پیش نوشت یک:
روبرت گانتر در کتاب ۵۳ اصل در تصمیم گیری، به ریاضیدانی اشاره میکند که مسائل خود را روی کاغذ مینوشت و به دیوار اتاق میآویخت و خود به انتهای دیگر اتاق میرفت و با دوربین، به آن مسئله نگاه میکرد و میکوشید به راه حل آن فکر کند.
وقتی از او دلیل این کار به ظاهر بیمعنی را پرسیدند، گفت: وقتی کاغذ مسئله دست من است، مسئلهی من است. احساسات و هیجانات و تنش حل آن، مضاعف میشود و نمیتوانم به سادگی آن را حل کنم. وقتی آن سوی اتاق است، مسئلهی “من” نیست. نوع نگاهم به آن فرق میکند و سادهتر حل میشود.
مستقل از اینکه چنین روایتی، تا چه حد واقعیت دارد، این نکته را بسیاری از ما تجربه کردهایم که مسئلهها، همیشه از نزدیک بهتر دیده نمیشوند.
گاهی اوقات باید از آنها فاصله گرفت تا بهتر قابل درک باشند.
پیش نوشت دو:
باور من – بدون اینکه استدلال خاصی برای آن داشته باشم – بر این است که برای فهم تاریخ، توجه به روند تکامل تاریخی کشورهای دیگر، میتواند بسیار آموزنده باشد.
چون آن دلبستگی احساسی و عاطفی و نگاه جانبدارانه را نداریم و میتوانیم بهتر و سادهتر بفهمیم و تحقیق کنیم و تحلیل کنیم.
اگر قرار است پاتولوژی را یاد بگیریم، بهتر است نمونهای که در دست داریم، از اندام خودمان نباشد.
اصل مطلب:
بریتانیا در این روزها، دوران سختی را میگذراند.
شاید سالهای بعد، مردم در هفتهی آخر ژوئن، جشن بگیرند. شاید هم عزادار آن باشند.
خروج بریتانیا از اتحادیهی اروپا که این روزها به صورت Brexit مخفف شده است، تصمیم سادهای نیست.
زمانی هم که کمرون، مسئلهی رفراندوم را به عنوان یک تعارف سیاسی مطرح کرد، فکر نمیکرد در عمل، حرکتی چنین بزرگ و سازمان یافته از سوی موافقان Brexit صورت بگیرد که او مجبور شود برای کسب رای در جهت ماندن بریتانیا در اتحادیه اروپا، مانند این روزها خودش را به آب و آتش بزند.
برای بخش عمدهای از جهان که از بیرون به مسئله نگاه میکنند، در صورتی که Brexit محقق شود، کمرون باید به تاریخ پاسخگو باشد که چرا اساساً چنین رفراندومی را روی میز گذاشته است. شاید مطرح نکردن آن هم تنشها و چالشهای خودش را داشت. اما باز به نظر میرسد بهتر از این بود که Brexit انتخاب شود.
از سوی دیگر، مردم در داخل بریتانیا، مسئله را به شکل دیگری میبینند.
مردمی که قاطبهی آنها درسهای تخصصی اقتصاد و مدیریت و سیستم را نخواندهاند، قرار است در مورد سیستم مدیریت اقتصاد خود تصمیم بگیرند.
و تا این لحظه، بیش از نیمی از آنها نشان دادهاند که چالشهای کوتاهمدت را پررنگتر از روندهای بزرگ و کلان و تاثیرگذار در بلندمدت میبینند و تصمیم آنها هم بر همین نگاه استوار است.
به هر حال، بحث پیچیدگی که من عاشقانه دوستش دارم، در اینجا به آرامی جلوه کرده است.
مردم در حال تغییر ساختار کشور خود هستند. با وجودی که برخی مدافعان جدی کمپین Brexit به وجود آمده اند، اما اینها تا چند وقت پیش قدرت و حضور نداشتند.
در اینجا کشورهای قدرتمند بیرونی هم ذی نفع Brexit نیستند که بگوییم آنها فشار وارد میکنند. بنابراین واقعاً یک جنبش Headless مردمی در کار است:
یک ملت، در حال قیام علیهی گذشته – و شاید آینده-ی خویش است.
آخرین دیدگاه