امیدوارم با خواندن این پست به سادگی من نخندید…
اعتراف میکنم که همیشه از دیدن خانه های زیبا لذت برده ام و گاه ساعتی ایستاده ام و نگاهشان کرده ام،
اعتراف میکنم بسیاری از ماشین های لوکس را با لذت دیده ام، و اگر چشم مردم و صاحب ماشین دور بوده، از شیشه با نگاهی کنجکاو، داخل ماشینها را بررسی کرده ام. اما باید این را هم اعتراف کنم، که به ندرت، حسرت خورده ام و تقریباً هرگز در دل نگفته ام: «ای کاش این خانه، خانه ی من بود» یا «ای کاش این ماشین، ماشین من بود».
اما بگذارید اعتراف کنم،
ایده های زیادی بوده، که وقتی آنها را دیده ام، آهی از ته دل کشیده ام و گفته ام: «ای کاش این ها ایده ی من بود».
سالها پیش، در کافه ای نشسته بودم و مردی را دیدم که سفارش قهوه داد. گفت:one cappuccino and two pending coffee please
می دانم به من میخندید، اما من آنجا آموختم که یکی از انواع قهوه Pending است.
امروز داشتم با دستگاه قهوه سازم در خانه بازی میکردم و اسپرسو و لاته و کاپوچینو و هر ترکیبی که به ذهنم رسید درست کردم و خوردم. بعد به سراغ اینترنت آمدم تا اطلاعاتم را در مورد قهوه تکمیل کنم.
نمیدانم برایتان پیش آمده که واژه ای یا اصطلاحی از انباری ذهنتان، به بیرون پرت شود و صاف جلوی چشمتان قرار گیرد؟ ناگهان یاد Pending Coffee افتادم. یادم افتاد که مردم ما معمولاً این نوع قهوه را نخورده اند. اگر دستورش را یاد بگیرم میتوانم مهمانهایم را با یک نسخه خاص قهوه، شگفت زده کنم!
پس از کمی جستجو، احساس لذت، شرمندگی، حماقت، شعف، امید و حسرت را با هم تجربه کردم.
فهمیدم این سنتی است که در نقاط زیادی از جهان رواج دارد. کسی که قهوه سفارش میدهد، اگر مثلاً دو قهوه میخواهد، یک یا چند قهوه Pending هم سفارش میدهد. پول همه قهوه ها را حساب میکند و صاحب کافه میداند که پول تعدادی قهوه پرداخت شده بدون اینکه خورده شده باشد.
اگر کسی از آنجا رد میشد که مشکل مالی داشت یا به هر دلیلی پول همراهش نبود، کافی است به صاحب کافه بگوید: A cup of pending coffee please
جستجوهای اینترنتی من نشان داد که این فرهنگ الان به شام و ساندویچ و نوشیدنیهای دیگر هم تسری پیدا کرده است.
احساس لذت کردم از اینکه چنین ایده هایی در دنیای اطراف من متولد میشوند.
احساس شرمندگی و حماقت کردم از اینکه چرا تا امروز این را نفهمیده بودم.
احساس شعف و امید کردم که در دنیایی که Pending Coffee سرو میشود، هنوز میتوان به آینده انسان امید داشت.
احساس حسرت کردم و با آهی عمیق در دلم گفتم: ای کاش این ایده، ایده ی من بود…
چند مطلب پیشنهادی:
با متمم:
فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی
سلام
یک پیشنهاد: please کاربر ویژه and two pending کاربر ویژه One
در صورت پذیرفتن ،اولین داوطلب خواهم بود.
در پناه حق
من هم خیلی اوقات در دل از کسی که آغازگر جریانی بوده و ایده ای داده تشکر می کنم و می گم چه خوب شد که این ایده اجرا شده و ادامه پیدا کرده 🙂 …
روزهای اولی که سایت تراست زون و متمم را هم راه انداختید همین حس را داشتم 🙂 و امیدوار بودم که ادامه پیدا کنه که خدا را شکر الان متمم هر روز بهتر از دیروزه … 🙂
شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشه :
وقتهایی هم پیش میاد که ایده ای به ذهنم میاد و بی خیالش می شم و … بعد مدتی می بینم یکی همون ایده را عملی کرد یا قبلا به ذهن کس دیگری رسیده 🙂
راستش یه چیزی هم بگم