دوره‌های صوتی آموزشی مدیریت و توسعه فردی متمم (کلیک کنید)

فرهنگ چیست؟ | چرا فسیل‌ها از فهم فرهنگ فرار می‌کنند؟ (برای فردا)

فرهنگ چیست

پیش‌نوشت صفر: بخش اول این مطلب را در ۲۹ دی‌ماه ۱۴۰۱ نوشتم. بخش دوم آن را در ۳۰ فروردین ۱۴۰۲ اضافه کردم و طی روزهای آتی آن را کامل خواهم کرد. پیش‌نوشت یک: این نوشته بخشی از مطلبی است که پیش از این با عنوان برای فردا نوشتم و در واقع، ادامهٔ آن است. ممکن است بعداً این را از این‌جا بردارم و به همان مطلب اضافه کنم. شاید هم همین‌جا بماند. نمی‌دانم. پیش‌نوشت دو: چند وقت پیش یکی از دوستان بسیار عزیزم حرف جالبی به من زد. گفت تو می‌دونستی عقد آریایی داریم؟ گفتم نه. گفت داریم. دوستانم از من دعوت کرده‌اند که بروم برایشان عقد آریایی بخوانم. چون آن را به شیوهٔ عقد رایج ترجیح می‌دهند. به شوخی به دوستم گفتم: یعنی دوستانت، در اعتراض به سنتی که آن را قدیمی و متعلق به […]

باز هم دربارهٔ اهمیت کلمات | شاید موقت

کلمات

آن‌قدر دربارهٔ کلمات و اهمیت آن‌ها گفته‌ام که می‌دانم حوصله‌تان از تکرار دوبارهٔ این بحث سر می‌رود. اما چه کنم که نمی‌توانم به سادگی از کنار این بحث بگذرم. بارها گفته و نوشته‌ام که کلمه و زبان، فقط یک ابزار برای گفتگو نیست، بلکه بستری برای اندیشیدن است. از این رو هر چقدر دربارهٔ کلمه و کلمات حرف بزنیم، باز هم حق مطلب را ادا نکرده‌ایم. پیش از این که بحثم را ادامه بدهم و مثال‌هایی از اهمیت کلمات بزنم، تأکید می‌کنم که آن‌چه در ادامه می‌بینید، یک متن سیاسی نیست. اگر مثال‌ها را از عالم سیاست انتخاب کرده‌ام، چون جای دیگری نتوانسته‌ام این حجم از مثال‌های خوب و جذاب و آموزنده را یک‌جا بیابم. *** نیمه‌های اردیبهشت ماه، آقای رئيسی رئیس‌جمهور، قرار بود با شبکهٔ المیادین دربارهٔ آیندهٔ ایران صحبت کنند. فکر می‌کنم من […]

دربارهٔ اهمیت ارگونومی | چند نکته و یک گزارش

ارگونومی

این که دست چپ‌تان تقریباً کار نکند، فقط بخواهید با یک دست تایپ کنید، با همان یک دست، وسایل را بردارید، از همان دست برای شستشو و نظافت استفاده کنید و شب‌ها هم با کمترین جابه‌جایی و فشار به دست چپ، از درد بیدار شوید، چندان ساده نیست؛ به ویژه این که چپ‌دست هم باشید. بخش قابل‌توجهی از سال گذشته برای من با چنین وضعیتی گذشت؛ گاهی شدیدتر و گاهی کندتر. پیشاپیش بگویم که الان وضع بسیار بهتری دارم. دنبال آدرس مطب دکتر آشنا هم نیستم. منتظر پیام‌و‌پیامک‌ احوال‌پرسی هم نیستم (که پاسخ دادن‌شان در وضعیت من، زحمتی مضاعف محسوب می‌شود). چیزهایی را هم که می‌نویسم، خودتان بهتر از من می‌دانید. اما باز حس کردم گفتن آن‌ها – هر چقدر هم که تکراری باشند – ضروری است و ارزش دارد. شاید کمی بیشتر جدی بگیرید. […]

پیام‌ها و پیامک‌ها | یازدهمین نمونه

پیامها و پیامکها

مثل همیشه، مقدمهٔ همیشگی پیام‌ها و پیامک‌ها را می‌آورم و در ادامه، مجموعهٔ جدیدی از پیام‌ها را نقل می‌کنم. این بار، سهم پیام‌های مرتبط با شرایط روز، بیشتر از همیشه است. البته فکر می‌کنم این طبیعی است و احتمالاً در ماه‌های اخیر، همهٔ ما پیام‌های بیشتری از این دست رد و بدل کرده‌ایم. *** آن‌چه در این‌جا می‌آید، چند نمونه از پیام‌هایی است که برای دوستانم فرستاده‌ام و در آرشیو مکالمه‌های روزها و هفته‌های اخیرم یافته‌ام. طبیعی است نمی‌خواهم و نمی‌توانم نام گیرنده و طرف گفتگو را بگویم. هم‌چنین ترجیح می‌دهم درباره‌‌ی صدر و ذیل گفتگوها هم چیزی ننویسم. اگر چه محتوای آن‌ها غالباً می‌تواند بستر بحث را مشخص کند. جز در مواردی که اشتباه دیکته‌ای بوده یا باید نام فردی حذف می‌شده، تغییری در متن پیام‌ها نداده‌ام. بنابراین در انتخاب پیام‌ها چندان نکته‌سنجی نشده […]

هیچ اتفاقی نیفتاد! اشاره‌ای به کتاب سوزان کرین

هیچ اتفاقی نیفتاد

هفدهم مارس ۱۹۴۹، لوئیجی تراستولی، کارگر ۲۱ سالهٔ کارخانهٔ فولاد شهر تِرنی در ایتالیا، در یک تظاهرات خیابانی کشته شد. ۱۹۴۹ همان سالی است که سازمان پیمان آتلانتیک شمالی یا ناتو شکل گرفت و کارگران – از جمله تراستولی – در مخالفت با عضویت ایتالیا در این پیمان به خیابان‌ها آمده بودند و چون پلیس آن تظاهرات را غیرقانونی می‌دانست، درگیری میان شرکت‌کنندگان در تظاهرات و پلیس درگرفت. کارگران، میله و چوب و ابزارهای کارگاهی‌شان را آورده بودند و پلیس، اسلحه. خشونت بیشتر شد و وقتی پلیس تیراندازی را آغاز کرد، تراستولی که می‌کوشید از دیواری بالا برود و بگریزد، گلوله خورد و کشته شد. تراستولی به یک نماد تبدیل شد. نمادی که خشونت انکارناپذیر پلیس را نشان می‌داد. و البته عاملی برای خشم بیشتر مردم، چون هیچ‌کس به عنوان مقصر مرگ او اعلام نشد. […]

گزار و گذار | دربارهٔ گزارش نویسی روزانه و چیزهای دیگر

گزارش نویسی

نوع مطلب: گفتگو با دوستان توضیح اول: نوشتن این مطلب در ۲۳ آذر ماه ۱۴۰۱ شروع شده و – مثل خیلی از نوشته‌های من – به تدریج کامل می‌شود. هر بار که چیزی به آن اضافه می‌کنم، تاریخش را تغییر می‌دهم تا بالاتر از سایر مطالب روزنوشته بیاید و راحت‌تر متوجه شوید که به‌روز شده است. توضیح دوم: دوستان خوبم بهنام و هیوا زیر مطلبی که با عنوان استحاله کلمات نوشته بودم، موضوعاتی را مطرح کردند که در این‌جا می‌خواهم درباره‌شان کمی بیشتر بنویسم. ممکن است این موضوعات، دغدغهٔ بخشی از خوانندگان عزیز روزنوشته نباشد. با این حال، قالب «گفتگو با دوستان» طرح این حرف‌ها را توجیه‌پذیر می‌کند. همهٔ مطالبی که تا کنون در قالب گفتگو با دوستان منتشر شده‌اند (تا کنون بیش از هفتاد مطلب)، می‌‌توانستند در یک گفتگوی رودررو یا در مکالمه‌ای خصوصی و جمعی […]

نه سالگی متمم

blank

از نخستین سالی که متمم راه افتاد، هر سال دوم بهمن، مطلب کوتاهی دربارهٔ متمم نوشته‌ام. اسم‌شان را می‌شود گذاشت گزارش‌های تولد متمم (این مطالب). سال گذشته به جای نوشتن یک مطلب، در این روز یک فایل گفتگوی چند ساعته منتشر شد. امسال هم برنامهٔ دیگری داشتیم که با آوار غمی که بر سرمان فرود آمده، نه مناسب بود و نه معنا داشت. بنابراین صرفاً چند خط می‌نویسم تا این‌جا باشد، و یادم و یادمان بماند که این روزها بر ما چه می‌گذشت. پیشاپیش از این که کامنت‌های این نوشته را – بر خلاف همهٔ سال‌های گذشته – می‌بندم، عذر می‌خواهم. از یک سو نوشتن پیام‌هایی از جنس تبریک – که معمولاً زیر چنین نوشته‌ای ثبت می‌شود – در شرایط فعلی چندان معنا ندارد. از سوی دیگر، چون این روزها مشغول نگارش موازی چند مطلب […]

پیام‌ها و پیامک‌ها | دهمین نمونه

پیامها و پیامکها

باز هم چند جملهٔ تکراری در مقدمهٔ پیام‌ها و پیامک‌ها رو می‌نویسم و در ادامه، مجموعهٔ جدیدی از پیام‌ها رو نقل می‌کنم. *** آن‌چه در این‌جا می‌آید، چند نمونه از پیام‌هایی است که برای دوستانم فرستاده‌ام و در آرشیو مکالمه‌های روزها و هفته‌های اخیرم یافته‌ام. طبیعی است نمی‌خواهم و نمی‌توانم نام گیرنده و طرف گفتگو را بگویم. هم‌چنین ترجیح می‌دهم درباره‌‌ی صدر و ذیل گفتگوها هم چیزی ننویسم. اگر چه محتوای آن‌ها غالباً می‌تواند بستر بحث را مشخص کند. جز در مواردی که اشتباه دیکته‌ای بوده یا باید نام فردی حذف می‌شده، تغییری در متن پیام‌ها نداده‌ام. بنابراین در انتخاب پیام‌ها چندان نکته‌سنجی نشده و در انتخاب کلمات هم، راحت‌تر از چارچوب متعارف روزنوشته و نیز نوشته‌هایم در شبکه‌های اجتماعی بوده‌ام. پس شما هم آن‌ها را صرفاً در حد پیام‌هایی که برای زنده نگه داشتن […]

برای فردا | در دست نگارش

برای فردا

پیش‌نوشت صفر آنچه این‌جا می‌نویسم، امروز چندان به کار نمی‌آید؛ نه از جنس ارزیابی است و نه از جنس راهکار. بنابراین نوشتن از آن، حداقل امروز و در شرایطی که ما در آن قرار داریم،‌ به معنای واقعی کلمه «غیرضروری» است. با این حال بر این باورم که در آیندهٔ نه‌چندان دور، توجه به این مباحث، می‌‌تواند کمک مهمی برای تصمیم‌گیری، تحلیل و سیاست‌گذاری‌های کلان باشد. این حرف‌ها را می‌شد بعداً در زمان بهتری نوشت. اما چون هیچ‌کس از آیندهٔ خود خبر ندارد، نوشتن حرف‌های مربوط به آینده را نباید به آینده واگذار کرد. بنابراین من برای فردا می‌نویسم. و اگر شما این روزها حوصله ندارید، نخوانید. پیش‌نوشت یک این نوشته، مانند بسیاری از نوشته‌های دیگرم، به تدریج کامل می‌شود. نوشتن آن در ۱۴ آبان ماه ۱۴۰۱ شروع شده و به تدریج تکمیل خواهد شد. […]

داستان گاو سالزبورگ

گاو سالزبورگ

هنگام قدم زدن در شهر سالزبورگ اتریش، مجسمه‌های گاو در گوشه و کنار به چشم‌تان می‌خورد. در مغازه‌های کوچک فروش یادگاری هم، جدا از شکلات‌های موتسارت – که یادگاری اصلی آن شهر است – معمولاً مجسمه‌ها و جاسوییچی‌ها و عروسک‌هایی به شکل گاو می‌بینید. در قلعهٔ معروف سالزبورگ هم که روی فستونگزبرگ (Festungsberg) قرار دارد، باز هم مجسمهٔ گاو می‌بینید (Festung = قلعه و Berg = کوه). بسیاری از مجسمه‌های گاو در سالزبورگ، دو رنگ هستند. به این شکل که نیمهٔ چپ و راست‌شان رنگ متفاوتی دارد. مردم محلی داستان جالبی برای دو رنگ بودن این گاو تعریف می‌کنند. فرصت نشده صحت داستان را ارزیابی کنم. اما به هر حال، داستانی است که همهٔ مردم سالزبورگ آن را می‌دانند و اگر بپرسید برایتان تعریف می‌کنند. ظاهراً در قرن شانزدهم، رعیت‌ها و بردگان شورش می‌کنند و […]

yeni bahis siteleri 2022 bahis siteleri betebet
What Does Booter & Stresser Mean What is an IP booter and stresser