آنچه در این نوشته میخوانید (فعلاً): پیشنوشتها زبان به عنوان زنجیرهای از کلمات مدلسازی زبان به عنوان زنجیرهای از کلمات چه کاربردهایی دارد؟ پیشبینی کلمات بعدی هنگام تایپ حدس زدن پرسشهای کاربران بر اساس نخستین کلماتشان افزایش دقت OCR کمک به نرمافزارهای تبدیل صدا به متن دو رویکرد متفاوت به مدلسازی زبان رویکرد بر پایه احتمال (ایدهٔ زنجیره مارکوف) رویکرد مبتنی شبکه های عصبی (مدلسازی حافظهدار) یک مثال از شبکه های عصبی (بسیار سادهشده) پیشنوشت یک: مدت زیادی است که به علل مختلف، از نوشتن دربارهٔ حوزهٔ تکنولوژی فاصله گرفتهام. یکی از علتها این است که معمولاً رویکرد من به تکنولوژی، انتقادی است یا لااقل به جریان اصلی نزدیک نیست. انتقادی نه به این معنا که مخالف تکنولوژی هستم که اتفاقاً عاشق تکنولوژیام. بلکه از آن رو که فکر میکنم نگاه انتقادی میتواند به ما […]
شورش در فرانسه | این عکس چه چیزی را نشان (نـ)میدهد؟
طی روزهای گذشته، یکی از عکسهای ثبتشده در شورشها و ناآرامیهای اخیر فرانسه، در رسانهها و شبکههای اجتماعی ایرانی بازتاب زیادی داشت. در آن عکس، یک دختر فرانسوی لباسهایی را از زارا دزدیده و شادمان از فروشگاه بیرون آمده است. در این میان، توضیحات و تحلیلهایی که در رسانههای فارسی منتشر شد، واقعاً جالب بود. سیامک قاسمی، فوکویاماوار، پایان تاریخ را اعلام کرد و عصر ایران (نقل به مضمون) نوشت: انقلابیون ۵۷ بسیار متمدنتر بودند و اصلاً چنین کارهایی نکردند. درست است که کشتند و اعدام کردند. اما اصلاً اهل دزدی نبودند. چون دو متن برایم جالب بود، اینجا میآورم تا گم نشوند و در دسترس بمانند: کشته شدن نوجوان فرانسوی پیش از این که به اصل بحث برسیم، با توجه به اینکه احتمالاً بعضی دوستان فرصت نکرده یا علاقه نداشتهاند این خبر را پیگیری […]
بازیهای کوچک زندگی | پیچ شُل ته خودکار
صحنهٔ ششم آچار آلن را که دو بار پیچاندم، پیچ ته رواننویس کاملاً سفت در جایش نشست. شد مثل یک رواننویس نو. درست در پیچ آخر بود که سروکلهٔ پسر فروشنده پیدا شد و پرسید: «میتونم کمکتون کنم؟» من هم لبخندی زدم و گفتم: «نه. فقط میخواستم ببینم به پیچ ته رواننویسم میخوره یا نه. ممنون.» خوب یادم هست که این بازی چطور شروع شد. فقط قبلش باید چیزهایی را توضیح بدهم. توضیح دوستان و آشنایانم میدانند که عاشق قلم هستم. خودکار، خودنویس، رواننویس و هر آن چیزی که با آن بشود روی کاغذ نوشت. تعداد قلمهایم را نمیدانم. حتی برآورد درستی هم ندارم. از برندهای مختلف. هم نمونههای گران دارم و هم ارزان. قیمت برایم مهم نیست. حسوحال هر کدام مهم است. هنوز هم یکی از خوشحالکنندهترین هدیهها برایم قلم است. حتی وقتی در […]
خردهریزهای این چند وقت | اسپاتیفای، فرهنگ طیفی، چکناواریان
مدتهاست در روزنوشته گزارشهای خردهریز منتشر نکردهام. زمانی این گزارشها را به نام گزارش هفتگی آغاز کردم. اما ماهانه و سپس فصلی شد. الان هم که دو سال از آخرین نمونه میگذرد (فهرست همهٔ گزارشها). به همین علت، به جان «گزارش هفتگی» که پیش از این در عنوان به کار میبردم، دیگر از عبارت «خردهریزهای این چند وقت» استفاده میکنم. اسپاتیفای کسانی که سن و سال بالاتری دارند، کلمهٔ گلچین را روی نوارهای کاست به یاد میآورند. هر کس به سلیقهٔ خود، چند قطعه موزیک را روی یک نوار کاست ضبط میکرد و اسمش را میگذاشت: گلچین. قطعات لزوماً به هم ربط نداشتند. فقط در همین حد شبیه بودند که اسمشان شده بود: گلچین شاد، گلچین عاشقانه، گلچین رقص و مانند اینها. نسل ما البته کمی جلوتر بود. یاد گرفته بودیم که بنویسیم: selection. من […]
فرهنگ چیست؟ | چرا فسیلها از فهم فرهنگ فرار میکنند؟ (برای فردا)
پیشنوشت صفر: بخش اول این مطلب را در ۲۹ دیماه ۱۴۰۱ نوشتم. بخش دوم آن را در ۳۰ فروردین ۱۴۰۲ اضافه کردم و طی روزهای آتی آن را کامل خواهم کرد. پیشنوشت یک: این نوشته بخشی از مطلبی است که پیش از این با عنوان برای فردا نوشتم و در واقع، ادامهٔ آن است. ممکن است بعداً این را از اینجا بردارم و به همان مطلب اضافه کنم. شاید هم همینجا بماند. نمیدانم. پیشنوشت دو: چند وقت پیش یکی از دوستان بسیار عزیزم حرف جالبی به من زد. گفت تو میدونستی عقد آریایی داریم؟ گفتم نه. گفت داریم. دوستانم از من دعوت کردهاند که بروم برایشان عقد آریایی بخوانم. چون آن را به شیوهٔ عقد رایج ترجیح میدهند. به شوخی به دوستم گفتم: یعنی دوستانت، در اعتراض به سنتی که آن را قدیمی و متعلق به […]
باز هم دربارهٔ اهمیت کلمات | شاید موقت
آنقدر دربارهٔ کلمات و اهمیت آنها گفتهام که میدانم حوصلهتان از تکرار دوبارهٔ این بحث سر میرود. اما چه کنم که نمیتوانم به سادگی از کنار این بحث بگذرم. بارها گفته و نوشتهام که کلمه و زبان، فقط یک ابزار برای گفتگو نیست، بلکه بستری برای اندیشیدن است. از این رو هر چقدر دربارهٔ کلمه و کلمات حرف بزنیم، باز هم حق مطلب را ادا نکردهایم. پیش از این که بحثم را ادامه بدهم و مثالهایی از اهمیت کلمات بزنم، تأکید میکنم که آنچه در ادامه میبینید، یک متن سیاسی نیست. اگر مثالها را از عالم سیاست انتخاب کردهام، چون جای دیگری نتوانستهام این حجم از مثالهای خوب و جذاب و آموزنده را یکجا بیابم. *** نیمههای اردیبهشت ماه، آقای رئيسی رئیسجمهور، قرار بود با شبکهٔ المیادین دربارهٔ آیندهٔ ایران صحبت کنند. فکر میکنم من […]
دربارهٔ اهمیت ارگونومی | چند نکته و یک گزارش
این که دست چپتان تقریباً کار نکند، فقط بخواهید با یک دست تایپ کنید، با همان یک دست، وسایل را بردارید، از همان دست برای شستشو و نظافت استفاده کنید و شبها هم با کمترین جابهجایی و فشار به دست چپ، از درد بیدار شوید، چندان ساده نیست؛ به ویژه این که چپدست هم باشید. بخش قابلتوجهی از سال گذشته برای من با چنین وضعیتی گذشت؛ گاهی شدیدتر و گاهی کندتر. پیشاپیش بگویم که الان وضع بسیار بهتری دارم. دنبال آدرس مطب دکتر آشنا هم نیستم. منتظر پیاموپیامک احوالپرسی هم نیستم (که پاسخ دادنشان در وضعیت من، زحمتی مضاعف محسوب میشود). چیزهایی را هم که مینویسم، خودتان بهتر از من میدانید. اما باز حس کردم گفتن آنها – هر چقدر هم که تکراری باشند – ضروری است و ارزش دارد. شاید کمی بیشتر جدی بگیرید. […]
پیامها و پیامکها | یازدهمین نمونه
مثل همیشه، مقدمهٔ همیشگی پیامها و پیامکها را میآورم و در ادامه، مجموعهٔ جدیدی از پیامها را نقل میکنم. این بار، سهم پیامهای مرتبط با شرایط روز، بیشتر از همیشه است. البته فکر میکنم این طبیعی است و احتمالاً در ماههای اخیر، همهٔ ما پیامهای بیشتری از این دست رد و بدل کردهایم. *** آنچه در اینجا میآید، چند نمونه از پیامهایی است که برای دوستانم فرستادهام و در آرشیو مکالمههای روزها و هفتههای اخیرم یافتهام. طبیعی است نمیخواهم و نمیتوانم نام گیرنده و طرف گفتگو را بگویم. همچنین ترجیح میدهم دربارهی صدر و ذیل گفتگوها هم چیزی ننویسم. اگر چه محتوای آنها غالباً میتواند بستر بحث را مشخص کند. جز در مواردی که اشتباه دیکتهای بوده یا باید نام فردی حذف میشده، تغییری در متن پیامها ندادهام. بنابراین در انتخاب پیامها چندان نکتهسنجی نشده […]
هیچ اتفاقی نیفتاد! اشارهای به کتاب سوزان کرین
هفدهم مارس ۱۹۴۹، لوئیجی تراستولی، کارگر ۲۱ سالهٔ کارخانهٔ فولاد شهر تِرنی در ایتالیا، در یک تظاهرات خیابانی کشته شد. ۱۹۴۹ همان سالی است که سازمان پیمان آتلانتیک شمالی یا ناتو شکل گرفت و کارگران – از جمله تراستولی – در مخالفت با عضویت ایتالیا در این پیمان به خیابانها آمده بودند و چون پلیس آن تظاهرات را غیرقانونی میدانست، درگیری میان شرکتکنندگان در تظاهرات و پلیس درگرفت. کارگران، میله و چوب و ابزارهای کارگاهیشان را آورده بودند و پلیس، اسلحه. خشونت بیشتر شد و وقتی پلیس تیراندازی را آغاز کرد، تراستولی که میکوشید از دیواری بالا برود و بگریزد، گلوله خورد و کشته شد. تراستولی به یک نماد تبدیل شد. نمادی که خشونت انکارناپذیر پلیس را نشان میداد. و البته عاملی برای خشم بیشتر مردم، چون هیچکس به عنوان مقصر مرگ او اعلام نشد. […]
گزار و گذار | دربارهٔ گزارش نویسی روزانه و چیزهای دیگر
نوع مطلب: گفتگو با دوستان توضیح اول: نوشتن این مطلب در ۲۳ آذر ماه ۱۴۰۱ شروع شده و – مثل خیلی از نوشتههای من – به تدریج کامل میشود. هر بار که چیزی به آن اضافه میکنم، تاریخش را تغییر میدهم تا بالاتر از سایر مطالب روزنوشته بیاید و راحتتر متوجه شوید که بهروز شده است. توضیح دوم: دوستان خوبم بهنام و هیوا زیر مطلبی که با عنوان استحاله کلمات نوشته بودم، موضوعاتی را مطرح کردند که در اینجا میخواهم دربارهشان کمی بیشتر بنویسم. ممکن است این موضوعات، دغدغهٔ بخشی از خوانندگان عزیز روزنوشته نباشد. با این حال، قالب «گفتگو با دوستان» طرح این حرفها را توجیهپذیر میکند. همهٔ مطالبی که تا کنون در قالب گفتگو با دوستان منتشر شدهاند (تا کنون بیش از هفتاد مطلب)، میتوانستند در یک گفتگوی رودررو یا در مکالمهای خصوصی و جمعی […]
آخرین دیدگاه