برای ما که هنوز وارد بازار کار نشدهایم، شاید مهمترین دغدغه، انتخاب رشته باشد. اما در این مورد اینجا کمتر صحبت کردهاید. برای داشتن آینده شغلی خوب، چه اصولی را باید در انتخاب رشته مد نظر قرار دهیم؟
در سالهای اخیر، همه در مورد انتخاب رشته حرف زدهاند. انواع نرمافزارهای کامپیوتری هم تولید شده تا به شما بگوید که با نمرات و امتیازهایی که دارید بالاترین شانس قبولی را در چه شهر و دانشگاه و رشتهای خواهید داشت. طبیعی است که من در این حوزه حرف زیادی ندارم بزنم. فقط چند توصیه جدی دارم که امیدوارم برای شما مفید باشد. این توصیهها صرفاً بر اساس تجربهی شخصی من است و احتمالاً به سلیقه و تجربه شخصی من هم «آلوده» است.
چند تجربه:
– در کشور ما بسیاری از افراد هستند که در زمینه هایی غیر از زمینه ی تحصیلی خود مشغول به کار هستند. با توجه به ساختار اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی موجود، به نظر میرسد این روند در آینده ی نزدیک هم تغییر نکند.
– بیشترین حساسیت در خصوص مدرک تحصیلی و دانشگاه محل تحصیل، در سازمانهای دولتی است که این روزها، محدودیتهای شدید برای استخدام دارند و ضمناً پرداختیهای آنها هم در مقایسه با بخش خصوصی کمتر است (مگر اینکه…)
– بخش خصوصی، شدیداً به «خروجی کارکنان» و «توانمندی آنها» و «میزان ارزش آفرینی» حساس است و حاضر نیست برای یک برگهی A4 که در کیف من و شماست و افراد زیادی هم به شکل مختلف این برگهها را با تلاش یا پول، به دست آوردهاند، ماهیانه مبلغ ثابتی را به عنوان حقوق پرداخت کند. مگر آنکه یک سازمان خیریه باشد و مشغول توزیع پول نفت!
– فراموش نکنید که هدف کسانی که به شما برای انتخاب رشته مشاوره میدهند، در خیرخواهانهترین حالت ممکن صرفاً «قبولی» شماست و نه «خوشحالی و رضایت و موفقیت شما».
– قانون دنیا این است که پدر و مادرها ما را ترک میکنند و تصمیمهایی که برای ما گرفتهاند تا لحظهی مرگ با ما میماند. در مورد پدر و مادر، دو نکتهی قطعی وجود دارد. یکی اینکه «همیشه خیر ما را میخواهند» و دیگر اینکه «بر اساس اطلاعات و فضای ذهنی چند دهه قبل» میخواهند برای «چند دهه بعد شما» تصمیم بگیرند.
چند توصیه:
– به خاطر داشته باشید که «استعداد و توانمندی شما» در کنار «تصمیم های استراتژیک شما» و نیز «شبکه ارتباطی و سرمایه ی اجتماعی شما» مهم ترین عوامل تعیین کننده موفقیت شما در زندگی شخصی و شغلی هستند. مدرک تحصیلی به سختی میتواند تاثیر جدی داشته باشد. اگر به فضای «رشته حقوق» علاقه ندارید، تحصیل در آن رشته برای شما درآمد نخواهد داشت. همچنان که تحصیل در پزشکی نیز بدون «علاقه به حوزه ی پزشکی» از شما یک انسان ناتوان، کم درآمد، افسرده و شکست خورده خواهد ساخت.
– در انتخاب بین شهر خودتان و سایر شهرها، بیشتر از مزایا و معایب دانشگاهی، به فاکتورهای محیطی توجه داشته باشید. بعضی شهرها امکانات کمی دارند و اقامت طولانی در آنها میتواند موجب انواع مشکلات (از افسردگی تا عادت به مصرف دخانیات و …) شود. بعضی شهرهای دیگر، زمینهی آشنایی با سایر اقوام و صنایع خاص را فراهم میکنند که می تواند در بهبود آینده شغلی شما اثربخش باشد. به عنوان مثال کسانی که در جنوب کشور یا در استان خراسان یا در شمال غرب کشور تحصیل میکند، به ترتیب از فرصت بیشتر برای آشنایی با زمینههای بازرگانی، تولیدی و صنایع غذایی برخوردار هستند.
– در انتخاب بین شهر خودتان و سایر شهرها، به خاطر داشته باشید که در شهر خودتان، هزینهها کمتر و امکانات رفاهی بیشتر است. البته ادامه تحصیل در سایر شهرها، میتواند منجر به توسعه هوش ارتباطی و اجتماعی و همینطور، زندگی فراتر از چارچوبهای تفکر خانواده باشد. در صورتی که خانواده ی شما از جمله خانواده هایی هستند که فضای رشد و تفکر را برای فرزند خود محدود کرده و سلیقه های خود را بدون «توجیه و منطق» به شما تحمیل میکنند، شاید ادامهی تحصیل در سایر شهرها، فرصتی «سالم» و «کم تنش» و «تا حدی کنترل شده» برای «تجربهی زندگی مستقل» باشد.
– در انتخاب بین رشته ها، چندان درگیر «گرایش» نشوید. اختلافهای جزئی بین رشته ها و گرایشهای آنها، تنها سرگرمی دانشجویان ترمهای اول دانشگاه است. زیاد طول نمیکشد که خودتان هم فراموش میکنید در کدام گرایش تحصیل کرده اید. تنها چیزی که می ماند «خانوادهی تحصیلی» شماست. اینکه در فضای کامپیوتر تنفس کرده اید یا شیمی یا مدیریت یا …
– به خاطر انتخاب رشته ای که کمی بهتر است، ماندن در پشت سد کنکور را انتخاب نکنید. زیاد طول نمیکشد که ببینید چهار سال یا شش سالی که در دانشگاه گذرانده اید قسمت مهمی از عمر تلف شده ی شما بوده است. به این مدت، انتظارهای پشت کنکور را اضافه نکنید.
– به جای اینکه به سراغ دیگران بروید و از آنها برای انتخاب رشته مشورت بخواهید، به انگیزهی خودتان در مورد ادامهی تحصیل فکر کنید. برای چه میخواهید دانشگاه بروید؟ تجربهی یک محیط جدید؟ موقعیت اجتماعی بهتر؟ انجام ماموریتی که در زندگی برای خودم در نظر گرفته ام؟ ازدواج؟ پرورش استعداد؟ یادگیری تفکر سیستماتیک؟ یا …
در پایان این حرف را فراموش نکنید که «تصمیم ها و زندگی خودتان را به هیچ کس نفروشید. از جمله: نویسندهی این نوشته!»
سلام میشه کمکم کنین؟
من مدیریت صنعتی دانشگاه تهران درمیام با رتبه امسالم.. رشتم تجربی بود
میخوام بدونم مدیریت بازار کارش خوبه؟ واسه دختر؟
اگ مدیریت نرم باید برم ازاد پرستاری
ب نظرتون مدیریت دانشگاه تهران بهتره یا ازاد پرستاری شهر خودم ( زنجان)
من فقد بخاطر دانشگاش میگم چون خ خوبه گفتم اونجا بخونم بهتر باشه ولی بازار کار نمیدونم…
میترسم با لیسانس کار نداشته باشه پشیمون شم..
اخه پرستاری با لیسانسم کار داره..
خواهش میکنم راهنمایی کنین ب خدا خ گیج شدم!!!
سلام.من میلاد هستم نقره المپیاد کامپیوتر دارم(پس به مباحث علوم کامپیوتری علاقه دارم ) و رتبه سی کنکور شدم(یعنی هر چی بخواممیارم) الان بین دو رته برق و نرم افزار موندم.راستش چیزی که من رو نگران میکنه بازار کار نرم افزار هسش.چون که انگار مهندسان نرم افزار تو نگاه من دارن برنامه مینویسن اما خودشون نمیدونن چرا و برا همین میترسم که شغلش درامد خوبی نداشته باشه یا اصلا در امدی نداشته باشه.اما برق به علت پایه های تیوریک قوی اینطور به نظرم نمیاد.راهنماییم کنید لطفا.
سلام
من از فارغ التحصیلان رشته کامپیوتر سال ۸۴ هستم و در خانواده خودم و همسرم و دوستان و همکارانم بسیاری تحصیلکرده این رشته دیده ام از دانشگاه صنعتی شریف و امیرکبیر تا فوق دیپلم آزاد شهرستان.
چیزی که به نظرم رسید اینجا عنوان کنم این بود که در بین این افراد موقعیت شغلی و میزان درآمدشون خیلی خیلی با هم متفاوت هست و یکی از مهمترین دلایلش هم میزان تخصص و توانمندی و مهارت اونهاست.
به نظر بنده در یک شغلی مثل برنامه نویسی شاید حتی اگر فارغ التحصیل بهترین دانشگاهها هم نیاشید ولی مهارت تون خیلی زیاد باشه می تونید درآمد خوبی داشته باشد و البته عکس این موضوع هم صادق هست من فارغ التحصیلان زیادی هم از دانشگاههای خوب دولتی دیدم که وضعیت شغلی خوبی ندارند و یا حتی بسیاری از اونها در زمینه های دیگر مشغول به کارند.
البته این موضوع برای همه رشته ها و شغلها تا حدود زیادی همینطور است. اما در مشاغل مربوط به کامپیوتر مثل برنامه نویسی خیلی سریعتر و زودتر میشه از روی نمونه کارهای قبلی و کیفیت انجام پروژه ها نشان داد که چقدر تخصص دارید.
رشته برق و کامپیوتر که هر دو رشته های خوبی اند. و شما هم با این سابقه تحصیلی و رتبه خوبتون معموله که فرد مستعد و کوشایی هستید.
اما به نظر بنده هر رشته ای که انتخاب کردید سعی کنید در اون بهنرین باشید و صرفا به اسم دانشگاه تون هم اکتفا نکنید.
موفق باشید
سلام
من با نظر شما موافقم یا حداقل مجبورم که موافق به نظر بیام چون یکی از افرادی هستم که در حال انتخاب رشته هستم و اصلا نظری در رابطه با اینده پس از ۴ سال دانشگاه ندارم ولی اینقدر میدونم که با توجه به اموخته هایم در دبیرستان های دولتی و انجام ندادن کارهای عملی علیرغم رتبه خوب در کنکور و امکان انتخاب هر رشته ای -تقریبا به هیچ رشته ای علاقه ندارم.البته میدونم که با اطلاعات تکراری و از روی هم نوشته شده در اینترنت یا مراجعه به دانشگاه ها و هم صحبت شدن با دانشجوها میتوان اندک اطلاعاتی بدست اورد و سرنوشت را صرفا به دست نرم افزارهای انتخاب رشته نسپرد ولی راستش بعد از انجام کارهای بالا تقریبا گیج تر و در انتخاب رشته مردد تر شدم.اما پیشنهاد میکنم یکی بیاد و یک بانک معرفی واقعی رشته های داخل ایران و بازار کار انها را درست کنه تا شاید که بعدی ها همانند من مجبور نشوند تا با یک سری دانشجوی ناراضی و نالان و یا فامیل دور موفق و پولدار در یک رشته خاص یا هندونه فروش سر محله یا بنز سواری که سیکل هم نداره یا … هم صحبت شود و در انتها به همان انتخاب رشته اینترنتی بسنده کند.
سلام من لیسانس رشته مدیرت خوندم در دانشگاه مشهد.خداروشکر موفق بودم اما همیشه عاشق رشته پزشکی بودم.نمیدوتم برم سراغ رشته مورد علاقه ام پزشکی..من رشته پزشکی نخصص پوست و مو علاقه دارم ممنون میشم دوستان راهنمایی کنند
برو دنبال علاقت هیچ وقت دیر نیست.البته اگر مطمئن هستی که با تلاش در اون رشته قبول میشی.
ما دانشجوی دکترای ریاضی داشتیم که انصراف داده از اول رفته سراغ کارگردانی !!! هیچ ایرادی هم نداره
ببین العان میتونی کتاب های زیست دبیرستان رو مطالعه کنی ؟ و هم چنین ریاضی و فیزیک و دروس عمومی رو و با جدیت واسه کنکور بخونی .
یا اگه موقعیت مالی خوبی داری به تحصیل در دانشگاه های خارجی مورد تایید فکر کنی که در اون صورت نیاز نیست کنکور بدی و فقط باید واسه زبانت کار کنی.
سلام محمدرضا،
لذت بردم از خوندنش و جمله به جمله ش رو حس کردم،
مخاطب اصلی این نوشته اکثر ماهایی که فارغ شدیم نیستیم و شاید این بعدها به درد بچه هامون بخوره یا برای ادامه تحصیل، نمیدونم این مطلب رو کجاها نشر دادی ولی پیشنهادم اینه که توی عصر ایران و یا جاهای دیگه که ارتباط داری، با عناوینی چون “انتخاب رشته و سخنی با دبیرستانی ها، دانشجویان و والدین” نشر بدی، اگه این نوشته برسه به دست حتی یه پشت کنکوری هم خوبه.
تو جزو اونایی هستی که باید زیاد عمر کنی، ما فعلا بهت احتیاج داریم
سلام جناب شعبانی.خواستم ازتو ی نظر بخوام.من فوق دیپلم مکانیک ازاد دارم.قصد رفتن از ایرانو دارم.نظر شما راجب ادامه تحصیل در خارج از ایران چیه؟با مدرک فوق دیپلم برم یا لیسانس بگیرم و برم؟اطلاعاتی میخاستم در مورد ادامه تحصیل در خارج از کشور در رشته مکانیک.ممنون اگه راهنماییم کنید.تشکر
سلام جناب شعبانعلی واقعا شگفت انگیز…. ( incredible )
کلمهء بالا واقعا حقیقی بود…به نظرم کسی که بیاد تو این مملکت واسه آموزش فعالیت کنه ، می تونه خیلی باورنکردنی و شگفت انگیز . نمی دونم آیا این کامتنم تایید میشه یا نه ! 🙂 ( این لبخند و آن طنز کمترین کاری است که در این رزوگار تلخ می تونم انجامش بدم )
اما سوال :
می خوام برم دانشگاه برای خوندن روانشناسی سازمانی ، با توجه به سابقه پنج سالم در دنیای صنعت و دیپلم برق صنعتی ، و آشنایی به روانکاوی و روانشناسی تحلیلی و هم چنین شاگرد راه دور شما بودن ….
۱ -برم دانشگاه روانشناسی سازمانی بخونم ( که باید کنکور تجربی بدم )
۲ – آیا اصرار بر قبول شدن در دانشگاه سراسری ( به خاطر هزینهء تحصیل و جبرانی بر شکست ها و اشتباهات گذشته یه جور زخم درمانی ) صحیح است ؟
۳ – در این پنج سال ( یک سال پشت کنکور + چهار سال دانشگاه ) بشینم زبان بخونم و مقاله های تخصصی این رشته را بخونم .
این روزهای من :
هفته ای یک روز مشاوره ، آموزش های ارتباطی فروش و خود تحلیل گری رفتار فروش ( استفاده از روانشناسی در باز تحلیل رفتارهای فروشنده ) را به تیم بازاریابان یک شرکت آموزش میدم .
( فقط اگر کامنت قابل تایید نبود ، بهم بگید ، ادبیات نگارشیم چطوری باشه ، که میزی روش اعمال نشه )
جان نثار – شاهین .
سلام اقای شعبانعلی لطفا بهم کمک کنید! دارم برای دبیرستانم انتخاب رشته میکنم ولی به هر رشته ای که فکر میکنم میترسم توش جا بزنم یا موفق نشم مخصوصا تو رشته ریاضی !!! خودم حقوق رو دوست دارم ولی از هر کس مشورت میگیرم میگن انسانی مزخرفه یا درساش مسخره یا الکی سخته . واقعا نمیدونم چی کار کنم.
سلام. اقای شعبانعلی عزیز. امیدوارم حالتون خوب باشه. اقای شعبانعلی , تردید وحس بدی که داشتم از اینکه به حرف دلم گوش دادم و پزشکی رو انتخاب نکردم و ناراحتی از اینکه یکسال از زندگی عقب افتادم , امروز تبدیل شده به یه حس فوق العاده رضایت بخش .اینو مدیون شما هستم من درسهایی رو از شما یاد گرفتم که ایمان دارم تو بهترین دانشگاه ایران یاد نمیگرفتم . ممنونم ازتون.
لطفا با ایمیل جواب بدهید
سلام محمدرضا کمک کمک
من یک مشکلی دارم نمی دانم چیکار باید کنم, من دوست دارم مدرک دانشگاهی بگیرم , دوست دارم بتوانم در اینده با در زمینه سیاست و تبلیغات و مشاور و سیاست گذاری و یا مدیریت کار کنم.(در ایران)
نمی دانم که ایا فکرم در مورد شغل ها خیالی یا میشه؟
ولی چه رشته ای خوبه ؟ رشته انسان شناسی؟ رشته ای هست که می توانم در دانشگاه استکهلم وارد شم
من در سوئد زندگی می کنم , بزودی وارد ۲۹ سال میشم,قبلا یکسری کورس دانشگاهی خواندم اگر بشه گفت ولی پاس نکردم نمی دانم چون خوشم نیامد یا بخاطر dyslexia هست که خیلی متوجه شدم که این مشکل رو دارم,یا نمی دانم انگیزه ندارم یا هدف خلاصه هر چی فکر می کنم به نتیجه ای نمی رسم, البته تلاش نکردم 🙁 کمک کمک
لطفا اینبار جواب دهید بدجوری افسرده عصبانی و کلافه هستم
شبها که می خوابم ارزو می کنم که بیدار نشم
علی جان. بیا مشکل رو یک جور دیگه نگاه کنیم.
تو چهار تا گزینه که به نظرت گزینههای خوب و منطقی و لااقل جذابی هستند رو توضیح بده. با هم دیگه راجع بهش فکر کنیم.
با اجازه از استاد
به عنوان کسی که گرفتار اختلال دو قطبی هست ، به نظرم بد نیست که گاهی مود را مد نظر داشته باشیم . و همین طور میان بر های شناختی ذهن را …به نظرم همین که آدم مسئلش را بشناسه ، یه طورایی متوجه تفاوتش میشه…
مثلا من به خاطر مسئله هایپر اکتیو بودنم ، گاهی ایده های عجیب و غریبی میاد تو ذهنم ، البته نه که ایده های خیلی توهمی باشه ، اما موضوع اینه که ، قابلیت اجرایی شدن واسه من را ندارن ….اینجاست که به کمک دوستان خفن منطقین می رم و اونها کمک می خوان و ازشون می پرسم که این فکر من چقدر تحت تاثیر دوپامین ذهنم هست …
همین طور میام مود خودم را با آزمون ها خلقی می سنجم. به نظرم تشخیص خلق ، حتی برای آدمهای معمولی و سالم هم می تونه کمک کننده باشه .
اما خوبی خلق بالای من اینه که ، وقتی رو ابرا قرار بگیرم ، می تونم یک جمع دپرس ، یا یک سازمان ناامید را با انگیزش و ایده های که در لحظه به ذهنم میرسه یاری بدم…
سالها گرفتار بودم و خیلی ضرر دادم بابت ندونستن اختلال خلقم ، اما الان با دارو و کمک های شناختی ، گاهی استفاده مثبت هم از خلقم می کنم ، اینطوریه که ۳۸ درصد هنرمندان آمریکا ، گرفتار اختلال دو قطبی هستن ، همین طور چرچیل هم بهش می گفت : سگ سیاه…و گرفتار این اختلال بود .
اینها را گفتم که علی عزیز بگم ، چیزهایی که باعث تفاوت و عقب افتادنت میشن ، اگر درست ، منطقی و استراتژیک هدایت بشن ، می تونن ، همون ها به نقاط مثبتت تبدیل بشن …فقط گاهی یادمون میره که ما آدم هستیم و همه مون باهم فرق داریم .
آره همش درسته ولی یه قانون هست که میگه هیچوقت تو ایران نمیتونی به اونچه که میخوای یرسی.
من جملات در این حد کلی رو نمیفهمم راستش.
در همه جای دنیا چهارچوب هایی هست و همیشه خواستن مساوی توانستن نیست ، حدودا فکر نمی کنم در همه جای دنیا بشه به همه چیز رسید . این خیلی طبیعیه.
این روزها دلشوره عجیبی دارم و همش میخوام خودم رو دور بزنم . یه وقتایی مسئله دیگران نیستند مسئله اصلی درگیری های درونیه خود آدم هست.دوست ندارم بعدا به خودم بدهکار باشم ولی چاره ای جز انتخاب ندارم.مثل همیشه حرفاتون راه گشا بودو به افکارم نظم داد.ممنونم استاد
سوالی داشتم جناب شعبانعلی عزیز…
من هم اکنون دیپلم برق صنعتی دارم ، دانشگاه آزاد دو سال در رشته برق صنعتی درس خوندم و به دلیل بی علاقه ای که به افسردگیم انجامید ولش کردم ، بعد یه ترم مدیریت بازرگانی پیام نور ، یه ترم آی تی ، یه ترم فیلم نامه نویسی و این اواخر هم بالاخره موسیقی که با حذف رشته ساز جهانی و تفکیک جنسیتی به اوج خودش رسید و با خیلی از بچه ها تصمیم به انصراف گرفتیم .
البته دلیل انصراف من چیزهای دیگری هم بود ، از جمله دور شدن از موسیقی به خاطر حضوردر رشته موسیقی .
الان می خوام برای دانشگاه سراسری و رشته روانشناسی اقدام کنم ( مطالعات اصلیم تو این حوزه ء متمرکز روانشناسی تحلیلی است ) اما با انقلابی که شما با مقالات و برنامه های رادیویی تون راه انداختین ، مردد شدم ، به خودم گفتم ( بنا بر یکی از استراتژی های پیشنهادی شما ) اگر برم دانشگاه ، تو اون چهارسال ( و شاید پنج سال ، چون زیاد آدم منظم تو درس خوندن نیست ، نمره های تو همه رشته های خوب بوده ، اما گاهی انرژی همیشگیم را ندارم ) ، اگر کار دیگری مثل تقویت زبان انگلیسی و ادامه دادن موسیقیم بکنم و بیشتر وقت صرف نوازندگی و علوم موسیقیایی و مظالعه آزاد روانشناسی بکنم بهتر نیست ؟
حداقل بعد از تلسط کامل به زبان انگلیسی ( که الان در حد محاورات روزانه خوبه – preintermediate ) می تونم مطالب و مقالات مرتبط را به انگلیسی مطالعه کنم .
از اون ور ، تصمیم به فعالیت در زمینهء فروش دارم ( که سالهای قبل از دانشگاه توش موفق بودم و همزمان با کار فنیم در یک شرکت گاهی مجبور به فروش محصولات فنی ( سنسور و آزمایشگاه های مرتبط با QC ) هم بودم .
این هم اضافه کنم که من تنها فرزند خانواده بودم که از تابستان ۱۴ سالگیم شروع به کار کردم ، کار برقکاری ( چیزی شبیه به یک کارگر ساختمانی که قدرتش در کلنگ هایش برای کارگزاری لوله خرطومی استفاده می شود ) و اما الان تنها فرزند بیکار خانواده هستم ! ( اینم نتیجهء زودتر سر کار رفتن 🙂 ) ، برادر و خواهر فوق لیسانس و خارج رفته و مدیر ارشد شهرداری ، اون موقع من ….روشنفکر بیکار…. البته منظور الان کار دائم ندارم و مثل همهء زندگیم پولهایی می آیند ، اما زیاد و قابل اطمینان نیستن…
چه کنم ؟ کار + زبان و حرفه ای تر کردن موسیقیم
دانشگاه + کار پاره وقت و آن وقت موسیقی خیلی کمتر …
؟
سلام،
واقعا ممنونم بابت این مطلبی که نوشتید.
به نظر من، اگه نظرات و تجربیات کسایی که توی دوران کارشناسی هستند و یا درسشون را تموم کردند، خیلی به درد دانش آموز ها می خوره. هر سال داره همون اشتباهاتی تکرار میشه که سال های پیش هم اتفاق افتاده.
شاید یه راه حل خوب این باشه که همه بیان تجربیات و اشتباهاتشون را در این زمینه بنویسند. اگه توی این سایت یه موضوع جدید به نام “انتخاب رشته” ایجاد بکنید و همه بیان تجربیاتشون را بنویسند، خیلی کار ارزشمندی کردید.
میشه برای هر رشتهای یه “زیر موضوع” ایجاد کرد. همه میتونند نظراتشون را توی اون موضوع بنویسند. میشه این محدودیت را هم ایجاد کرد که هر نفر، فقط در حد یک صفحهی آچار “مطلب” بنویسه تا از پرگوییهای احتمالی کاسته بشه.
این کار واقعا ساده است اما نتیجهی زیادی داره. حیف که توی ایران کسی به فکر “انتقال تجربه” تجربه نیست.
فقط کافیه که این موضوع را توی سایتتون ایجاد بکنید. بقیهاش با دانشجوها. خود دانشجوها شروع می کنند به نوشتن.
زنده باد همهی وطنپرستهای اهل عمل. کسایی که از هیچ فرصتی برای بهبود وضع مردم دریغ نمیکنند.
یک انسان ناتوان، کم درآمد، افسرده و شکست خورده!!!
این حس زیاد میاد سراغم. با وجود تحصیلات بالا از کارم راضی نیستم
نمیدونم اما خودم عدم موفقیتم را به دلیل پخش بودن علایقم و فعالیت های جانبی متعدد می دونم بلکه بتونم از غیر رشته دانشگاهیم هم کسب درامد کنم.
عزیزم … نگران نباش… هیچوقت برای پیگیری رویاهای قشنگت ناامید نشو و دوباره از نو شروع کن. به تو دوست خوبم توصیه می کنم در کنار اینکه همیشه به این خونه شگفت انگیز مجازیمون سر میزنی و از مطالب خوبش استفاده می کنی، کتاب «رزم آور نور» از پائولو کوئیلو رو در این شرایط، بخونی. اگه قبلا خوندی، الان باز هم بخونش و فراموش نکن که ما همه یک رزم آور نور هستیم، حتی اگه صدها بار نا امید بشیم و زمین بخوریم …
سلام
من حرف های شما را قبول دارم. خودم الان دارم برق می خونم بر اساس علاقم اومدم این رشته و گرنه الان باید پزشکی می خوندم! خیلی ها رو الان دارم تو دانشگاه می بینم که طبق روند جامعه الان اومدن دانشگاه نه به رشتشون علاقه دارن نه به مهندسی! کاره دیگه ای هم نمی کنن فقط عمرشون تلف می کنن! این خیلی واسه کشور ما ناراحت کننده و نگران کنندست اخه ارزشمندترین سرمایه کشور داره اینطوری هدر میره که مسسببشم خود کشور و فرهنگ باب شده هست!یه در خواستم داشتم من خیلی دوست دارم در کنار دانشگاه فعالیت کاری هم بیرون دانشگاه داشته باشم اما نمی دونم چطوری اگه می شه راهنماییم کنید؟ ممنون بخاطر مطالب خوب و سایت خوبتون
دقیقا حرف دل منو گفتید. من الان به جونای فامیل شبیه همین حرفا-البته نه به این زیبایی و شیوایی- رو میزنم.
مخصوصا این جمله:«… زیاد طول نمیکشد که ببینید چهار سال یا شش سالی که در دانشگاه گذرانده اید قسمت مهمی از عمر تلف شده ی شما بوده است…» من سال ۷۴بین دو رشته مردد بودم.متاسفانه از اونجاییکه حرف دلم و نشنیدم و البته تنبلی کردم، الان پرت شدم به دنیایی که دوست ندارم و البته یاد گرفتم باهاش کنار بیام.ای کاش همون اول- از موقع دبیرستان- میرفتم دنبال هنر، شاید الان خیلی بی پولتر ولی خوشحالتر بودم. رشته ریاضی دبیرستان و مهندسی دانشگاه، پوف… یه اشتباه؛ یه سراب و …
البته به جوونا که میگی؛ چون ما آدما دنبال تجربه کردن هر اتفاق بصورت شخصی هستیم؛ میگن مرسی پدر بزرگ و میرن دنبال یه اشتباه شبیه من در بیست سال پیش و دوباره چرخه تکرار میشه 🙂
از شما آقای شعبانعلی و دیگر دوستانی که نظرم را می خوانند سوالی داشتم. نظرتان درباره “مهندسی صنایع” چیست؟ تا جاییکه واحد های درسیش در دانشگاه را دیدم, رشته جذابی باید باشد.
سلام محمدرضا
منم مثل شما مهندسی مکانیک می خوانم البته در صنعتی اصفهان نه شریف. وقتی وارد این رشته شدم شدیداً احساس کردم به مباحث مدیریتی علاقه بیشتری دارم تا جایی که حتی به فکر تغییر رشته و یا انصراف هم بودم. تا اینکه تصمیم گرفتم در کنار مکانیک، مهندسی صنایع را هم به صورت دو رشته ای بخوانم و در حال حاضر هم بسیار از شرایط خودم راضی هستم.
مهمترین عامل در زندگی من که باعث شده از شرایطی که دارم احساس خوشایندی داشته باشم این بوده که اگر یک چیز را با تمام وجود بخواهی به آن می رسی و جمله معروف رندی پاش که می گوید:«دیوارهای آجری برای این هستند که ثابت کنیم چقدر اهدافمان برایمان مهم هستند.»
همون سال هشتاد بود که کلی حالم بد شده بود ، داشتم یه کتاب عرفانی می خواندم که شاگردی از استادش می پرسه ، چرا حالم بده و استاد جوب میده ، واسه اینکه جلوی طبیعتت ایستادی و داری مجبورش می کنی که بردگی چیزی را بکند که دوست نمی دارد ، تو خودت را اسیر کردی و به بردگی کشاندی ، از این رو حالت بد است !
آقا چند هفته بعد رفتم از دانشگاه آزاد برق انصراف دادم… تا امروز هنوز شک دارم که آیا دانشگاه قراره برام کاری بکنه ( که البته قرار نیست…!) اما نمی دونم چه دردیه که فکر میکنه با قبولی در کنکور سراسری تو با یه رتبهء بالا زخم های دورانم شفا خواهد بافت …
از آژانس و برقکاری و فروشندگی و بازاریابی بگیر..! تا نوازندگی و تدریس موسیقی و روانشناسی و بازیگری را انجام دادم…من که تمام رشته های هستم ! نه میان رشته ای ! 🙂 الانم جز شوخی با رنج هام و مطالعه برای یافتن دلیل مسائلم راهی نمی یابم….حداقلش این در به دری باعث شد یه یک کتابخوان و محقق تبدیل بشم ! 🙂
سلام محمد رضاي عزيز
يه مشورت
نظرت راجع به ادامه تحصيل در رشته D.B.A چيه؟
با سپاس
سلام محمدجان عزیز.ممنون
ای کاش این اطلاعات رو ۶ سال پیش یکی بهمون میگفت و یه سوال آقای شعبانعلی. شما اگه برگردین به زمان انتخاب رشته دانشگاهی بازم مکانیک رو انتخاب میکنید؟یا این بار از ابتدا وارد حوزه مدیریت میشین؟ اصلا انتخاب رشته مکانیک در گرایش کارشناسی برای شما مزایایی داشته؟ ممنون میشم جواب بدین
سلام عرض کردم استاد
ببخشید این قسمت رو کمی بیرحمانه نفرموده اید؟
«… زیاد طول نمیکشد که ببینید چهار سال یا شش سالی که در دانشگاه گذرانده اید قسمت مهمی از عمر تلف شده ی شما بوده است…»
سالم و سربلند باشید.
موافقم با شما
برای من که خیر سرم! مثلا دانشگاه تهران ارشدمو گرفتم این جمله کاملا حس و اعتقادمو بیان میکنه
بدترین روش استفاده از این زمان برای “من” درس خوندن(بویژه دوره ارشد) بود
البته آدم گاهی فقط بعد از انجام یه اشتباه متوجه عمق اون اشتباه میشه. من خودم شاید در صورتی که اون اشتباه رو انجام نمیدادم، اون “اشتباه”، برام معادل میشد با “یه کار خوبی که کاش انجام میدادم”.
سلام خانم کیمیا
من دانشجوی مهندسی برق در دانشگاه تهران هستم و کاملا موافقم که ۴ سال از عمرم تلف شد!
ایشالا که واسه شما تلف نشده باشه…
با سلام به محمدرضاي عزيز
مثل هميشه متفاوت و ژرف نگر
زندگي مجموعه اي از تصميم گيري هاست
و اين تصميم گيري ها يا خوب هستند و يا بد
و اين دست خودمان است كه زندگي خوبي داشته باشيم و يا بد
سلام آقای شعبانعلی.مطالبتون عالی و من همیشه کلی از مطالبتون استفاده میکنم اما این متن شما در مورد انتخاب رشته و ادامه تحصیل بدجور من به هم ریخت چون کلی فرصت از دست دادم و دیگه امیدی نمیبینم در خودم.
سلام . من قصد دارم امسال بعد کنکور وارد بازار سرمایه و بورس بشم و می خوام رشته حسابداری بخونم . البته رشتم تجربی هستش اما دوست دارم وارد بازار سرمایه مخصوصا بورس بشم . خیلی هم به این نوشته شما اعتقاد دارم چون زیاد از این دست آدم ها دیدم که دانشگاه های سطح بالای ایران درس خوندن ولی حتی هنوز هم نمیدونن که T.A. چی هست اصلا !!!! می خواستم اگه ممکنه من رو در این مورد راهنمایی کنین که اگه این تفکرم درسته همین راه رو ادامه بدم . در ضمن بیشتر از این توصیه ها بزارین . ممنون
سلام آقای شعبانعلی
این کار شما که به سوالهای دیگران با دقت خاصی پاسخ می دهید و در این مسیر زمان می گذارید قابل تقدیر است.
سلام ، دو تا نکته به ذهنم میرسه :
۱- روی سخن اتون کمی به سمت کنکور کارشناسی و کلا ادامه تحصیل از دیپلم به دانشگاه بود
به نظرم خیلی خوب میشد اگه روی تحصیلات تکمیلی بیشتر مانور میدادین، به دو دلیل :
a- پیک جمعیت داوطلبان تحصیلات ، از کارشناسی به سمت تحصیلات تکمیلی رفته(مخصوصا ارشد) و امسال داوطلبای ارشد به یک میلیون رسیدن و از داوطلبای کنکور کارشناسی جلو زدن.
b- با توجه به اینکه این هفته کنکور ارشد دولتی برگزار میشه.
۲- همیشه در همه مطالبتون که مرتبط با تحصیل هست، یه چیزی از قلم میفته :
باور کنید خیلی از داوطلبین ادامه تحصیل (پسرا) صرفا به خاطر مسئله سربازیه که دارن درس میخونن
شما هیچ وقت به این مسئله نپرداختین،
من دارم فوق لیسانس رشته ام میگیرم خیلی خوب هم درکش میکنم ولی عاشق هنرم.نمی دانم چرا اینطوری شد یکدفه همه روحم عوض شد؟!
من هم چند ماهه دقیقا دچار همین مسئله شدم دوست عزیز….
ممنونم محمدرضای عزیز
فکر میکنم دانش MBTI هم در این زمینه برای درک بهتر از استعدادها و نقاط قوت و ضعف و آنچه که در دراز مدت باعث رضایت شغلی ما می شود، بتونه مفید باشه
سلام
ای کاش این مطلب را سال ۸۶ نوشته بودید.
سلام. من اگه ۱۳ سال پیش این مطلب شما رو خونده بودم شاید اون همه غصه نمی خوردم. سال ۷۹ کنکور دادم با کلی ادعا که تو همه درسام استادم. رتبه کنکورم شد ۹۳۷ منطقه۱٫ مطمئن بودم مهندسی یه دانشگاه خوب قبول می شم. اما کاردانی کامپیوتر قبول شدم، دانشگاه باهنر کرمان. تمام مسیر ۲۳ ساعته شمال-کرمان رو تو اتوبوس گریه کردم. موقعی که رسیدم کرمان جز سیاهی هیچ چیزی نمی دیدم. احساس می کردم دنیام تموم شده. هیچ آینده ایی برا خودم تصور نمی کردم. اما الان که ۳۲ سالمه اگه ازم بپرسن بهترین روزای زندگیت کی بود می گم اون دوسال زندگی تو کرمان. منی که انقد وابسته به خانوادم بودم زندگی تو یه جمع سالم دانشجویی ازم کسی رو ساخت که الان ۸ سال تنها کار می کنم و زندگی. من بدون اینکه خودم بخوام تو مسیر رشد شخصیت قرار گرفتم که البته اینو مدیون خدام اما اینا رو گفتم که اگه کسی الان تو شرایط کنکوره واقعا حرفای استاد رو جدی بگیره و فقط همه زندگیشو خلاصه تو درس نبینه. ببخشید اگه پرحرفی کردم. همیشه شاد باشید و مملو از آرامش قلبی.
سلام
اول از مطلب بسيار خوبتون ممنونم و كاملا (بدون هيچ استثنايي) باهاتون موافقم!
دوم اينكه تجربه خودم حداقل ده تا بيست نفر ديگه هم مي شناسم كه مويد همين حرفه
من معماري خوندم خيلي خيلي رشتمو دوست داشتم و دارم ولي الان مدير يه كسب و كار كاملا بي ربط به رشتمم كه با دوتا از دوستانم راه اندازي كرديم
جالبه دوستان بدونن كه يك سالم پشت كنكور موندم فقط به خاطر اينكه ميخواستم حتما برم دانشكده هنرهاي زيبا دانشگاه تهران!!! ولي سال دوم كه انتخاب رشته كردم جايي رفتم كه سال قبلشم همونجا قبول مي شدم!!!
از راهي كه رفتم پشيمون نيستم هرچند ميشد خيلي بهتر باشم . فقط از همه دوستاني كه در حال انتخاب رشته تو هر مقطعي مخصوصا دوره كارشناسي هستن مي خوام كه به نوشته هاي آقاي شعبانعلي تو اين زمينه توجه كافي داشته باشن و واقعيت هاي بازار كار و دانشگاهو با چشماي كاملا باز ببينن
به اميد موفقيت همه جوانان پرتلاش و مستعد
سلام استاد
يك نكته ديگر هم وجود دارد. اين كه وقتي فضاي آموزش و مخصوصاً آموزشگاهي وارد فاز رقابتي از نوع رقابت هاي كشور ما مي شود، اتفاق ديگري هم مي افتد و آن اينكه ارائه مشاوره به افراد هم آيتم رقابتي مي شود. شايد در ذهن خود آموزشگاه دارها « مزيت رقابتي» مي شود. حتي ديده و البته تجربه كرده ام كه ارائه اين دست مشاوره ها را به كساني كه از كلاس هايشان استفاده كرده اند با تخفيف و گاهي رايگان ارائه مي كنند. ولي راستش را بخواهيد انتخاب خودم منتهي به قبولي شد در صورتي كه مشاور محترم هيچ اميدي به قبولي من نداشت . قبول شده ام و تحصيلاتم تمام شده و كلي اتفاق مهم بعد از آن افتاده كه تايدي است بر نوشته هاي شما. ولي اين كه خودمان چقدر توانايي تصميم گيري درست را داريم عاملي است كه ما را راغب به مشاوره رفتن يا نگرفتن مي كند.
ممنونم- برقرار باشيد
سلام
محمدرضا مثل هیمشه کامل و جالبه من همه مواردی رو که گفتید تجربه کردم!
-لیسانس ریاضی گرایش آموزش، ارشد مهندسی صنایع -گرایش مدیریت سیستم و بهره وری ام، مشاور برندینگ و تبلیغات و بازاریابی ام!
-اگه دنبال کار دولتی باشم با هیچکدوم ازینا که گفتم کار نیست، اما تو چندشرکت خصوصی همزمان مشغول به کارم که نگاه به رزومه ام نکردند!
-بخش خصوصی اگه تو کار اجرا نباشی و بخوای بگی که مدلهایی که من خوندم اینه واونه، عملا هیچ پوزیشن شغلی برات نداره!
-رضایت با یه لیسانس و یه اسم دانشگاه براورده نخواهد شد
-خداروشکر کسی برام تصمیم نگرفته، اما خودم هم تصمیم نگرفته ام براخودم برای لیسانس!
درباره توصیه هات
-در تمام چیزهایی که دیده ام و خونده ام یک مهارت خیلی مهمه واونم ارتبطا دادن چیزهاییه که بلدی مثلا نویسندگی و تبلیغات و خلاقیت میشه یه کاتالوگ منحصر به فرد برای یک شرکت که دنبال برندینگ هست!برندینگ ظاهری!
-من شهر خودمو انتخاب نکردم، و راضیم، استقلال، اماکانت بیشتر و افسرده نشدن!!
-در مورد گرایش واقعا درست گفتی، من گرایشم مدیریت بوده اما پایان نامه ام مالی هست و هیچ اتفاقی هم نیفتاده!شاید حتی بشه ریسک مالی رو مدیریت کرد از ترکیبشون!
-پشت کنکور موندن و یه موفقیت بهتر فقط یک گام به عقبه، شده آزاد بخونید که من خوندم و الان تو بهترین دانشگاه های سراسری هم میتونم پروژه بگیرم!
-واقعا برای چی میخوایم دانشگاه بریم؟ شبکه ارتباطی یادتون نره!!!!
سلام ، راستش چند وقتیه که تصمیم گرفتم برم دانشگاه و رشته روانشناسی بخونم ، تایپ شخصیتیم ای ان اف پی هست و تایپ هالند اجتماعی هنری و متحور – دوست دارم تو حوزهء روانشناسی مطالعه داشته باشم ( البته الان هم دارم ) اما دوست دارم چهارچوب های دانشگاه را هم دوباره بیاموزم ( البته قبلا تو موسیقی ، آی تی و برق هم آموختم ) . می دونم دانشگاهی تفاوتی ایجاد نخواهد کرد ، اما غیر از اینکه دانشگاه یک امتیاز اجتماعی است ، نهادی است که توسط آن حرفهای تو شنیدنی است و البته مجالی برای رقابت های علمی هدفمند…البته انگار یه رویا از دانشگاه دولتی تو سرمه…خیلی از دوستام که تو دانشگاه های تهران ، صنعتی اصفهان ، شریف و….درس خوندن ، این نظر را دارن که انگار اونجا ، اون بهشتی که من از دانش ازش انتظار دارم وجود نداره ، اما برای قسمتهایی از اجتماع و گاهی لازمهء ورود به خیلی از محافل همین مدرک تحصیلیه .
در ابتدا سال هشتاد وارد دانشگاه آزاد رشته برق شدم ، هیچ وقت یادم نمی ره ، استاد تست زنی بودم ! اینقدر تست زده بودم که تست ها را حفظ بودم ! نمی دونم چرا این یا آن گزینه میشه ، فقط می دونستم درسته ! بعد از اون اومدم یه ترم دانشگاه پیام نور مدیریت را تجربه کردم ، یه ترم آی تی علمی کاربردی و یک عالمه ترم موسیقی…!
همیشه زیاده خواهی و کمال گراییم کار دستم داده…همیشه پی بهشت های وجود نداشته می گشتم !
یادمه سال هشتاد که دانشجوی برق بودم ، جزوه های بچه های روانشناسی را می گرفتم می خوندم ، یادمه یه بار تو کنفرانس یکیشونم بهش کمک کردم ! مرد همه کارهء هیچ کاره 😉
یه بار یه استاد که فرانسه درس خونده بود ، وقتی تو دانشگاه موسیقی باهم حرف زدیم ، بهم گفت : اگر تو ت ولندن به دنیا اومده بودی ، حتما یه نابغه موسیقی میشدی ! ( حالا یا گول خورده ، یا واقعا اینطوریه ! )
خلاصه نفرین خداوند برای ما استعداد بود و به دنیا اومدن تو خانواده ای که هیچ وقت علوم انسانی و هنر جایی نداشتن و تو باید ! مهندس یا پزشک می شدی ! 🙂 الان هم که طرد شده ای هستم با یک عالمه آموخته و دانسته که فعلا زیاد به کار آدمها اومدم ، اما نمی دونم چرا پولهاشون را در قبالش تقدیم من نمی کنن 🙂
به عنوان یک جوان پیر شده ، به تمام جوانان این مرز و بوم توصیه می کنم که ، اگر فکر می کنید چیزی درسته انجامش بدین و واقعا ببینید چی را دوست دارید….
یه روزی یه نفر که کل فک و فامیل خیلی قبولش داشتن ( که بعدا خودشم درس را ول کرد و رفت دبی ! ) بهم گفت : هنرستان صدا و سیما را ولش کن ! این جویه که این ساعت خوشی ها راه انداختنش ! ….ما هم رفتیم هنرستان رشته برق ! چرا ؟! چون یه تابستون رفته بودیم سر ساختممون برق کاری ، بابامون هم وقت های بیکاریش را به سرگرمی های الکترونیکی می گذروند….
از ما که گذشت…جوانها شما به فکر آیندتون باشید و ببنید آخرش می خواید با درسی که خوندید چه کنید !
سلام
جناب سلیمانی ، از قضا یکی از اون ساعت خوشی ها ، عموی من هستن (الان بازیگر طنز مشهوری هستن !) و ایشون تو خانواده تعریف میکنن که خودشون هم اتفاقی وارد هنرستان شدن و این انتخابشون ، همچین حساب و کتاب نداشته اون موقع و تو اون سن .
جناب سلیمانی میبینید که دنیا چقدر کوچیکه ، البته بهتره بگم دنیا چقدر عجیبه !
موفق باشید
سلام مرا به ایشان برسان حسین عزیز….:)
جناب شعبانعلی عزیز
تشکر می کنم به خاطر انتشار این مطلب مناسب و کاملاً با شما موافقم.
برای اینکه توی ۱۰ سال گذشته که بصورت حرفه ای در شرکت های مختلف کار کردم، کسی از من مدرکی نخواسته. چندین برابر کارمندهای رسمی با مدارک عالی در شرایط مشابه خودم، درآمد داشته ام. و همواره از شغلم، درآمدم و زندگیم راضی بودم. در ضمن رشته دانشگاهیم، با شغلم یه خورده فرق داره.
البته من فکر می کنم افرادی که کار و شغل رو برای بعد از اتمام تحصیلاتشون میزارن، در مقایسه با اونایی که حین تحصیلات و حتی قبل از شروع دوران تحصیلات آکادمیک آغاز می کنن، شانس کمتری برای موفقیت شغلی دارن.
راستی یه مشکلی همیشه دارم. اونم اینه که پدر من، معلم بازنشسته است و همیشه با اینکه میبینه من توی یک ماه بیشتراز یکسال درآمد پدرم، درمیارم، اما میگه برو یه جایی کارمند شو. فکر می کنم این مشکل، برای افراد زیادی مثل من مشترک باشه.
اکثر پدر و مادرها ما را به داشتن یک آب باریکه ی همیشگی تشویق می کنند!!! چون می خواهند آینده شغلی ما تضمین شده باشه حتی به قیمت ۴۰۰۰۰۰۰ریال در ماه:);
محمدرضا جان سلام
من با این توصیه شما مخالفم:
“به جای اینکه به سراغ دیگران بروید و از آنها برای انتخاب رشته مشورت بخواهید، به انگیزهی خودتان در مورد ادامهی تحصیل فکر کنید.”
به نظر من مشاوره جهت انتخاب رشته دو مرحله داره: مرحله اول مشاوره عمومی و مرحله دوم مشاوره تخصصی.
در مرحله اول: مشاوره عمومی
دانش آموز باید رشته های دانشگاهی رو خوب بشناسه و با توجه به علایق و استعداد و توانمندیهای خودش چند تا رشته رو انتخاب کنه و بعد با بررسی دقیق تر این چند تا رشته و علایق و ارزش ها و اهداف خودش یکی از اونها رو به عنوان رشته دانشگاهیش انتخاب کنه.
اما دانش آموز برای اینکه انتخاب درستی داشته باشه باید قبلش به خودشناسی رسیده باشه
بنابر این باید با دو سه تا مشاور روانشناس با تجربه مشورت کنه و چند تا آزمون استاندارد خودشناسی بده.
چرا؟
چند تا دلیل میارم:
مثلا دانش آموزی که شخصیت درونگرا داره نره سراغ رشته خبرنگاری.
یا مثلا ً کسی که به خانواده خیلی اهمیت میده و نمیتونه دوری اونها رو تحمل کنه نره سراغ رشته هایی که پس از فارغ التحصیل شدن و برای کار باید چند ماه از خانواده اش دور بمونه.
یا مثلا ً در برخی مشاغل باید توانایی فیزیکی و بدنی خوبی داشته باشی و برای کسانی که بنیه ضعیفی دارن این رشته ها مناسب نیستن.
و ……..
و در مرحله دوم: مشاوره تخصصی
بهتره برای مشاوره سراغ “سه تا از بهترین متخصصین رشته مورد علاقه خودتون” برید و از این افراد مشورت بخواهید.
مثلا ً یه نفر به رشته کامپیوتر علاقه داره، میتونه بره سراغ سه تا از بهترین متخصصین کامپیوتر کشور و ازشون مشاوره بخواد و از این افراد در مورد دشواریهای راه، عوامل موفقیت و منافعی که قراره بدست بیاره، یا اینکه چه کسانی نباید این رشته رو انتخاب کنن یا اصلا ً چه کسانی بهتره این رشته رو انتخاب کنن و………. اطلاعات کسب کنه .
یادمون باشه بهترین فرد برای مشاوره گرفتن در یک رشته خاص کسی هستش که قبلا ً اون مسیر رو یک بار طی کرده و به موفقیتهای ارزشمندی رسیده .
البته این نکته رو من بگم: این دو تا مرحله مشاوره جهت انتخاب رشته احتیاج به پول، مهارتهای ارتباطی، صرف زمان و زحمت داره اما نتایج ارزشمندشون رو پس از فارغ التحصیل شدن میتونید ببینید.
خیلی خوب و مفید بود .ممنون.
فقط اجازه می خوام در مورد دانشگاه هم طرح سوال کنم
محمدرضا فکر می کنی انتظار پشت کنکور برای قبولی در یک دانشگاهی که بین دانشگاهای سراسری ranking بهتری داره منطقیه؟
شیطونه میگه همین امروز ترک تحصیل کنم……
ایمان عزیز شاید خوب باشه گاهی به حرف شیطون گوش داد
سلام.چند روز پیش کامنت گذاشتم و درمورد کاری گفتم که میخوام از شما راهنمایی بخوام.همین بود ،وخوشحالم که این مطلب به اشتراک گذاشته شد. من مدتیه که در یکی از موسسات آموزشی ،به عنوان مدرس و مشاور تحصیلی فعالیت میکنم ،اولین روزی که به عنوان مشاور وارد موسسه شدم ،قولی که به خودم دادم این بود که تا جایی که میتونم سعی کنم به بچه ها بگم که فکر کنند و درست تصمیم بگیرن،بدونن که همه ی زندگی کنکور نیست و خوشحالی و رضایت خودشون از هرچیزی مهمتر.خب به طبع اون قطعا با برخوردهایی از طرف مدیر موسسه ودیگر همکاران روبه رو شدم .اینکه ما اینجاییم تا به بچه ها بگیم همه چیز کنکور ودرس خوندنه ،اما شما داری درمورد مهارت های زندگی واسشون میگی و از این حرفا.خیلی برام عجیبه وغیر قابل هضم .اینکه چرا کسانی که این حرف رو میزنن ،خودشون میدونن چیزی که من دارم منتقل میکنم درست ومنطقیه ،اما بازهم به خودشون این اجازه رو نمیدن که خودشون باشن و خودشون رو زندگی کنن.چیزی که این روزها و در این «دنیای عصر یخی»فراموش شده.اینه که یه کپی باشیم از چیزی که همه فکر میکنن خوبه.
میترسیم از اینکه خودمون رو زندگی کنیم .و این ترس ریشه در باورهایی داره که در ما نهادینه شده .
آقای شعبانعلی عزیز متشکرم.
واقعاً لازم بود که چنین نوشته ای نگاشته شود و امیدوارم که سریع تر به دست همه برسد.
واقعاً درد آور است افرادی که صلاحیت این کار را ندارند، بخش عمده ای از آینده جوانان را رقم می زنند.
مشاورانی که به تعبیر زیبای شما «در خیرخواهانهترین حالت ممکن هدفشان صرفاً «قبولی» شماست و نه «خوشحالی و رضایت و موفقیت شما»»
سلام
نوشته عالیه ،
البته استثنایی مثل رشته های پزشکی هم هست که باید دانشگاه گذرونده بشه و نمیشه سر خود به مهارت رسید و مردم رو مداوا کرد
محمدرضا جان روانشناسی هم همینطوره؟ یادم می آد یه دفعه توی یه برنامه گفتی الان اگه بخوام ادامه تحصیل بدم روانشناسی ادامه می دم ، در مورد case روانشناسی نظرت رو می گی؟
سلاام 🙂
میشه یه سوال و دوباره بپرسم
خب این در مورد انتخاب رشته بود اما از کجا بفهمیم این ماموریت زندگی رویا پردازانه نیست و منطقیه ؟
و یا حتی ( خوشبینانه )رویا پردازانه باشه و قابلیت تحقق داشته باشه از کجا بفهمیم ماموریت زندگی خودمونه ؟ نه ماموریتی که بهمون القا شده از سمت خانواده یا دوستان یا محیط یا ….