این عکس به مناسبت سالروز تولد هوشنگ ابتهاج (سایه) در فضای مجازی دست به دست میشد و اینطور که زهرا شریفی عزیز لطف کرد و گفت عکاس این عکس خانم ژاله ستار هستند. چون دوست داشتم که گاه و بیگاه این عکس را ببینم (و گفتم شاید شما هم دوست داشته باشید)، آن را اینجا گذاشتم. دکتر کدکنی شعری هم به مناسبت ۹۰ سالگی این شاعر بزرگ کشورمان سرودهاند که در مصرعی از آن چنین تعبیری را برای سایه به کار میبرند: «آفتابی تو که در سایه نهانی، سایه». آن شعر بیت دیگری هم دارد که من بسیار دوستش دارم: نیست امروز کسی عارف و زندیق به هم تو در این ره، همه جا ورد زبانی سایه قبلاً بارها و به بهانههای مختلف از این بزرگان نام بردهام و عرض ارادت کردهام. بنابراین، این مطلب […]
مطالب مرتبط با هوشنگ ابتهاج
گویی همه خوابند، کسی را به کسی نیست (هوشنگ ابتهاج)
#هوشنگ ابتهاج شعر زیبایی دارد که با مطلع برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست آغاز میشود. اردلان سرافراز با الهام از این شعر، ترانهای به نام محتاج را سروده که اینگونه شروع میشود: امروز که محتاج توام جای تو خالی است… اگر چه ترانهی زیبایی است، اما احساس میکنم باعث شده که شعر هوشنگ ابتهاج کمتر شنیده و خوانده بشود. چند روز پیش – در ماشین دوستم امیر تقوی – دیدم که سینا سرلک شعر زیبای هوشنگ ابتهاج را با عنوان برخیز خوانده و در تحقیقی که کردم، متوجه شدم که ظاهراً تک آهنگ است و فروخته نمیشود و میشود آن را بازنشر کرد. گفتم شما هم اگر حوصله دارید و آن را قبلاً نشنیدهاید، لحظاتی را با آن بگذرانید: برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست گویی همه خوابند، کسی را […]
سوگواران خاموش
پیش نوشت: این حرفها به نوعی به پیش نوشت سوم بحث تعارض و تضاد مربوط هستند. ممنون که این مسئله را لحاظ میکنید. اصل مطلب: داشتم به آلبوم سوگواران خاموش علیرضا قربانی گوش میدادم. آنجا که شاهکار زیبای محمدرضا شفیعی کدکنی را میخواند (لینک بیپ تیونز این قطعه): سوگواران تو امروز خموشند همهکه دهان های وقاحت به خروشند همهگر خموشانه به سوگ تو نشستند رواستزان که وحشت زده ی حشر وحوشند همهآه از این قوم ریایی که درین شهر دو رویروزها شحنه و شب ، باده فروشند همهباغ را این تب روحی به کجا برد که بازقمریان از همه سو خانه به دوشند همهای هر آن قطره ز آفاق هر آن ابر بباربیشه و باغ به آواز تو گوشند همهگر چه شد میکده ها بسته و یاران امروزمهر بر لب زده وز نعره خموشند همهبه وفای […]
این روزها گوش می دهم…
این روزها این شعر #هوشنگ ابتهاج را زیاد میخوانم و زیاد گوش میدهم. علیرضا قربانی به زیبایی آن را خوانده است: چه غم دارد ز خاموشی درون شعله پروردم که صد خورشید آتش برده از خاکستر سردم به بادم دادی و شادی، بیا ای شب تماشا کن که دشت آسمان دریای آتش گشته از گردم شرار انگیز و طوفانی هوایی در من افتاده است، که همچون حلقه آتش در این گرداب می گردم… بعضی شعرها، «ساخته» نمیشوند، «نازل» می شوند… با متمم:چشمتان را ببندید و فکر کنید | چند جمله از کتاب فیزیکدانان مطرح جهان یک دانشمند به چه سطحی از هوش نیاز دارد؟ کتاب مردگان | افراد تأثیرگذاری که در زمان زندگیشان دیده نشدند کتاب ریویو برای محصولات آمازون | تجربه شانزده سال کامنتگذاری در سایت آمازون آينده هوش مصنوعی از […]
آخرین دیدگاه