزیر نظر شما اداره میشه و از هم جدا نیستند.
و برای کاربران تازه وارد هم بیشتر به جای اینکه داستان رو رشن تر کنه، نوعی دافعه ایجاد میکنه.
به نحوی که شما مستقیم اونها رو نشونه گرفتید و برای اینکه پیش داوری نشید، اونها رو پیش داوری میکنید.
به نظرم این مشکل وقتی ایجاد میشه که نوشته ها رو خیلی خیلی شخصی میکنید و مجبور میشید توضیحات اضافی بدید درصورتیکه هدف از نوشتن مقاله چیز دیگه ای بوده.
پیشنهادم اینه که اعتبار نوشته هاتون رو به اعتبار خودتون گره نزنید (هرچند که هر دو از هم اعتبار میگیرید)
و دوم اینکه گاهی چشمانتون رو ببندید و از کنار برخی اظهار نظر ها عبور کنید!
برادر کوچکتر شما – امامی
سلام
خدای مهربون رو شکر می کنم که اینجا هستم. امیدوارم که با راهنمایی آقای شعبانعلی و همراهی دوستای خوبی که اینجا هستن منم بتونم راه و روش برنامه ریزی رو یاد بگیرم و برای یه بار هم که شده توی عمرم یه برنامه ریزی درست رو از اول تا آخر به سرانجام برسونم.
خیلی وقت هستش که از ایران و 98 درصد مردم ایران و طرز فکرشون خسته شدم!(شاید مشکل از من باشه که توی ای فضا نمیتونم Thrive داشته باشم!!!). تا اینکه تابستون امسال ب طور کاملا اتفاقی وارد http://www.shabanali.com/
شدم و از اون لحظه به بعد “متمم” شد تفریح اینترنتی من و الان احساس میکنم که تمام اساس و پایه های فکریم فرو ریخته. قبلا زیاد رمان میخوندم ولی الان “متمم” میخونم چون کاملا ب شما اعتقاد دارم و دنیا رو از چشم شما تماشا میکنم
سلام و درود بر آقاي شعبانعلي
همين که وارد سايت شدم با ديدن اين سرفصل به وجد اومدم چون تو فکرش بودم که تحولي را در خودم
ايجاد کنم و اميدوارم با کمک شما به هدفم برسم . از اينکه صميمانه به فکر پيشرفت ما هستين و تجربه هاي خودتونو در اختيار ما قرار ميدين کمال تشکر را دارم .
سلام.
این دومین باره یا شاید هم بیشتر که دارم این مطلب رو میخونم. اولین بار همون 17 ام یا 18 ام دی بود که این نوشته شما رو خوندم. نمیدونم چرا مثل سایر دوستان اون هیجان رو در من به وجود نیاورد. من از اون روز دارم درباره این مطلب شما فکر میکنم، این که آیا من هم باید این گامها رو بردارم یا نه. و امروز به این نتیجه رسیدم که من هم میخواهم و هم نیاز دارم که با شما و همه دوستان عزیز متممی همراه باشم.
دوست دارم در اینجا یکی ازتجربیات شیرین زندگی ام که به موضوع برنامه ریزی مربوط میشه، بیان کنم. من دو سال پیش در کلاس برنامه ریزی دکتر فیض بخش شرکت کردم. یکی از بهترین نکاتی که از این استاد بزرگوار آموختم این بود که برنامه ریزی یک پیش نیاز مهم داره. اول از همه باید بدونی از زندگی ات چی میخوای و برای چی داری زندگی میکنی. برای من 1 سال طول کشید تا فهمیدم از زندگی ام چی میخواهم. نمیدونم 1 سال وقت گذاشتن برای پیدا کردن هدف زندگی زمان طولانی ای هست یا زمان کوتاه. ولی با قاطعیت میتونم بگم که اون 1 سال فکر کردن باعث شد زندگی من متحول بشه. باعث شد که بتونم چارچوب زندگی ام رو پیدا کنم و بعد از اون یک معیار داشتم برای سنجش خواسته ها و اعمال ام.
با شناختی که در این یک سال و نیم از شما و متمم پیدا کردم، مطمئن هستم 30 گام فوق العاده در کنار هم بر خواهیم داشت. من هم برای داشتن یک سهم کوچک در طلایی تر شدن این دوران، فایلی را که دکتر فیض بخش در کلاس برنامه ریزی برای ما تدریس میکردند، برای شما ایمیل میکنم. امیدوارم ام همه مون یک زمستون خاطره انگیز رو به بهار برسونیم.
پیروز باشید
سلام خدمت استاد بزرگوار و دوستان گرامی
من تازه به جمع دوست داشتنی متممی ها پیوستم
نیم ساعت پیش لینک این نوشتار را از دوستی به عنوان هدیه دریافت کردم
و بسیار خوشحال از اینکه میبینم افرادی هستند که در مسیر توسعه پیش میروند و دیگران را هم با خود همراه میکنند
سوالی که در حال حاضر تو ذهنم هست اینه که:
چطور میشه از زحمات شما تشکر کرد؟
دوست من
میتونی عضو متمم بشی و اگه علاقه داشتی از متمم حمایت کنی 🙂
سلام آقای شعبانعلی
یه مطلبی رو دوست دارم براتون بنویسم.
شما اینجا حال مارو خوب می کنید به فکر ما هستید. من اینجا ذره ای احساس نمیکنم که کسی برام فیلم بازی می کنه یا دنبال تبلیغ کردن خودش و دنیای خودشه. حس می کنم کسی اینجا به فکر ماست … به فکر کمبود های ما …. کمبود مهارت های ما…
روایتی هست که مضمونش اینکه خدا مشکلات مردم رو به دست کسایی که دوستشون داره حل میکنه.
پیامبر جای دیگه ای میفرمایند که حاجت مردم رو قبل از اینکه ازتون درخواست کنن برآورده کنین.
فکر میکنن کسایی که میان اینجا یا متمم همه دارن نیازهاشون رو به نحوی برطرف میکنن… و این یه جورایی یعنی هر کلیک مساوی اینکه حاجت یک نفر برآورده میشه ، البته شاید هر چنتا کلیک یه حاجت…
نیاز مبرم ما جوون های این دوره زمونه مهارته که اینجا به خوبی بهمون مهارت یاد میده … نه مهارت کسب و کار که مهارت زندگی…
حالمون رو خوب میکنه اینجا… اینجا برای من مثل یه رفیق شدهبرنامه ریزی میکنم که چه تایم هایی با متمم یا این سایت باشم و فکر میکنم خیلی های دیگه هم اینجوری باشن… بیشتر از من حتی…
من ازون تیپ آدم ها نیستم که یکی بزرگ کنم …شاید همون جور که ما شما رو دوست داریم و باهاتون از راه دور رفیق شدیم ، شما هم همین احساس ها رو راجب تک تک ما داشته باشین که حتمن دارین… الانم فقط جخواستم بگم که من قدردان هستم …
و وظیفه دارم از شما به عنوان رفیق و استاد تشکر کنم…
ممنون همه جوره
سلام محمد رضا
خسته نباشی مرد
من پارسال از فایل نقطه شروع این کارو کردم و روز اول عید کلی خوشحال بودم کلی عالی بود امسال هم این کارو میکنم
همیشه خدا رو شکر کردم بابت این که خیلی اتفاقی با تو آشنام کرد
متمم و روز نوشته ها سهم بزرگی تو زندگی من داشته
مرسی ازت بابت همه مهربونیات و تلاشت برای رشد آدم ها
سلام استاد شعبانعلی.ایده جالب وعملی هست.ازتون تشکر میکنم که در این سایت شخصی صادقانه تجربه هاتون رو در جهت رشد دیگران ، در اختیار قرار میدهید.من پیشنهاد میکنم اگر به اهداف شون پایبند بودند و برنامه شون رو دنبال کردند در کنار اینکه نوروز تعهد شون به برنامه یا اهداف جشن میگیرند ، برای خودشون عیدی یا هدیه هم بخرند.من معمولا این کار رو انجام میدم بعد از اینکه به یک هدف رسیدم برای خودم هدیه می خرم.خیلی لذت بخش هست.این هدیه میتونه یه کتاب خوب باشه یا مسافرت یا هر هدیه ای که شما دوست دارید و براتون تقویت کننده هست.همینکه شما برای خرید یک هدیه برای خودتون به دلیل متعهد بودن به یک برنامه ریزی یا رسیدن به هدف ، بیرون می روید خیلی لذت بخش هست.حتی من اگه قرار بوده که مثلا گوشی موبایلم یا لپ تاپ یا ماشینم رو عوض کنم این کار رو به تعویق می انداختم تا وقتی که بعد از چند ماه به یک هدف از قبل تعیین شده برسم و بعد به خودم اونها رو پاداش یا هدیه می دادم.دوستان میتونید امتحان کنید.من یکی از بزرگترین لذت های زندگیم این هست که برم خیابون انقلاب و توی کتاب فروشی ها بگردم و برای خودم یک یا چند کتاب خوب هدیه بخرم.خیلی حس خوبیه.موفق باشید
سلام
فوق العاده عالیه
مثل همیشه چه زمانی که به متمم سر می زنم و چه به اینجا
برای پیام تازه ای هست باعث گرفتن انرژی و گام برداشتن جلو می شه
همیشه سلامت و پایدار باشید
منتظر 29 گام دیگر هستم
عالیه.
چه کار خوب و جالبی
ممنون آقای شعبانعلی 🙂
از این تصمیم شما خیلی خوشحالم جناب شعبانعلی.
من هیچ روزی به این موضوع فکر نکرده بودم، که از نوروز برای این قضیه استفاده کنم.
همیشه میدونم که برنامه ریزیام تا یه مدتی عملی میشن و روزام خوب پیش میرن، و با حرفای اون استاد کاریزماتیکتون مطمئن شدم که تنها من اینجور نیستم تو برنامه ریزی
مشتاقانه منتظر رده پای سبزه دیگه ای هستم 🙂
سلام بر مرد شریف
نامرتبط
دوشنبه بیست یکم دی ماه بالاخره موفق به طور تصادفی نصیب من شد و محمد رضا جان شما را در برنامه شهر ایران را دیدیم و کلی ذوق کردم طوری که صدای تلویزیون را تا 80 زیاد کرده بودم و اگر خانواده نبودند تا آخر.
مرتبط
من الان در شرایطی بحرانی قرار دارم این ایده شما و موضوع آن برایم علاوه بر شادی ، راه رسیدن به امید را هم تقویت کرد.
مرسی که هستی محمد رضا
چقدر جالب. من قبل از خواندن این مطلب هفتاد روز تا سال نو رو برای خودم برنامه ریزی کرده بودم. اما این هماهنگی رو به فال نیک میگیرم. به خاطر مطالب مفید و سازنده تون ممنونم
سلام به همگی
در مورد خودم اگر بگم هیچ احساسی به اول و آخر سال ندارم و ممکنه از امروز یا از بهار یا نقطه ای دیگری برنامه ریزی کنم از یک ماه پیش شروع کردم به یادگیری یک تخصص جدید درحوزه برنامه نویسی و از 2 ماه پیش برنامه ریزی کردم برای زندگی شخصی و ارنباط عاطفی خودم از 7 ماه پیش هم منظم ورزش میکنم بر خلاف سابق که قطع و وصل میشد و در زمینه شغلی هم 5 ماهی میشه که یک ایده را در کنار کارهای شرکت شروع کردیم . اینجوری میخوام بگم که بعضی کارهام رو زودتر و بعضی کارها رو دیرتر و هر وقتی که لازم بوده شروع کردم و اول سال یا آخر سال یا اینکه بخوام همه کارها وبرنامه هام رو در یک پکیج برنامه ریزی کنم برام مهم نیست . ازتون ممنون بابت این کار ارزنده و منتظر پست های بعدی هستم .
سلام و روز بخیر. متشکرم از مطلب بسیار جالبی که بسیار هم ترغیب کننده بود. من به شخصه منتظر ادامه مطالب هستم و تصمیم گرفتم برنامه ریزی برای شروع سال آینده رو شروع کنم با این امید که اهدافم امسال محقق شود و بتونم تجربه ی تحقق اهدافم رو سال آینده همین موقوع با شما در میون بذارم.
من هم در این برنامه لذت بخش حضور خواهم داشت
منتظر گام اولیم.
من هم امیدوارم تو این 30 گام با شما همراه باشم. ایده بسیار عالی ایه . متشکرم از تون
سلام..
ممنون از توجهي كه به ما داري محمدرضا..
شادباشي
همي سپاسگزارم معلم عشق وتغيير
به شخصه نقش موثر تمامي حرفات و توصيه هات رو تو زندگيم مي بينم، از ته مانده ي سيگاري كه از خودرو نبايد بيرون بندازم كه ابتداييه تا مراقبت از سكه هاي تقلبي كه تو حساس ترين تصميمات زندگيم با صداي دلنشينت تو گوشم مرور ميشه و خيلي چيزاي ديگه كه لازم به يادآوري نيست…
سلام به همه
اتفاقا الان یاد کاری افتادم که واسه عید سال قبلم کردم.
از چند هفته مونده به سال تحویل، روز «سیزده به در» رو انتخاب کردم واسه روز جشنم.
و مقدمات اون کارم، به طرز کاملا جالبی پشت سر هم چیده شد:
– از یک ماه قبل، برنامه های تلویزیونی به صورت کاملا تصادفی درباره موضوع و مسئله من برنامه داشت!
– حوادث زندگی، من رو به سمت برنامهام نزدیک کرد و همه چیز برام شبیه یه معجزه انجام شد.
حالا کاری که کردم چی بود:
من از ابتدای دانشگاه با انتخاب دوست بد رفتم سراغ سیگار و تا مقطع ارشد و سال اول ازدواجم هم سیگار میکشیدم.
اما با پررنگ شدن این مسئله در ذهنم و دریافت تاییدیه های مختلف در زمانهای مختلف خیلی راحت و جالب دیگه سیگار نکشیدم و جشنم رو در دل طبیعت گرفتم. سیگارنکشیدنم طوری شد که هر وقت اون رفقای! قدیمی، منو میبینن با تعجب میگن واقعا تو چطوری سیگار رو گذاشتی کنار؟ کسی که روزی یک بسته دود میکرد الان لب نمیزنه؟
منم حرفی ندارم که بگم چون فقط اولش یه مسئله شد برام و ذهنم درگیر شد باهاش و خیلی هم براش برنامه دقیق هفتگی نذاشتم. فقط چندتا توصیه یه برنامه تلویزیونی و یه کتاب که اونم نصفه خوندم و همونایی رو که خوندم اجرا کردم و خودم رو گول نزدم.
با این کارم فهمیدم واسه انجام دادن یه کار، اول باید روز موعود خودت رو مشخص کنی سپس مرحله به مرحله شروع کنی و اون روز موعود، باید روز جشن موفقیتت باشه
دعا کنیم واسه همدیگه تا بتونیم همه ما یه تغییر کوچیک توی زندگی خودمون بدیم.
بهت تبریک میگم مهدی جان
انشالا به عنوان یه همسر و پدر باوفا و متعهد سایتون بالا سر خونوادتون باشه
آمـــــــــیـــــن
سلام من هم یکی از همانهایی هستم که نهایتا تا اردیبهشت برنامه ریزیم رو انجام میدم و بعدا فراموش میشه مثلا برای امسال سه تا هدف داشتم هر سه تا رو هم با کمیک و کاریکاتور پرینت گرفتم و رو دیوار اتاقم نصب کردم ولی اصلا تا الان موفقیت امیز نبوده. امیدوارم که حداقل این پیشنهاد شما مثمر ثمر باشه
یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال
آمد بهار جانها ای شاخ تر به رقص آ
چون يوسف اندرآمد مصر و شکر به رقص آ
ای شاه عشق پرور مانند شير مادر
ای شيرجوش دررو جان پدر به رقص آ
آمد بهار جانها ای شاخ تر به رقص آ
ای شاخ تر برقص آ جان پدر برقص آ، جان پدر برقص آ
از پا و سر بريدی بیپا و سر به رقص آ، ای خوش کمر برقص آ
…..
…..
…..
با سلام به همه دوستان متممی عزیز
تا امروز ما گام های زیادی رو برداشتیم درست یا نادرست، که بازگشت وجبران آنها امکانپذیر نیست اما هیچ وقت برای شروع دیر نیست.امیدوارم بتونم این تغییر را در زندگیم پیاداه کنم .پیش به سوی برداشتن این گام ها…
سلام…
بسیار عالی…
به پیشنهاد دوستی با پیج تون آشنا شدم…خوشحالم و موافق این ایده ی ناب…
محمد رضا
يك خواننده ي عادي كه بر حسب نيازهاش متمم و اين سايت شخصي تو رو دنبال ميكنه
چند سال از خودت عقب تر هست؟
هميشه محمد رضا
احساس ميكنم تو مثل يك ستاره ي دنباله دار هستي كه مطالبي كه به اشتراك ميگذاري و ما دنبال ميكنيم با يك اختلاف فاز هست ، محمد رضا ميشه يك هولوگرام ذهني از محمد رضا ببينيم .
محمد رضا اين بحث رو براي اين ميپرسم كه بدونم فضاي فكري تو تحت تاثير مثلا تحريم ها تقدم تاخر پيدا ميكنند يا نه ؟ و مثلا در حوزه ي مذاكره بعد از رد شدن ايران از تحريم ها و باز شدن پاي شركت هاي خارجي چه قدر احتمال داره اون ها به سمت فضايي برن كه با بهره برداري و شيوه هاي نو برند و گيميفيكيشن و… بتونن طيف و تفكر غالب رو به سمت خودشون و جيب خودشون عوض كنن .
محمد رضا به نظر تو همچين اتفاقي ممكنه براي ايران رخ بده ، از جهت اينكه كمتر اقتصاد بالقوه ي خيلي قوي مثل ايران در جهان وجود داره ، مي خواهم دغدغه ي اين روز هاي تو هم اين مسائل هست ؟؟؟
مدت ها بود که منتظر همچین چیزی بودم ولی خودم هم نمیدونستم دقیقا چی میخوام
با خوندن این مطلب واقعا شگفت زده شدم
من هستم.
امیدوارم در انتهای 30 گام یه فایل نهایی پی دی اف داشته باشیم
بدرود
به شدت و با اشتیاق منتظر این سی گام هستم تا در کنار شما و سایر دوستان طی کنم.
“انسان در روزهای نخستین سال، برای تمام سال خود هدف گذاری میکند. اما وقتی علم و تجربه اثبات کردهاند که اکثر انسانها، نمیتوانند به چنین برنامههایی متعهد باشند، این شکل از برنامه ریزی به نوعی اتلاف وقت تبدیل میشود و معمولاً بعد از چند بار برنامه ریزی، از نفس کار برنامه ریزی هم ناامید میشویم.”
با تمام وجود تجربش کردم و بدترین حسش اینه که نسبت به خودت بی اعتماد میشی.
منتظرم و امیدوارم بتونم همراه خوبی برای برنامه ها باشم.
سلام به همه ی دوستان عزیز و خصوصا محمدرضا جان
در خصوص موضوع مطرح شده من هم در ابتدای هر سال فهرستی از برنامه های سال را تهیه می کنم و الان که به آنها نگاه می کنم می بینم بیشتر آنها را انجام داده ام اما در آن سالی که برنامه ریزی کرده ام بلکه زمان بیشتری اجرای آن طول کشیده است .
ان شاله با پیگیری این دروس بتوانم برای این اهمال راهی پیدا کنم .
مرسی
با سلام و احترام ویژه و خدا قوت به معلم خوبم و همکاران پرتلاش تان.
الحمدلله که خداوند این فکر و مسیر ارزشمند را به شما هدیه داد .
و شما هم مثل همیشه ما را در یادگیری ها و شادی های تان شریک دونستید. سپاسگزارم.
انشااله خداوند به همه ی ما توفیق انجام کار درست را عنایت کند. و بتونیم یک قدم موثر در جهت رشد مون برداریم.
براتون آرزوی سلامتی و بهروزی میکنم.
منم منتظر این سلسله مباحثم
سلام
ایده جالبیه
من هستم
——————————-
آقای شعبانعلی مثل اون صفحه 30 روزه توو تلگرام ، نمیشه واسه این ایده هم یه صفحه بزنید؟
اینطور فضا از حالت خشکی خارج میشه و مزایای زیادی داره.
سلام محمد رضا
همیشه به ما یاد دادند و تأکید کردند که باید شروع کنی یاعلی بگی و بلند شی اما خیلی وقت ها فراموش میشه که این یک نماد برای شروع کارهاست و اگر از قبل ، آمادگی شروع کردن ، برنامه و هدف و استراتژی ادامه مسیر را نداشته باشی به دام شروع های دوباره و دوباره و چندباره که عملا بی فایده اند می افتی . شاید این حرکت شما را بتوان آمادگی برای نقطه شروع ، تیز کردن تبر و یا حتی شروعی فارغ از استرس ها و هیجانات محدود به زمان های شروع دانست که یک بار هم که شده به معنای واقعی کلمه شروع کردن حقیقی و نه نمادین را تجربه کنیم و به مانند خانه تکانی های شب عید که از مدتها قبل از شروع سال آغاز و افراد را درگیرخود می کند این خانه تکانی و آمادگی را از همین الآن در خودمان ایجادکنیم و در روز اول سال با لذت از این رفت و روب اصلی و دلی و بستر حقیقی ایجاد شده برای رشد و شروع ، تولد نطفه پرورش یافته شروع حقیقی و متولد شده در عید نوروز را جشن بگیریم و بعد از آن نوزاد متولد شده را پرورش دهیم نه اینکه تازه در آرزوی بودن آن باشیم .
سلام خدمت محمدرضای عزیز و دوست داشتنی
این نوشته , خاطره ی یکسال پیش و تصمیم گیری من برای برنامه ریزی , زنده کرد.
به طبع همیشه دنبال شنبه ها و شروع ماهها و حتی سال جدید برای انجام برنامه های ریز و درشتم می گشتم.
کمال گرایی هم معضلی شده بود که به تاخیر بیشتر , دامن می زد.
خیلی از حوزه های مورد نظرم را به صورت ناقص و نصفه رها کردم.
شاید تنها جمله ای که در آن دوران کمکم کرد , وصل شدن به اولین ثانیه ها پس از تصمیم گیری بود.
بعد از آن هرگز به دنبال مناسبتها و شنبه ها و … نرفتم.
الان که فکر میکنم به این نتیجه میرسم که فاصله میان تصمیم و عمل , به نوعی منجر به سردشدن و دست کشیدن از کار می شود.
سلام
محمد رضای عزیز
بی صبرانه منتظرم تا بتونیم با هم این برنامه ریزی را انجام بدیم.
سلام محمدرضای عزیز.
این بهترین پیشنهادی هست که کلاف پیچیده و پر از گره ذهنم برای برنامهریزی رو میتونه تا حدود زیادی باز کنه. کمترین دستاورد همراهی با این برنامه این هست که خیلی از این گرهها در آستانه سال نو باز شدن و خیلی از تصمیمها تبدیل به اقدام شدن.
سلام و خدا قوت
ممنون از زحماتتون
جالب اینجاست که من الان سربازم و چند تا سفارش کار دارم که به خاطر نداشتن وقت خیلی سرعت کارم پایینه ، بعضی اوقات خسته میشم. نا امید ، اما باز ادامه میدم و جالب تر اینکه تا اخر سال خدمتم تموم میشه و بعد تعطیلات باید بگردم دنبال کار.
اینا رو خواستم بگم تا بدونید بی صبرانه منتظرم تا با این برنامه شما و اون انگیزه ای که ایجاد میکنید ، عید رو واقعا جشن بگیرم. یه جشن تاریخی
سربازتونم . امید
بسیار عالی
سلام
عاشق اون راهيم كه همسفرش تويي
سلام ممنونم ازت فدات بوس بوس
سلام
خیلی عالی و متفاوت، بی صبرانه منتظر گام های بعدی هستیم.
لحظه هایتان مهنا
سلام محمدرضای عزیز ،
یکی از استعدادهای بالقوه ی شما انتخاب موضوعاتی ناب وجالب برای گفتگوست ،
راستش من همیشه نزدیکه آخرهای سال یه جوری دلگرمی همراه با هیجان به سر اغم میاد ،که خیلی هم گذراست ،
که اگه نبود ،منظورم گذراست ،شاید منبع خیلی از تصمیمهای مهم می شد
ولی حالا با این جهتی که شما در برنامه ریزی برای روزهای گذر پیشنهاد دادین ،افق جدیدی در دیدگاه من پیدا شد،
که امیدوارم خیلی دور دست نباشه ،
پایدار باشید وپر امید