قبلاً یک بار در مورد گاردین مطلبی نوشته بودم که اگر آن را نخوانده باشید، شاید تصاویر امروز برایتان کممعنی یا بیمعنی باشد.
مطلب قبلی: خودافشایی گاردین
نشریهی گاردین، همچنان نتوانسته است مشکل نقدینگی ناشی از کاهش درآمدهای تبلیغاتی را به صورت کامل حل کند.
متن تقریباً همان متن قبلی است. با این تفاوت که تاکید بیشتری شده که: ما تا امروز از شما پول نگرفتیم و الان نیاز مالی داریم.
پاپ آپ پایین صفحه، کمی نگران کنندهتر است. چون تاکید میکند که اگر هفتهای یک قهوه به ما کمک کنید، ما سرپا باقی میمانیم.
البته تغییرات مثبتی در رتبهی الکسای این سایت دیده میشود:
اگر چه بررسی ترافیک سایت و سایر شاخصهای عملیاتی آن نشان میدهد که این تغییر، بیشتر به خاطر تغییراتی در وضعیت رقبا بوده و احتمالاً سهم کمتری از این تغییر به خاطر خود گاردین است:
البته نزدیک به ۰.۲ درصد از بازدیدکنندگان، از صفحهی پروفایل بازدید کردهاند (و نمیدانیم چند نفر ثبت نام کردهاند). اما به هر حال این عدد، نسبت امیدوارکنندهای است و امیدوارم که به زودی این بنر را روی صفحات گاردین (به عنوان یک تولیدکننده محتوای کیفی) نبینم.
صنعت محتوا طی سالهای اخیر، دینامیک بسیار پیچیدهای را تجربه کرده است. همچنان این سوال که باید از طریق Paywall (دیوار پرداخت) هزینههای تولیدمحتوا را تامین کرد یا اینکه محتوا را ارزان (یا رایگان) کرد و از تبلیغ دهندگان پول گرفت یا اینکه مدلهای Pay-as-you-wish (شبیه قدیمِ تراست زون و الانِ گاردین) را انتخاب کرد، بحثی بسیار چالش برانگیز است و بزرگان صنعت محتوای جهان، به شدت در حال بررسی روندهای فعلی و ارزیابی استراتژیهای مناسب برای فضای آتی هستند.
یادم هست زمانی که پرونده تراست زون را منتشر کردم، دوست جوانی با جستجو در وب، فهرست بلندبالایی از توصیههای درآمدزایی را به عنوان کامنت ثبت کردند و فکر میکنم اگر برانگیزانندهترین و خشمانگیزترین کامنتهای کل تاریخ روزنوشته را (از نگاه خودم) انتخاب کنم، آن کامنت میتواند جایگاه مناسبی در فهرست دهتای اول را کسب کند.
خیلی خطرناک است که ما چالشهای بزرگ را کوچک بگیریم و زود به توصیه راهکار در مورد حل آنها و مواجهه با آنها بپردازیم.
سه سال است که در مورد تراست زون، مطالعه و بررسی میکنم و هنوز ابعاد مختلف شکست آن را کامل نفهمیدهام. الان که میبینم گاردین سالها یک استراتژی را رفته و الان ماههاست از بحران بیرون نیامده، فکر میکنم که با توجه به مقیاس آنها، من اگر ده سال دیگر هم نتوانم به صورت کامل وضعیت خودم را تحلیل کنم، نباید ناراحت شوم. مستقل از اینکه کسانی هستند که فکر میکنند تحلیل چنین مسائلی را میتوانند با ده ثانیه جستجو در وب یا ده دقیقه فکر کردن یا ده ساعت کتاب خواندن یا ده ماه کار کردن، استخراج و استنباط کنند.
پی نوشت: اینها را فقط برای ثبت، مینویسم. امیدوارم روزی که بیشتر و بهتر، با بحث مدلهای درآمدزایی محتوا آشنا شدم، بتوانم آنها را در کنار سایر تجربهها قرار دهم و از میانشان معنایی بیابم.
داشتم فکر می کردم اگر digital first بودن را یک نقطه قوت برای تولید محتوا بدانیم، در کنار تمام پارامترهای موثر دیگر در دوام یک فرآیند تولید محتوا، چرا نشریه ای مانند گاردین که به نسبت در این زمینه پیشرو بوده است، نتوانسته است علیرغم داشتن سهم خوبی از بازار آنلاین، از این امتیاز بهره کافی ببرد؟ موقع گوش کردن به فایل صوتی صنعت محتوای متمم، فکرم رفت به سمت مدل ۴ بخشی صنعت محتوا. آیا ایراد گاردین مربوط به بخش بازار محتوا است و تحلیل نادرست از آن، یا گیر کار در قسمت عرضه محتواست؟ یا مثلا استراتژی های جذب درآمد در گاردین چه تفاوتی با نشریه دیگری مثل نیورک تایمز دارد، که یکی وارد مرحله بحرانی شده و دیگری تا آنجا که میدانم، درگیر چنین بحرانی نیست؟
آیا میشه گفت تو این مسئله هم چون علم و مدیریت و اقتصاد و سیاست، در همسایگی یکدیگر قرار گرفتن، تحلیل رویدادها نه تنها سادهتر نیست بلکه دشوارتر و پرهزینهتر هم هست.” ؟؟؟؟ آیا این مسائل هم شبیه مسئله زنبورهاست؟
به نظر میرسه که در بستر سازی برای تولید محتوا و یا انتشار محتوا در اینترنت، اگر از ابتدا به صورت رایگان در اختیار کاربر قرار بگیره، پولی کردنش امکانپذیر نیست.
نمی دونم اگر مثلا فیسبوک حق عضویت ۱ دلار ماهیانه برای اعضاش در نظر بگیره، چند نفر عضوش باقی می مونن؟ درصورتی که فیسبوک حتی با همون ۱ دلار می تونه درآمدی در حد درآمد فعلیش داشته باشه.
پ.ن: رشد نامعقول الکسای گاردین در ۱۴ فوریه ۲۰۱۷ برام جالب بود. اول فکر کردم که شاید یک کمپین بزرگ تبلیغات بنری رفته! اما در سایت های bbc.co.uk و nytimes.com هم این رشد رو دیدم. از ۱۴ فوریه تا ۱۷ فوریه. مهمترین خبر اون روزها، استعفای مایکل فلین، مشاور امنیت ملی ترامپ بوده. یعنی انقدر مهم بوده؟ – البته شاید این سایتها مهمترین خبرشون رو این خبر ذکر کرده بودن.
بهداد.
در مورد اصل حرفت، فکر کنم بهتره به جای کامنت، خیلی بیشتر حرف بزنیم. منم یه سری مثال داخلی و بیرونی در تایید حرفت دارم (البته مثال نقض هم داره).
اما در مورد پی نوشت:
اصلاً مطمئن نیستم که حدسم درست باشه.
اما فکر میکنم در اون مقطع، الکسا الگوریتم رتبه بندی خودش رو به صورت جدی اصلاح کرد.
حدسم اینه که سایتهای بزرگ دنیا که ترافیک بیشتر داشتن، بیشتر دچار مشکل شدن.
اولین نشانهای که در تقویت این نظر دارم اینه که همهی سایتهای خبری بهتر نشدن. خیلیها مثل CNN و Foxnews بدتر شدن.
دومین نشانه اینکه سایتهای غیرخبری هم از این نوسان مقطعی در امان نبودن. مثلاً مایکروسافت هم همین نوسان رو داشته. Salesforce هم داشته. اما کمی کمتر.
سومین نشانه اینکه قبل اون تاریخ، الکسا ۹ روز آپدیت نشد (حدوداً دو هفته بعد از پلاسکو بود اگر درست یادم باشه).
بعد از آپدیت همه چی خیلی تغییر کرد. بعد دوباره ۵ روز آپدیت نشد. بعد دوباره روند عادی ادامه پیدا کرد.
حدسم اینه که الگوریتم جدیدی اعمال شد و البته بعد، قسمتهایی از الگوریتم حذف شدن یا تغییراتی به وجود اومدن.
مثلاً اهمیت Backlink و شیوهی شمردن Backlink به کلی تغییر کرد.
الان متمم رو ببین. هر هفته ۵۰ تا از بک لینکها رو الکسا کم میکنه (اونها رو معتبر نمیشمره که اکثراً هم خبرخوانها هستند).
همزمان با حذف اونها، داره رتبهی الکسای متمم هم بهتر میشه. در حالی که قبلاً بک لینک یکی از شاخصهای خیلی جدی در رتبه بندی بود.
بازم میگم که خیلی مطمئن نیستم. اما موارد فوق و تعدادی شواهد دیگه، من رو به این باور رسونده که الکسا اونجا یه آپدیت جدی الگوریتم داشته.
یه حرف دیگه هم میزنم که اصلاً مطمئن نیستم. اما حدس منه.
فکر میکنم گوگل سیستم RankBrain رو که از ۲۰۱۵ به صورت پایلوت تست میکرد، از اوایل ۲۰۱۷ روی اکثر Queryها داره اجرا میکنه (شاید هم همهی اونها).
و از سیستم قدیمی مرغ مگس خوار و پاندا و پنگوئن و بقیهی باغ وحشی که داشت، داره دورتر میشه.
در همون چند هفتهی الکسا (کمی با فاصله) دو تا اتفاق افتاد:
یکی اینکه رتبهی خیلی از صفحهها در جستجوی گوگل تغییر کرد.
یکی اینکه گوگل وبمستر هم رسماً توی آمارها یه خط کشید گفت که: این آمار با قبلش فرق داره و ما آپدیت الگوریتم داشتیم.
اما احساس میکنم این کمی جدیتر از یک آپدیت معمولی بود.
لطفاً این حرف ها رو در حد حرفهای الکی بدون پشتوانه در نظر بگیر. اما توی ذهنم مونده بود گفتم اینجا بنویسم.