در بین چندهزار کتابی که در کنارشان زندگی میکنم، کتاب Modern Science Writing جایگاه ویژهای دارد. با وجودی که چند سالی است در کتابخانهام نشسته و یک بار کامل آن را از جلد تا جلد خواندهام، هنوز هم گاهوبیگاه این کتاب را باز میکنم و ورق میزنم و چند سطری را – برای دومین یا چندمین بار – میخوانم.
این کتاب یک آنتولوژی (Anthology) است. بهترین ترجمهی آنتولوژی، خصوصاً با توجه به ریشهی یونانی آن، میتواند «گلچین» یا «دستچین» باشد. درست همانطور که فردی به یک گلستان میرود و تعدادی از گلها را جدا کرده و دستچین میکند، در آنتولوژی هم، تألیفکننده یا تدوینکننده، مجموعهای از متون را میخواند و منتخبی را ارائه میدهد.
بر این مبنا گمان میکنم عبارت «منتخب نوشتههای علمی عصر جدید» ترجمهی مناسبی از عنوان کتاب باشد.
انتشارات دانشگاه آکسفورد قصد داشته یک آنتولوژی از نوشتههای علمی قرن بیستم منتشر کند؛ کتابی که در آن منتخبی از آثار اندیشمندان کلیدی علم در قرن گذشته آمده باشد (منظور از علم در اینجا، بیشتر اصطلاحاً علوم دقیقه است و به زیستشناسی، شیمی، فیزیک، ریاضی و مانند اینها اشاره دارد و علوم انسانی را شامل نمیشود).
تدوین کتاب به ریچارد داوکینز سپرده میشود و او این کار را انجام میدهد. حاصل این تلاش ارزشمند، در سال ۲۰۰۸ منتشر شد و به تعبیری که New Scientist به کار میبرد، اگر قرار است فردی فقط یک کتاب در زمینهی Science بخواند، احتمالاً باید این کتاب را انتخاب کند.
در این کتاب بسیاری از نامهای بزرگ قرن بیستم را میبینید و از هر کدام چند پاراگراف میخوانید؛ از آلن تورینگ و آلبرت اینشتین تا جان ویلر و مکس پروتز. از یان استورات و کلود شنون تا ریچارد فاینمن و رابرت اوپنهایمر. از استیفن گولد تا جان مینارد اسمیث. از استیفن هاوکینگ و یاکوب برونسکی تا دنیل دنت و استیون پینکر و جرد دایاموند.
واضح است که چنین کتابی هرگز نمیتواند کامل باشد. چنانکه داوکینز هم در همان مقدمه، از همهی کسانی که آثارشان در این کتاب نیامده عذر میخواهد و تأکید میکند که به هر حال در چنین حجمی (فقط حدود ۴۰۰ صفحه)، نامهای بسیاری از قلم خواهند افتاد.
اما همچنان، این کتاب داوکینز، اثری منحصر به فرد است و تا جایی که مشاهدات محدود من گواهی میدهد، آنتولوژی دیگری از این جنس (علمی، دارای موضوعات متنوع و پوششدهندهی یک قرن کامل) منتشر نشده است. البته آنتولوژی در حوزههای تخصصی فراوان است و قاعدتاً هر کس در حوزهی خود، نمونههایی از آنها را دیده و میشناسد.
اما این مطلب را بیشتر از این جهت نوشتم که سه درس از صدها درس جالب از این کتاب را برایتان نقل کنم.
درس اول | استفاده از متون منتقدان داوکینز
کسانی که داوکینز را میشناسند میدانند که او در نقد کردن منتقدین خود، تقریباً هیچ ملاحظهای ندارد. جملههای تلخ و توصیفهای تند او در حمله به منتقدانش آنقدر زیاد است که بسیاری از عامهی مردم – که اهل کتاب و کتابخوانی نیستند – اساساً جایگاه علمی داوکینز را نمیدانند و او را صرفاً با جملههای تند و تیزش میشناسند.
اما در اینجا ماجرا فرق دارد. کاری علمی و تخصصی بر عهدهی داوکینز گذاشته شده و هدف او گردآوری آثار گروهی از برترین اندیشمندان قرن است.
وقتی کتاب را در قفسهی کتابفروشی دیدم، گفتم آن را باز میکنم و اگر اسم ادوارد ویلسون در آن بود، کتاب را میخرم. چرا ویلسون؟
به خاطر اینکه اگر بخواهید برای عبارت «دو نفر که سایهی هم را با تیر میزنند» مصداقی پیدا کنید، ویلسون و داوکینز گزینهی خوبی هستند. هر دو نفر از بزرگترین زیستشناسان معاصر جهاناند، اما بر سر ماجرای «تکامل اجتماعی / Social Evolution» (که ویسلون آن را قبول دارد و داوکینز آن را رد میکند) با هم منازعات کلامی جدی دارند.
دعوایشان هم آنقدر جدی است که (نقل به مضمون) ویلسون به داوکینز میگوید با منبر رفتن نمیتوانی تئوری خودت را تثبیت کنی و داوکینز هم در توصیف یکی از کتابهای ویلسون میگوید: نگران خوانندهای هستم که از میان این همه حرفهای غلط و نادرست، باید بگردد و چند جملهی به درد بخور پیدا کند.
قاعدتاً نظر خوانندهی عامی مثل من که مطالعاتش در این حوزه شاید به چهل یا پنجاه کتاب هم نرسد، ارزشی ندارد. اما صرفاً برای اینکه خودم را وسط این بحث انداخته باشم بگویم که با وجود علاقهی بسیار زیاد به ویلسون، در این موضوع خاص، منطق داوکینز در تکامل (یا فرگشت یا تطوّر یا دگرگشت) با ذهنم بیشتر جور در میآید و در مدلسازیهای جدید هم آن را بسیار موفقتر دیدهام.
بگذریم.
حرفم این بود که داوکینز، بیتردید از دیدن نام ویلسون در کتابش لذت نمیبرد. اما نمیشود در یک آنتولوژی از آثار قرن بیستم، از زیستشناسی حرف بزند و نام ویلسون را نیاورد.
به همین علت قبل از خریدن کتاب، نام ویلسون را در فهرست انتهای آن جستجو کردم و دیدم که قسمتی از کتاب Diversity of Life ویلسون هم انتخاب و نقل شده است.
داوکینز به این هم بسنده نکرده و فارغ از همهی حرفهایی که در سر بحث تکامل اجتماعی دربارهی ویلسون میزند، او را در این کتاب، به عنوان برجستهترین طبیعتشناس زندهی آمریکا و برترین متخصص یکی از مهمترین جوامع زیستی یعنی مورچهها معرفی میکند و به دستاوردهای او در توسعهی علم اشاره کرده و در عین حال، قدرت قلم او را هم میستاید.
این متن، نشانهی خوبی بود تا با خیال راحتتر کتاب را بخرم.
درس دوم | از آثار خود داوکینز در این کتاب چیزی نقل نشده
درست با همان منطق که منتقدان ویلسون هم اهمیت او را انکار نمیکنند و نباید بکنند، دشمنان داوکینز هم میپذیرند و انکار نمیکنند که کتاب ژن خودخواه داوکینز، یکی از آثار کلاسیک قرن بیستم است. شواهد عمومی و تخصصی (از اقبال مخاطب عام تا ارجاع در کتابها و مقالات تخصصی) در این زمینه فراوانند. مت ریدلی این کتاب را اثری توصیف میکند که چارچوب درک انسان را از تکامل تغییر داده و انجمن سلطنتی انگلیس هم بر اساس رأیگیری انجام شده در سال ۲۰۱۷، این کتاب را الهامبخشترین کتاب علمی کل تاریخ (بالاتر از منشاء انواع داروین و پرینسیپیای نیوتن) قرار میدهد (+/+).
البته که بر این کتاب هم نقدهایی وجود دارد و خود داوکینز هم کامنتها و نظراتی روی آن دارد و حتی زمانی گفت که باید اسم دیگری روی کتاب میگذاشت (The Immortal Gene) تا پیام کتاب به شکلی نادرست منتقل نشود. اما به هر حال این اثر، اثری کلاسیک است و اگر هر فرد دیگری غیر از داوکینز این آنتولوژی را مینوشت، از اشاره به این کتاب گریزی نداشت.
اما داوکینز نه از این کتاب و نه از هیچیک از کتابهای دیگرش، هیچ چیزی نقل نمیکند و در مقدمه توضیح میدهد که انتشارات دانشگاه آکسفورد، تأکید داشته از آثار خود او هم نقل شود و او مخالف بوده و پیروزمندانه اعلام میکند که در این اختلافنظر، نهایتاً نظر خودش را تحمیل کرده و چیزی از آثار خود نقل نکرده است.
درس سوم | صفحهی تقدیم کتاب
شما را نمیدانم. اما من عاشق خواندن صفحهی تقدیم کتابها هستم و اگر کتاب را به شکل فیزیکی بخرم، بیتردید قبل از تصمیم نهایی، نگاهی هم به صفحهی تقدیم آن میاندازم.
لذتبخش است وقتی میبینیم اگزوپری چگونه در صفحهی تقدیم کتاب شازده کوچولو، دربارهی دوستش لئون ورث حرف میزند یا نویسندهی دیگری که – نامش یادم نیست اما – کتابش را به دخترش تقدیم میکند و میگوید اگر همراهیهای همدلانهی تو نبود، کتابم را در نصف این زمان مینوشتم.
داوکینز کتاب را به دوست خود چارلز سیمونی (Charles Symonyi) تقدیم کرده است:
تقدیم به سیمونی که عاشق علم است،
و عاشق زبان،
و خوب میداند که چگونه این دو را کنار هم قرار دهد.
ما معمولاً سیمونی را به خاطر اینکه مسافر سفرهای فضایی بوده و یا اینکه در مایکروسافت، از بنیانگذاران اولیهی نرمافزارهایی بوده که امروز به اسم Microsoft Office عرضه میشود میشناسیم.
اما او کارهای انساندوستانهی فراوانی هم کرده و بخشی از ثروتش را هم به راهاندازی کرسیهای علمی در دانشگاهها و حمایت از آنها اختصاص داده است. از جمله کرسیِ «علم برای عموم» در آکسفورد و «نوآوری در آموزش» در استنفورد و «فیزیکِ ریاضی» در پرینستون.
داوکینز از سال ۱۹۹۵ در قالب همین کرسی «علم برای عموم» در آکسفورد تدریس میکرده است.
او در مقدمهی کتابش توضیح میدهد که مدتها میخواسته یکی از آثارش را به سیمونی تقدیم کند؛ به عنوان یک «شخص حقیقی» و «دوست.» و نه به عنوان سرمایهگذاری که از کرسیِ «علم برای عموم» حمایت کرده است.
به همین علت داوکینز میگوید مجبور شدم آنقدر صبر کنم که از آکسفورد بازنشسته شوم تا بتوانم کتابم را – بدون شائبهی منفعتطلبی – به او تقدیم کنم.
جالب اینجاست که اکنون، وقتی داوکینز دیگر سمت رسمی را در اختیار ندارد، در جایگاهی متفاوت (و شاید بالاتر از قبل که استاد کرسی سیمونی بود) توضیح میدهد که تقدیم این کتاب دانشگاه آکسفورد به سیمونی، میتواند نمادی از قدردانی دانشگاه آکسفورد از خدمات او هم محسوب شود.
مقایسه کنید با کسانی که در کشور ما یک مقالهی ساده یا پایاننامهی کارشناسی ارشد و دکترا مینویسند و بخش زیادی از آن را هم از در و دیوار کپی میکنند و در صفحهی تقدیم، بخشی از اعتبار نداشتهی کارشان را به ارواح سیاستمداران درگذشته تخصیص میدهند و باقی را هم به پای سیاستمداران درنگذشته میریزند.
خلاصه اینکه کتاب Modern Science Writing، در همین صفحههای اول مقدمه و فهرست و صفحهی آخرِ ایندکس، برای من سه درس مهم داشت. لازم نیست تأکید و تکرار کنم که درسهای متن کتاب، بسیار بیشتر است و در این فضای تنگ و محدود نمیگنجد.
سلام
تولدت مبارک محمدرضا
شاد و سلامت و امیدوار و پرکار و پربار باشی و بمانی
(با عذرخواهی بابت این کامنتِ نامربوط)
تولدت مبارک محمدرضا.
امیدوارم زندگیت همیشه پر از سلامتی و شادی و نشاط و آرامش باشه.
دلم میخواست به بهانهی این روز، فایلی رو بهت هدیه بدم. (اگه بشه اسمش رو هدیه گذاشت)
(البته نسخهی اولیهاش رو چندوقت پیش از طریق دیگری برات فرستاده بودم، اما ندیدی… حالا گفتم اینجا بفرستمش)
موضوع اینه که چند وقت پیش، توی یکی از کامنتهات از این حرف زده بودی که تصمیم داری در سالهای پیش رو، نوشتههای قدیمی روزنوشته رو بررسی و پالایش و ویرایش و جمعبندی و تکمیل کنی و نتیجه رو به صورت یک سری جستار در قالب یک کتاب (کاغذی یا دیجیتال) منتشر کنی.
از این تصمیم خوشحال شدم، و در همین راستا اومدم و عناوین کل نوشتههای روزنوشته رو از سال ۹۱ تا امروز، به همراه لینک هر کدوم و دستهای که هر یک بهش تعلق دارن، در قالب یک جدول جمعآوری کردم.
که نتیجه این فایل شد.
این کار برای خودم لذتبخش بود و در عینحال حس عجیبی هم داشت. (باز هر بار با نوشتههای جدیدتر، تکمیلش میکنم)
فکر کردم شاید این فایل، برای این تصمیمی که برای آینده داری، بتونه یه تصویر کلی از کل نوشتههات در روزنوشته در اختیارت قرار بده و کمی – فقط کمی – کارت رو برای این منظور راحتتر بکنه.
امیدوارم که مفید باشه.
سلام
با اینکه خیلی وقته با روزنوشته ها و متمم همراهم اما فرصت و یا سعادت نوشتن نظر و مطلب اینجا نداشتم اما خواهشی دارم و ممنون میشم در زمینه تکامل و فراگشت لیستی از کتاب هایی که فکر میکنید مفید بودن اینجا برامون بنویسید من جدیدا شروع به مطالعه در این زمینه کردم و فعلا انسان خردمند تنها کتابی هستش که خوندم
ارادت و ممنون
سلام
ریچارد داکینز بزرگ ! من هر وقت اسم ایشون رو میشنوم یا میخونم ناخودآگاه یک حس خضوع و فروتنی بهم دست میده و عجیبه که بنظرم تو ایران و یا حداقل بین دوستان من و اطرافیانم کمتر کسی ایشون رو میشناسه .