این نوشته، حرف چندان تازهای ندارد. تکرار حرفهای قدیمی است؛ به بهانهای جدید. هفتهی گذشته، گروهی از دوستانم که سال پیش – تقریباً همین فصل – استارت آپ کوچک خود را راهاندازی کردند، دور میز کافیشاپ نشستند. کافیشاپی که هفتهای یکبار در آنجا جلساتشان را برگزار میکردند. اما موضوع این آخرین جلسه کاری، بحث تصفیه و انحلال تیمشان بود. مهمترین چالش جلسه هم، نه بررسی علت ناموفق ماندن آن تلاشها، بلکه شیوه تقسیم و سرشکنکردن هزینههایی بود که در این یکسال انجام شده بود. ماه گذشته، دوستی که دو سال بود برای تبدیل شدن به یک مشاور حرفهای تلاش میکرد و شبکه های اجتماعی را از عکس و آرزوهای خود پر کرده بود، پس از اینکه نتوانست موفقیت مورد انتظار خود را بهدست بیاورد، با استناد به رزومهای که در آن هیچ اشارهای به دو […]
دسته بندی: قوانین کسب و کار
شاخص های موفقیت حداقلی | دربارهی پشتکار کور
پیش نوشت: مطلبی که در اینجا مطرح میکنم، نه تازه است و نه پیچیده. ضمن اینکه همهی ما به شکلهای مختلف با آن برخورد کردهایم. اما صرفاً به علت اهمیت آن، و نیز اینکه مصداقهای متعددی از آن را طی ماههای گذشته مشاهده و تجربه کردم، گفتم شاید بد نباشد در اینجا به آن اشاره کنم تا کمی بیشتر به آن فکر کنیم. پشتکار خوب است پشتکار یا همان Persistence (یا به قول عربزبانها: اصرار) ، صفت مثبتی است که همهی ما دربارهاش بسیار شنیده و خوانده و نوشتهایم. بعید میدانم بتوان فرد موفق و رشدیافتهای را پیدا کرد که نقش پشتکار را در موقعیت و جایگاه و دستاوردهایش، کوچک و کماهمیت بشمارد. تصویر کسی که مدام میبازد و زمین میخورد و دوباره برمیخیزد و ادامه میدهد، بخشی از تصویر ذهنی ما از کارآفرینان و قهرمانهای بزرگ کسب […]
راهکار کاپرونی: بیشتر همیشه بهتر نیست
کاپرونی طراح و مهندس ایتالیایی، زمانی که میکوشید هواپیمای مسافربری ۹ بال خودش را تولید کند، شاید هرگز فکر نمیکرد که روزی نامش به عنوان یک شیوهی حل مسئله در فضای مدیریت و کسب و کار مطرح شود. احتمالاً اگر هم منتظر شهرت بود، انتظار داشت که آیندگان او را به عنوان یکی از مخترعان هواپیماهای مسافربری غول پیکر بشناسند. کاپرونی در دوران جنگ، از طراحان معروف صنایع نظامی ایتالیا بود و محصولات موفقی را طراحی کرده بود. فضای حاکم در آن دوران، این بود که همیشه بیشتر بهتر است. اگر یک گروه هزار نفری سرباز نتوانستهاند در عملیاتی موفق شوند، بهتر است به ده هزار سرباز فکر کنیم. اگر توپ، آن بُردی را که ما انتظار داریم ندارد، چاشنی آن را افزایش دهیم. اگر هواپیمایی با یک موتور، توانایی پرواز و قدرت مانور کافی […]
قوانین کسب و کار: ما پلههایی برای یکدیگر هستیم
پیش نوشت ۱: معمولاً عادت دارم که حرفهایم را در قالب داستان و خاطره و رویدادهایی که برایم اتفاق افتاده است تعریف میکنم. اما حرف امروز من حرف سادهای است. اکثر ما هم آن را میدانیم. اما گاهی رعایت نمیکنیم. به طرز شگفت انگیزی، در طول هفته گذشته دوستانم چهار مورد کاملاً متفاوت و نامربوط از مشکلات محیط کار را با من مطرح کردند که ریشه آنها، به نوعی مشابه بود. پیش نوشت ۲: نمیدانستم آن را باید چگونه طبقه بندی کنم. میتوانستم اسمش را بگذارم قوانین کسب و کار. چون به نظر خودم، یکی از مهمترین قوانین کسب و کار در همه جای جهان است. میتوانستم بگویم اخلاق. چون به نظرم از سادهترین اصول اخلاقی است. میتوانستم بگویم اصول مذاکره. چون به نظرم رعایت آن دستاوردهای بسیار بزرگی را در محیط کار و زندگی ایجاد […]
قانون صبر و پذیرش تاخیر: بدیهی اما فراموش شده
پیش توضیح: کمتر نوشتهای دارم که تا این حد بیسر و سامان باشد. چند بار خواستم منتشرش نکنم. اما چون طولانی بود و برای نوشتنش وقت زیادی گذاشته بودم حیفم آمد. شما هر جا خسته شدید رها کنید و ادامه ندهید. تقصیر از من است و نه حوصله شما! پیش نوشت: یادم میاد وقتی که سر کلاس میخواستم بالغ شدن رو تعریف کنم همیشه یک تعریف به ذهنم میرسید: اینکه انسان چقدر میتونه برآورده شدن خواستههای خودش رو به تاخیر بندازه (این مفهوم رو معمولاً در ادبیات علمی تحت عنوان Delayed Gratification مورد بحث قرار میدن). یک مثال ثابت هم همیشه در ذهن من هست: نوزادی که تازه متولد میشه، تحت هیچ شرایطی نمیتونه فاصله بین احساس نیاز و برآورده شدن نیاز رو تحمل کنه. به تدریج در سن دو سه سالگی این تحمل فاصله زمانی و تاخیر بهتر میشود […]
قوانین کسب و کار (۴): آن را کمی بهتر انجام بده
قبلاً سه بار به عناوین مختلف از نگاه خودم به قوانین کسب و کار نوشتم (هنر اعتبار آفرینی، کمی صبر کن!، هیچکس از متوسط اطرافیانش فراتر نمیرود). اگر چه بارها گفته ام اما باز هم باید تکرار کنم که این قوانین شخصی هستند. به معنای اینکه اولاً نظر شخصی من هستند (مثل همهی حرفهایی که همهی ما در مورد همه چیز میزنیم) و دوم اینکه حتی حاضر نیستم کسی را به رعایتش توصیه کنم. اما خودم تا حد امکان در رعایت آنها میکوشم و باور دارم که موفقیتهایم حاصل رعایت این مجموعه قوانین و شکستهایم ناشی از بی توجهی به این مجموعه قوانین است. قصهی ما با آقای رییس شروع میشه. آقای رییس، اولین مدیر من بوده. قبلاً هم به شکلهای مختلف و به بهانههای مختلف از ایشون نقل قول کردم. شاید اگر بخواهید بر […]
قوانین کسب و کار: کمی صبر کن!
یادم میآید که در سالهای کودکی، پس از پایان کلاس و هیجان زده از توصیههای معلم دینی دربارهی کمک به دیگران، در مسیر مدرسه به خانه، مرد نابینایی را دیدم که عصای سفید به دست، بر سر چهارراهی به انتظار عبور از خیابان ایستاده بود. رفتم و قبل از آنکه سلامی کنم، دستش را گرفتم و به سمت خودم کشیدم تا او را به سمت دیگر خیابان هدایت کنم. مرد گفت: میخواهی کمکت کنم از خیابان رد شوی؟ گفتم: نه! من میخواهم کمک کنم که شما از خیابان عبور کنید. مرد پاسخ داد: پسرم. بیش از ده سال است که من از این خیابان عبور میکنم. گوشم چنان دقیق است که صدای ماشینها را از یک چهارراه آن طرفتر میشنوم و پاهایم، لرزش حرکت ماشین و موتور را به خوبی حس میکند. اما بگذار تو […]
قوانین کسب و کار: هنر اعتبارآفرینی
مقدمه صفر- چند هفته پیش، بحثی را شروع کردم به نام «قوانین من در دنیای کسب و کار». به من لطف میکنید اگر قسمت اول را نخواندهاید، قبل از خواندن ادامه این مطلب، مروری به آن نوشته داشته باشید. برای دوستانی که آمادهی تحلیلهای پیچیدهی رفتارشناسی و شخصیت شناسی هستند و هیچ فرصتی را برای بکارگیری شنیدههای خود، از دست نمیدهند توضیح میدهم که به کار بردن «من» در عنوان این نوشته از علائم «خودشیفتگی» نیست. بلکه تاکیدی بر «شخصی» بودن و «غیرقطعی» بودن مطالب است و اینکه آنچه می گویم به معنای علمی و مصطلح آن قانون مطلق نیست، اگر چه برای من، ایمانی انکارناپذیر است. مقدمه یک- حدود پانزده سال پیش بود. مدیرم پاکت نامهای را به من داد تا با خودم ببرم و به یک شرکت تحویل دهم. دوستان هم سن و […]
قوانین کسب و کار: هیچکس از متوسط اطرافیانش فراتر نمیرود
از اولین باری که برای کاری که انجام دادم، رسماً دستمزد گرفتم، بیست سال میگذرد. از اولین باری که لیست حقوق امضا کردم حدود ده سال میگذرد. در این میان، کارهای مختلفی را تجربه کردهام. از ویزیتوری برای مغازههای چراغ برق. تا معلمی در مدرسه و دانشگاه. از تعویض تراورسهای راهآهن در کویر مرکزی ایران تا قراردادهای میلیون دلاری بینالمللی. از زندگی شبانه بر روی سبد در دمای منفی بیست درجه در مشهد و کمک به نصب کابلهای برق، تا تعمیر سیستمهای پی ال سی در ماشینآلات راهسازی در گرمای روز. زمانی که باد گرم بیابان، در سایه هم پوست صورت را میسوزاند. از جلسات شیک و زیبای عقد قرارداد در رستورانهای مجلل کشورهای مختلف در غرب، تا جلسات زیرزمینی مبهم و سرشار از تاریکی و دود در شرق. در این میان، تصمیمهای خوبی گرفتهام […]
آخرین دیدگاه