امروز سالروز روز مرگ لیدی گدایوا است. حدود هزار سال پیش، لیدی گدایوا همسر یکی از بزرگان انگلیس، در اعتراض به افزایش بی رویه ی مالیات برای مردم شهر خود، هر روز به سراغ همسرش می رفت و عاجزانه تقاضا میکرد که مالیاتها کاهش پیدا کند.
همسر او که سیاست و تصمیم های سیاسی خود را بر خواسته ی همسر خود ترجیح میداد، به همسرش گفت: اگر یک روز، برهنه سوار اسب شوی و تمام شهر را از سمتی به سمت دیگر بروی، مالیاتها را کاهش خواهم داد.
گدایوا دو سوال پرسید: تو مشکلی با این کار نداری؟ و آیا واقعاً به وعده ی خود عمل میکنی؟
پاسخ هر دو سوال مثبت بود.
گدایوا اسبش را زین کرد. لباس هایش را بر زمین ریخت. در شهر گفتند: گدایوا در حمایت از مردم، برهنه در میان شهر میگردد!
تمام مردم، مغازه ها را بستند و به خانه ها رفتند. پرده ها را کشیدند و با چشمانی اشکبار، منتظر شدند این گردش شوم، به پایان برسد.
گدایوا به خانه برگشت و مالیات ها کاهش یافت.
در تمام تاریخ غرب اروپا، برای هیچ کس به اندازه ی گدایوا، طلا، جواهر، یادبود و … ساخته نشده است.
این یادبود ها به ما می آموزند که اسطوره ها، به تنهایی خلق نمیشوند. بلکه در بستری از فهم و شعور و حمایت اجتماعی شکل میگیرند.
نمیدانم اگر گدایوا، در این نقطه از تاریخ و جغرافیا، به این بازی تلخ وادار میشد، آیا پنجره ها بسته میشد یا تصاویر او از طریق شبکه های اجتماعی و موبایلها، از دستی به دست دیگر میگشت.
شما چه فکر میکنید؟


83 دیدگاه
سلام – به نظر من شعور و فهم اجتماعي يا فردي آدم ها نشآت گرفته از ارزشهاي مهم اعتقادي و تفكري اونها هست . بستگي داره ارزشهاي آدمها تا كجا سقوط كرده باشه يا تا كجا بالا رفته باشه . در جامعه امروز ما ديگه هيچ نوع ارزش وجود نداره نه مذهبي نه انساني و نه ادراكي . طبيعتا رفتارهاي افراد اين جامعه غير قابل پيش بيني هست .
جامعه امروز ما از انحطاط فكري وحشتناكي رنج ميبره .
وقتی گدایوا در شهر برهنه بر اسب می گردد هیچ مردی به او نگاه نمی کند جز یکی که نامش تام بود که بلافاصله پس از این نگاه کور می شود. برچسب به مردانی که یواشکی به زنان نگاه می کنند در انگلیسی peeping tom از اینجا آمده است.
جالب بود ممنون
مسلمه دســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت به دســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت مي گشت…………
سلام…مطلب تاثیرگذاری بود..متشکر
به نظرم همه درد مشترک داشتند و وقتی دردی مشترک باشه یا مشکلی همه گیر باشه اینطور واکنش توسط جامعه طبیعیه .
بازهم خوش به حالشون که اگر هم ظلم میشده به اکثریت میشده و خواص خیلی کم بودن . تو این مورد هم مثل اینکه خارجی هستند.
بی ربط به نوشته:
سلام
امروز تو کتاب خاطرات یک مغ به این جمله رسیدم که “آموزش نشان دادن امکان است . آموختن برای خود ممکن ساختن است.”
خواستم ازت تشکر کنم
ممنون.
گاه حجم یک کلاغ کنتراست یک تابلو را حفظ می کند (حسین پناهی)
من فکر می کنم اگر بر فرض محال در جامعه هزارسال بیش ایران این اتفاق می افتاد عکس العمل مردم ایران شبیه انگلستان بود ولی بعدا نه وی نامبرده می شد و نه مجسمه ای از وی ساخته می شد ولی اگر در ایران وانگلستان امروز اتفاق می افتاد عکسل العمل هیچ کدام شبیه گذشته نبود
سلام
فکر می کنم اگردر ایران هزار سال بیش اتفاق می افتاد (که نمی افتاد )عکس العمل مردم ایران شبیه مردم انگلستان بود ولی اگر در دنیای امروز اتفاق می افتاد عکسل العمل مردم ایران و انگلستان هیچ کدام شبیه گذشته نبود
واقعاپاسخ به این سوال سخته
ببخشیو اقای شعبانعلی من در طرح متمم هستم اما تا امروز فقط 3 قسمت از این طرح برایم ارسال شده است.
نمیدانم مشکلی وجود دارد یا همین 3 قسمت برای همه هم ارسال شده و باید منتظر باشیم؟
http://www.shabanali.com/pd/?p=56
هرکسی به تناسب فهم وشعور خود انعکاسش میداد کاش همه ما فقط ذره ای از وجدان خود را برای دیگری خرج میکردیم.
ممنونم… مرسی از این پست ات محمدرضا جان
عالی بود محمدرضا جان… تلخ است برادر من! تلخ! ولی… خلایق هر چه لایق!
سلام.حقیقتش اگه این اتفاق بیفته قبل از مردم خبر نگارهای کل دنیا از بی بی سی گرفته تا سی ان ان .شبکه خبر خودمان لحظه به لحظه وثانیه به ثانیه صحنه را زنده به پنج قاره جهان پخش میکردنند.
البته جاهای حساس را شطرنجی وچهارخانه نشان میدادنند که ازاین بابت باید تشکر کرد
اسطوره خود مرمان ان مدینه فاضله بودنند
دوست دارم شما یک مطلب در مورد مذاکره ایران و امریکا بنویسید, دل نگرانم از اینده ایران و مردم ایران, وضع کشور و مردم قلبو ناراحت می کنه! 🙁
سر مردمو و کشوران کلاه نره!
من فکر میکنم….
مفاهیمی مثل نجابت و شرم و حیا داره تو تمام بشریت جاشو به یه سری دیگه از ارزش ها و مفاهیم میده.
خدا میدونه که شنیدن توصیف در مورد هر بی سر و پا و نو کیسه ای چه تیری تو پشتمه و چقدر درد داره….
محمدرضا یک سری ارزش ها اتفاقا تو این زمینه ما پیشتر از دنیا تو دهه ی اخیر داره عوض میشه.
با سلام و تشکر
بسیار عالی و آموزنده!کاش از این مطالب درس بگیریم و….
با سلام
نمی دانم این فهم و شعور از کجا می آید، اون هم هزار سال پیش. تفاوت در کجا است؟
کشور ما آزادی را حداقل چندبار در دوران معاصر تجربه کرد اما پشتوانه نداشت و امروز فقط غربی ها را برای این کار سرزنش می کنیم، در قوانین اسلام هم یک موضوع جالب در مورد دوزدی می باشد: اگر مالک چیزی باشید مسئول حفاظت آن با شما است و اگر درست حفاظت نکنید و کسی آن را بردارد، اون دوزدی محسوب نمی شود.
استاد گرامی، محمدرضا شعبانعلی
سلام. وقت به خیر
از دیروز تا به امروز در مورد این مطلبتون فکر کردم…
ولی برای این سوالها که در ذهنم هست پاسخی پیدا نکردم که:
چگونه این “تفکر در فرهنگ” و “پشتوانه در عملکرد” مردم یک سرزمین (انگلستان) شکل گرفته؟ آیا نشأت گرفته از باورهاست که خواست جمعی رو تشکیل داده و یا آنچه که من نمی دانم…؟!
و همینطور چطور میشود و می توان این گونه اندیشه ای را در این کشور پرورش داد و در زندگی و عملکرد مردم یک جامعه دید؟ و یا اینطور بگویم که “چگونه این پشتوانه را در جامعه می توان ساخت تا به اصلاحات رسید؟!!”
یک مثال بگویم که موضوع قابل فهم تر باشه…؛ ” اینکه در ایران بی اعتمادی رواج داره و انسانها به دیگری به عنوان یک فرد منفعت طلب شخصی نگاه میکنن…” با اینکه هر فردی به نوبه خود، خویش را از جمع انسان هایی که فقط منافع شخصی را دنبال می کنند مجزا می داند و اگر اینگونه تفکری نباشد نیز دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود و هرج و مرج به وجود میاد.
حال، “این پشتوانه کجاست” که در پی اصلاحات نیز گامی برداشت؟
با تشکر از زحمات و درسهای ارزشمندتان و ارادت بسیار
كاملا موافقم باهات…
گروهی که از انجام اصلاحات زیان میبینند به طرق گوناگون از پیشبرد آن جلوگیری ميكنن. مشکل اصلاحات اقتصادی غلبه بر مقاومت گروههایی است که احساس میکنن با انجام اصلاحات زیان خواهند دید.
در این دوره تصاویر گدایوا دست به دست میگشت و تعداد کسایی که ازش حمایت میکردن؛ خیلی کمتر از کسایی بود که محکومش میکردن
این رویداد و روایت تاریخی واقعا زیباست، در زمانی که ارزشها هنوز ارزش بود و وجدان ها هنوز به خواب عمیق فرو نرفته بودند حتی اگر هم خفته بودند به اشاره ای، صدایی و یا تلنگری بیدار میشدند؛ اما اکنون… و در این نقطه از تاریخ، فرقی نمیکند کجای جغرافیا باشد! مطمئنا لیدی گدایوا قبل از پرسش آن دو سوال از همسرش سوال هایی به مراتب سخت تر و چالش انگیزتر از خود می پرسید و شاید هرگز نوبتش نمیرسید که “آن دو سوال” را از همسرش بپرسد… شاید شاید… شاید هم میپرسید و پس از “دل را به دریا زدن” عبرت جهانیان میگشت…
ما خواب نستیم خودمون به خواب زدیم . کسی که خوابه میشه یه جوری بیدارش کرد کسی که خودشو به خواب زده هر کاری کنی به روی مبارک نمیاره
عالی .
در مورد مثال موردی اگه زنده می موند بسیج زحمتش ور میکشید.
اما فکر کنم مردم احمق نیستن مردم رو احمق میکنن.
این جمله یی که میگن هر کسی باید از خودش شروع کنه فقط 30 درصد ماجراست . نه نظر من اگه نخوام بگم همه بیشتر رفتار های مردم تاثیر گرفته از اطرافشونه
“نه نظر من اگه نخوام بگم همه بیشتر رفتار های مردم تاثیر گرفته از اطرافشونه.”
ضمن احترام به نظرت فکر می کنم این حرفت اشتباهه. دور و برم افرادی رو دیدم که تو انواع جمع ها ( هرجور جمعی که فکر کنی!! ) بودن اما جنبه های منفی جمع رو نگرفتم و حتی بعضی مواقع شدن لقمان! البته باهات موافقم که، بیشتر رفتار افراد “نادان” تاثیر گرفته از اطرافشونه.
منظورم از نادان: افرادی ک درمورد اخلاق و رفتارهاشون فکر نمیکنند، و صرفا با دیدن، انجام میدن.
نمی دونم چرا یاد فیلم مالنا اثر جوزپه تورناتوره افتادم داستانش هیچ شباهتی به گدایوا نداره بلکه شاید در بستری از تضاد با این ماجراس. شاید تنها چیزی که در ذهن من در قیاس این دو قصه برجسته شد قضاوت مردمه قضاوت مردم قضاوت مرد قضاوت قضا ق ..
این داستان و خونده بودم …کنجکاو بودم بدونم آخرش چه نکته ای رو می خواید بگید… همه چیز به ذهنم رسید بغیر از این جنبه..
غافلگیر شدم راستش… فکر کردم که نوشته اینطوری ادامه پیدا میکنه که مردم شهر در خیابان ها ایستادند و او را که برهنه بر گرد شهر می چرخید تماشا کردند و با او همدردی کردند و اینها… تنم لرزید وقتی ادامه متن رو خوندم… نه انتظارش رو نداشتم… نداشتم واقعا…
سلام محمدرضا جان
هرکسی که توی این دیار و مملکت زندگی میکنه و ذره ای صداقت داشته باشه باید در پاسخ سوال تو هم (البته باید گفت متأسفانه) جوابش مثبت هستش.حالا این این بستر فهم و شعور اجتماعی چه وقت و کجا و چجوری میخواد به وجود بیاد و پایدار و ماندگار بشه؟ که باید بگم نمیدونم. کاش و ای کاش نسل ما بتونه شاهد این شعور و فهم بشه
کاش ما هم بتوانیم از این به بعد مانند مردم شهر گدایوا شویم .
واقعا عالی بود
محمد رضا مممنون که هستی
تو این این نقطه از تاریخ و جغرافیا شک نکنید که حتما موبایلها بیشتر کار می کردند. وقتی مردم با خونسردی تمام می ایستن و از صحنه ی مرگ یه آدم فیلم می گیرن، دست و پا زدنش رو می بینن و هیچ کمکی نمی کنن،با آب و تاب برای هم تعریف می کنن و حتی برای دیدن بعضی صحنه های مرگ که تو مملکت ما کم نیست از قبل برنامه ریزی می کنن دیگه همچین اتفاقی که جای خودش رو داره و کلی هم مایه لذت و تفریحشون رو فراهم می کنه. خدا رو خوش نمی یاد خودشون رو از دیدن همچین صحنه هایی محروم کنن.
برای ایجاد پشتوانه نیاز به هزینه است. باید دید که در مقابل هزینه ، اصلاحات مورد نیاز (حتی محدود) انجام میشود یا خیر !!
درود بر شما
و درود بر همه ی بزرگان تاریخ
سلام خيلي عالي بود.
معمولا اگر چيزي خارج از قاعده گران شود: در جامعه متمدن مردم خردمندانه آنرا تحريم مي كنند
در جامعه عصبي وحشيانه شورش و خرابكاري مي كنند
و در جامعه احساساتي حريصانه مي خرند…
**وقت آن است كه ما نيز خردمندانه عمل كنيم.**
سلام جالب بود بسیار تاثیرگذار یه سوال البته شاید با موضوع این پست کمی بی ربط باشه ولی همسو هست شاید شما تجربه های خوبی در خودتان بودن را داشته باشید اگه آدم تو محیط کارش نتونه خود واقعی ش باشه چه جوری کار کنه به نظرم رنج عظیمیه این تو جامعه ما خیلی زیاده.
سلام
اگر هم فردي فيلمبرداري نماييد مطمئنا جوان بوده و نادان ،من اعتقاد دارم ، هنوز هم مردم ،چشمان خود را به روي صحنه هاي شوم خواهد بست.
جناب شعبانعلي ،ضمن تشكر از اطلاع رساني هاي خوبتان ،لطفا در خط اول كلمه روز را كه دوبار تكرار شده اصلاح فرماييد
چند وقت پيش خانومي تو وبلاگش از اشتباهات دكتري نوشت كه مادرش رو نتونست درست درمان كنه تا به مرگ مادرش منجر بشه و يه عده اسم هم نوشت كه خيلي از دكترها رو زير سوال برد البته اسامي همه با حروف عنوان شده بودند. خب خيليها براي اين خانوم اظهار نگراني كردند و ايشان رو دعوت كردند به صبوري اما يه عده اي بالبع مخالف هم وجود داشت براي بيان كردن اين موضوع تو وبلاگ كه چرا با صراحت و آبروي بردن ديگران اين كار انجام شده .اين مخالفان پس به هم انديشي مشغول شدند و يكيشون يه طومار نوشت براش توي وبلاگ خودش كه چرا چنين نوشتي و چنان و آبرويي بردي ازين پزشكان.
نمي گم رفتار اين خانوم جزيي از اصلاحات بود اما رفتار اون چند نفر به مراتب بدتر از اون نوشته ها بود چرا كه خودشون جز افراد روشنفكر جامعه مي دونستند كه بايد از خيلي مسايل چشم پوشي كرد غافل ازينكه اين آدمها بيشتر اوقات توي وبلاگهاشون از رفتار هايي توي جامعه كه آزارشون مي داد، مي نوشتند.
موافقم به شدت كه اصلاحات پشتوانه ميخاد. پشتوانه اي كه آنقدر بهش دلگرمي تا اثر اين اطلاحات تا هميشه براي خيلي از رفتار ها و كردار ها مفيد واقع بشه.
جهان سوم جايي كه مردمش دوربين به دست ميگيرند و صحنه هايي رو شكار كنند تا از غافله بلوتوث دادن عقب نمونند
جهان سوم جايي كه همه چيزش با هم قاطيه تا گاهي اوقات گيج بشي ازينكه كدوم كار درست و كدوم كار نادرسته
و جهان سوم جايي كه اعدام در ملاعام انجام ميشه براي اصلاحات رفتاري اما رو به روز بر تعداد خاطيان افزوده ميشه و خيلي ازين اصلاحات با همين دوربينهاي موبايل دست به دست ميشه براي عبرت ، درس گرفتن، تاسف و …
باران پاییزی عزیز، اون خانم در وبلاگشون اسم دکتر رو آورده بودند و چند روز بعد تبدیلش کردند به حروف. الان هم جزو کلمات کلیدی پستشون هنوز اسم دکتر هست و اگه شما اسم دکتر رو جستجو کنید، قبل از سایت شخصی دکتر، پست اون وبلاگ رو میاره. در واقع هر کسی بخواد درباره اون دکتر اطلاعاتی کسب کنه، اولین چیزی که توی گوگل میبینه پست اون وبلاگ هست.
اینها رو نگفتم که بگم اون خانم کار اشتباهی کردند. اون خانم تنها در صورتی میتونن اشتباه کرده باشند که خدای نکرده دروغ گفته باشند یا همه اون چیزهایی که هست رو نگفته باشند. وگرنه وقتی دکتری حتی یک بار هم مریضش رو در 25 روز نمیبینه اما پای تمام برگه های پرونده مهر ایشون هست که توسط دستیارشون زده شده، حقش اینه که بیشتر از این آبروش ریخته شه.
”
اسطوره ها، به تنهایی خلق نمیشوند. بلکه در بستری از فهم و شعور و حمایت اجتماعی شکل میگیرند.”
سلام . فوق العاده زیبا بود .
چند وقتی است از اینکه در ساعاتی از شبانه روز برای امور مختلف به خیابان ها بروم هراس دارم. هراس از تاثیری که نمیتوان منکرش شد و هراس از درک کردن کج روی مردمانمان.
البته به نظر من الان هم می توان از این دست آدم ها پیدا کرد و شاید بیشتر ولی در همان هیاهوی شلوغ و درهم رسانه ای و شبکه های اجتماعی گم می شود. (اکثرا تبدیل به sharer شده ایم نه helper)
کلا ارزش اخبار خوب پایین آمده آنقدر که گزینه ها زیاد شده است.
در جایی که من زندگی می کنم ، اگر گدایوا که یک زن بود این کار را می کرد حکما فاسد بود و مفسد فی الارض و مردنش لازم بود ( از نگاه دینداران ) – و حتما روسپی بود و بدکاره که باید منتظر پیشنهادهای عحیب و غریب می ماند ( از نگاه بی دینان و عیاشان و ….) – بالاطبع انسان شجاعی بوده که کار بامزه ای کرده و می شود ساعتها به آن خندید ( از نگاه بی کاران و علافها ) – از آن روز به بعد هر کس می خواست اعتراض کند همان کار او رو می کرد و هر روز یک نمایش مشابه او توسط اشخاص دیگر اجرا می شد و مسابقه می گذاشتند بر سر اینکه چه کسی بهتر این کار رو انجام می دهد وانجمن تشکیل می دادند ( از نگاه انسانهایی که خلاقیت ندارند و مدام در کپی به سر می برند ) و قطعا در معابر و اتوبوس ها و مترو و مغازه ها نقل محافل بود (ازنگاه مردمی که ماشاالله همه صاحب نظرند ) و خلاصه بعدش جنگ داخلی راه می افتاد بر سر اینکه این آدم اصلا خوب بوده یا بد بوده و اصل ماجرا که هدف گدایوا بوده است کاملا فراموش می شد !!!!!!
به نظر من “تصاویر او از طریق شبکه های اجتماعی و بلوتوث موبابلها، از دستی به دست دیگر میگشت”
اگر هر کسی از خودش شروع کند همه چیز درست می شود اما چه کنم که اینجا هرکس به فکر این است که فقط گلیم خود را از آب بیرون بکشد. آری اینجا جهان سوم است . اینجا جایی است که مردمان آن از ضرب المثلی به شرح ” دیگی که برای من نجوشد ، می خواهم سر سگ در آن بجوشد” استفاده می کنند و شدیدا به آن عمل می کنند.
اما من امتحان کرده ام . در این بازار مکاره اگر کمی متفاوت باشی و این تفکر را نداشته باشی می شوی برند. و من سعی کردم در زندگی از خود و تلاش و اعتقادات و سلایق و علایق و عملکردم یک برند بسازم.
تا کنون به نظر خودم موفق بودم. به همین خاطر بر عکس بسیاری از جوانان هم سن و سال ، نه ناامیدم و نه افسرده و نه آسیب پذیر و نه خسته. من زنده ام و هدفمند زندگی می کنم و از این زندگی لذت می برم.
با کمال تاسف فکر می کنم اگر گدایوا، در این نقطه از تاریخ و جغرافیا، به این بازی تلخ وادار میشد،خیلیا پنجره های خونشونو با سالن سینما اشتباه می گرفتن!!!
سلام محمد رضا
حکومت تنها جزء کوچکی از وجود یک اجتماع است که منتج از جامعه است و ….
اما این حرفهای خشک نان و آب نمی شود تا زمانی که در فرهنگ ما حرفهای قشنگ خیلی بیشتر از اعمال خوب یا حتی متوسط باشه، امسال گدایوا در نطفه خفه میشن، امروز همه از مصدق حرف میزنیم و گاندی را از بر میدانیم اما این نکتۀ ساده که:”ایستادگی در برابر ظلم به معنای ظالم بودن نیست!” را نمی فهمیم، و بدتر حتی نمی توانیم بازی کنیم….
دنبال مقصر نیستم و نمی گردم وقتی خودم مسئولیت پذیر نیستم چرا به … ایراد میگیرم؟!
ممنون، سئوال زیبایی پرسیدی که تکراری بودن داستان رو از یاد نه من بلکه بسیاری از خوانندگان دیگر مثل من برد….
تنها اميدوار براي دولت جديد…
به اميد فرداهايي بهتر.
نتیجهای که میشه به صورت تلویحی برداشت کرد این است که ، ما پشتوانه برای اصلاحات نداریم، یا حداقل شک داری.
دوست ندارم! منظوراز اصلاحات، جریان سیاسی موسوم به اصلاحات باشه، که به نظرم این راه ، بیراهه ست(مخصوصاَ بعد از تجربه های این سالها).
به هر حال، درسته که یه نکات و درسهای درستی در این داستان وجود داره اما خودتون بهتر از من میدونید که مقایسه یک روایتی مثل این(در مکان و زمان متفاوت، با مردمی متفاوت) با شرایط دیگری(مثلا ایران امروز) ،در بحثهای جامعه شناختی ، مقایسه پرخطایی است.
نکته ای که مایل بودم اضافه کنم اینه که، یک حکومت آگاهانه و سیستماتیک میتونه نابود کردن ‘پشتوانه’ ها رو در دستور کار داشته باشه. جکومتهای د…ر اولویت اولشون بقاست، غالبا دانش ،پول زیاد وآدمهای مناسب(معمولا آدمهای بیمار، سایکوپد، مامور و معذور) هم برای اینکار دارند .
من اگر جای بشار اسد یا مبارک ( یا ..) بودم، خیلی کارها میتوانستم بکنم تا مردم را ‘غیر سازماندهی شده’ بکنم ، تا به اندازه کافی مشغله داشته باشند که فکر ‘پشتوانه شدن برای Reformation’ به سرشون نزنه.
فله ای از بین می بردم،زنجیروار قتل میکردم!، مردم را درگیر نیازهای اولیه شان میکردم، خیمه شب بازی راه می انداختم(مثلا رنگ بنفش)، مردم را از خارجیان میترساندم، کسانیکه را امکان سازماندهی کردن داشتند یه کاریشون میکردم! ، میزان جرم ، ناامنی، فحشا،اعتیاد و.. رو بالا میبردم، احزاب و گروه ها رو ممنوع می کردم و و و.
شاید کمی اغراق امیز به نظر میرسه
اما به هرحال باور من اینه که حدود نصف علتِ نداشتن پشتوانه، مربوط به مردمه(که خودش بحث مفصلیه)
مابقی مربوط میشه به تلاش سیستماتیک حکومت. حکومت ما هم بسیار حرفه ای کار میکنه در این زمینه.
عقب ماندگی فرهنگی ای که خیلی از افراد جامعه ( از جمله من ) دچارش شدیم ، به این زودی ها و با این روند فعلی از بین نخواهد رفت .
ممنون بسیار جالب بود، اصلا تا حالا نشنیده بودم.
بسیار زیبا