مردم ما وارن بافت را دوست دارند و کتابهای او را با اشتیاق میخرند.
مردم ما بیل گیتس را دوست دارند و مصاحبههایش را با دقت می خوانند.
مردم ما استیو جابز را دوست دارند و برای مرگش، بیشتر از آمریکاییها عزاداری کردند.
ما ثروتمندان کشورهای دیگر را دوست داریم و به آنها احترام میگذاریم. پس عمدهی ما تفکرات «ضد سرمایه» و «ضد سرمایهداری» نداریم.
پس چرا از دیدن ماشینهای گرانقیمت و زیبا در خیابانهای شهر لذت نمیبریم؟
مگر نه اینکه ویژگی زیبایی در این است که حتی وقتی هم متعلق به تو نیست، هنوز می توانی از دیدنش لذت ببری؟
به نظر میرسد ثروتمند شدن در جوامع مختلف، پیامهای مختلفی دارد.
در اقتصادهای سالم و شفاف، ثروتمند شدن به معنای این است که نه تنها فرد، ارزش بیشتری برای جامعهاش خلق کرده، بلکه حتی بیشتر از ثروتی که در اختیار دارد، مالیات پرداخت کرده است. این در حالی است که در اقتصادهای بیمار و غیرشفاف، ثروتمند شدن به معنای این است که تو، نه تنها توانستهای از پرداخت حقوق شهروندان و جامعه فرار کنی، بلکه راههایی پیدا کردهای که ثروت، منابع و منافع جامعه را به سمت جیب خود هدایت کنی.
به عبارت دیگر میتوان گفت ثروتمند شدن در یک اقتصاد سالم، معنایی کاملاً دموکراتیک دارد. هر دلار پولی که به حساب تو میرود، برگهی رأیی است که جامعه به تو، به ارزشآفرینی تو و به محصولات و خدمات تو میدهد. استیو جابز اگر ثروتمند شد با دلارهایی بود که حتی ما ایرانیها به رضایت، به حساب او واریز کردیم. اما در اقتصاد بیمار، کسب سریع ثروت، معنایی جز نابودی ارزشها و دسترسی نابرابر به فرصتها ندارد.
در فضای روشن اقتصادی، ثروتمند شدن نشانهی تعامل بهتر است. اما در فضای تاریک اقتصادی، ثروتمند شدن نشانهی این است که دست در جیب دیگران کردهایم…
ما مردم حسودی نیستیم. ما برای «خلق ثروت» احترام قائلیم. آنچه دلگیرمان میکند «کسب ثروت» است…
به نظرم در جوامع غیر شفاف خیلی وقت ها اگر اعتراضی هم نسبت به اینجور کسب ثروت ها از طرف مردم شنیده می شه بیشتر از اینکه به خاطر دلسوزی برای هدر رفت منابع باشه, ناراحتی و اعتراض از این است که چرا ما نمی توانیم سهمی از کسب ثروت داشته باشیم؟!
سلام محمدرضای عزیز
من خیلی وقته نوشته هاتون رو دنبال میکنم الان حیفم اومد ازتون تشکر نکنم.
مثل همیشه ممنون.
سلام
ببینید نگاه یک طرفه ما را به جایی نمیرسونه، اینکه ساختار بیمار، جامعه رو بیمار میکنه شکی نیست، اما باید به این نکته هم توجه کنیم که ساختار رو آدمهای اون جامعه ساخته اند و یا مدام در حال ساختنش هستند، موضوع دوطرفه است ما ساختارها رو میسازیم ساختارها مارو میسازند و شکل میدند. در نهایت من عمیقا به این جمله اعتقاد دارم که “خلایق هر چه لایق”
خلایق هر چه لایق هم خودش نگاه یک سویه داره محمد جان.
من همون جملهی قبلت رو که راسل ایکاف مطرح میکنه دوست دارم:
در ابتدا ما سیستمها رو میسازیم و در ادامه سیستمها ما رو میسازند.
اما به هر حال برای خروج از این حلقه، یکی باید تغییر کنه. سیستمها که به خودی خود تغییر نمیکنند پس ظاهراً نخستین گام رو باید ما برداریم.
چقدر خوبه که با زیبایی های خلق شده توسط بشر هم، با نگاهمون تحسین ش کنیم و با احساس مون نسبت به خوشحالی و آسایش آدم ها همراه باشیم…
هر زمان، ماشینی اعیانی، یا خانه ای اعیانی میبینم، دوست دارم که با نگاهم صاحبش رو تحسین و تشویق کنم… که چه قدر دنیا رو زیبا میخواد و قشنگی های خلقت رو حتی با دارایی ها که حاصل دستان ما آدم هاست، میتونه عمق تفکرها رو به ما نشون بده… اما ترجیح میدم با نگاهم دنبالشون نکنم که حس تجسس و… بهشون دست نده!! 🙂
از نظر من، بیل گیتس یا استیو جابز و… تلاش فکری و پاداش خدمت شون رو به جامعه بشری کسب کردن. این اشخاص ثرومند نبودن؛ بلکه سرمایه داران بزرگی شدن…
ثروت حاصل از اندوخته ها ست که برای خویش جمع کردن و نگه داشتن هست؛ اما سرمایه حاصل هزینه ها و تلاش ها برای تمرکز بر هدفی خاص و نایل شدن به خواسته بالاتر هست. استیو جابز ثمره ای را بدست آورده که پاداش خدمتش بوده و حتی سرمایه را برای سرمایه گذاری بیشتر به کار میگیرد، نه به عنوان اندوخته ای برای آسایش و رفاه بیشتر خویش…؛ این سرمایه داری و احساس خرسندی جامعه نسبت به این اشخاص نیز پاداشی و مشوقی برای اهدافشان بوده و هست…
سلام
ببخشید که سوالم به موضوع ربطی نداره. نظر شما در مورد تکنیک TRIZ چیه ؟ موثره؟
بخشی از حرفهای محمدرضا شعبانعلی در برنامه دیروز رادیو اقتصاد :
قدم اول در خود شناسی ، تشخیص توانمندی ها و مهارتهاست .
مهارتها :
– ایده پردازی و خلاق بودن ، ویژگی : کار جدید انجام دادن ، خارج از خط کشی ها عمل کردن . خلاق بودن از جمله مهارتهاییست که میشود تقویت کرد و همه ی ما از کودکی داریم و خانواده و جامعه این را در ما نابود میکنند .
– تحلیل گر بودن ، ویژگی : تا زمانی که کاری انجام نشده حرفی برای گفتن ندارند ، مسئول نیستند ، برای ویرایش و غلط گیری کارها خوب هستند . مهارتیست مولد ولی اصطکاک با دیگران بالاست .
-دستور دادن
-محافظه کار بودن ، ویژگی : کند جلو رفتن ، آنها را نمیشود به یک ریسک پذیر تبدیل کرد .
. رضایت را زمانی میتوانیم تجربه کنیم که خیلی به نظر دیکران توجه نکنیم و سهم نظر دیگران را در دیدگاهمان کاهش دهیم.
. آخرین کسانی که موفقیت مارا تایید میکنند خانواده ما هستند .
سلام
مطلب شما مرا یاد این لطیفه انداخت:
واکنش مردم جهان به یک لیمزین(امیدوارم درست نوشته باشم)
آمریکای : (very naice(wow
انگلیسی:its Beautiful
عرب: احسنت
ایرانی:دزد( از همه کسانی که این مطلب را می خوانند به خاطر استفاده از کلمه دزد معذرت می خواهم )
اگر واقع بین باشیم خیلی از افراد از این طریق به پول رسیدند ولی هستند افرادی که از راه درست که پر بوده از سختی درد و رنج توانستند به پول برسند.باید یاد بگیریم که همه مثل هم نیستند و همه را به یک چشم نبینیم.
سلام
این تجربه شخصی من هست، نمی خواهم بگم همه اینجورین.
تمام اطرافیان من که در ۱۰ سال اخیر کسب ثروت کردن چه انهایی که من باهاشون کار می کنم چه از دوستان همه به نوعی دزدی کردن.شاید مستقیمآ دستشون رو در جیب کسی نکردن ولی ماحصل باند بازی ؛ رشوه ؛ پورسانت گرفتن در قبال
خرید از شرکتها بخصوص در مناقصات و …
شاید این بخاطر نوع شغلی که من دارم.
سلام ،
موضوعی بسیار مهم و پیچیده که به سادگی نمی توان نسبت به آن اظهار نظر کرد. یکی از عوامل موثر بر رفتار اجتماعی وضعیت اقتصادی است. نمی توان رفتار جوامعی را که ساختار سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی متفاوتی دارند را بدون در نظر گرفتن آثار ناشی از این تفاوتها با هم مقایسه کرد. سرمایه داری درکشورهای توسعه یافته نیز موجب اختلاف طبقاتی و نارضایتی مردم می گردد، لیکن به یمن وجود آزادی های سیاسی و فعالیت احزاب ، دولت ملزم به پاسخگویی است . در ایران عوامل زیادی در نابسامانی وضعیت اقتصادی و به تبع آن رفتار مردم موثر می باشد.رشد نظام سرمایه داری، دخالت دولت در اقتصاد، رانت خواری ، تورم، کاهش تولید، بیکاری، افزایش کار سیاه ،دلالی و واسطه گری، فرار مالیاتی و….
فاصله طبقاتی موجب بروز ناهنجاری های اجتماعی می شود . در شرایطی که قیمت نان و پیاز را ، نرخ دلار تعیین می کند و فقط باید سکوت کرد، هیچ تحلیل اقتصادی نمی تواند پاسخگوی درد و رنج و عقده های درونی مردم باشد.
دانشجویی که برای شهریه دانشگاه مجبوراست سه جا کار کند ، دختر بچه ای که در سرمای زمستان در چادر درس می خواند ، پسری که برای خرج خانواده درس را رها کرده و در کوره پزخانه کار می کند، مادری که برای تامین هزینه درمان فرزندش کلیه اش را میفروشد، مردی که برای فرار از نگاه همسر و فرزند و شرمندگی سفره خالی ، وقتی همه خوابن به خانه برمی گرده – ترسان از صاحبخوانه ای که برای کرایه های عقب افتاده تا دیر وقت تو حیاط منتظرش می ماند ، دختر گلفروش سر چهارراه و……
همه اینها چون نمی دانند باید از که و به کجا شکایت ببرند ، وقتی درخیابان یک ماشین گران قیمت از کنارشان رد میشود به یاد تمام نداشته هاشان می افتند . زیرا در اینجا نه ثروت ، بلکه فرصت ها نیز عادلانه تقسیم نمی شود .
سلام
منم دیدگاهم همیشه نسبت به ثروتمندای داخلی وب نبود و دلیش رو نمیدونستم.
مرسی
میبخشید اشتباه تایپی بود. دیدگاهم نسبت به ثروتمندان داخلی خوب نبود.
فکر میکنی حالا دلیلشو فهمیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ زهی خیال باطل
بله فکر میکنم دلیلش رو فهمیدم، چون اکثر اوقات اولین فکری که در مورد ثروتمندان داخلی به ذهنم میومد این بود که حتما دست در جیب دیگران کردندو اینکه بعضی هاشون به معنای واقعی یک شبه پولدار شدند..
“در اقتصاد بیمار، کسب سریع ثروت، معنایی جز نابودی ارزشها و دسترسی نابرابر به فرصتها ندارد.”
محمد رضا من نظر شما رو هم میخواستم بدونم اما شما نظر نداده بودی
اگر عنایت بفرمایید ممنون میشوم
نگاهت به اطرافت خیلی جالبه
کل پست یه طرف عکس یه طرف
میدونی محمدرضا یکشنبه ها و سه شنبه ها شب که از به اجبار از جلوی هتل اسپیناس رد میشم همین تصویر رو میبینم یه ماشین آخرین مدل که راستش اسمشم بلد نیستم خیلیی خوشگل تزیین شده و ماشینای دیگه ای که جلوی در هتل میزنن رو ترمز و مهمونایی که سبد گلشون از قد خودش بزرگتره و عطرهایی که حالم رو خوب میکنه اینا همشون حتما خیلی گرونن عروسی که تو اون ماشین میشینه حتما خیلی خوشبخته آدمایی که تو هتل نشستن دارن گپ میزنن حتما جیبشون پره پوله که اونجان و… اینا چیزاییه که تو چند ثانیه ای که از جلوی در اسپیناس رد میشم تو ذهنم دوره میشه و هر یکشنبه و سه شنبه هم تکرار میشه
نمیدونم چرا یه لحظه تو ذهنم نقش نمیبنده که این پولا از کجا میاد شاید ذهنم عادت کرده که این آدما با من فرق دارند سبک زندگیشون با من فرق داره حتما خیلی باهوشند که تونستند اینقد پول در بیارند
دروغ چرا گاهی دلم میخاد با جرات روی فرش قرمز اسپیناس قدم بذارم و برم بالا بدون نگاهای تحقیرآمیز نگهبانای بی پولتر از خودم!! جالبه که بهشون یاد دادن برای پول درآوردن آدما رو باید متفاوت ببینندیادشون دادن که بین یه ادم ساده پوش با یه آدم شیک پوش که بوی عطرش خیابونو برداشته تفاوت قائل بشن نگهبانای اینجور جاها به واسطه مهموناشون از آدمای مثه خودشون فاصله میگیرند
وقتی عکس پست رو دیدم یهو یاد سه شنبه ها و یکشنبه های تکراری خودم افتادم
آره، دقیقن مثل صحنه اول فیلم ماسک.
آدمی که چشم دیدن یه ثروتمندو نداره که آدم نیست
آدم در اقتصاد بیمار از ثروتمند شدن هم میترسه!!!
چندبار نزدیک بود ثروتمند بشم، ولی نتونستم با ترسم مبارزه کنم!!!!!! 😉
یه نکته جالب دیگه هم اینه که ما پول و ثروت وارن بافت رو تحسین میکنیم اما اکثرا یادمون میره که تو یه خونه معمولی داره زندگی میکنه. یا تیپ و ظاهر بیل گیتس اصلا نشون نمیده که مولتی میلیاردره. یکی از دلایل علاقه مندی ما به ثروت، پز دادن و فرهنگ خودنمایی هست. بلافاصله خونه و ماشین و ظاهرمون عوض میشه. من خودمم همینجوریم. که امیدوارم تغییرش بدم.
يكى از تفريحات ما حسابدارى اين دوستان است چند روز پيش درباره ى نقدينگى (يك نفر كه اصلا مطرح نيست و تو شهرستان است) كه اون فرد ارث گذاشت صحبت كرديم بعد اونا گفتن چند تا پورشه مى تونن بخرن حساب كردم با نقدينگى اون اقا مى شه شركت پورشه رو خريد يه دويست ميلياردى هم اضافه اورد البته شايد بقول يكى از اين اقايون كه هواپيما هم داره لطف خدا بود كه شاملش شد
جمله آخرتو خیلی دوست داشتم
“ما مردم حسودی نیستیم. ما برای «خلق ثروت» احترام قائلیم. آنچه دلگیرمان میکند «کسب ثروت» است…”
نگاه جالب و پر معنا و آموزنده ای نسبت به ثروت داشتید ممنون از این پستت رضا جان
نمی دونم این سوال رو جواب می دید یا نه؟؟!!البته بنده هیچ دواری وقضاوتی در مورد این شخص ندارم(چه خوب،چه بد)
اما این روزها یکی مثل بابک زنجانی گفته من دارم زیاد هم دارم، ولی دریغ از اینکه یه روزی نشریات و یا مردم به یه سبکی در مورد این ادم حرف نزه حالا چه تایید باشه چه تخریب و چه …
می خواستم نظر شما رو در مورد این شخص بدونم. اگر ارتباطی با این شخص داشتید و یا دارید اگر امکانش هست تصویر شفاف تری ارائه بدید.اصلا یه چیز دیگه!!
چرا ما تو جامعه مون ادمی رو که پولدار باشه با توجه به متن بالا،نداریم که بهش حسودی کنیم من به شخصه دوست دارم بدونم تو ایران ما کیا پولدار و چی کارا کردن.اما مشخص نیست .یعنی به نوعی همه درگیر اقتصاد غیر شفاف هستن!!!
ممنون.
سعید عزیز.
حرفهای زیادی برای گفتن هست. اما فضای اینجا محدودیتهای زیادی داره.
به هر حال در هر ساختار اقتصادی غیر شفاف نامتعادل ایزوله، کسانی به عنوان گلوگاه رابطه ها و تعاملات و سرمایهگذاریها شکل میگیرند که ممکن است نیتشان خوب یا بد باشد. اما دو نکته وجود دارد.
یکی اینکه اینها زادهی شرایط هستند و اگر الف نباشد ب خواهد آمد و
دیگر آنکه از میان این افراد، آنها که برندسازی شخصی و مدیریت صحیح رسانهها را بلد نیستند زودتر از دیگر مهرهها میسوزند.
لازمهی این نقشهای گلوگاهی تحمل زندگی در سایه است.
همیشه همین حس رو داشتم و نمیدونستم چرا!!!
ممنون محمدرضا جان
سلاااام
ممنون. خیلی جالب و تامل برانگیز بود.
یه چیز دیگه اینکه
خیلی جالب بود برام
بعد از حدود ده سال که کتاب Ansys شما رو داشتم و استفاده کرده بودم
بتازگی از طریق یه دوست اینجا با فعالیتهای جدیدتون آشنا شدم
چه خوب که مثل ما به کار مهندسی اکتفا نکردین
و راه دیگری را برای زندگی برگزیدید
امیدوارم همیشه موفق و پیروز باشید.
سلام محمد رضاي عزيز
اگه مردم ما مردم حسودي نيستن چرا وقتي كه ميبينند يه نفر درامد يا ثروت خوبي داره جمع ميكنه، شروع به محاسبات ذهني ميكنن، حتي اگر روش پول دار شدن اون شخص به همين شخص محاسبه كننده سود ميرسونه.
فكر ميكنم در يكي از فايل هاي راديو مذاكره يا يكي از نوشته هاي شما هم به همين محاسبات دو دوتا چهارتاي افراد راجع به ديگران اشاره كرده ايد. يا همين تراست زون شما كه بعضي هنوز مشغول محاسبه اند!!
ما كل سود رو برا خودمون ميخواهييم حتي سودي كه مال يه كاري ديگه هست و ربطي به ما نداره.
میدونی چرا نوشته هات رو دوست دارم چون همیشه حرفهای دل ما رو با اصول و منطق علمی بیان میکنی حرف های حسابی که هیچ جوابی ندارن
از یک جنبه دیگر به قضیه نگاه میکنم:
متاسفانه مبنای ارزیابی دیگران و ارزش جایگاه آنان، مقایسه آنها با خودمان است.
همانطور که افراد معمولی در جامعه نگاه مثبتی به افراد متمول ندارند، برعکس آن هم صادق است. یعنی افراد ثروتمند نیز با دیده تحقیر به پایین تر از خود نگاه میکنند (استثناها در هر گروه را در نظر نمیگیرم).
در غلط بودن بودن دیدگاه فوق شکی نیست، ولی اینگونه نگاه کردن به اطراف و دیگران، در همه ی جوامع میتواند وجود داشته باشد. فقط نسبت آن فرق میکند.
فکر میکنید کسی که در خیابانهای نیویورک با خوردن ساندویچ نیم خورده دیگران زندگی را میگذراند، چه دیدگاهی میتواند نسبت به همان بیل گیتس داشته باشد که با ماشین گرانقیمتش از کنار او رد میشود.
درست است که “در فضای روشن اقتصادی، ثروتمند شدن نشانهی تعامل بهتر است” ولی این تعامل با کیست، با من فقیر بدبختی که هر روز نگران فردایم هستم یا با اداره دارایی که ثروتمندان مالیاتشان را به او می پردازند یا دولت که بخشی از زنده بودنش، وابسته به همین مالیات ثروتمندان است.
فقرا به اشتباه فکر میکنند که کسی حق آنها را خورده است؛ چه در این جامعه باشند و چه در آن جامعه. ثروتمندان هم به اشتباه فکر میکنند که افراد پایین تر از خودشان ارزش کمتری نسبت به آنها دارند.
در این مورد “حسادت” و “تحقیر” دو روی یک سکه اند.
استاد… نوشته تون برام زنگ هشداریست در یادآوری این آرزوی خودم
از هیچ همه چیز ساختن…کاری دشوار با لذتی غیرقابل وصف…
میخواستم نظر ننویسم ولی چون یک مبحث دوست داشتنی برای من بود نتونستم
شخصا اظهارنظر در هر چیزی رو کار بی معنایی میدونم اما این وسوسه نوشتن و فکر کردن به موضوعه که نمیذاره ننویسم.
و اما…
کاش به یک ثبات و سیستم سالم اقتصادی برسیم و هم به حداقلی از دانش اقتصادی برای مردم عادی.
شخصا همیشه از دیدن غنای مادی دیگران لذت بردم (دیدن غنای معنوی دیگران که بی حد و اندازه لذتبخش است و نفعش هم به دیگران معمولا بیشتر) و دلخور از کسی که فرد صاحب مکنتی رو بدون دلیلی قاطع زیر سوال ببره. اظهارنظر خام و بدون سند ما درمورد اون فرد غیراخلاقیه.اینکه فقط حس ما در مورد اون چی میگه به ما حق اظهارنظر نمیده.
وظیفه سیستمهای مسووله که باید مسیرهای غلط اقتصاد رو بلوکه کنن و همه ما باید این بخشو محکم بگیریم و دنبال کنیم بعد هرکس دزدی کرد متحدانه او را تنبیه کنیم نه اینکه فقط به افرادی نسبت ناروا بدیم و فرار کنیم. البته ایجاد چنین اقتصاد و چنین اتحادی کار خیلی بزرگیست برای جامعه ما. داشتن زیرزمینی که پر از روابط و قوانین خاص خودش است و با حمایتها یا مخالفتهایی. عواملی که میتوانند از آن زیرزمین به همه جا کانال بزنند.غلبه بر همه اینها دشوار و نیازمند همراهی اکثریتی دارای آگاهی و بدون تعصب نسبت به افراد هم قبیله خودشان است.
چه خوبه که برخی از ثروتمندان امروز ما با لبخند و گرمی و تواضع بهتری با مردم دور و برشون برخورد کنن. گاهی خودشونو شریک رنجهای جامعه بدونن و اینو نشون بدن. خیلی از ثروتمندان در گذشته این مسایل رو لحاظ میکردن و یک بافت اجتماعی مناسبتری ایجاد میشد.
سلام محمد رضای عزیز
من این جمله انتهایی شمارو قبول ندارم
و همچنان اعتقاد دارم که مردم ما از روی نا آگاهی نسبت به ثروت و ثروتمند موضع میگیرند .مگر غیر از اینه که ثروتمند بهای این ثروت رو پرداخت کرده؟ حالا یا از کیسه زحمت و تلاش یا از کیسه عزت نفس یا از کیسه انسانیت و یا …
اون کسی که یک ثروند رو میبینه باید بدونه که هر چیزی بهایی داره. همه ما کیسه های با ارزشی داریم که میتونیم با هزینه کردن اونها کیسه های زر بگیریم و ثروتمند شیم.
دلگیر نباشیم و باور کنیم که این انتخاب ماست که ما اینجاییم و اونها اونجا
استاد من امروز تازه وقتی رفتم دانشگاه فهمیدم که شما دیروز اومدید شریف ! کاش بیشتر اطلاع رسانی می شد :(((
با سلام خدمت تمامي دوستان
در مكان جديدي كه به تازگي مشغول كار شدهام، در زمان ورودم به دفتر مديرم بر روي ديوار خاطره اي از دكتر حسابي ديدم كه در آن نوشته شده بود “روزي دكتر حسابي سر كلاس در دانشگاهي در آن سوي آبها مشغول تدريس بودند كه يك شاگرد فرانسوي از ايشان سوال ميپرسد كه استاد شما كه ازجهان سوم ميآييد جهان سوم چه جور جايي است و استاد في البداهه جواب ميدهند كه جهان سوم جايي است كه اگر تو بخواهي كشورت را آباد كني خانهات خراب ميشود و اگر بخواهي خانهات را آباد كني باد كشورت را خراب كني” و ما ديديم كه امثال دكتر حسابي و دكتر غريب چه راهي را انتخاب كردند و من در ابتداي ورودم با خودم گفتم چه مدير قابل احترامي دارم ولي بعد از مدتي متوجه شدم كه مدير جديدم نوشته را براي اين گذاشته كه يادش نرود كه براي آباد كردن خانهاش چه راهي را انتخاب كند. براي همين است كه وقتي ما يك ماشين مدل بالا يا يك خانه آنچناني ميبينيم به راننده ويا مالك آن به چشم يك رانت خوار و يا يك دزد (كه البته آن دزدي كه دست در جيب شما مينمايد شرف دارد به آن دكتر كه براي مداواي يك مريض دستمزدي بالاتر از حد تعيين شده درخواست مينمايد و يا آن مديري كه……) نگاه ميكنيم. ايكاش تحصيل كرده هاي ما تفكري همچون دكتر حسابيها و شعبانعليها داشتند.
« پریسا.پ» دیدگاه جالبی بود، منم موافقم !
محمدرضا در رابطه با توسعه و توسعه یافتگی میتونی منابعی بهم معرفی کنی؟میخوام یه کار تحقیقی انجام بدم، تو ایران چقدر رو این موضوع کار شده؟ما اگه داریم به توسعه فکر میکنیم الگو هامون از چه جنس و ویژگی برخورداره؟چطور یک سری از کشورها یک مدل ذهنی قالب و عمومی دارن که بهش پایبندن مثل ژاپن،هدفم بیشتر توسعه اقتصادیه،البته به نظر میرسه توسعه یک امر فراگیره که همه ی بخشهارو درگیر میکنه…(با تناقض ها چیکار کنیم؟چون فکر میکنم فرهنگ غربی و شرقی تو ایران باهم در تقابلن و هزینه ی استحکاک بالایی داره بابتش صرف میشه.منظورم از فرهنگ شرقی یک سری عادتها و هنجارهای غلط هم میتونه باشه مثل همین جریانی که مطرح کردی.چیکار میشه کرد که همه باهم به این نتیجه برسیم که این ره که میرویم به ترکستان است…
استاد واقعا شما ذهن خیلی بازی دارین و همه چیو به دید مثبت نگاه میکنین…کاش منم بتونم احساساتمو کنترل کنم و به آدمای اطرافم با دید بهتری نگاه کنم امیدوارم متمم تو این راه بهم کمک کنه…
محمد رضا یعنوان ناظر عالیه یه جمله از یک رییس شرکت فوق العاده قدرتمند شنیدم که اگر چه چهار سال از اون اتفاق میگذرد اما هنوز تردیدم در درستی این جمله و یا غلط بودنش بیشتر میشود !
اون گفت پسرم
” زد و بند چیز خوبیه اما به شرطی که خودت توش باشی ”
محمر رضا من ماهی ۲ میلیون حقوق میگیرم
و سال ۸۹ قیمت یک اپارتمان ۶۰ میلیون بود اما اکنون قیمت همان اپارتمان ۲۴۰ تومان هست…..
و من اگر چه امروز بیشتر کار میکنم اما حقوقم کمتر شده
و خانه خریدنم ارزوی محال تر
و حالا میمانم بین اینکه خانه ام را بسازم یا مملکتم را ؟
اکنون با تمام وجود اعتقاد دارم حرف ان مرد درست بود
محمد رضا جان دوست دارم نظرت را بدانم در مورد این نوشته ام
بطور مختصر اصل مطلب را عنوان نمودید همچون قبل از مطلب ارزنده شما در حیات غرب استفاده شد http://rezamontazer.blogfa.com
کسب ثروت به بهایی که با چندین و چند خلق ثروت هم نمی توان جبرانش کرد ….
قتصاد معیوب و بیمار مون چقد این روزا دل آدم رو می سوزونه
اقتصادی که زمین های کشاورزیش رو حراج زدن عدم حمایت از صنعت کشاوزی تو شمال باعث شده خیلی راحت زمین به قیمت کم فروش بره (فک کنید متری ۷۰۰۰ زیاد زیاد۱۰۰۰۰۰تومن ) هر گوشه زمینای کشاوری تبدیل شدن به ویلا، چند هفته پیش شاهد معامله ۱۲۰۰۰متر زمین به قیمت ۵۵۰۰۰تومن بودم پیرزن کشاورزی که سالها زحمت کشیده بود و جوونی شو گذاشته بود سر کشاورزی و در آخر خسته از این تلاش چندین ساله یه دل پر درد داشت و پولشو می خواست مرهم درداش کنه و خریداری که فکرش قطعه کردن زمین و ویلا سازی بود و سود کردنی که تاوانش خیلی خیلی سنگین بود…
می دونم که همه می دونید مثالای بزرگتر و بیماریهای وخیم تر
استاد درد این اقتصاد بیمار کاش درمونی هم داشت
استاد گرامی
شاید مشکل از زمانی شروع می شود که ما مسیر توسعه را از میانه راه انتخاب کرده ایم و اگر فرض کنیم که انتخاب کنندگان این مسیر ( توسعه آمرانه ) خود از پیامدهای آن آگاهی داشته اند ؛ عمرشان قد نداده تا تبعات را مدیریت و مرتفع سازند ( البته من باور ندارم که ایشان براستی چنین آگاهی یی را به صورت جامع داشته اند ). این خوش بینانه ترین نگاه من به این موضوع است .
گویی هر بار درد زایمانی را تحمل کرده و نوزاد را سر بریده ایم تا بار دیگر و تحمل دردی دیگر . . . تا کی مامایی رضایت به نگاه داشتن نوزادی بدهد که روزی برنایی برومند شود .
از طرفی گفتار استاد زیبا کلام را بیاد می آورم که حکومت لردها و کنت ها ( فئودال ها ) در اروپا را با خان ها و شاهزادگان در این حوالی مقایسه کرده که در یکی توسعه پایدار منجر به ورود به دنیای صنعتی ( بخوانید رشد سرمایه داری ) گردیده و در دیگری مناسبات روستایی ( دهقانی – خانی ) در فضای شهری ( کارگری – کارفرمایی ) ماندگار شده است .
حال در گذر قرن ها و قرن ها مردمی شده ایم با دید های تنگ و آرزوهای بزرگ !
البته از تاثیر زیر ورو شدن های گاه و بیگاه هم نباید گذشت .
جالب بود.سپاس محمدرضای عزیز
چقدر جالب همیشه این سوال تو ذهنم بود چرا ماشین مدل بالا که می بینند بعضی ها فکر می کنند طرف حتما مال مردم خورده .هرچند ما که نمی دونیم ماشین از کسب ثروت بدست اوردن یا خلق ثروت
سلام
مرسی از اینهمه تلاش مستمر برای افزایش آگاهی ما
همینطوره که گفتید اقتصاد بیمار و اختلاف طبقاتی وحشتناک…..یک موضوع دیگه که شاید به این طرز تفکر قوت میده منش و مرام ثروتمندان جامعه حالا میشه گفت شاید خودشون نه ولی میراث خوراشون بسیار بسیار در قوی شدن این طرز فکر نسبت به ثروتمندا تاثیر داره….ثروتمندانی پوچ که تمام هویت و شخصیتشون خلاصه میشه تو همون ماشین زیر پاشون تو محله ای که خونشون قرار داره و توی تو ی متراژ خونه ها و املاکشون و برخورد قلدرانه ای که د رمقابل دیگر افراد جامعه دارن چون با پولشون میتوننهمه رو بخرن…صفاتی که توی آدمهای زحمت کش و باهوش کمتر دیده میشه ….به قول شخصی آدمهای تاثیر گذار یا از دل امکانات بالا اومدن یا از دل سختیها و فقر….ولی این امکانات و ثروت و پول تو این دوره زمونه کمتر آدم تاثیر گذاری تحویل این جامعه داده..
سلام،صبح بخیر
جالبه برام که این نگاه که به ثروتمند هست در جامعه بین بعضی اقشار (به چشم دزد دیدن) از همین دیدگاه بر میاد و مال دهه های اخیره یا قدمت بیشتری داره؟! آیا این قصه سر دراز دارد؟ (اقتصاد معیوب)