مدت زیادی بود عکسی از خودم نگذاشته بودم. گفتم این عکس رو اینجا بگذارم که دم دست باشه و گمش نکنم.
ضمناً ظاهراً سنت شبکه های اجتماعی اینه که اگر طرف عکس بذاره و زیرش چیزی ننویسه فکر میکنن لال بوده یا سواد نوشتن نداشته.
معمولاً هم در این جور مواقع که عکس خودشون رو میگذارن یه جملهی خیلی عمیق از یه جا کپی پیدا میکنند و میذارن که احتمالاً قراره عمق تفکر صاحب عکس رو القا یا اثبات کنه.
چون جمله یا حرف حسابی دم دستم نبود، همین جملهای که امروز برای ایمیل هفتگی نوشتم رو دوباره مینویسم که حداقل زیر عکس خالی نمونده باشه:
چند مطلب پیشنهادی:
با متمم:
فایلهای صوتی مذاکره آموزش زبان انگلیسی آموزش ارتباطات و مذاکره خودشناسی
ای معلم جان
انقدر از دیدن این عکس و خوندن کامنت ها خوشحال شدم که حد نداشت. خیلی دلتنگ روزنوشته ها شده بودم.
حالا که حرف از سیستان و بلوچستان و امین و مریم عزیزشد باید بگم جای شما خالی این روزها دوهفته میهمان بلوچ های عزیز بودم.
قطعا بهتر از من میشناسید این قومیت شریف رو محمد رضا جان، اما بگم پیش از این که راه بیفتم با آقای جهانگردی تلفنی در خصوص برنامه ریزی برای سفر به سیستان و بلوچستان صحبت کردم. آخر صحبت گفت که من بیشتر از ۳۰ کشور دنیا رو گشتم و مردمانی تا این حد مهمان نواز ندیدم. به گوش شنیدم و به چشم دیدم که چقدر مهمان نواز و مهربان بودند بلوچ های عزیز. خجالت میکشم که تعریف کنم چون نیازی به تمجید کسی ندارند این مردم.
همچنین هم کلامیتون با بهروز خان هم بسیار مفید بود برام. فکر میکنم بنای ارزش گذاری رو زندگیمون چیزیه که اصلا شوخی بردار نیست. چه این خاک چه خاک هر جای دیگه از دنیا کم و بیش مستعد پرورش هر نوعی از انسانهاست.اصل بحث سر بذری هست که ما باشیم. به هرحال به قول معروف گندم کاشته ست که گندم درو میکنه.
سلام معلم گرامی خیلی خوشحالم از اینکه شما رو میبینم .
یه سوال داشتم از شما خواستم راهنماییم کنید .
من میخواهم زبان آلمانی را شروع کنم به یاد گرفتن . خواستم از شما کمک بگیرم. چه کتاب ها و منابعی رو شما توصیه میکنید ؟نرم افزار دیکشنری آلمانی چیزی مثل لانگمن برای ویندوز وجود داره ؟
اگر میشه یه لیست از کتابها و منابعی رو که برای شروع یاد گیری مناسب هستند رو معرفی کنید.
از دوستان هم کمک میخوام .اگه میشه کسی من رو راهنمایی کنه. ممنون میشم .
خیلی وقته اینجا ننوشتم یه جورایی حس غریبگی پیدا کردم با خوندن کامنت دوستان یاد روزایی که اینجا مدام پیام میزاشتم افتادم. البته اینرزوها هم یه جورایی خودت سرم رو شلوغ کردی به خواندن و نوشتن و دارم سعی می کنم وبلاگ نویس خوبی بشم هنوز خودم رو پیدا نکردم ولی دارم سعی می کنم آن چند پیشنهادی رو که برا زینب دادی اجرا کنم. و حس می کنم اتفاقای خوبی میفته چون باز حس می کنم به واسطه این نوشتن هر روز چیزی در من متولد میشه. هر روز یه چراغ روشن میشه.
ممنون معلم خوب و دوست داشتنی.
سلام.
چه خوبه که اینجا لحظه نگار داره!
قربون صدقه ها و ابراز احساسات قبلی رو دیگه تکرار نمی کنم.
فقط دلم براتون تنگ شده. چقدر دور از دسترس هستید!
یک راه حل غیر مجازی برای دل ما پیدا بکنید لطفاً.
سایه تون پاینده.
محمدرضای عزیز ، ممنون که به فکر دلتنگی ما هستی.
فکر می کنم شاگردان دیروز و متممی های امروز دلشان برای آن چشمهای باهوش و لبخند زیرکانه تنگ شده.
محمدرضا سلام
چون من خیلی با تو متفاوتم و این باعث میشه احساس افسردگی کنم ، خیلی دنبال شباهتهای خودم با تو میگشتم .مهمترین شباهتی که پیدا کردم این بودکه هردوتامون متولد پنجاه وهشت هستیم(من آبان و تو مهر) شباهت دیگه ای که امروز پیدا کردم و بابتش خوشحالم نحوه ریزش موهامونه(همون کچل شدن تدریجی یک مودار)اما چیزی که بیشتر باعث خوشحالیم شد این بود که منم همیشه وقتی وارد مغازه ای میشم که دوربین مدار بسته داره و دوربین رو هم بالاسر در ورودی گذاشته و مانیتور رو روبروی در ،به کف کله ی خودم با تعجب نگاه میکنم و زیاد مطمن نیستم که این منم.(ولی واقعا منم )تلخی ماجرا برام اینه که ما توشباهتهامون هم با هم متفاوتیم.من متولد بیست و هشت آبانم و تو شش مهر ،تو توی یه سمینار بزرگ به کله خودت نگاه میکنی و سعی میکنی از اینکه خودت هستی مطمن باشی و منم توی سوپری سرکوچمون .که وقتی رفتار منو میبینه با تعجب نگام میکنه .بیا و قول بده به خاطر اینکه من افسرده تر نشم یه عکس یادیگاری با من بندازی.خودمون دوتا
متشکرم